براساس این تعریف به دولتی که در اثر حضور جنگ سالاران،  ملیشه های شورشی، تروریستها و… انحصار کار برد مشروع قدرت فیزیکی و حضور مؤثر خود رادر تمام قلمرو حاکمیت از دست می دهد، دولت ناتوان گفته می شود. قید ” مشروع“ که در این تعریف مورد استفاده قرار گرفته، کار تشخیص دولت ناتوان را و این که چه زمانی می توان دولتی را ناتوان به حساب آورد، سخت دشوار کرده است؛ زیرا مفهوم مشروعیت به درستی روشن نیست. معلوم نیست دولت دقیقاچه زمانی مشروعیت کار برد قدرت فیزیکی، و در نتیجه توان خود را از دست می دهد تا بتوان آن را دولت ناتوان محسوب کرد و با آن معامله متفاوت در پیش گرفت. 2- دولت ناتوان دولتی است که ارتش و پلیس آن نتواند بر قلمرو حاکمیت ملی کنترل مؤثراعمال کند. ناتوانی ارتش و پلیس ملی زاییده شرایطی است که در آن از یک طرف گروه های عمده ای که به طور مستقیم قدرت دولت را به چالش بکشند، وجود ندارند، از طرف دیگر گراف بالای جرایم، شدت فساد سیاسی،گستردگی بازار غیر رسمی، پیچیدگی بروکراسی، ضعف دستگاه قضایی ، مداخله ارتش در سیاست، نفوذ و اقتدار منطقه ای رهبران سنتی و … به حدی است مانع عملکرد مؤثر ارتش و پلیس واجرای یکنواخت قانون می شود.[116] مشکل عمده ای که در تعریف قبلی وجود داشت در این تعریف مشاهده نمی‌شود. اما مشکل این تعریف آن است که بر یکی از ابعاد مشکلات بی شمار دولت های ناتوان استوار یافته است. به این دلیل طبعا نمی توان آن را تعریف جامع به حساب آورد. 3-از نظر” مرکز تحقیق دولتهای بحران“ دولت ناتوان دولتی است که در حفظ امنیت خود ناتوان است و نمی­تواند شرایط را برای تداوم بقای خود باز آفرینی کند.[117] 4- دولت ناتوان دولتی است که نتواند: الف–برقلمروحاکمیت خود کنترل داشته و امنیت شهروندان  را تضمین کند؛ ب – حاکمیت قانون ،اعتلای حقوق بشر و حاکمیت خوب راتامین کند؛ ج – نیازمندیهای عمومی از قبیل رشد اقتصادی، آموزش و بهداشت را برای شهروندان خود تامین کند.[118] بجز این چند نمونه، تعریف های دیگری نیز برای  “دولتهای ناتوان“ پیشنهاد  شده است. تنوع تعاریف در آثار نظریه پردازان نشان دهنده این واقعیت است که هنوز تعریف علمی وجامع دراین مورد شکل نگرفته است. به نظر می رسد دلیل آن این باشد که اولا پدیده دولت های ناتوان پدیده نوی است که هنوز تمام ابعاد و ویژگیهای مقوم آن مورد دقت و کنکاش علمی لازم قرار نگرفته است. ثانیا میان صاحب نظران، مراجع تصمیم گیرنده تاثیر گذار ونهادهای بین المللی ذیدخل نیز تواق کاملی بر سر سازه های دولت های ناتوان و تعیین مصادیق عینی آن وجود ندارد. بنا براین، به تعبیر ” دانیل تئورر“ اصطلاح ” دولت های ناتوان“ یک وضعیت دقیق ، تعریف شده وقابل طبقه بندی را معین نمی کند، بلکه نشانگر یک عارضه ای است که قابلیت تفسیرهای مختلف را دارد . با این وصف، بهتر است به جای تلاش برای ارائه تعریف دقیق و جامع ، ویژگیهای بنیادین این پدیده را به روشنی ترسیم کرد این عارضه را از نظر جامعه شناختی توسعه حقوقی مورد بررسی قرار داد.

گفتار سوم) تبیین مولفه های دولتهای ناتوان

الف- فرو پاشی ساختار قدرت : آشفتگی و از هم پاشیدگی بر جسته ترین ویژگی دولت های ناتوان به حساب می آید.دولت ناتوان به لحاظ حقوقی به وضعیت هایی اطلاق می شود که در آن شبح دولت همچنان درنقشه جغرافیای سیاسی جهان موجود می باشد؛دولتی که همچنان شخصیت حقوقی، صلاحیت های حقوقی وعضویت خود در جامعه جهانی بین الدولی راحفظ کرده، اما به لحاظ عملی توانایی خود را برای اعمال این صلاحیت ها از دست داده است. در دولت های ناتوان از هم پاشیدگی ساختار قدرت به حدی می رسد که توان بهره گیری انحصاری از قدرت فیزیکی و کنترل موثر را  در عرصه داخلی از دست می دهد. برخی از شاخص های مهم ویژگی از هم پاشیدگی ساختار قدرت آن است که در کشورهایی که سایه دولت ناتوان بر سر مردم سنگینی انداخته است، نیروی پلیس ،دستگاه قضایی و سایر نهادهای حافظ نظم و حاکمیت قانون یا اصولا از بین رفته است ویا اگر وجود هم دارد دیگر قدرت عمل رااز دست داده است. در بسیاری از موارد از این نهادها برای اهداف دیگری استفاده میشود. به طور مثال درکنگو نیروهای نظامی محلی به گروه های مسلح غارتگر تبدیل می شوند و فرماندهان ارتش برای خودشان شرکت های تجاری ومعاملاتی راه می اندازند واز واحدهای ارتش برای ثروت اندوزی بهره می گیرند. منابع اقتصادی دولتی به نفع شخصی کسانی مورد بهره برداری قرار می گیرد که در دستگاه قدرت نقش دارند. یا مثلا در افغانستان برخی از مقامات وزارت مبارزه با قاچاق موادمخدر و برخی از مسئولین نهادهای امنیتی خود از قاچاقچیان حرفه ای مواد مخدر بوده اند و گاه از موقعیت رسمی و افراد تحت فرمان خود در امر قاچاق سیستماتیک و یا حتی سرقت های کلان استفاده می کنند.[119] هرزگوین نمونه ای از سقوط اقتدار دولتی مستقل و مؤثر می باشد، جایی که نیروهای پلیس  تحت کنترل صربهاست، صربها امنیت دارد، جایی که تحت کنترل کرواتهاست، کرواتها امنیت دارند و جایی که تحت کنترل هر دوست، هیچکدام امنیت ندارند. پطروس غالی دبیر کل سابق سازمان ملل چهره دولت ناتوان را از بعد فرو پاشی ساختار قدرت به شرح زیر ترسیم می کند: ” یکی ازویژگیهای چنین درگیریها فرو پاشی نهاد دولت، بخصوص پلیس و دستگاه قضایی است که نتیجه آن فلج شدن حکومت، از بین رفتن نظم و قانون، غارتگری های عمومی و هرج و مرج می باشد. در چنین شرایطی دولت نه تنها کار کرد و نقش خود را از دست میدهد بلکه دارائیها و امکانات آن نیز نابود یا غارت میشود و مسئولین باتجربه یا کشته می شوند و یا از کشور متواری می شوند. این موارد در جنگ های بین المللی به ندرت اتفاق می افتد. ب – ناتوانی و بی کفایتی در اجرای تعهدات بین المللی: دولت های ناتوان در سطح بین المللی از کشور خود نمایندگی می کنند، اما به دلیل از بین رفتن نهادهای باصلاحیت، عملا روابط بین المللی این دولت ها به حالت تعلیق در می آید وحالت تاثیر پذیری از جهان خارج راازدست می دهند. فقدان نهادهای ملی پاسخگو در سطح بین المللی یکی دیگر از ویژگیهای اصلی دولت های ناتوان می باشد. بدین معنا که در دولت های ناتوان نهادی وجود ندارد که صلاحیت مذاکره، نمایندگی واجرای تعهدات را داشته باشد . اگر در ظاهر هم نهاد یا نهادهایی اجرای چنین نقشهایی را به عهده داشته باشند، نقش آنها صوری بوده و اصولا قابل اعتماد نمی باشند. آنها نوعا روز نقش فرمانروا و شب نقش دزدان رابازی می کنند. در واقع هیچ نهادی نمی تواند این دولت را با بهره گرفتن از شیوه های مؤثر و الزام آور  حقوقی،از قبیل انعقاد معاهده، امضای توافقنامه و … به امری متعهد سازد. ج – درون زاد بودن بحران و فرو پاشی ساختار قدرت:   وضعیت دولت های ناتوان بیشتر نتیجه فرو پاشی از درون می باشد، تا نتیجه ضرباتی در هم کوبنده از بیرون. به این معنا که دولت های ناتوان اساسا با مشکلات و نابسامانی های داخلی دست و پنجه نرم می کنند. البته در مواردی ممکن است عوامل خارجی هم دخالت داشته باشد. اما این نوع عوامل، به فرض وجود، نوعا نقش فرعی و تشدیدکننده دارند، نه نقش فرو پاشنده.از طرف دیگر، در دولت های ناتوان از بین رفتن نظم و قانون محوراصلی آشفتگی است. ساختاری که تامین کننده نظم و قانون است از هم می پاشد. این وضعیت در برابر شرایطی قرار دارد که تحت آن شرایط قدرت دولت در معرض تجزیه و انشعاب قرار می گیرد. شرایطی را تصور کنیم که در آن جنگهای داخلی میان نیروهای دولتی و شورشیان مخالف جریان دارد. شورشیان وشبه نظامیان تلاش دارند دولت را سرنگون،و قدرت سیاسی را به طور انحصاری به تصرف خود در آورند ویا تلاش دارند بخشی از قلمرو حاکمیت را از تحت کنترل دولت خارج و استقلال خود را در برابر دولت مرکزی اعلان کنند. این شرایط جزء مصادیق دولت ناتوان محسوب نمی شود.[120]
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...