پایان نامه :بررسی و تبیین آثار و احکام و تحولات مرور زمان کیفری در حقوق کیفری ایران |
بررسی و تبیین آثار و احکام و تحولات مرور زمان کیفری در حقوق کیفری ایران
تابستان 1395
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
چکیده
«مرور زمان کیفری در حقوق ایران» موضوعی است که باتوجه به تحولات قانونیو نیازهای قضایی موجود، برای پایان نامه حاضر انتخاب شده است.سوابق تاریخی مرور زمان در حقوق ایران، تغییرات قوانین مربوط به آن، بررسینظرهای موافق و مخالف دانشمندان، تحلیل مقررات فعلی و نتیجهگیری از بحثها، عنوانبخشها و فصلهای مختلف را تشکیل میدهد.نتیجهای که نگارنده از بخشهای مذکور در این رساله بدست آورده است ضرورتتدوین و تصویب مقرارت مرور زمان کیفری وتوسعه آن در قوانین جزایی است.نقص مقررات جدید مرور زمان کیفری و لزوم اصلاح و تکمیل آن، در بخش سوم تاحد امکان مورد توجه قرار گرفته است. مرور زمان عبارت است از انقضای مدتی از تاریخ وقوع جرم یا تاریخ قطعیت حکم پس از آن، متهم دیگر قابل تعقیب و یا حکم دیگر قابل اجرا نخواهد بود . یکی از جهات عینی سقوط دعوای عمومی مرور زمان است که با توجه به مواد 106 و 109 قانون مجازات اسلامی 92 هم اکنون چهار نوع مرور زمان شناخته شده است که عبارتند از مرور زمان شکایت ، مرور زمان تعقیب ، مرور زمان صدور حکم و مرور زمان اجرای مجازات . در قوانین ما مرور زمان در حدود ، قصاص، دیات پذیرفته نشده و تنها در جرایم تعزیری مورد شناسایی قرار گرفته است . مقررات مربوط به مرور زمان از قواد آمره بوده بدون استناد ذینفع یا حتی با در خواست وی به ادامه رسیدگی باید در صورت مواجه شدن با آن از رسیدگی یا اجرای حکم خودداری شود، قابل طرح در هر مرحله از دادرسی ، غیر قابل اسقاط از جانب طرفین ،ناظر بر نظم عمومی و غیر قابل تراضی طرفین است.
کلمات کلیدی: گذشت زمان ، جرم، مجازات، زمان.
علایم اختصاری
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایرانق .ا
قانون مجازات اسلامی ق .م.ا
قانون آیین دادرسی کیفریق .آ.د.ک
قانون آیین دادرسی مدنیق .آ.د.م
قانون مجازات عمومیق .م.ع
قانون تجارتق .ت
سال هجری شمسیه .ش
سال هجری قمریه .ق
مقدمه
یکی از اهداف اصلی انقلاب مردم ایران در سال 1357 ه .ش بدون هیچ تردیدی ایجادتحولات و تغییرات لازم در قوانین کشور در جهت همسو ساختن آنها با موازین دین مبیناسلام بود، اما در خصوص کیفیت تأمین چنین مقصودی بین صاحب نظران وهدایتکنندگان انقلاب اتفاق نظر نبود. بعضی از صاحبنظران معتقد بودند که اداره امورکشور، بدون توسل به هیچ واسطهای، باید منطبق با احکام شریعت اسلامی باشد وحکومت باید در شکل و محتوی از رویه صدر اسلام الگو بگیرد. در نظر این گروه، شارعمقدس قانونگذار است، آنچه در شریعت اسلامی و منابع دینی و فقهی موجود و دردسترس است، قانون اداره حکومت و جامعه اسلامی است و فقیه جامع الشرایط ومنصوبین از قبل او، مجریان قانون محسوب میشوند، تفسیر و تطبیق امور بر احکامدینی نیز بعهده علما و مجتهدین است تا حکم امور مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی،سیاسی و قضایی را از منابع دینی استخراج و اعلام نمایند.
گروهی نیز با انگیزههای مختلف در مقابل نظریهای که گفته شد، معتقد بودندمقررات دینی، باتوجه به تغییراتی که زمان و اختلاف جغرافیایی بر فرهنگ کشور ما واردکرده است، توانایی سازماندهی و هدایت جامعه امروزی را ندارد و موازین مذهبی باید بهتنظیم باورها، اعتقادات و امور عبادی و شخصی افراد محدود شوند و اداره امور کشوردر شئون مختلف قانونگذاری، قضایی و اجرای براساس دستاوردهای علمی بشرامروزی استوار گردد، البته هر دو گروه مذکور برای ادعاهای خود دلائلی نیز ابرازمیکردند.
از بستر اختلاف نظر مذکور، متولیان برنامهریزی برای آینده کشور، به یک نظریهتلفیقی و تعادلی رسیدند که براساس آن پذیرفتهاند که برخلاف دیدگاه گروه نخستنهادهای حقوقی امروزی مثل، ریاست جمهوری منتخب مردم، مجلس قانونگذاری، همهپرسی و رفراندم، تدوین قوانین اساسی و عادی به شکلی که در اکثر کشورهای جهانجریان دارد ایجاد و اداره امور کشور براساس قوانین باشد و برخلاف نظریه گروه دوم،تدابیری اندیشیده شد که قوانین مصوّب، منطبق با موازین اسلامی و در اموری که درمقررات دینی سابقه ندارد، خلاف مسلّمات دینی و فقهی نباشد.
با قبول چنین عقیدهای که مورد حمایت رهبری نهضت اسلامی نیز بود، پرچم دارانافراط و تفریط به عقب رانده شدند و قانون اساسی با درنظرگرفتن دو ضرورت مذکوریعنی لزوم اداره امور کشور براساس قوانین و ضرورت رعایت موازین شریعت اسلام درتدوین و تصویب قوانین، تهیه و در همهپرسی به تأیید رسید و اعتبار یافت. اصول متعددیدر قانون اساسی این نظریه را تأیید میکند که اصل چهارم یکی از آنهاست، مجلسشورای اسلامی و شورای نگهبان تشکیل شدند تا بر وضع قوانین نسبت به امور مختلف وعدم مغایرت مصوّبات با موازین شرعی نظارت کنند. تصویب احکام مبهم و مجمل، نقضاصل پذیرفته شده ضرورت اداره امور کشور براساس قوانین است، منظور از قانونمصوبهای است که مجلس قانونگذاری میگذراند تا تکلیف افراد را در جزئیترین مسائل وامور تعیین کند و مرزها را مشخص و روشن نماید و مخاطبین خود را از مراجعه ومطالعه در مکاتب و منابع خارجی از خود، بینیاز سازد. مصوبهای که بسیاری موارد وبخصوص شناختن جرایم و احکام مربوط به ان را، به مطالعه منابع متنوع و غیرقابلوصول برای همه، ارجاع دهد در حقیقت در راستای نقض ضرورت اداره امور کشوربراساس قانون، گام برمیدارد. در ق .آ.د.ک دادگاههای عمومی و انقلاب، مقرراتی در بابمرور زمان کیفری وضع شده است که دارای ابهامات فراوانی است و مسائل بسیاری را نیز به سکوتواگذار نموده است.
به سختی میتوان مقصود دقیق مقررات مذکور را دریافت. مرور زمان را بهمجازاتهای بازدارنده محدود دانستهاند و این در حالی است که مرزهای بین این دسته ازمجازاتها با مجازاتهای دیگر، در قوانین تعیین نشده است. جرم واحدی را ممکن استکسی بازدارنده بنامد و دیگری آنرا تعزیری و غیر بازدارنده بداند. معلوم نیست که آیامقررات مرور زمان نیز مانند مواد شکلی دیگر قانون مذکور، با استناد ماده 308 همانقانون، فقط در دادگاههای عمومی و انقلاب اعتبار دارد یا در محاکم قضایی دیگر مثلدادسراها و دادگاههای نظامی، ویژه روحانیت و سازمان تعزیرات حکومتی نیز بایدرعایت شود؟ اگر رعایت آن در محاکم قضایی دیگر لازمست چگونه این تفسیررا میتوانبا منع صریح ماده 308 که مقررات آن قانون را جهت اجرا در دادگاههای عمومی و انقلاباعلام کرد، جمع کرد؟ و اگر رعایت مرور زمان در دادسراها و دادگاههای دیگر لازم نیستتکلیف تساوی افراد در مقابل قوانین چه میشود؟ چون ممکن است یک جرم مشمولمجازات بازدارنده را دو نفر که یکی روحانی و دیگری غیرروحانی است مرتکب شوندنتیجه اختصاص مقررات مرور زمان به دادگاههای عمومی و انقلاب اینست که فرد غیرروحانی از این مقررات منتفع و شخص روحانی که در دادسرا و دادگاه ویژه روحانیتتعقیب میشود از منافع این مقررات محروم بماند و همین تبعیض در پروندههای محاکمدیگر نیز جریان خواهد داشت.
در خصوص احکام فرعی مرور زمان از قبیل موارد انقطاع مرور زمان، تعلیق و مبدأمحاسبه آن در جرایم مختلف، قانون جدید ساکت است و معلوم نیست که در این موارد کهدر بسیاری از فرضها مورد اتفاق حقوقدانان هم نیست، تکلیف دادرس چیست؟ آیا باید بهاحکام مذکور در ق .م.ع. مراجعه کند یا هر دادرس باید به تشخیص و اجتهاد خود عمل کند؟نه میتوان به قوانین منسوخ استناد کرد و نه میتوان به فهم و استنباط فردی قضات تنداد و اختلاف در احکام و آراء را موجب شد. خلاصه مطالب اینکه این شیوه قانونگذاری کهمصادیق دیگری نیز در قوانین ما دارد، مصوبات قانونی را از ویژگی و کارگرد طبیعی آنکه ایجاد وحدت رویه بین مخاطبین است خارج میسازد و موجب بروز اختلاف نظرات وتفاوتها و بیعدالتی بین افراد میشود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی باتوجه به اینکه مهمترین وظیفه قانونی شوراینگهبان نظارت و تطبیق مصوبات مجلس شورای اسلامی باموازین اسلامی بود درخصوص امکان فسخ یا ابطال قوانینی که از سابق مانده بود از سوی شورای مذکور،اختلافی بروز کرد که با تفسیر اصل چهارم ق .ا، امکان بررسی مقررات سابق و ابطال آنهادر صورت مغایرت با شریعت اسلامی از سوی فقهای شورای نگهبان ایجاد شد، از جملهمقرراتی که به دلیل مغایرت با موازین شرعی از سوی شورای نگهبان ابطال شد احکاممربوط به مرور زمان کیفری بود. با نظر شورا موادی از ق .م.ع. که در خصوص انواع،شرایط و موانع مرور زمان بود به یکباره حذف گردید و امکان تعقیب و مجازات افرادی کهدر هر مقطعی از عمر خود مرتکب معاونت یا مباشرت در وقوع جرمی شده باشند فراهمشد و باتوجه به ابطال این مقررات آثار آن در گذشته نیز بیاثر گردید.
پس از حذف این مقررات، باتوجه به قبول و تصویب آن در اکثر کشورهای جهان واز جمله کشورهای اسلامی، بحثهای مختلف و مفصلی در خصوص ضرورت احیای آندر محافل علمی جریان یافت و حدود دو دهه به همین روال سپری شد. در طول این بیستسال حقوق مکتسبه افراد از محل مرور زمان لغو شد و امکان طرح مجدد دعاوی که منشاءآن به دهها سال قبل مربوط بوده و با قرار رد مختومه اعلام شده بود، فراهم آمد. آمارپروندههای کیفری رو به تزاید گذاشت و مدت رسیدگی به جرایم طولانیتر شد و زمان بهنفع منتقدین به حذف مرور زمان سپری شد تااینکه ق .آ.د.ک. دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب 30/6/78، مرور زمان کیفری را در بخشی از مجازاتها پذیرفت و نظریه مغایرتمطلق مقررات مرور زمان کیفری با شرع انور اسلامی از سوی قانونگذار کشورمان وفقهای شورای نگهبان مردود اعلام شد.
این قانون اگرچه با ابهاماتی همراه بود ولی با قبول مرور زمان کیفری برخی نظراتشخصی که تجویز و تأیید مرور زمان را تردید در ارکان و مسلّمات دین قلمداد میکردندبه حاشیه رانده شد و راه برای مباحثه و نقد مقررات موجود که مقدمه توسعه و تکمیلآنست گشوده شد.
اگرچه مقررات فعلی مرور زمان کیفری از جهات متعددی با مقررات پیشین متفاوتاست اما فهم صحیح آن با بررسی مقررات سابق مرور زمان، ملازمه دارد و لذا رسالهحاضر به سه بخش تقسیم میشود. در بخش اول کلیات مرور زمان، در بخش دوم احکام و آثار مرور زمان و در بخش سومدیدگاه های حقوقی و فقهی پیرامون آن موردبررسی قرار خواهد گرفت .
فصل اول-کلیات تحقیق
82%d9%88%d9%82%db%8c-%d8%ac%d8%b1%d8%a7/">
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1398-12-06] [ 01:08:00 ب.ظ ]
|