ازگوسفندان به این بیماری مبتلا می شوند.بیماری حاصله در گوسفند،در بیشتر موارد حاد بوده و در صورت عدم درمان موجب تلفات می گردد.در این بیماری کم خونی ناشی از همولیز خارج عروقی رخ می دهد. اشکال داخل لکوسیتی تیلریا که شیزونت نامیده می شوند معمولاً در داخل سیتوپلاسم لکوسیتها جای دارند و در بیشتر موارد تمام سیتوپلاسم را اشغال نموده و لکوسیتها را متلاشی می نمایند.شیزونت تیلریا ابتدا سبب افزایش سلولهای سیستم لنفاوی شده و بعد از آن سبب تخریب سلولهای فوق میشود.آدنوزین دآمیناز[1]آنزیمی است که باعث دآمینه شدن آدنوزین و تبدیل آن به اینوزین و داکسی اینوزین می‌شود. آنزیم فوق در بیماران مبتلا به نقص ایمنی شدید(SCID)، وجود ندارد. آدنوزین اضافی از مسیرهای دیگری به محصولات مختلفی تبدیل می‌شود که تجمع این محصولات در سلول‌های مختلف باعث بروز مشکلاتی می‌شود. آدنوزین در این سلول‌ها بهdATP، داکسی آدنوزین وS-آدنوزیل هموسیستین تبدیل می‌شود و در نتیجه مقدار این متابولیت‌ها در پلاسما افزایش می‌یابد. dATP بصورت آلوستریک عمل آنزیم ریبو نوکلئوتید ردوکتاز را متوقف می‌کند. در اثر توقف عمل این آنزیم میزان مولکول‌های پیش ساز لازم برای سنتز DNA در سلول کاهش میابد و سنتز DNA متوقف می‌شود . آنزیم آدنوزین دآمیناز تبدیل شدن آدنوزین به اینوزین را کاتالیز می‌کند. افزایش آنزیم آدنوزین دآمیناز در تعدادی از بیماریهای وابسته به ایمنی از جمله آرتریت روماتوئید گزارش شده است.
این آنزیم در تکثیر و تمایز لنفوسیت‌هایT نقش دارد.
تا کنون در زمینه تیلریوز گاوی و گوسفندی و تغییرات پروتئین های فاز حاد در آنها تحقیقاتی انجام شده است که در این رابطه می توان به تحقیقات نظیفی و همکاران در سالهای 2009 و 2010 و رضوی و همکاران در سال 2011 اشاره کرد.
در زمینه تغییرات برخی میانجی های التهابی در تیلریوز گوسفندی می توان به تحقیق رضوی و همکاران در سال 2010 اشاره کرد.
در زمینه تغییرات برخی میانجی های التهابی و ارتباط آنها با لنفوسیت های خون محیطی در تیلریوز گاوی می توان به تحقیق رضوی و همکاران در سال 2010 اشاره کرد.
تا کنون در زمینه ارتباط آنزیم آدنوزین دآمیناز با برخی از میانجی های التهابی (اینترلوکین های 1و 6 و (TNF , IFNدر تیلریوز گوسفند ی تحقیقی انجام نشده است. با توجه به نقش آنزیم آدنوزین دآمیناز در تکثیر و تمایز لنفوسیت‌هایT و نیز تغییرات این لنفوسیت ها در بیماری تیلریوز تصمیم گرفته شد تا در پژوهش حاضر ارتباط آنزیم آدنوزین دآمیناز با برخی از میانجی های التهابی (اینترلوکین های 1و 6 و (TNF , IFN که در تغییرات لنفوسیت های خون و ایمنی حیوان مبتلا نقش دارند مورد بررسی قرار گیرند.

بنابراین اهداف پژوهش حاضر عبارتند از:
1- آیاآنزیم آدنوزین دآمینازدر سرم خون گوسفند های مبتلابه تیلریوزتغییرمی کند؟
2- آیا اینترلوکین های 6 و 1 و TNF , IFN در سرم خون گوسفند های مبتلا به تیلریوزتغییرمی کند؟
3- آیا میان فعالیت آنزیم آدنوزین دآمینازوغلظت اینترلوکین های 6 و 1 و TNF , IFN سرم خون گوسفند های مبتلا به تیلریوز ارتباط وجود دارد؟
4- آیا نتایج این تحقیق می تواند کمکی به روشن شدن بیشتر مکانیسمهای ایمنی درگیر در بیماری تیلریوز گوسفند ی کند؟

فصل دوم:کلیات
1-2- تاریخچه:
کخ[2] در آفریقای شرقی برای اولین بار پیروپلاسم[3]های کوچک را در خون گاو مشاهده نمود. در سال 1904 تیلر[4] در آفریقای جنوبی انگلی را به نام پیروپلاسما پارووم[5] شناسایی کرد و نشان داد که این انگل با تزریق به حیوان سالم انتقال نمی یابد. در همان سال دو نفر روسی به نام های شونکوفسکی[6] و لوس[7] پیروپلاسم های کوچکی را در خون گاوهای قفقاز پیدا کردند و انگل را پیروپلاسما آنولاتم[8] نامیدند.
در سال 1907 بتنکورت[9] و همکاران هنگام تقسیم بندی پیروپلاسما، جنس تیلریا را برای انگل ها کوچکی که در آفریقای جنوبی کشف شده بود، اختصاص دادند و پیروپلاسما پارووم به تیلریا پارووم تغییر نام یافت. در سال 1910 محققان مختلف در عقده های لنفاوی و کبد گاوهای مبتلا به تب سواحل شرقی[10] اجسام مخصوصی یافتند که گوندر[11] در آن سال هویت آن ها را کشف نمود و اثبات کرد آن ها همان مراحل شیزونت[12] انگل می باشند. تیلریا لستوکاردی (تیلریا هیرسی)[13] عامل اصلی نوع بدخیم تیلریوز گوسفند و بز می باشد که به عنوان یک فرم جدید از پیروپلاسموز، ابتدا در گوسفندان سودانی دیده شده و توسط محمد افندی اسکار[14] توصیف شده و جزئیات آن توسط او ثبت شد و سپس در آزمایشگاه های دامپزشکی وزارت کشاورزی مصر در سال 1914 توسط لیتلوود[15] به تأیید نهایی رسید.
در پاتولوژی دو مورد گوسفند تلف شده در قرنطینه از سودان، پیروپلاسمای کوچک داخل اریتروسیتی در اشکال مختلف و نیز ماکروشیزونت[16] خارج اریتروسیتی (اجسام آبی کخ[17]) در طحال و عقده های لنفاوی یافت شد. ماسون[18] فرم تازه کشف شده را از مدل گوسفندی بابزیا خصوصاً پیروپلاسما اوویس[19] که در مصر و سوریه شایع بود تفکیک کرد. مراحل آسیب شناختی و اندازه ی کوچک پیروپلاسما به همراه شیزونت های خارج اریتروسیت، آنها را به این واقعیت رهنمود کرد که این اجسام یافت شده نوعی از تیلریا بنام تیلریا هیرسی هستند که امروزه بنام تیلریا لستوکاردی شناخته می شود. (مورل و یولینبرگ، 1981).
شخصی به نام نیتز[20] در بررسی های دقیق تر توانست این تک یاخته پاتوژن و بیماریهای وابسته به آن را تشخیص دهد و بعدها بیماری در صربستان، الجزایر، ایران و عراق شناسایی شد (نیتز، 1957;هوشمندراد و همکاران، 1976). علاوه بر این، بیماری در مناطق مدیترانه ای، خاورمیانه، چین و هند نیز گزارش شده است. (لواین، 1983).
به منظور تشخیص تیلریا لستوکاردی در کشورهای ترکیه، عراق و ایران دو نکته مهم مورد توجه بوده است اول آنکه انگل توسط کنه هیالوما آناتولیکم آناتولیکم[21] به صورت مرحله به مرحله منتقل می شود (هوشمندراد و حاوا، 1973). دوم اینکه مرحله ماکروشیزونتی انگل به صورت داخل آزمایشگاهی در سلولهای تک هسته ای گوسفند کشت داده شده است (هوشمند راد و حاوا، 1973).این دو نکته کمک می کند که مقادیر زیادی از انگل را به صورت مراحل اسپوروزوآیت[22] و ماکروشیزونت تهیه کرده تا بتوان تحقیقات وسیعی را در ارتباط با پاتوژن و بیمای ایجاد کننده انجام داد .
نتایج تحقیقات انجام شده نشان می دهد که تیلریا لستوکاردی در بسیاری از موارد با تیلریای بیماری زای گاویعنی تیلریا پاروا[23] و تیلریا آنولاتامشابه بوده است. در حقیقت وجود تشابهات با تیلریا آنولاتا که آلوده کننده نشخوار کنندگان بوده و ناقل آن کنه هیالوما آناتولیکم آناتولیکم که همان ناقل تیلریا لستوکاردی می باشد، موجب یک سری ابهامات شده است و این مسئله نشان می دهد که دسترسی به راه های تشخیصی جدید و تکنیک های خاص و انجام تحقیقات بیشتر بر روی انگل امری ضروری است.در راستای پژوهش های کیروار[24]، عفونت، حدت، بیماری زایی، بیولوژی مولکولی، بیوشیمیایی، ایمنی زایی و آنتی ژنیسیته تیلریا لستوکاردی شرح داده شده و با تیلریا آنولاتا مقایسه گردید (کیروار و همکاران، 1998).

2-2- تیلریا و طبقه بندی آن:
گونه‌های مختلف تیلریا، طیف وسیعی از پستانداران و عمدتاً نشخوارکنندگان را مبتلا می‌سازند. این انگل‌ها، اهمیت ویژه ای را به عنوان پاتوژن در گاو، گوسفند و بز در مناطق استوایی و تحت استوایی دارند و به عنوان یکی از موانع مهم در بهبود صنایع دامی در جهان مطرح شده‌اند (اشنیتگر و همکاران، 2000). قبلاً طبقه بندی گونه‌های تیلریا به علت اختلاف نظر در مورد مسائلی چون داشتن یا نداشتن مراحل جنسی انگل در ناقلین کنه ای، بحث انگیز بوده است. هر چند اخیراً بسیاری از این اختلاف نظرها در نتیجه مطالعات دانشمندانی چون شین[25] و همکارانش مبنی بر تایید وجود مرحله جنسی انگل در کنه ناقل رفع شده است. این یافته منجر به بحث های بیشتری در ارتباط با الگوی طبقه بندی تیلریا شد و نتیجه این بحث ها آن بود که پیروپلاسم‌ها[26] باید به صورت یک زیر راسته در مجاورت انگل های مالاریا یا همان هموسپورینا[27] قرار بگیرند (هونیگبرگ و همکاران، 1964 ; بارنت و همکاران، 1968 ; ایروین و همکاران، 1981).
تک یاخته تیلریا به صورت زیر طبقه بندی شده است:
زیر سلسله[28] پروتوزوآ[29]، شاخه[30] اپی کمپلکسا[31]، رده[32] اسپوروزوآ[33]، زیر رده[34] پیروپلاسما[35]، راسته[36] پیروپلاسمیدا[37]، خانواده[38] تیلریئیده[39]، جنس[40] تیلریا، گونه[41]تیلریا لستوکاردی(هیرسی)[42](ایروین و همکاران، 1987 ; واکر، 1990).
علاوه بر جنس تیلریا، دو جنس دیگر به نام های هماتوکسنوس[43] و سایتوکس زئون[44] نیز در خانواده تیلریئیده تشخیص داده شده است (هاشمی فشارکی، 1365 ; واکر، 1990). همچنین اعضای این خانواده به اشکال گرد، بیضی و میله ای شکل و یا اشکال بی قاعده در لنفوسیت ها[45]، هیستوسایت ها[46] و اریتروسیت ها[47] دیده می شوند (سولزبی، 1982).

3-2- تیلریا لستوکاردی (هیرسی):
تیلریا لستوکاردی (هیرسی) یک تک یاخته بسیار پاتوژن در گوسفند و بز به شمار می رود. آلودگی به این تک یاخته در شمال و شرق آفریقا، عراق، ایران، ترکیه و اروپا از جنوب روسیه، یونان، قفقاز، صربستان و کریمه گزارش شده است (سولزبی 1982 ; رفیعی، 1357).
ناقل انگل تیلریا لستوکاردی را کنه سخت از جنس هیالوما[48] گزارش کرده اند. هوشمند راد وحاوا (1973) ناقل بیولوژیک بیماری تیلریوز گوسفندی را هیالوما آناتولیکم آناتولیکم اعلام کردند. (مظلوم، 1969 ; هوشمند راد و حاوا، 1973)
به همراه تیلریا لستوکاردی (هیرسی)، سه گونه دیگر از جنس تیلریا به نام های تیلریا اویس، تیلریا سپاراتا[49] و تیلریا رکوندیتا[50] در نشخوار کنندگان کوچک گزارش شده است و بنظر می رسد که همگی غیر بیماریزا باشند اما الگوی بیماریزایی آنها و اهمیت نسبی شان هنوز ناشناخته است (اویلنبرگ و همکاران، 1981).

4-2- مرفولوژی:
به طور کلی انگل به دو شکل شیزونتی (داخل لنفوسیتی) و پیروپلاسمی (داخل گویچه‌ای) دیده می‌شود (رفیعی، 1357) :
الف: فرم شیزونتی انگل در سیتوپلاسم لنفوسیت ها خصوصاً در طحال و عقده های لنفی و گاهی نیز در سلولهای اندوتلیال عروق دیده می شود. به این اشکال شیزونتی، اجسام آبی کخ گفته می شود. اجسام آبی کخ به فرم های گرد و بی قاعده هستند و 10-4 میکرومتر (و به طور متوسط 8 میکرومتر) قطر دارند. در رنگ آمیزی رومانوفسکی[51]، سیتوپلاسم آبی رنگ است و تعدادی دانه‌های ریز حاوی کروماتین به رنگ قرمز ظاهر می شوند.
شیزونت ها به دو شکل تشخیص داده شده‌اند:
1- شیزونت های با دانه های کروماتینی بزرگ به قطر 2-4/0 میکرومتر که ماکروشیزونت نامیده می‌شوند و ماکرو مروزوآیت[52] ها به قطر 5/2-2 میکرومتر را تولید می کنند (رفیعی، 1357).
2- شیزونت های با دانه های کروماتینی کوچکتر دارای قطر 8/0-3/0 میکرومتر هستند و میکروشیزونت[53] نامیده می شوند و میکرومروزوآیت[54] هایی به قطر 2-1 میکرومتر را تولید می کنند (سولزبی، 1982).مشاهده این اجسام در گسترش های خون مشکل می باشد ولی تزریق خون حیوان مبتلا در مرحله حاد بیماری به حیوان سالم و ابتلای حیوان سالم، وجود آنها را در خون ثابت می کند (رفیعی، 1357).
ب) حدود 70-10 درصد از مروزوآیت هایی که به داخل گویچه‌ها رسیده‌اند، دارای اشکال گرد یا بیضی هستند. مه تا[55] و همکاران (1988) اشکال غالب را حلقه‌ای و هلالی می دانند. حدود 18 درصد از پیروپلاسم ها به شکل ویرگولی و درصد کمی از آنها نیز، شکل آناپلاسمایی را تشکیل می دهند. (سولزبی، 1982). همچنین تقسیم دو تا چهارتایی که منجر به شکل صلیبی می گردد نیز ذکر شده است (لواین، 1983 ; جین، 1986 ; سولزبی، 1982). در رنگ آمیزی رومانوفسکی، سیتوپلاسم آبی می باشد و دانه ‌های کروماتینی به رنگ قرمز در یک انتها مشخص می شوند (دار و همکاران، 1987;سولزبی، 1982). گاهی نیز ممکن است چندین انگل در داخل یک گلبول قرمز دیده شوند (سولزبی، 1982).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...