در رابطه با تفاوت اقرار و دعوی نیز باید گفت که اگر اقرار، به نفع خود شخص باشد «دعوی» محسوب می‌شود. می‌توان گفت که اقرار، عکس ادّعا است؛ چون در ادّعا اظهار حقی می‌شود به نفع خود و بر ضرر غیر، ولی چنانچه گفتیم در اقرار، اعلام به وجود حقی است علیه خود و به نفع دیگری. دعوی از لحاظ لغوی یعنی خواستن و ادّعا کردن چیزی در اصطلاح دعوی یا مرافعه یا ترافع عبارت از اختلاف و مناقشه است بین دو طرف یا دو حریف که اظهار و ادعایشان با یکدیگر معارضه دارد. ادعای یک طرف که موجد مرافعه است موسوم به تعقیب یا دادخواست بوده و دعوی به معنای اخص نیز نامیده می‌شود و ادعای طرف مقابل که عکس‌العمل (واکنش) دادخواست یا دعوای اقامه شده است، آن را دفاع یا جواب (پاسخ) نامند. جمع بین دادخواست یا دعوی به معنای اخص از یک طرف و دفاع از طرف دیگر، دعوی به معنای اعم را تشکیل می‌دهد[8] همچنین فرق بین بینه و اقرار این است که شارع، مؤدای بینه را به منزله واقع قرار داده است و به این لحاظ جمیع آثار واقع بر آن مترتب می‌شود.[9] بنابراین هر گاه به موجب بینه ثابت شود که فلان خانه متعلق به زید است می‌توان خانه را از او خرید و آن را رهن گرفت و… . امّا اقرار، ادله اعتبار آن ناظر به واقع نیست بلکه منتهای مراتب این است که شخص مقر، مأخوذ و ملزم به اقرار خود می‌باشد امّا دیگری ملزم به آن نیست؛ پس در جایی که زید اقرار کند که فلان زن عیال او است و او منکر باشد، مرد به جمیع آثار زوجیت ملزم است، ولی زن ملزم به چیزی از آثار زوجیت نیست. برعکس اگر مرد اقامه بینه بر زوجیت کرد و حاکم حکم داد، زن ملزم به جمیع آثار زوجیت خواهد بود و دیگر محلی برای انکار او باقی نمی‌ماند. و این که گفته‌اند بینه حجتی است متعدی و اقرار حجتی است قاصر، نظر به همین معنا داشته‌اند. به هر حال، شخص مأخوذ است به اقرار خود و اقرارش درباره خودش، نافذ و معتبر خواهد بود و انکار بعد از اقرار، مسموع نیست. پس اگر شخص اقرار به مدیون بودن خود در مقابل دیگری نموده و بعداً مدعی ایفای دین شود باید آن را اثبات نماید.[10]

1-2–2- ماهیّت اقرار

در ماهیّت حقوقی اقرار چند نکته اهمّیّت دارد از جمله این‌که اقرار، اخبار است یا انشاء؟ که در این مبحث به تبیین این موضوع می‌پردازیم[11]. اِخبار، لفظ یا الفاظی است که کشف و بیان واقعیت می‌کند و آثارش صدق و کذب می‌باشد، همچنان که انشاء، لفظ یا الفاظی است که ایجاد امر اعتباری می‌کند و اگر قصد داشته باشیم جدی می‌شود و اگر قصد نداشته باشیم شوخی می‌شود. اقرار نوعی اخبار است و اقرارکننده خبر می‌دهد که حقی برای دیگری بر عهده وی ثابت است. از آن رو که وی قصد اخبار دارد، نه انشاء، اقرار نه یک عمل حقوقی (عقد یا ایقاع)، بلکه یک واقعه حقوقی است.[12] اقرار اخبار است؛ بدین معنا که آمده که اقرار اخبار به حقی است نه انشاء و ایجاد حق به نفع دیگری، بنابراین گمان برخی که ماهیّت اقرار را انشایی می‌ دانسته‌اند مرتفع می‌شود. به عبارت دیگر اقرار، از امری که در گذشته واقع شده است و دارای آثار حقوقی می‌باشد، خبر می‌دهد نه اینکه مقر با اقرار خودش بتواند حقی را برای مقرله ایجاد نماید. یکی از نتایج اعتقاد به اخباری بودن اقرار این است که نفوذ اعلام اراده مقر را نیازمند قبول مقرله ندانیم و معتقد شویم که مقر با اخبار خود از حقی می‌تواند آثار حقوقی را به وجود آورد، و به همین دلیل است که اندیشمندان بیان داشته‌اند در اقرار، قصد نتیجه شرط نیست و لزومی ندارد مقر از ابتدای اقرار زیان خود را قصد کرده باشد، این در حالی است که در امور انشایی هم قصد نتیجه و هم قبول مخاطب انشاء شرط می‌باشد تا آثار حقوقی بر آن‌ها مترتب شود.[13] بطور خلاصه، اقرار اخبار است؛ یعنی مقر خبر می‌دهد از وجود امری که سابقاً وجود داشته است. بنابراین اقرار، انشاء نیست که موجد حقی باشد، بلکه در اقرار باید اخبار به وجود حقی بشود، خواه مستقیم و یا غیرمستقیم باشد.[14]

1-2-3- ادله مشروعیت اقرار

آیات، روایات، اجماع و سیره عقلا بر اعتبار و حجیت اقرار دلالت دارند. اینک هر یک از این ادله به طور جداگانه بیان می‌گردند:

1-2-3-1- آیات

الف ـ «وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ النَّبِیینَ لَمَا آتَیتُکُم مِن کِتَابٍ  وَحِکْمَهٍ ثُمَّ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ ءَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى‏ ذلِکُمْ إِصْرِی  قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَکُم مِنَ الشَّاهِدِینَ[15]؛ و یاد کن آن‌گاه‌ که خدا از پیغمبران (و امت‌هایشان) پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمت بخشیدم سپس بر شما (اهل کتاب) رسولی از جانب خدا امد که گواهی به راستی کتاب و شریعت شما می‌داد به او ایمان آورده و یاری او کنید؛ خدا فرمود:آیا اقرار داشته و پیمان مرا بر این امر پذیرفتید؟ همه گفتند: اقرار داریم. خدا فرمود: گواه باشید، من هم با شما گواهم». ب ـ «وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا  بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً وَآخَرَ سَیئاً عَسَى اللّهُ أَن  یتُوبَ عَلَیهِمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ[16]؛ و دیگرانی هستند که به گناهان خود اعتراف کرده و کار شایسته را با [کاری] دیگر که بد است در آمیخته‌اند امید است خدا توبه آنان را بپذیرد که خدا آمرزنده مهربان است». ج ـ «یاأَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلّهِ وَلَوْ عَلَى‏ أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَینِ وَالْأَقْرَبِینَ…[17]؛ … برپا کنندگان عدل و داد باشید و برای خدا گواهی دهید، هر چند به زیان شما باشد».

1-2-3-2- روایات

الف ـ پیامبر ـ صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم ـ فرمود:«اِقْرارُ الْعُقَلاءِ عَلَی أنْفُسِهِمْ جائز»[18] یعنی؛«اقرار خردمندان علیه خودشان جایز است». ب ـ در روایت دیگری از پیامبر ـ صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم ـ چنین آمده است:«قُولُوا الْحَقِّ وَ لَوْ عَلی أنْفُسِکُمْ[19]؛ حق بگویید اگر چه به ضرر شما باشد».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...