الف. جرایم جنسی که شامل زنا (زنای محصنه یا زنای با محارم یاتجاوز به عنف یا زنای غیر مسلمان با زن مسلمان ) و لواط است. ب. جرایم علیه دین و امنیت اجتماعی که شامل محاربه و ارتداد است. ج. جرایم تکرار جرم، همچون اجرای سه حد زنا و تکرار برای بارچهارم که در بار چهارم اعدام می شود. (9) و…. 3. اعدام تعزیری: (مجازات مرگی که از طرف حاکم معین می شود). بیشتر فقهای شیعه اعتقاد دارند که اصل در تعزیر ما دون حد است ; ولی برای عدول از این اصل و اجرای مجازات بالاتر از حد می توان به یکی ازسه علل زیر استناد کرده، اعدام تعزیری را جایز شمرد. این علل عبارت است از: مصلحت فرد و جامعه ; قیام در مقابل افساد فی الارض و نهی ازمنکر. در میان فقهای اهل سنت نیز اختلاف هست ; اما در برخی موارد، اعدام تعزیری را پذیرفته اند. (10) در مورد اعدام، به ویژه اعدام قصاصی و حدی، مبانی حقوق کیفری اسلام با مبانی حقوق غربی ماهیتا متفاوت است، چرا که در این نوع اعدام ها، قانونگذاری به قانون خدای متعال منحصر است و این بامکاتب حقوقی غربی متفاوت است که انسان را قانونگذارمطلق قرارداده اند. بر اساس مبانی ایدئولوژیک اسلامی، قانون خدا از روی علم واطلاع کامل و جامعی است که از انسان و محیط پیرامون وی دارد; از این رو به گونه ای وضع شده است که تا ابد به تغییر نیاز نداشته باشد. از این رو انسان جز در شرایط و ضوابط پیچیده و دانستن حکمت قطعی وضع قانون خدا، حق تغییر را در قانون خدا ندارد; اما قوانین موضوعه بشری، به دلیل اطلاعات ناقص که ناشی از ادراک ناقص بشر از جوانب پیچیده زندگی انسانی است (همچنان که دانشمندان نیز اعتراف کرده اند، انسان موجود نا شناخته است )، با گذشت زمان و ادراکات جدیدی که بشر ازجهان پیرامون خود می یابد، تغییر می کند. به همین دلیل روزی به صورت افراطی، به وضع مجازات اعدام، حتی برای جرایمی مثل سقطجنین می پردازد و به همین جرم، زنی را در شربورک فرانسه اعدام می کنند و روزی دیگر به حذف کامل اعدام از جرگه مجازات ها روی می آورد و خطر ناک ترین جانیان را به حال خود وا می گذارد; حتی کسی را که بارها مرتکب قتل عمد به شکل های فجیعی شده است، با مجازات حبس ابد پذیرایی می کند. توجه به عدالت و استحقاق مجرم، یکی از فلسفه های مجازات دراسلام است. حرمت شکنی، کسب منافع نامشروع و از بین بردن احساس امنیت و آسایش در جامعه، ظلم بزرگی است که مجرم در نتیجه ارتکاب جرم انجام می دهد; از این رو نظام کیفری اسلام در پی برقراری عدالت وظلم ستیزی، به مقابله با مجرم می پردازد، تا وضعیت عادلانه پیش ازوقوع جرم بار دیگر برقرار گردد. شناخت میزان استحقاق مجرم از لوازم اجرای عدالت کیفری است و این امر، خود به دلیل وجود علل گوناگون دروقوع جرم امری دشوار می نماید و با شناخت ناقص نمی توان، حکمی عادلانه کرد. به همین دلیل نظام های کیفری دنیا نمی توانند، به صورت کامل و قطعی، به اجرای عدالت بپردازند; از این رو به ناچار، هر زمان باقوت گرفتن نظریه ای جدید، تغییری جدید در این نظام ها روی می دهد. نواسانات شدید مجازات ها در طول تاریخ بشر، ازسخت ترین مجازات هاتا غیر مسئول دانستن انسان و بی رحمی و توحش تلقی کردن مجازات وی، به همین دلیل است. عدالت مورد نظر در قوانین کیفری اسلام، به دلیل ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم با اراده تشریعی خدای حکیم، عدالتی واقعی و به دور از هرگونه افراط و تفریط و نشأت گرفته از عدالت مطلقه خدای متعال است. (11) ویژگی دیگر نظام کیفری اسلام که موجب می شود، این نظام از دیدگاه سزا دهی صرف فاصله بگیرد، انعطاف پذیر بودن این نظام است، چرا که در چون جرایمی حق الناس به صورت مطلق و در جرایم حق اللهی پیش از شهادت شهود یا اقرار، توبه مجرم نقش به سزایی دارد; هم چنان که در مجازات های تعزیری نیز توبه و عفو تاثیر گذار است. تاثیرگذار بودن توبه و عفو در مجازات، کارایی خاصی در ویژگی بازدارندگی وتاثیر گذاری مجازات دارد، زیرا مجرمی که واقعا از جرم خود پشیمان شده و در پی جبران بر می آید، بعید است بار دیگر مرتکب جرم شود وهمین ویژگی است که این نظام را با نظریه عدالت ترمیمی نزدیک می کند. (12) نکته قابل توجه دیگر، متفاوت بودن عدالت در مرحله قانونگذاری واجراست. تفاوت شرایط خاص مجرمان و نیز اعمال کنندگان مجازات ونیز خطاپذیر بودن راه های اثبات جرایم، مهم ترین علل عدم تحقق عدالت واقعی است. از طرفی، قرار دادن شرایط سخت در مقام اثبات جرایم، نشان دهنده آن است که قانونگذار اسلام خواسته است، مجازات های شدیدی چون اعدام، به آسانی اجرا نشود. دلایل مخالفان و موافقان مجازات اعدام 1. یکی از عمده ترین دلایل مخالفان اعدام، دلیلی اخلاقی است که باتکیه برآموزه های اخلاقی، به کراهت و زشتی خشونت دست می آویزند وتا رسیدن به این نتیجه بالا می روند که بگویند: (خشونت علیه خشونت خوب نیست ). اعدام با احساس بشر دوستی و روح تمدن امروزی که حق حیات را برای همه انسان ها محترم می شمارد، مغایر است. نویسنده ای در مقاله خود می گوید: (مجازات اعدام می کشد. کشتن بد است، بنابراین حکم اعدام بد است. به گفته ویکتورهوگو، آیا گمان دارید اعدام درس عبرت است ؟ چرا؟ به خاطر آنچه می آموزد؟ مگر با این درس عبرت چه می آموزید؟ این را که نباید کشت ؟! نباید کشت را چگونه می آموزید؟ باکشتن ؟)(13) از طرفی به اعلامیه حقوق بشر استناد شده گفته می شود: براساس مواد3 و 5 اعلامیه جهانی حقوق بشر، مجازات اعدام، تجاوز به حقوق بنیادی انسان است. در اعلامیه استقلال امریکا نیز (حق زندگی کردن ) آمده است. ایشان معتقدند که تجویز وحشی گری در مقابل احکام مهم اخلاقی ناسازگار است. بکاریا در فصل شانزدهم کتاب خود می گوید: (این حقی که افراد سر همنوع خود را می برند، از کجا بر می خیزد؟ مسلمااین حق مبنای حاکمیت و قوانین نیست. قوانین همان مجموعه اجزای آزادی یعنی کوچک ترین جزء آزادی است که هر کس توانسته است، به جامعه واگذارد. قانون نماینده اراده عامه است که آن نیز خود از مجموع اراده های افراد پدید آمده است ; از این رو باید پرسید، چه کسی به افراددیگر حق داده است که حیات او را از وی باز گیرند؟ چگونه کوچک ترین جزء آزادی هر کس می تواند شامل حق حیات، یعنی بزرگ ترین مواهب شود و اگر این راست باشد، چگونه می توان آن را با اصلی دیگر هماهنگ کرد که می گوید، بشر حق خودکشی ندارد; حال آنکه اگر بتواند، معطی این حق به جامعه باشد، باید خود فاقد آن نباشد; از این رو هیچ حقی مجازات مرگ را تجویز نمی کند). (14) پاسخ: یکی از اشکالات این دلیل، محل تردید بودن کبرای استدلال، به طور مطلق و کلی است (کشتن بد است )، چرا که کشتن و به تعبیربرخی مخالفان خشونت و وحشیگری باید معنا شود. باید دید که آیا همه انواع کشتن و خشونت بد است ؟ آیا کسی که برای دفاع از خود، اقدام به کشتن مهاجم می کند هم کاربدی می کند ؟ آیا در جنگ با دشمن هم می توان، به زشت بودن کشتن حکم کرد؟ آیا می توان، با استناد به حق حیات، با هر نوع سلب حیاتی مخالفت کرد؟ آنچه به یقین توان گفت، این است که همه انواع کشتن بد نیست و مخالفان اعدام هم با این سخن همراه نخواهند بود; از این رو برخی انواع کشتن مجاز است، بلکه موافق عدالت است. کسی در معرض تهدید جدی قرار گرفته و راهی جزکشتن تهدید کننده ندارد، کار ناصوابی نمی کند، به همین دلیل، درقوانین اغلب کشورها، این نوع قتل مجاز شمرده شده است. در جنگ هانیز هیچ کشوری در مقام دفاع از خود، از کشتن سربازان کشور متجاوزتردید نمی کند. آنچه موجب می شود، دشمن و مهاجم حق حیات نداشته باشد و قتل او جایز شمرده شود، حق حیاتی است که مدافع دارد مهاجم تا وقتی حق حیات دارد. که حق حیات دیگران در معرض نابودی قرارندهد. مشروعیت سلب حیات مهاجم، از آنجا ناشی می شود که عقل واخلاق، دفاع از خود را جایز می شمارد و حفظ حیات را واجب می داند. نکته دیگر اینکه به گفته دکتر اردبیلی (15)، شرف و مقام انسانی هرفرد، وقتی محترم است که از جایگاه انسانی خود تنزل نکند. کسی که به جان و آزادی دیگری وقعی ننهد و حق حیات وی را سلب کند، خود نیزشایسته دوست داشتن نیست. چگونه برخی ادعا می کنند که اعدام قبح خونریزی را در اذهان مردم زائل می کند; در حالی که امروزه به تصویرکشیدن صحنه های قتل و کشتار وحشیانه و ناجوانمردانه، از طریق رسانه های جمعی چون سینما و تلویزیون، طبیعی و از سوی این رسانه هابی اشکال دانسته می شود. پایگاه اینترنتی فارسیک، آمار عجیبی منتشر کرده است. طبق این آمار، هر دانش آموز امریکایی، پیش ازرسیدن به سن جوانی، حدود هشت هزار قتل و نود هزار عمل خشونت آمیز را از طریق سینما و تلویزیون مشاهده می کند. سؤال مطرح در اینجااین است که آیا مشاهده این صحنه ها در ارتکاب جرایم تاثیر گذارنیست ؟ آیا مشاهده این صحنه ها موجب زائل کردن قبح خونریزی درجامعه نمی شود. در جوامع امروزی، رسانه ها با به تصویر کشیدن ارتکاب جرایم و اعمال خشونت آمیز در برنامه های سینمایی و داستانی با مهیج کردن آنها به جذب مخاطبان بیش تر می پردازند. غافل از اینکه به آموزش غیرمستقیم اعمال مجرمانه و خلاف اخلاق نیز می پردازند و به سیر صعودی جرم در جامعه دامن می زنند. در تایید این مطلب می توان، به حوادثی که در نتیجه متأثر شدن از سینما و تلویزیون اتفاق افتاده نگاهی گذراداشت ; برای نمونه می توان به حادثه اخیر کشتار دانشجویان در دانشگاه ویرجینیای امریکا اشاره داشت که به کشته شدن حدود 32 دانشجو واستاد، و زخمی شدن 34 نفر توسط یکی از دانشجویان انجامید. این گونه حوادث بارها در جهان اتفاق افتاده است ; اما تلفات این حادثه بی سابقه بوده است. بارها و بارها مجرمان و به خصوص دانش آموزان، متاثر از فیلم های خشونت آمیز به قتل و دیگر جرایم مبادرت ورزیده اند. در جراید ایران داشتیم که افرادی تحت تاثیر فیلم ها، اقدام به اعمال مجرمانه کرده اند. چندی پیش یک زن پس از دستگیری به جرم سرقت، در اعترافات خود گفت که آن جرایم را تحت تاثیر (ناتاشا)، یکی ازبازیگران سریال های تلویزیونی انجام داده است. در رد استدلال مخالفان اعدام نیز برخی از این اصل مهم اخلاقی (وجوب حفظ حیات و دفاع از خود) یاری جسته اند; سن توماس استادالهیات معتقد است: (اگر جامعه برای زندگی نوع بشر ضرورت باشد، بایداز تمام حقوق لازمه برای حفظ و صیانت آن از گزند اشخاص برخوردارباشد. استدلال مخالفان مجازات اعدام صحیح به نظر نمی آید و نتیجه آن لغو تمام مجازات های سالب آزادی است، زیرا جامعه به انسان آزادی عطا نکرده، بلکه انسان ذاتا و فطرتا آزاد خلق شده است. البته حق حیات و تمتع از آزادی نعمتی خدادادی است ; ولی این دو حق به حق حیات سایرین و رعایت آزادی آنان محدود است و چنانچه از حد تجاوز کند، سلب می شود و متجاوز باید به کیفر خود برسد). (16) مشروعیت مجازات اعدام توسط مکتب عدالت مطلقه امانوئل کانت وژوزف دومستر نیز در قرن نوزدهم، به هدف تقاص و پاداش عمل توجیه و تایید شده است. بنتام از طرفداران آن به شمار می رود. وی هدف ازمجازات را در واقع، تنبیه اخلاقی و مکافات عمل خطایی می داند که بزهکار نسبت به جامعه مرتکب شده و باید کیفر عمل خود را ببیند. موافقان، جامعه انسانی را نیز دارای این حق می دانند و اصل دفاع از خودو وجوب حفظ حیات را در این حیطه مفید معرفی می کنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...