پایان نامه درباره قواعد عمومی، حقوق ایران |
[۶۹]- دکتر ناصرکاتوزیان، دوره مقدماتی حقوق مدنی اعمال حقوقی قرارداد- ایقاع ص ۲۵ همچنین رجوع کنید به جزوه مدنی ۳ (قواعد عمومی قراردادها) از دکتر عبدالرسول دیانی [۷۰]- منظور از غیر در اینجا خداوند نیست چون فعل خدا از باب غیر مقدور بودن به بررسی گرفته شد. [۷۱]- اللمعه الدمشقیه، ج ۳ ، از لمعه های ۱۰ جلدی چاپ بیروت ص. ۵۰۶ [۷۲]- نقل از دکتر سید مصطفی محقق داماد، قواعد فقه، جلد ۲ ، ص ۱۴۲ انتشارات سمت. برای دیدن معنای حکم وضعی و حکم تکلیفی نگاه کنید به دکتر ابولقاسم گرجی مقالات حقوقی ص ۲۸۰ ج ۱ بالا فهرست اصلی * شرط فعل در حقوق ایران و فرانسه- دکتر عبدالرسول دیانی وکیل پایه یک دادگستری (قسمت سوم)- قسمت پایانی تیتر۲- آیا میتوان مشروط علیه را به انجام مفاد شرط مجبور نمود؟ در خصوص اینکه آیا میتوان مشروط علیه را مجبور به انجام مفاد شرط نمود، اختلاف شده است. مشهور فقها قائل به امکان اجبار شده اند ولی ظاهر سخن علامه در تحریر و در تذکره خلاف آن است. علامه میگوید اجبار وی لازم نیست هر چند وفاء به شرط امری واجب میباشد. از شافعی دو قول نقل شده است که اولی بر امکان اجبار و دومی بر عدم اجبار دلالت دارند. البته در مورد شرط کفیل و یا ضامن در بیع مثل اینکه بگوید اگر چنانچه جنسی که به من میفروشی متعلق حق غیر در آمد، فلانی ضامن باشد[۷۳] قائل شده که اجبار ممکن است. ماده ۶۹۷ (ق.م.) نیز بر همین مطلب دلالت دارد. شیخ انصاری به شیخ طوسی خرده میگیرد که ممکن نیست کسی به حدیث المومنون برای صحت شرط تمسک کند ولی وجوب وفاء را قائل نباشد. وجوب وفاء حتی اگر قائل به اجبار متعهد بر انجام فعل نباشیم، لازمه تمسک به این حدیث است[۷۴]. در خصوص الزام به انجام مفاد شرط، صمیری[۷۵] میگوید اگر حق از گونه حق بایع باشد، الزام به وفاء به شرط لازم نیست ولی اگر از گونه حق الله باشد، وفاء و اجبار لازم است. محقق ثانی دو وجه، یکی برای الزام و دیگری برای عدم الزام به وفاء به شرط ذکر کرده است. – برای وجه عدم الزام، میگوید فروشنده برای قرار از عقد میتواند آنرا فسخ کند. – برای وجه الزام نیز به ظاهر روایت المومنون عند شروطهم استناد نموده است. پس بنا بر نظر محقق ثانی اگر حکم به وجوب وفاء نمودیم، دو حالت پیدا میشود : هم میشود او را اجبار نمود و هم میتوان قائل به عدم اجبار شد. شهید ثانی در مسالک نیز همین قول را دارد و قائل به اصل عدم وجوب وفاء است.در جای دیگر با استناد به آیه وفاء و روایت المومنون قائل به وجوب وفاء شده است. ظاهرکلام این دو بزرگوار این است که هر جا که وجوب وفاء لازم است، اجبار به وفاء به شرط نیز لازم میباشد وهر جا واجب نباشد، اجبار هم لازم نیست. شیخ انصاری در رد سخن علامه و محقق ثانی میگوید این سخن در نهایت سستی است چون خیار برای موردی است که فرد نمیتواند عقد را فسخ کند یعنی از قبل برای مشروط له خیار جعل نشده است، بلکه پس از یاس از وفاء به شرط، انسان به خیار تمسک میجوید. مشروط له تا آنجا که ممکن است، میخواهد شرط محقق شود و اگر تمامی تلاش هایش به نتیجه نرسید، به عنوان آخرین تیر ترکش به فسخ معامله روی میآورد. یعنی پس از تعذر شرط، برای وی خیار پیدا میشود[۷۶]. عده ای ایراد گرفته اند که در صورت الزام به انجام فعل، رضایتی که لازمه انعقاد عقد است، از بین میرود. چون مشروط علیه شرط نموده که خود با رضایت کامل مفاد شرط را انجام دهد. شیخ این ایراد را قبول نمیکند زیرا از نظر وی انجام خود عمل در عالم خارج ملاک است و رضایت نقشی در آن ندارد البته اگر شرط فعل مقرون به داشتن رضایت خودش باشد، دیگر قطعا” نمیتوان او را الزام به انجام فعل مشروط نمود. به هر حال، شیخ میگوید وفاء واجب است و مشروط علیه باید به شرطش عمل کند ولی اجبار بر انجام مفاد شرط را جائز میداند زیرا مشروط له مالک شرط است و میتواند مشروط علیه را به انجام مفاد شرط الزام کند. مستفاد از آیه اوفوا بالعفود و حدیث قدسی المومنون عند شروطهم این است که مشروط علیه باید به انجام شرط الزام شود و حق امتناع و ترک ندارد. پس به عقیده شیخ وفاء، لازم ولی اجبار جائز میباشد. آیا مشروط له در صورت تخلف مشروط علیه از انجام مفاد شرط بلافاصله میتواند عقد را فسخ کند یا باید بعد از الزام او و نا امیدی از اجبارمشروط علیه مبادرت به فسخ عقد کند؟ از ظاهرسخن شهیدثانی در لمعه چنین بر میآیدکه تا حد امکان باید مشروط علیه را الزام نمود و در صورت یاس، نسبت به فسخ اقدام نمود[۷۷]. ایشان تشبیه نموده اند مسئله شرط را به عوضین که متبایعین میتوانند طرف دیگر را ملزم به دادن ثمن و مثمن نمایند و اگر اجبار ممکن نشد، به فسخ روی میآورند.
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1398-12-14] [ 05:24:00 ب.ظ ]
|