محیط خارجی : محیط خارج از دو عنصر متمایز تشکیل شده است : مشتریان و رقبا. یک سیستم ارزیابی عملکرد متوازن اطلاعات کافی در مورد این دو عنصر را برای مدیران فراهم می آورد. پیشتر در مورد رضایت مشتریان در بخش شاخص های کیفیتی بحث شد. هم اکنون به عنصر رقبا اشاره می­شود. یکی از روش های ارزیابی رقبا استفاده از روش الگوسازی است. خطر این رویکرد آن است که سازمانی که در پی الگوسازی است همواره دنباله رو استو هیچ گاه پیش گام نیست. در مقابل سیستم ارزیابی عملکرد، اگ و دیکینسون روش مناسب تری را ارائه می دهند : سازمان ها می باید یک سیستم ارزیابی عملکرد بسته را به کار ببندند که دارای الگوسازی دوره ای باشد.

  • رویکردهای ارزیابی عملکرد

رویکردهای ارزیابی عملکرد از یک حیث به دو دسته تقسیم بندی شده است :

  • سیستم های ارزیابی عملکرد سنتی

سیستم های ارزیابی عملکرد سنتی اغلب پر هزینه و متکی بر مدیریت حساب ها هستند. این روش ها در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم برای مواجهه با نیاز روز افزون صنایع تولیدی توسعه داده شدند. با تغییرات شگرف در فنآوری و تولید، دیگر سیستم­های ارزیابی عملکرد سنتی قابل استفاده نیستند(بالوگون و جِی،  2004). به عقیده مسکل، پنج مشکل اصلی در ارتباط با تکنیک های مدیریت حسابداری وجود دارد:

  1. کمبود تناسب: گزارش های مدیریت حسابداری با استراتژی تولید متناسب نیستند. برای بخش کنترل تولید و عملیات قابل درک نبوده و در اخذ تصمیمات جهت قیمت گذاری گمراه کننده اند.
  2. تغییر هزینه: حسابداری سنتی، هزینه ها، با عناصر هزینه در ارتباط است. شکل عناصره زینه ها در سال های اخیر تغییر پیدا کرده است. تحلیل های جزئی کم اهمیت شده اند. همچنین، شکل هزینه های مستقیم و غیر مستقیم و هزینه های متغیر و ثابت همانند سابق ثابت نیست و در نتیجه روش های سنتی سرشکن کردن هزینه های سربار به وضوح هزینه های تولید را دگرگون می کند.
  3. عدم انعطاف­پذیری: گزارشهای مدیریت حسابداری درون سازمان و از یک سازمان به سازمان دیگر و حتی با تغییرات کسب و کار در طول زمان، تغییر نمی­کرد. در نتیجه گزارشهای مورد بحث با تأخیر بسیا دریافت می شد و دیگر ارزشی نداشت. این گزارشها به مدیران عملیاتی کمک چندانی نمی کرد و تنها وسیله ای بود برای سرزنش آنها به دلیل نوسانات منفی.
  4. مانع پیشرفت تولید در کلاس جهانی: روش های سنتی ارزیابی به صورت مانعی بر سر تولید در کلاس جهانی بود و می توانست منجر به این شود که مدیران زمان و هزینه بیهوده ای را صرف خوب جلوه دادن اوضاع کنند. همچنین با توجه به نرخ های تولید بالا، حسابداری نیازمند اطلاعات جزئی بود که فراهم آوردن این اطلاعات بسیار هزینه بر بود.
  5. اطاعت از نیازمندی های حسابداری مالی: جهت ارزش داشتن سیستم های مدیریت حسابداری، این سیستم ها می بایست بر روی روش ها و فرضیات دیگری جز حساب های مالی بنا می شدند.

به عقیده آمبل و استیکانت(1990) فرضیاتی که روش های مدیریت حسابداری بر آن استوار بودند، دیگر اعتبار ندارد؛ زیرا این فرضیات حالت محلی دارند. این فرضیات که باعث عدم اعتبار آنها شده است عبارتند از:

  1. «هزینه کل سیستم برابر است با جمع هزینه هر عملیات» : این فرضیه به دلیل تخصیص یافتن هزینه های سربار، غیر معتبر است.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...