ابن خلدون، مخالفان |
اولا با وجود ادله روایى که در اثبات مخالف این قول است اصل اولى عدم ارث منتفى گشته و مطابق ادله مجوسیان از ارث بردن بهره مند هستند هر چند از طریق نسب و سبب فاسد; ثانیا: اجماعى که نسبتبه این دیدگاه ادعا شده با اجماعى که مخالفان این دیدگاه ادعا کرده اند معارض است، و هر دو از اعتبار به دلیل تعارض ساقط مىباشند، افزون بر آن با وجود اختلاف نظر در این موضوع چه جایى براى ادعاى اجماع باقى مىماند؟ ثالثا: این که گفته مىشود آیات قرآنى و ادله ارث انصراف به جواز ارث صرفا از طریق نسب و سبب صحیح دارد، این نوع آیات قرآنى عمومیت و اطلاق دارد و دلالتبخصوص بر این نظریه نمىتواند داشته باشد، بلکه مىتوان گفت آیات یاد شده صرفا بر نفى ارث از طریق سبب فاسد دلالت دارند (162) که آن هم با وجود ادله روایى در این مورد تخصیص خورده است. ج: دیدگاه سوم: برابر این دیدگاه گفته مىشود مجوسیان از طریق نسب صحیح و فاسد و سبب صحیح ارث مىبرند ولى از جهتسبب فاسد ارث نمىبرند، فرضا چنانچه مرد مجوسى بمیرد و وارثش مادرش باشد که با او ازدواج کرده و فرزندى که حاصل این ازدواج است، در این حال منطبق با این قول گفته مىشود مادر از فرزند ارث مىبرد به نسبت مادرى، و فرزند مادر از آن مرد مجوسى ارث مىبرد به نسب فرزندى فاسد ولى مادر از آن مجوسى به سبب زوجیت ارث نمىبرد چه این که سبب فاسد است. (163) گروهى از جمله فضل بن شاذان نیشابورى که شیخ طوسى او را از اصحاب امام هادىعلیهالسلام و امام حسن عسکرىعلیهالسلام ذکر کرده است، (164) شیخ صدوق (165) علامه در قواعد (166) فخرالمحققین، (167) محقق حلى (168) و شهیدین (169) این قول را اختیار و صحیح شمردهاند. این قول در حقیقت دو حکم کلى را در بردارد یکى نفى توارث از جهتسبب فاسد و مبناى این حکم را همان عمومات آیات قرآنى مىدانند که ذکر گردید. (170) و دیگر اثبات ارث از جهت نسب فاسد، در تحلیل بر این حکم گفته مىشود نسبى که ناشى از شبهه حاصل مىگردد شرعا و منطبق با اطلاعات و عمومات ادله ارث صحیح است مثلا اگر کسى با خواهرش به خیال این که همسرش مىباشد نزدیکى نماید و در اثر آن کودکى متولد گردد شرعا آن کودک از مرد ارث مىبرد ولى حکم به تحقق عقد با خواهر در اثر شبهه نمىشود (171) طبق این تحلیل گفته مىشد نسب فاسد مطابق با عمومات و ادله ارث است ولى سبب فاسد را عمومات ادله جواز ارث شامل نمىگردد. (172) البته ممکن است در جواب همین مطلب هم بیان گردد. روایات در این باب که برخى در مباحث قبلى ذکر گردید لالتبر این معنى نیز دارند که سبب فاسد را هم شامل شوند. ———————————————— پىنوشتها و مآخذ 1- سید محمد کلانتر (پاورقى الروضه البهیه)، ج 8/15، داراحیاء التراث العربى، چاپ دوم،1403 ه. ق; محمد رواس قلعهجى، معجم لغه الفقهاء، 171،397 و 468، دارالنفائس، بیروت، چاپ دوم، 1408 ه. ق; علیر ضا فیض، مبادى فقه و اصول، 115 و303، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ پنجم، 1371 شمسى. 2- شیخ طوسى، الخلاف، ج4/23، موسسه النشر الاسلامى، قم، 1415 ه. ق; نجفى، جواهرالکلام، ج39/15، داراحیاء التراث العربى بیروت، چاپ هفتم، بىتا; حسینى عاملى، مفتاح الکرامه، ج8/18، داراحیاء التراث العربى، بیروت، بىتا; محمد جواد مغنیه، الفقه على المذاهب الخمسه،499، کانون الثانى (ینایر)، چاپ هفتم، 1402 ه .ق; ابن حزم اندلسى، المحلى، ج9/304، دارالجیل و دارالآفاق الجدیده، بیروت; شافعى، الام، ج4/76، دارالفکر، بیروت، چاپ دوم،1403 ه .ق ; ابن قیم، احکام اهل الذمه، ج1/322، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1415 ه .ق; احمدبن محمد خلال، احکام اهل الملل، 328، دارالکتب العلمیه، 1414 ه .ق. 3- فیض کاشانى، مفاتیح الشرایع، ج3/311، مجمعالذخایر الاسلامیه، قم، 1401 ه .ق; الخلاف، ج4/24; جواهر الکلام، ج39/15. 4- غزالى، المستصفى، ج1/173، دارالفکر، بیروت، بىتا. 5- ابن خلدون، مقدمه،453، تهران، انتشارات استقلال، چاپ اول، 1410 ه .ق. 6- ابن قیم، اعلام الموقعین، ج1/30، دارالفکر، بیروت، چاپ دوم،1397 ه.ق. 7- ابن حزم اندلسى، الاحکام لاصول الاحکام، ج4/147، مطبعه السعاده، قاهره، چاپ اول1347 ه .ق. 8- شیخ طوسى، عدهالاصول، 232، چاپ تهران، 1314 ه .ق. 9- محمد خضرى، اصول الفقه،276، دار احیاء التراث العربى، بیروت، چاپ ششم،1389 ه .ق. 10- محقق حلى، المعتبر،6، چاپ تهران، 1318 ه .ق. 11- علامه حلى، مبادى الوصول الى علم الاصول، 190، مکتب الاعلام الاسلامى، قم، چاپ سوم 1404 ه .ق.
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1398-12-11] [ 03:33:00 ب.ظ ]
|