فصل دوم- ماهیت حقوقی ایفای دین بوسیله ثالث : قبل از بیان ماهیت حقوقی ایفای دین به وسیله ثالث، ذکر ماهیت حقوقی وفای به عهد بعلت ارتباط تنگاتنگ موضوعی با آن ضروری است. عدهای معتقدند که ماهیت حقوقی وفای به عهد، بر حسب موضوع تعهد، ممکن است عقد، ایقاع و یا واقعه حقوقی باشد.[43] یعنی پس از ایجاد عقد و انشاء ایقاع ، که دارای ماهیت حقوقی هستند، تعهد ایجاد میشود و متعلق وفای به عهد ممکن است تسلیم مال که عملی مادی است یا انتقال مال و یا تملیک مال کلی باشد. اما به نظر میرسد که وفای به عهد دارای ماهیت حقوقی مستقل باشد. زیرا، احکام وفای به عهد در قانون مدنی از قواعد عمومی تعهدات، قطع نظر از منبع دین است. پس باید آن را در اجرای هر تعهد رعایت کرد، خواه ناشی از عقد باشد یا ایقاع و ضمان قهری.[44] بعبارت دیگر مرحله اجرای تعهد جدای از مرحله ایجاد تعهد میباشد و گاه ممکن است تعهدی به مرحله اجرا نرسد و به همین دلیل است که حقوقدانان در خصوص ماهیت حقوقی وفای به عهد اختلاف نظر دارند، عدهای آن را عقد یا قرار داد و گروهی آن را ایقاع و محدودی آن را در زمره وقایع حقوقی آوردهاند . زیرا تملیک مالی دیگر بجای موضوع تعهد و همچنین در جایی که حواله وسیله پرداخت دین قرار میگیرد، وفای به عهد بوسیله قرار داد تحقق میپذیرد. و در جایی که موضوع تعهد دادن مال کلی است، وفای به عهد ایقاع است و در فرضی که موضوع تعهد تسلیم عین معین میباشد، وفای به عهد در زمره وقایع حقوقی میباشد. از اینکه ایقاع از منابع ایجاد تعهد باشد، قانون مدنی آن را در زمره منابع تعهد نیاورده است.[45] بر خلاف آنچه که پارهای از نویسندگان ادعا کردهاند[46] و از احکام ابراء و یا سایر مواد قانون مدنی چنین بر نمیآید که ایقاع به عنوان منبع تعهد باشد و اراده مدیون، بدون نیاز به تراضی با طلبکار، بتواند برای او ایجاد تعهد کند. ممکن است گفته شود که، قانون منبع منحصر حقوق نیست و اگر قاعدهای در قوانین نیامده باشد، عرف و رویه قضایی و اندیشههای قضایی می تواند این نقص را جبران کند. در پاسخ میتوان گفت که رویه قضایی نیز در این باره موضع مشخصی ندارد و عرف هم برای چنین داوریهای علمی ناتوان است و اصل آزادی ایقاع، در زمنیه منابع ایجاد تعهد، نظم و روابط اجتماعی را نیز بر هم میزند و اجرای مفاد آن با قرار داد برخورد پیدا می کند و از این جهت نباید مورد حمایت قرار گیرد و باید از افراط بیهوده و نهادن آن به عنوان منبعی عام در کنار عقود و حتی برتر از آن پرهیز کرد. جالب است که در نظامهای آلمان، فرانسه ، مصر و سویس که ایقاع را در زمره منابع تعهد آوردهاند، نفوذ آن را محدود ساختهاند.[47] منتها، قلمرو ایقاع در حقوق مدنی در همه زمینهها یکسان نیست:
- کسب حق عینی در اثر ایقاع، مانند اخذ به شفعه، نمونه مسلم تملک به ایقاع است که ممکن است آن را از منابع ایجاد حق دانست. اما در حق دینی از آنجا که ارتباط مستقیم با حقوق دیگران پیدا می کند نه تنها ایجاد طلب به اراده شخص نامعهود و استثنائی است، مصداقهای ایجاد دین مورد تردید و در هالهای از ابهام است و چهره استثنائی و محدود دارد.
- اگر انتقال حق به تراضی واقع نشود، سبب تصرف در دارایی دیگران است و امکان آن نادر است و باید از سوی قانونگذار اجازه داده شود (مانند انتقال حق مالکیت در شفعه).
از اینها گذشته، آثار ایقاع را نباید به عنوان ایجاد دین دانست، زیرا ایقاع نیز به حقوق دیگران ارتباط پیدا می کند مانند اینکه حقی که به سود دیگری ایجاد می کند یا امتیازی را از او میگیرد و یا رابطهای را بر هم میزند. اما در زمینه اسقاط حق، هر صاحب حق می تواند از آن بگذرد، مگر اینکه با مانع حقوقی خاص مانند: منع قانون یا برخورد با نظم عمومی، روبرو شود. ابراء وسیله اسقاط حق دینی و اعراض سبب زوال حق عینی است. نظریه واقعه حقوقی که در خصوص ماهیت حقوقی وفای به عهد ، عنوان شد، بدلیل اجرای مفاد اختیاری تعهد و قصد انشا ثالث در پرداخت دین مدیون و از آنجاییکه، ایفای تعهد در این فرض ، موجب تملیک یا انتقال حقی نمیباشد صرفاً یک عمل قضایی است که تحقق آن نیاز به اراده انشایی متعهد ندارند، مانند اینکه مورد تسلیم عین معین به متعهد له باشد. در این صورت ، با تسلیم مال مزبور به مالک آن، تعهد ساقط میگردد، هر چند که متعهد اراده ایفای تعهد را نداشته باشد و نقش اراده در آن ناچیز است که با این کیفیت به دشواری میتوان از نقش اجرائی این رویداد فراتر رفت و آن را عمل حقوقی شمرد.[48] و آنچه که متعهد تسلیم آن را به عهده گرفته، موضوع مشخصی است که قابل انطباق با هیچ شیئی دیگر نیست و از قلمرو ماده 267 ق.م خارج است . بنابراین در خصوص ایفای دین به وسیله ثالث ، قابل طرح نیست. گفتار اول: ماهیت قرار دادی ایفای دین به وسیله ثالث مأذون در خصوص ماهیت قرار دادی ایفای دین به وسیله ثالث نظرات مختلفی قابل طرح است که به طرح و بررسی آنها میپردازیم. بند اول: تاثیر اذن مدیون در ماهیت ایفاء: نظری وجوددارد که اذن مدیون به ثالث در پرداخت دین خودیک توافق است: زیرا وقتی که ثالث به اذن مدیون دین او را می پردازد، در این حالت وفای به عهد مستلزم توافق مدیون اصلی و ثالث است که به وسیله قرار داد محقق میشود و در زمره اعمال حقوقی است و وقوع تراضی میان ثالث پرداخت کننده و مدیون آشکارا دیده میشود. [49] در پاسخ باید گفت که اذن مدیون به ثالث در ایفای دین، بر اساس ماده 267 ق.م فقط از جهت رجوع شخصی ثالث به دریافت آنچه که پرداخته است ، میباشد و در ماهیت ایفای دین تاثیری ندارد. زیرا طبق، قسمت اول ماده 267 ق.م قانونگذار مقرر داشته: «ایفای دین از جانب غیر مدیون هم جایز است….» و این اذن عام قانونگذار مبین این امر است که ثالث بدون اجازه و قبول مدیون می تواند دین او را پرداخت نماید و ذیل ماده مذکور، مبین اذن اشخاص (مدیون) در جهت رجوع یا عدم رجوع ثالث به مدیون میباشد. نه اینکه این اذن خاص اشخاص مبین ماهیت قرار دادی
[چهارشنبه 1398-12-14] [ 05:54:00 ب.ظ ]
|