ابن زهره میگوید اگر منشا فساد شرط، عدم قدرت بر انجام آن باشد، مفسد عقد است، اما اگر منشا فساد امر دیگر باشد، مفسد نیست. وی میگوید: اگر شرط غیر معقول باشد، قدرت بر تسلیم احد عوضین از بین میرود. شیخ انصاری به این استدلال چنین جواب داده است که اگر ایراد این است، مفسد بودن شرط به خاطر غرری ساختن عقد خواهد بود که البته هیچ تردیدی در فساد آن وجود ندارد. شرط غیر مقدور در صورتی که منجر به عدم قدرت بر تسلیم احد عوضین شود، قطعا” باطل و مبطل است. البته شیخ میگوید از کلام علامه چنین بر میآید که وی چنین موردی را مبطل عقد نمیداند یعنی برای علامه مسلم نیست که چنین عقدی باطل باشد. ابن متوج بحرانی نیز گفته فقط در موردی که منشاء فساد شرط غیر عقلائی بودن مفاد آنست، موجب فساد عقد نمیگردد و در سائر موارد قائل به افسادآن میباشد[۸۵]. لذا مثلاً اگر درضمن عقد شرط کنند که مشتری سبیل بزرگ داشته باشد، این شرط لغو است و موجب خیار برای متبایعین نمیگردد. صاحب ریاض نیز فقط برای شرط خلاف مقتضی عقد قائل به افساد شرط شده است. شیخ در مورد این دو قول به تفصیل میگوید افرادی که قائل به افساد شرط فاسد شده اند، بدین دلیل است که شرط را قسمتی از ثمن میدانند. لذا از نظر ایشان اگر شرط محقق نشود، ثمن مجهول میشود و جهل نسبت به ثمن منجر به بطلان بیع میشود.عدم بطلان شرط غیر معقول از همین بابت است یعنی اگر شرط غیر عاقلانه در ازای قسمتی از ثمن نباشد، عقد را فاسد نمیگرداند چون در مقابل شرط باطل سهمی از ثمن واقع نمیگردد که موجب غرری بودن عقد شود. شیخ انصاری که خود در اصل مساله قائل به عدم افساد شرط فاسد شده[۸۶] با استدلالات بعدی خود مسئله را مشکوک میسازد یعنی به نظر میرسد ایشان برخلاف شهیدین[۸۷] وعلامه هم عقیده با شیخ طوسی و اسکافی و ابن براج باشد. تیتر۷-چرا شرط فاسد مفسد عقد نیست؟ در پاسخ به این سهـوال شیخ انصاری میفرماید بایدبه عمومات ادله ای که بر صحت بیع دلالت دارند مثل احل الله البیع و مطلق تجاره عن تراض تمسک نمود. لذا حتی اگر در ضمن تجاره عن تراض عقد فاسدی باشد، میتوان با تمسک به این عمومات که مخصصی ندارند قائل به صحت شروط شد. شیخ طوسی معتقداست عمومات دال بر صحت به قاعده للشرط قسط من الثمن تخصیص خورده اند. وی با تمسک به این قاعده، میگوید ما نمیدانیم که سهم شرط نسبت به کل عقد چقدر میشود تا این سهم را از ثمن کم یا بر آن بیفزائیم. این امر موجب میشود که احد عوضین مجهول شده و نهایتاً عقد سر از بطلان در آورد. در رد این دلیل، شیخ انصاری مثال میآورد به اینکه اگر شرط فاسدی در ضمن عقد نکاح مندرج شد، منجر به فساد نکاح نمیشود زیرا اگر شرط فاسد در مقابل قسمتی از مهریه بود، در صورت فساد شرط، فساد نکاح مسلم بود و مهرالمسمی جای خود را به مهر المثل میداد در حالیکه این طور نیست و فقهاء همان مهر المسمی را لازم میدانند و حکم به صحت نکاح داده و شرط فاسد را از پیکره عقد جدا میسازند[۸۸]. هر چند شیخ معتقد است که شرط باعث کم و زیاد شدن پمن میشود ولی ایشان شرط را در مقابل قسمتی از ثمن نمیداند زیرااز نظر وی معاوضه بین نفس دو مال صورت می گیردنه بین دو مال با شرط و قید تواما”. لذا اگر انجام شرط غیر ممکن شد، اختیار فسخ و یا امضاء برای مشروط له باقی است، نه مطالبه ارش و شرع نیز همین را امضاء کرده است[۸۹]. شیخ انصاری در ادامه انتقادات خود بر شیخ طوسی میگوید بر فرض که قاعده للشرط قسط من الثمن درست باشد، در هنگام تخلف شرط، سهم مقابل شرط مجهول را میتوان کسر و از ثمن معامله کم نمود نه ابنکه قسمت مجهول را در مقابل کل مثمن واقع ساخته عقد را باطل نمود. ثمن مبلغ مشخصی است که البته بایدحین العقد معلوم باشدحال اگر بدلیل شرط قسمتی از ثمن برداشته شود منجر به مجهول شدن عوضین نمیگردد. مقدار عوضین عقددر هنگام انعقاد مشخص بوده و جهل متاخر نسبت به قسمتی از آن موجب فساد آن نمیشود. از جمله ادله قائلین به بطلان عقد مشروط به شرط فاسد اینست که عقدی که بین دو نفر واقع شده با رضایتی که لازمه عقد است توام بوده یعنی با رضایت خاص مقرون گردیده است. حال اگر آن رضایت خاص که رصایت به عقد با شرط است بخواهد با عقد بدون شرط مخدوش گردد، خلل به عقد وارد میسازد چون این رضایت بعدی(رضایت به عقد بدون شرط) رضایتی نیست که برای صحت عقد اصلی(عقد با شرط) لازم بوده، عقد بدون شرط تراضی جدید لازم دارد. شیخ در جواب این استدلال میگوید در اینجا نیز مثل مورد جزء و وصف نیز قائل به بطلان بیع نیستیم زیرا در این موارد نیز انفکاک عقد از شرط عقلاً محال نیست. خلاصه نظر شیخ این شد که قول به عدم بطلان خالی از وجه نیست یعنی شرط فاسد مفسد عقد نمیباشد زیرا عموماتی که بر دال بر صحت عقدند، قابل تخصیص نیستند و به هر حال شرط فاسد من حیث هو یا بخودی خود مفسد عقد نیست. شیخ پس از بیان ایرادات و رد آنها، خود راسا مبادرت به اراهـه راه حل اثباتی می پردازد. وی میگوید قیودی که در مطلوبات هست (چه مطلوبات شرعیه و چه مطلوبات عرفیه) بدو صورت واردشده اند : ۱- در مواردی این قیود رکن آن مطلوب میباشند. مثلاً اگر در معامله خرید کتاب قید شود “کتاب حقوق مدنی” در اینجا محتوای کتاب قید و رکن مطلوب است که در خارج از آن قید مراد مشروط له نمیباشد. اینها قیودی هستند که در صورت عدم موجب میشوند که اصل مطلوب خریدار حاصل نگردد. ۲- در مواردی قید حالت رکنیت برای مطلوب ندارد. در مورد اول، که قید مطلوب حالت رکنیت برای عقد دارد، در صورت عدم قید، فساد عقد مسلم است ولی در مورد دوم، فقط شرط(قید) فاسد از پیکره عقد منفک و بدور انداخته میشود[۹۰]. البته شیخ تردیدی ندارد در مواردی که شرط حرامی در ضمن عقد بیاید، فساد شرط به عقد نیز سرایت میکند و لذا روایاتی را که مستند قائلین به فساد عقد است را غیر وارد میداند. از جمله روایتی از عبدالملک بن عتبه وارد شده که در آن شخص جنسی را میخرد به شرط آنکه در آن ضرر نکند و اگر ضرر کرد ضمان آن متوجه بایع باشد، حضرت در جواب فرمود : اینکار حرام است. حرمت در چنین موردی دلالت بر فساد بیع نیز دارد. علامه هم در مختلف قائل شده به اینکه این روایت باید دال بر حرمت بوده فساد عقد را نیز به همراه داشته باشد. شیخ سپس روایات دیگری که دلالت بر فساد عقددر هنگام فساد شرط دارند را میآورد و نهایتا” موارد این روایات را بر اینکه مشعر به فساد عقد باشند نمیداند بلکه اگر به فساد عقد دلالت دارند نه بما هو شرط است بلکه بدلائل خارجی دیگری مثل استلزام دور یا مخالفت با اجماع و امثالهم میباشند. خلاصه شیخ انصاری در بدو طرح مسئله میگوید قول به عدم افساد شرط خالی از قوت نیست ولی در پایان معتقد میشودکه : و الانصاف ان المسئله فی غایه الاشکال[۹۱] این سخن میرساند که خود شیخ نیز به قولی که در اول بحث میگوید، جازم نیست. شاید بخاطر همین مسئله محقق حلی در شرایع پس از بیان نظریات مختلف نهایتاً در اینکه آیا شرط فاسد مفسد هست یا خیر، متوقف مانده و اظهار نظری نکرده است. تیتر ۸- آیا بنا بر اینکه شرط فاسد مفسد نباشد، مشروط له حق خیار فسخ (به جهت تخلف وصف ویا تخلف شرط) خواهد داشت؟ در این خصوص، شیخ انصاری میفرماید : اعتقاد بداشتن خیار شرط، موجه به نظر میرسد. با این حساب، اگر کسی جاهل به اصل وجود خیار یا جاهل به فوریت حق اعمال آن باشد، معذور است و حق خیار وی محفوظ میباشد. ولی اگر جاهل به فساد شرطی باشد که ضمن عقد میآورد (چه جهل موضوعی و چه جهل حکمی)، چنین جهلی به قانون رافع مسئولیت وی نیست. لذا شرط فاسد الغاء شده و بیع صحیح است و حق فسخ برای مشروط له باقی نمیماند و در این رابطه بین جاهل مقصر و جاهل قاصر فرقی نمیگذارد. در قانون مدنی همانطور که گذشت، فسخ به عنوان آخرین تیر ترکش مشروط له برای جبران ضررهای ناشی از تعذر شرط در نظر گرفته شده است. ماده ۲۳۹ در این باره مقرر میدارد که “هرگاه اجبار مشروط علیه برای انجام فعل مشروط ممکن نباشد و فعل مشروط هم از جمله اعمالی نباشد که دیگری بتواند از جانب او واقع سازد، طرف مقابل حق فسخ معامله را خواهد داشت”. مفاد این ماده همان خیار تخلف شرط میباشد که موضوع مواد ۴۴۴ به بعد قانون مدنی نیز قرار گرفته است. البته قانون مدنی در ماده ۴۹۶ قاعده مذکور در ماده ۲۳۹ را تخصیص زده است زیرا در ماده ۴۹۶ در مورد اجاره مقرر میدارد که “… نسبت به تخلف از شرائطی که بین موجرومستاجرمقرراست، خیار فسخ از تاریخ تخلف ثابت میگردد“. در این ماده فسخ جنبه استثنائی ندارد، بلکه مشروط له را مخیر بین فسخ و اجبار میسازد و امکان فسخ را منوط به نومیدی از اجبار مشروط علیه بر انجام مفاد شرط نمیسازد[۹۲]. قانون مدنی پس از بیان اصل امکان فسخ، در ماده ۲۴۰ در مورد شرط غیر مبطل غیر مقدور، مقرر میدارد “اگر بعد از عقد انجام شرط ممتنع شود، یا معلوم شود که حین العقد ممتنع بوده است، کسی که شرط به نفع او شده است، اختیارفسخ معامله را خواهد داشت مگر اینکه امتناع مستند به فعل مشروط له باشد”. هر چند در این ماده، قانون مدنی فقط در مورد شرط غیر ممکن حق فسخ را برای مشروط له قائل شده است، ولی میتوان این ملاک را در مورد شرط غیر مشروع نیز بسط داد زیرا همانطور که بیان شد، غیر مقدور گاه محال مادی است گاه محال شرعی، لذا به استناد الممنوع شرعا” کالممنوع عقلاً میتوان مفاد این ماده را به شرط غیر مشروع نیز سرایت داد ولی در مورد شرط فاقد منفعت عقلائی بعید است بتوان حق فسخ برای مشروط له قائل شد[۹۳]چون همان طوری علامه در تذکره میگوید، شرط لغو و عبث که مالیت را کم و زیاد نمیکند، موجب خیار برای مشروط له نمیگردد. شایان گفتن است اگر طرفین در هنگام انعقاد عقد عالم به غیر مقدور بودن شرط باشند، حق خیار فسخ ندارند زیرا معلوم میشود در هنگام انعقاد عقد، بر این شرط، هیچ گونه اراده جدی تعلق نگرفته است[۹۴] و به هر حال، به نظر میرسد خیار فسخ فقط برای مشروط له ثابت باشد زیرا بعضاً مشروط له ترجیح میدهد شرط فاسد را از پیکره عقد جدا نموده و قرارداد را تصحیح نماید. در این صورت مشروط علیه نمیتواند به استناد غیر ممکن بودن انجام شرط، عقد را فسخ نماید.
[دوشنبه 1398-12-12] [ 05:10:00 ب.ظ ]
|