« الناس مسلطون علی اموالهم» مردم نسبت به اموال و مایملک خود سلطه و استیلا دارند. و نیز از ایشان نقل شده که فرمود: «حرمه مال المومن کحرمه دمه» احترام مال مومن مانند احترام خود اوست. در این روایات و امثال آن بین زن و مرد هیچ فری وجود ندارد و اطلاق «الناس» و «المومن» شامل زن و مرد میشود.[200] بر اساس این روایات و آیات:یکی از مسلمات دین اسلام اینست که مرد حقی به مال زن و کار زن ندارد نه میتواند به او فرمان دهد که برای من فلان کار را بکن و نه اگر زن کاری کرد به موجب آن کار ثروتی به او تعلق میگیرد مرد حق دارد که بدون رضای زن در آن ثروت تصرف کند و از این جهت زن و مرد وضع مساوی دارند و برخلاف رسم معمول در اروپای مسیحی که تا اوایل قرن 20 رواج داشت. جهان غرب به طور عموم، و مخصوصاً کمونیستها، برای اقتصاد آنچنان اهمیتی قائلاند که همه چیز را «فرع»، اقتصاد محور و «اصل» میشمردند، اساساً شخصیت و تکامل بشر و هر گونه تحول اجتماعی و مذهبی، تمدن را معلول اقتصاد و شئون اقتصادی میدانند. با صراحت تمام اعتراف دارند تا وقتی که زنان، دارای حق مالکیت ویا حق تصرف مطلق، در ملک خود نبودند، حیثیت و شخصیتی هم نداشتهاند، و از وقتی که این حق به آن ا داده شدیا داده شود که بتوانند مستقلاً مالک بوده، و حق تصرف مستقل را نیز دارا باشند و معاش خویش را تأمین کنند، بی گمان به عنوانیک شخصیت بشری نظیر مردان شناخته خواهند شد. گر چه د رمکتب انبیاء، و متفکرین بی نظیر، شخصیت آدمی، در افق تیره مادیت، خاصه در چهار چوب اقتصاد محدود نیست، و بشر و تحولات زندگی بشری، آنچنانکه آنها پنداشتند بازیچهی دست اقتصاد نبوده، بلکه «بشریت» خود «اصلی» از اصول است، لیکن این حقیقت را نمیتوان انکار نمود که «استقلال اقتصادی» در تأسیس افکار، و ایجاد حس اعتماد بنفس، و شخصیت، اثری محسوس و مهم دارد.یکی از مفاخر اسلام، این است که در چهارده قرن پیش، استقلال اقتصادی زنان را مانند مردان بهیکسان، تأمین و تشریع فرمود، و«حق مالکیت» و حق انجام تصرفات در اموال خویش را به وی داده، بدون آنکه تصرفش را در اموالش منوط به اذن و نظارت و قیومیت کسی قرار دهد.[201] زن شوهر دار از نظر اسلام و معاملات در روابط حقوقی خود تحت قیومیت شوهر نیست در انجام معاملات خود استقلال، آزادی کامل دارد اسلام در عین اینکه به زن چنین استقلال اقتصادی در مقابل شوهر داد و برای شوهر هیچ حقی در مال زن و کار زن و معاملات قرار نداد.[202] در حالیکه هنوز هم در کشورهای اروپائی، زنان شوهر دار، حق تصرف در اموال خود را بدون اذن شوهر نداشته، و هر گونه معاملات بدون اذن وتنفیذ شوهران، خالی از اعتبار است.[203] زن مسلمان بر خلاف پاره ای آرای فقهی که در آنها برخی محدودیتهای مالی و مدنی را در مورد زنان تثبیت شده است در قرآن و سنت قطعیهی حضرت نبوی از اهلیت کامل حقوقی و سیاسی بر خوردار بوده و تمامیمعاملات و اعمال حقوقی او نافذ است. زنان در متون اسلامیبه هیچ روی از حیث حقوقی و سیاسی محجور شمرده نشدهاند و حجر زن در نظام حقوقی اسلام ـ بدون علل عارضی ـ بر هر سبیل و گستره ای که باشد مردود است. آیین محمدی به درستی حق(مالکیت) و مبایعهی زن را به رسمیت شناخته و مقام عقود مالی او را دارای آثار حقوقی و مسئولیت مدنی دانسته است ضمن اینکه پس از واقعهی نکاح نیز سیستم استقلال مالی زن را اصل قرار داده است.[204] توضییح اینکه: کسب مشروع مال از دو طریق بدست میآید: کار و اشتغال و ارث، و هر دو باید بر اساس به رسمیت شناختن حق مالکیت تثبیت شوند اما زن حق مالکیت نداشته و بلکه خود مایملک بوده و مورد معامله قرار میگرفته ویا به ارث به کسی میرسیده ارث هم نمیبرده در حالی که همیشه کار کرده است خود او از محصول کارش بهره مند نبوده است اسلام سه حق را صریحاً به زن داده است، حق مالکیت، حق ارث و حق اشتغال و بیتردید داشتن این سه حق زمینه ساز استقلال اقتصادی زن بود و این استقلال میتوانست او را از بردگی که در طی قرون دست به گریبانش بود تا حد زیادی خلاص کند این سه حق صریحاً در قرآن بیان شده حق مالکیت زن در قرآن در چند مورد تأکید میشودیکی آن جا که قرآن دستور میدهد صداق زن را به آنها بپردازند و مهر زنان را در کمال رضایت و طیب خاطر به آنها بپردازند پس اگر چیزی از مهر خود از روی رضا و خشنودی به شما بخشیدند برخوردار باشید که شما را حلال و گوارا خواهد بود مورد دوم در توضیح آیات ارث است که میفرماید: برای مردان سهمیازترکه ابوین و خویشان است و برای زنان نیز سهمیازترکه چه مالاندک باشدیا بسیار[205] و در مورد سوم آنجا که مردان را از اینکه زنانیا اموالشان را به ارث ببرند منع میکند [206]و دلیل نزول آیه نفی سنتهای جاهلی است که زن را پس از مرگ شوهرش وارث مرد باانداختن پارچه ای بر سرش به ارث میبرد. اگر میخواست با او ازدواج میکرد اگر نه او را شوهر میداد و مهر او را تصاحب میکرد ویا اینکه او را بلاتکلیف نگه میداشت و اموال او را تصاحب میکرد و این آیه تمام این رفتارها را ممنوع کرد (ای اهل ایمان برای شما حلال نیست که از زنان از روی اکراه ارث بجویید و بر زنان سختگیری و بهانه جویی نکنید که قسمتی از آنچه که مهر آنها کرده اید به جور بگیرید مگر آنکه عمل زشتی از آنها آشکار شود [207] بر این اساس اسلام با تعیین حقوق مشخص انتقادی برای زن غنا واستقلال او را طلبیده است تا هم بادوری از فقر نا خواسته خطر انحراف ناشی ازآن را منتفی سازد و زمینه سوء استفاده دیگران از مسئله را از بین ببرد و از طرف دیگر خصوصیات عالی نظیر سخاوت و تصدیق و هزینه کردن در راه خدا در زن نیز امکان پرورشیابد.)[208] همان طور که ملاحظه میشود، اهلیت معامله و اهلیت تمتع و سایر حقوق مالی منوط به مرد بودن نشده و واضح است که در حقوق اسلامیزن و مرد در کسب مال، انعقاد قرارداد، صلاحیت تملک و اداره اموال هیچ تفاوتی بایکدیگر ندارند. نتیجه ای که میتوان گرفت این است که زن میتواند فعالیت اقتصادی مستقلی داشته باشد و درآمدش را به خودش اختصاص دهد. میتواند در خارج از محیط خانواده هم به کارهای اقتصادی و اداری بپردازد. اسلام به زن استقلال اقتصادی میدهد. نظری جز اجرای قانون الهی (نظام واقعی آفرینش) و رعایت جنبههای عدالت و انسانی نداشته و اسلام در عین اینکه این حق را به او دارد و شخصیت و کرامت او را هم از وی نگرفت بلکه مرد را موظف کرد که باید تمام نیازهای مالی او را تأمین نماید و مال زن هم از آن خود او باشد تا زن به ناچار تن به اعمال خشن و مخالف شئون زیبای زنانه ندهد قرآن زن را همچون مرد مسئول و متعهد و طبعاً مستقل معرفی کرده است و به او حق داده که در مسائل اصلی خود تصمیم گیر باشد.[209]
3.2.1.1 ارث
یکی از منابع کسب مال ارث میباشد. ارث در لغت به معنایترکه و اموالی است که از متوفی به جای میماند و در اصطلاح حقوقی و مقصود انتقال مالکیت اموال میت پس از فوت به وراث وی است. ارث از نظر تاریخی ریشه در آداب، رسوم و اعتقادات قومیدارد که از زمان شکل گیری خانواده موجود بوده، اما گسترشیافته است.[210] مسئله ارث زن مانند سایرحقوق او در طول تاریخ دست خوش تحولاتی بوده است. در بیشتر جوامع و نظامهای گذشته زنیا به طور کلی از ارث محروم بودیا مقداراندکی ارث به او تعلق میگرفت که در این حالت استقلال و شخصیت حقوقی نداشت و مردان قیم او بودند. این محرومیت به ویژه در مورد زوجه نسبت به اموال شوهرش بیشتر بوده و زنان در بعضی جوامع نه تنها از همسر خود ارثی نمیبردند، بلکه خود جزء اموال و دارایی میت حساب میآمدند و او را به عنوان میراث تصاحب میکردند. اسلام در این زمینه نیز طرحی نو ارائه داد؛ سنتهای غلط جاهلی را در هم شکست و برای زنان سهم الارث و حقی در اموال متوفا قرار داد.[211] در ارث بردن، زن، همانند مرد از حق ارث برخوردار است و در هیچ طبقه ای دختریا زن به عنوان زن بودن از ارث محروم نیست زن، به عنوان دختر متوفا،یا خواهریا عمه و خاله او ویا به عنوان همسر از حق ارث برخوردار است و سهمیدر مال به جای مانده از شخص فوت شده دارد، همان گونه که در قرآن کریم آمده است:
[پنجشنبه 1398-12-15] [ 03:48:00 ب.ظ ]
|