به نظر می رسد علاوه بر ادله فوق،قاعده لاضرر نیز حاکم باشد،این قاعدهاجازه نمی دهد که صغیره در یک زندگی نامطلوب قرار بگیرد0قاعده لاضرر یا ربخی ادله لفظی دیگر برای عدم مفسده کافی نیست(خویی به نقل از انوار الفقاهه،ج2،ص281،به نقل از مهریزی، مهدی،شخصیت وحقوق زن در اسلام،ص383)ودر صورتی که رعایت مصلحت نشود،عقد نکاح باطل است 0امروزه که شرایط زمانه وزندگی ها تغییر کرده وتوجه جهان به اسلام بیشتر شده است،مصلحت کودکان اقتضاء می کند او را در کودکی ازدواج ندهند ودادگاه می بایست با تصویب قانون بر این امور داوری نمایند تا در اعمال ولایت نسبت به مولی علیه  صغیره اصل رعایت مصلحت است ورعایت عدم مفسده کافی نیست0 3-6-  نکاح به وسیله قیم در صورت حجر ولی در بعضی از موارد قیم می تواندبرای محجور همسر بگیرد ومسئله ولی در نکاح صغیر وسفیه وبالغ باکره با مسئله قیم در نکاح مجنونی که جنونش منفصل از زمان صغر است فرق می کند.در قسم اول ولی حق دخالت دارد،اما در قسمت اخیر وظیفه دادستان است ومی تواند به پدر نمایندگی دهد.ماده 88قانون امور حسبی می گوید:”در صورتی که پزشک،ازدواج مجنون را لازم بداند،قیم با اجازه دادستان می تواند برای مجنون همسری انتخاب کند وهر گاه طلاق زوج مجنون لازم باش، به پیشنهاد دادستان وتصویب دادگاه، قیم طلاق می دهد.” 3-7-  ولایت در نکاح صغیره صغیردر لغت به معنای کو چک وخرد است (لوییس ،1362 ص  425) ودر اصطلاح فقهی به کسی اطلاق می شود که به سن بلوغ نرسیده وکبیر نشده باشد 0صغیر ممکن است غیر ممیز یا ممیز باشد ، صغیر غیر ممیز شخصی نابالغ است که دارای قوه درک وتمییز نیست ، زشت وزیبا و سود وزیان را از هم تشخیص نمی دهد ونمی تواند اراده حقوقی وانشائی داشته باشد ، در مقابل صغیر ممیز دارای قوه درک نسبی است وبا اینکه به سن بلوغ نرسیده ، زشت را از زیبا سود را از زیان باز می شناسد 0اعمال حقوقی صغیر غیر ممیز به علت فقدان قوه تمیز وبه تعبیر فقهی به دلیل مسلوب الاراده بودن ، باطل وبلااثر است ودر این مسئله بین فقها اختلاف نظری دیده نمی شود 0 در اینکه  تصرفات صغیر ممیز تا چه مقدار نافذ است بین فقها اختلاف نظر وجود دارد ؛عده ای عقیده دارند صغیر ممیز از مطلق تصرفات قولی وفعلی مانند غیر ممیز ممنوع است مگر در مواردی که استثنا شده؛ مانند اسلام ، احرام وقبول هدیه 0علامه حلی می گوید: “صغیر قبل ار 15 سال وصغیره  قبل از 9 سال ، حق تصرف در هیچ چیز را ندارد، چه ممیز باشد چه نباشد، چه سود وزیان خود را بداند چه نداند، خواه نگهدار مال خود باشد یا نباشد”(حلی، جمال الدین الحسن بن یوسف بن علی بن مطهر معروف به علامه حلی،1372 ق، ج 1،ص 73) عده ای از فقها ضمن قبول بطلان تصرفات مالی صغیر ممیز، استثنائاتی برای آن قائل شده اند ؛مانند بیع اشیاء کوچک، وصیت وحیازت مباحات 0(امام خمینی ،ج2،بی تا، ص12 و13) در خصوص ولایت ولی بر صغیره نسبت به امر نکاح وهر عمل حقوقی دیگر بین فقها اختلافی نیست ،علامه حلی می گوید: ” در اینکه ولی قهری،ولایت بر صغیره ومجنونه دارد ،هیچ گونه اختلافی بین علماء وجود ندارد، بنابراین هیچ کدام از آن دو نمی توانند عقد بر خود ویا بر دیگران بخوانند والفاظ وعبارتهای آن دو در امر نکاح چه طرف ایجاب باشند چه طرف قبول اعتباری ندارد 0″(همان مرجع ، ج 2، ص 586) 3-8-   ولایت در نکاح مجنون از نگاه فقها یشیعه،مجنون چون فاقد قوه عقل ودرک است ونمی تواند هیچ گونه عمل حقوقی انجام دهد ومسلوب الاراده می باشد،ازدواج وی باطل وکان لم یکن است0ولایت در ازدواج مجنون فقط برای پدر یا جد پدری است وبرای حاکم با وجود آن دو،ولایتی وجود ندارد،خواه جنون متصل به  زمان صغرباشدیابعد از بلوغ عارض شود؛زیرا حاکم،ولی کسی است که دارای ولی نیست،علاوه بر اینکه وظیفه حاکم منحصر در بیان احکام وفصل خصومات وحفظ اموال عمومی واموال غایب وقاصر است،اما ولایت بر نفس فقط برای معصوم است،بله چنانچه مجنون نیاز شدید به ازدواج داشته باشد وبه صلاح وی باشد واز طرفی ولی قهری نداشته باشدولایت حاکم بر وی ثابت است0(شهید ثانی،زین الدین الجبل العاملی1410 ق، ج2 ،ص58ویزدی،1419،ص12و13و14 ) 3-9-  ولایت در نکاح سفیه سفیه در لغت به معنای جاهل واحمق است ودر فقه به کسی می گویند که عادت او اسراف وتبذیردر خرج است وتصرفات مالی او عاقلانه نیست.درمصطلحات فقهی آمده است:” سفیه درلغت به معنای نابردباروسفه به معنای نادانی است.”(مشکینی،بی تا)  بنابرین سفیه کسی است که تصرف او دراموال وحقوق مالی خود عاقلانه نباشد وبه همین جهت در امور مالی محجور است ونمی تواند بدون اذن ولی یا قیم خود در اموالش تصرف کند. علامه حلی میفرماید: ” سفیه را نمی توان اجبار به نکاح کرد؛ زیرا بالغ است واز طرف دیگر استقلال در نکاح هم ندارد؛زیرا سفیه است ،لکن در صورت نیاز به ازدواج ،می تواند با اذن ولی ازدواج نماید. برای سفیه نباید همسری انتخاب کرد که مهریه اش بیشتر از مهر المثل باشد واگر زنی یافت نشود که مهرش بیشتر از مهرالمثل نباشد،نمی توان وی را نکاح داد ونمی تواند ازدواج نماید واگر بدون اذنن ولی قهری ازدواج نماید، عقد فاسد خواهد بود ودرصورتی که سفیه دخول نموده باشد،فقط مهرالمثل براو واجب می شود.”(علامه حلی، 1419 ق، ج2 ) آیا سفیه می تواند آزادانه ازدواج نمایدیا به اذن ولی یا قیم نیاز دارد؟قانون مدنی در این زمینه ساکت است.از مفادماده 1046 ق.م که می گوید:” عاقد باید عاقل وبالغ ومختار باشد”واینکه در این ماده رشد از شرایط صحت نکاح به شمار نیامده است،می توان استنباط کرد که ازدواج سفیه بدون اذن ولی یا قیم صحیح ونافذ است.لیکن بعضی از استادان حقوق گفته اند:”چون ازدواج دارای پاره ای آثار مالی مانند مهر ونفقه است،سفیه نمی تواند در این باره مسقلا اقدام کند،بلکه نکاح او بایدبا ادن ولی یا قیم باشد وهر گاه سفیه بدون اذن ولی یا قیمش ازدواج کند،عمل او غیر نافذ خواهد بود. در فقه نیز همین نظر پذیرفته شده است.”(صفایی وامامی،1376،ج اول،چاپ هفتم،فتوای آیت الله گلپایگانی”ازدواج سفیه بدون اذن ویا اجازه ولی صحیح نیست”مجمع المسائل،ج3،مسأله21) از آنجایی که عقد نکاح،ماهیتی بین طرفینی داردونکاح یک امر مشخص بین زوجین است وسفیه نیز بالغ وعاقل است، خود می تواند تصمیم بر عقد نکاح بگیردوتراضی زوجین در این امر واجرای صیغه نکاح،کافی است لیکن به لحاظ این که عقد،متضمن مهر ونفقه است وسفیه ار تصرف مالی ممنوع است،اگر ولی یا قیم اذن بدهد ویاحجری که مانع از تصرفات مالی است رفع شود،عقد نکاح نافذ می شود.(امام خمینی ره،بی تا،ج2،فصل اولیای عقد، وعروه الوثقی،فصل اولیای عقد،مسأله 7،دکتر امامی،حقوق مدنی،ج5 ومحقق حلی،بی تا) گاهی پیش می آیدیکی از دو زوجین یا هر دو سفیه می باشند وبدون توجه به این امر عقد نکاح جاری می شود وعاقد که وکیل از طرفین در اجرای صیغه عقد نکاح است از موضوع بی خبر است،لذا از ولی پسراذن گرفته نمی شودوسند نکاحیه نیز صادر میشود.بعد از ایجاد اختلاف بین زوجین،زوجه براساس سند نکاحیه،اقدام به طرح دادخوست ومطالبه مهریه می کند ودادگاه متوجه می شودکه این زوج محجور است وطرح دعوی به طرفیت محجور به لحاظ عدم اهلیت وی صحیح نمی باشدواگر زوجه هم محجور باشد،مشکل دوبرابر می شودو باید برای هر کدام از زوجین سفیه قیم تعیین شود ودادخواست به طرفیت قیم محجور طرح شود.حال مشکل اینست که مهرمندرج در سند نکاحیه زوجه را،با توجه به محجور بودن زوج،چگونه می توان مطالبه کرد؟در حالی که پدر زوج این عقد را امضاء نکرده است.به نظر میرسداحتمال اول صحیح تر است؛زیرامعمولا پدرهایی که پسرانشان سفیه اندوخود آگاه بر مشکل خود هستند،اقداماتی جهت تزویج فرزند خود می نمایند،مثلا جهت خواستگاری به خانه عروس می روند وهزینه های برای عقد فرزند خود می کنند یا بخشی از خانه وملک خودرا به عروس واگذار می نمایند،اینها همه حکایت از رضایت واذن پدر در این ازدواج می کند ودر نهایت اگر نظر براین باشد که این عقد غیر نافذ است وچون پدر زوج براثر شرایط پیش آمده اعلام میدارد من راضی به این ازدواج نبوده واذن نداده واین امر بر دادگاه محرز شود ،زوجه مستحق مهرالمثل خواهد بود. زیرا زوج سفیه حق تصرف در اموال خود وتعیین مهرالمسمی را نداشته است.(مستنبط ازماده 1087 ق.م) 3-10-  اجازه ولی در نکاح دختری که شوهر نکرده است ماده 1043 قانون مدنی:”نکاح دختری که هنوز باکره است اگر چه به سن بلوغ رسیده باشد،موقوف به اجازه پدر یا جد پدری اوست؛وهر گاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند،اجازه او ساقط است ودر این صورت،دختر می تواند با معرفی کامل مردی که می خواهد با او ازدواج نماید وشرایط نکاح ومهری که بین آن ها قرار داده شده،پس از اخذ اجازه از دادگاه مدنی خاص به دفتر ازدواج مراجعه ونسبت به ثبت ازدواج اقدام نماید”(محقق داماد،1365) 3-11-  سقوط حق ولایت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...