بسیاری از نویسندگان با این دیدگاه که سازمانهای بین المللی ، همانند سازمان ملل متحد، ادعای درگیری در جنگ را بکنند، با دیده شک نگریستهاند. اما با وجود عمل و دخالت نیروهای سازمان ملل در بعضی منازعات، نابجاست که برای برخوردهای مسلحانه ای که سازمان ملل درگیر آن است، قائل به طبیعت حقوقی ویژهای شویم. البته، میتوان سئوالات دیگری را مطرح ساخت، به عنوان مثال، آیا باید بین عملیات منفردانه یک سازمان و عملیاتی که سازمان به عنوان چتر عملیات دسته جمعی به عمل می آورد، تفاوت قائل شد؟ آیا سازمانهای بین الملی فاقد شخصیت حقوقی لازم برای توسل به جنگند؟ آیا سازمان ملل متحد را می توان مسثنا دانست؟ به نظر میرسد که سازمان ملل متحد در این میان استثنا بوده، بر اساس تصریح ماده 42، مجاز به استفاده از نیروهای مسلح باشد. همچنین سازمانهای ناحیهای با هدف امنیت دسته جمعی ممکن است تحت مجوز شورای امنیت با تهدید علیه صلح به مقابله برخیزند (ماده 53 منشور). به هرحال، طبق مواد منشور، عملکرد مسلحانه سازمانهای ناحیهای باید با اجازه شورای امنیت صورت پذیرد. حال مشکلی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا قوای مسلح پیمانهای امنیت دسته جمعی، طبق تعریفهای مضیق از امکان شرکت سازمانهای بین المللی در برخوردهای بین المللی ، می توانند طرف برخورد محسوب شوند. پروتکل 1 (1977) جنگهای آزادی بخش ملی را همطراز با برخوردهای بین المللی قمداد کرد. همچنین در پروتکل 2، بسیاری از قواعد مرتبط با جنگهای غیربین المللی مدون شد، ولی باز برخورد غیر بین المللی چنان تعریف مضیقی ارائه گردید که تحت آن، بسیاری از برخوردهای مسلحانه غیر بین المللی تحت شمول مواد کنوانسیون قرار نخواهد گرفت. بعلاوه، مشکل جنگهای داخلی بین المللی شده و نیز نیروهای سازمان ملل همچنان حل نشده باقی ماند. [86]
1-18. تقسیم بندی قوانین حقوق بین الملل جنگ با توجه به هدف آنها
تقسیم بندی ها و دسته بندی های متعددی از حقوق جنگ ( به علت وسعت بیش از حد آن صورت گرفته است. در دسته بندی اول، این منابع را از جهت مباحث مطرح شده در آن می توان تحت عناوین قوانین ژنو، لاهه و نیویورک شناسایی کرد. 1- قوانین ژنو، که عمدتا مربوط به وضع قربانیان جنگ و کسانی است که به دست دشمن افتاده اند. 2- قوانین لاهه، که در خصوص راهبری درست جنگ و وسایل و روش های مجاز به بحث می پردازد. 3- قوانین نیویورک، در دهه 1960 و 1970 سازمان ملل توجه خود را به مسائل برخورد مسلحانه، به ویژه در دایره اجرای حقوق اصلی و پایه ای حقوق بشر در برخوردهای مسلحانه معطوف داشت. این دسته از حقوق به قوانین نیویورک مرسوم است. از جهات دیگر نیز می توان به دسته بندی اسناد حقوق جنگ مبادرت کرد. به عنوان مثال، میتوان جنگ هوایی، دریایی و زمینی را در قسمتهای جداگانه دسته بندی کرد. این مجموعه شامل 3 بخش عمده تسلیحات، روش و حقوق بشردوستانه می گردد.
فصل دوم :
تعاریف آتش بس و صلح
2-1. تعریف صلح
کلمه صلح در ادبیات پارسی باستان به معنای آشتی و در مقابل جنگ بکار می رفته است با رشد اندیشه بشر و بروز عقاید مختلف معنای این کلمه نیز وسعت پیداکرد مثلا در اسلام صلح را منشا خیر و نیکویی میدانند و یا در مسیحیت آن را نوعی آرامش درونی به دور از کشمکش می دانند در یهودیت نیز چیزی فراتر از احترام می دانند ودر ادیان وعقاید مختلف نیز به همین ترتیب اما آن چیزی که برای ما مهم است این است که تمام عقاید مختلف آن را می پذیرند و به آن نیز افتخار می کنند که ما بهترین تعریف از این کلمه را به بشریت ارائه داده ایم حال سوال اینجا مطرح می شود که چرا علیرغم این همه تعاریف و وجود سازمانهای مختلف و این همه رشد بشر هنوز نتوانستهایم یک دنیا بدون جنگ بسازیم؟ اگر کمی دقت کنیم متوجه می شویم که علت همه این اختلافات ریشه در نوع جهان بینی ما نسبت به جهان هستی دارد من معتقدم و باور دارم اگر ما بتوانیم تمام عقاید را به هم نزدیک کنیم و تعریفی جامع نسبت به جهان هستی ارائه دهیم که همه عقاید مختلف به آن باور داشته باشند آن موقع است که می توانیم دنیایی داشته باشیم بدون جنگ حال این سوال مطرح می شود که چطور می شود که تمام عقاید را به هم نزدیک کردتا به تعریف جامعی نسبت به جهان هستی برسیم؟
2-2. صلح از نظر لغوی :
[دوشنبه 1398-12-12] [ 05:51:00 ب.ظ ]
|