پایان نامه قراردادهای نفتی، آمریکای لاتین |
گفتار اول – Lex Petrolea چیست؟ Lex Petrolea را میتوان با اجمال و تسامح نوعی حقوق نفت ترجمه کرد. بانیان این نظریه بر این باورند که الگوهای رایج قراردادهای نفتی و رویههای متداول در معاملات نفتی و همچنین آرای داوریهای بین المللی مربوط به پروندههای اختلافاتی که موضوع آنها با قراردادها و پروژههای نفتی پیوند داشته است، مجموعه ای از اصول حقوقی و رویههای عرفی مشترک به وجود آوردهاند که به طور اختصاصی در صنعت نفت کاربرد دارد. بر اساس این نظریه میتوان مجموعه اصول عرفی و قواعد حقوقی تطبیق یافته با ماهیت و ویژگیهای صنعت نفت و گاز را با تکیه بر عرفی بودن آن به عنوان یک نظام حقوقی مستقل و خودکفا با آثار الزامآور در داوریها و قراردادها و معاملات نفتی به کار بست.[158] البته از نظر علمی دایره شمول و حدود و ثغور حقوق نفت بسیار فراتر از قراردادهای نفتی و قطعا به مراتب فراتر از داوریهای اختلافات نفتی است. برای فهم و تفسیر تعهدات طرفین یک قرارداد نفتی نمیتوان تنها به متن قرارداد و ضمایم آن بسنده کرد، بلکه باید دانست که متن قرارداد و ملحقات آن، تنها یکی از مولفههای رابطههای حقوقی بین طرفین است و هر قرارداد نفتی در بستری از الزامات بالادستی حقوقی و قانونی منعقد میشود که از آن به حقوق نفت تعبیر میشود. منشا و منبع برخی از این الزامات، نظام حقوقی داخلی کشورها و خاستگاه برخی دیگر تعهدات بین المللی دولتها در چارچوب حقوق بینالملل است.اصولا میتوان گفت که حقوق نفت در مفهوم جامع خود چهار رکن اصلی دارد که با رعایت سلسله مراتب ابتدا در قانون اساسی، سپس در قوانین عادی،بعد در مقررات خاص مربوط به نفت و قراردادهای نفتی و بالاخره در تعهدات عرفی و متن قراردادهای بین المللی منعکس میشود.[159] گفتار دوم – نفت از آن کیست ؟ نظرات حقوقی مختلفی در خصوص مالکیت نفت و گاز در دنیا وجود دارد. برخی نظامهای حقوقی معتقد به مالکیت خصوصی این منابع میباشند، همانند نظام حقوقی حاکم در ایالات متحده آمریکا، برخی دیگر از نظامها آن را متعلق به حاکم یا پادشاه میدانند و در نهایت گروه دیگری هستند که آن را برای عموم مردم میدانند. در فقه هم نظرات کم و بیش به همین منوال است. گروهی تابعیت معدن را تابع مالکیت زمین، گروه دیگر آن را از مشترکات عمومی و گروه دیگر آن را از انفال میدانند.[160] امادر باب نظریه مالکیت خصوصی نفت و سیر تاریخی تکامل آن باید اشاره داشت که این نظریه در ابتدا در مجموعه قوانین انگلستان که ملهم از قواعد حقوق روم میباشد و ناظر به این مطلب است که مالک هر زمین، مالک فضای محاذی آن نیز اطلاق میگردد بنا گردید، بدین معنی که فضای هوایی و زیرزمینی نیز از آن صاحب عرصه است؛ این قاعده، قاعده «مالکیت در محل»[161] نام دارد، طبق این قاعده مالک سطح زمین، مالک کلیه منابع موجود در زیر آن تا هر چه قدر که پایین رود محسوب خواهد شد.[162] رفته رفته این نظریه به آمریکا راه پیدا کرد و همانند بسیاری از مبانی حقوقی در برخی کشورهای آمریکای لاتین نیز متداول گردید که از مهمترین این کشورها میتوان از کشور کلمبیا یاد کرد و پیرو این حرکت، قانون مدنی فرانسه نیز متاثر گردید و این موضوع به قانون مدنی ایران نیز تسری پیدا کرد،اما در فرانسه و ایران با تصویب قانون معادن این نظریه نیز دگرگون گردید.[163] فلذا با استثنا نمودن آمریکا و کلمبیا که در آن حق مالکیت هر شخص به مخاذن نفت واقع در زمین خودش بر طبق قانون اساسی به رسمیت شناخته شده است. بنابراین شاید بتوان گفت که در تمام کشورهای دنیا کلیه معادن از جمله نفت و گاز چون در ارتباط تنگاتنگ با مصالح عامه مردم و منافع ملی میباشند در نتیجه، بهره برداری از آنها در عداد اختیارات دولت قرار گرفته است.[164] در جریان دعاوی شرکتهای بین المللی نفت علیه دولتهایی که با خلع ید این شرکتها از منابع نفتی خود، آنها را از فعالیت در این حوزهها منع نموده بودند،این شرکتها مدعی مالکیت بر این منابع و ثروتهای خدادادی بودند و لذا خواستار پرداخت غرامتی معادل ارزش روز این مخازن به عنوان غرامت بودند.اما بیانیههای سازمان ملل و آرای داوری بین المللی مالکیت منابع نفتی را مشروع شناخت. بر پایه اصل حاکمیت دائمی بر منابع طبیعی هیچ دولتی مجاز نیست بدون رضایت دولتی دیگر از منابع طبیعی آن بهره برداری کند و یا دولت مستقل دارای حاکمیت را از بهره برداری از منابع طبیعی خود باز دارد. یکی از این منابع طبیعی منابع هیدروکربنیاند که در قلمرو سرزمینی یا دریایی کشوری قرار میگیرد.[165] به عبارت دیگر کشورها دارای حقوق حاکمه بر منابع طبیعی موجود در قلمرو سرزمینیشان میباشند؛ هر چند کشورهای صاحب منابع به جهات متعدد، اکتشاف، بهره برداری، فرآوری و توزیع محصولات مرتبط با بخش انرژی خود را به شرکتها یا سرمایه گذاران خارجی در قالب قراردادهای مختلف و در بازه زمانی مشخص واگذار مینمایند.[166] اما به نظر میرسد اثر اصل حاکمیت ملتها بر منابع طبیعی آنان این است که دولت در این موارد می تواند با پرداخت هزینه های انجام شده به سرمایهگذار و در جهت منافع و رفاه عمومی از آنها خلع ید نماید. نتیجه منطقی این اصل آن است که در دنیای امروز مالکیت بر منابع طبیعی کشورها توسط سرمایهگذارن خارجی رویایی بر بادرفته است و دولتها به نمایندگی از ملتها تنها مالکان منابع و مخازن نفتی به شمار میروند.[167] _ قوانین داخلی کشور ما در باب مالکیت نفت و گاز اینگونه بیان میدارند: اصل 45 قانون اساسی: انفال و ثروتهای عمومی از قبیل زمینهای موات یا رها شده، معادن، دریاها، دریاچهها، رودخانهها و سایر آبهای عمومی، کوهها، درهها، جنگلها، نیزارها، بیشههای طبیعی، مراتعی که حریم نیست، ارث بدون وارث و اموال مجهولالمالک و اموال عمومی که از غاصبین مسترد میشود، در اختیار حکومت اسلامی است تا بر طبق مصالح عامه نسبت به آنها عمل نماید، تفصیل و ترتیب استفاده از هر یک را قانون معین می کند.
lass="entry-footer">Edit“پایان نامه قراردادهای نفتی، آمریکای لاتین”
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1398-12-14] [ 01:48:00 ب.ظ ]
|