دیابت یک مشکل واقعی بر گرده جامعه بشری هزاره سوم است. بیماری دیابت شایع ترین بیماری ناشی از اختلالات متابولیسم و پنجمین علت مرگ و میر در دنیا می‌باشد. شواهد متعدد نشانگراین واقعیت تلخ است که هزینه‌های درمانی این بیماری تقریبا دوبرابرشده وحدود10درصد هزینه‌های مراقبت بهداشتی را به خود اختصاص داده است. علی رغم کاهش مرگ و میرناشی ازبیماری دیابت، این بیماری همچنان به عنوان یک معضل مهم بهداشتی در دنیا می‌باشد. کشور‌های توسعه یافته با تحقیقات گسترده واقداماتی که درجهت پیشگیری ازبروز بیماری دیابت به عمل آورده‌اند توانسته‌اند اقداماتی جهت کاهش شیوع بیماری ومرگ و میرهای ناشی از آن به عمل آورده‌اند. امار ارائه شده ازسوی سازمان بهداشت جهانی نشان می‌دهد که تعداد بیماران دیابتی درسال2025به بیش از 300میلیون نفرخواهد رسیدکه متاسفانه  قسمت اعظم آن یعنی 228میلیون نفرآن به کشورهای درحال توسعه و72میلیون نفر درکشورهای توسعه یافته خواهد بود.  به علاوه نیمی از این موارد شناسایی نخواهند شد. از طرفی 90-88 درصد از این بیماران را دیابت نوع 2 تشکیل می‌دهند لذا نیاز است که در این زمینه تحقیقات گسترده تری صورت گیرد. بیشتر تحقیقات انجام شده در زمینه کنترل متابولیک بیماری دیابت به بررسی وضع جسمی‌بیماران دیابتی، بررسی میزان شیوع و عوارض زود رس و دیر رس و بررسی کیفیت زندگی بیمارن دیابتی می پردازدو به ویژگی‌های روانشناختی و تاثیر استرس کمتر توجه شده است. در سنین بزرگسالی انواع و اقسام استرس‌ها زندگی ما را پر می‌کنند؛ استرس‌ها و فشارهایی که اگر ندانیم یا نتوانیم کنترلشان کنیم می‌توانند درد سر ساز بسیاری از مشکلات جسمی و روحی از جمله دیابت باشند.  استرس‌ها نه تنها درزمره عوامل موثر و زمینه ساز ابتلا به دیابت هستند بلکه نقش مهمی‌در نا موفق بودن روند کنترل این بیماری دارند(وجدانی، 1391). از بین این عوامل استرس می‌تواند اثرات منفی شدیدی بر سلامتی افراد داشته باشد. در هر حال استرس  می‌تواند فرد را در برابر بیماری‌های جسمی آسیب پذیر و در دراز مدت به سوی مرگ بکشاند (آقایی وآتش پور، 1380). بی یورن تورپ تلاش کرد رابطه‌ی فیزیولوژیک بین تجربه‌های استرس زا و شروع دیابت نوع 2 را توضیح دهد. در تئوری جالب او امده است که استرس‌های روحی با یک واکنش احساس شکست یا درماندگی باعث فعال شدن محور هیپوتالاموس –هیپوفیز-ادرنال شده که خود منجر به اختلال‌های هورمونی شامل بالا رفتن سطح کورتیزول سرم و پایین آمدن سطح استروئیدهای جنسی و هورمون رشد می‌شود که این روند مخالف عمل انسولین است(به نقل از حری، 1387). از دیدگاه فیزیولوژیکی می توان چنین تبیین نمود که واکنش جنگ یا گریز به عنوان مجموعه ای از تغییرات بیوشیمیایی می شناسیم که انسان را برای مواجهه با استرس آماده می سازد.دقیقاآنچه را که در پاسخ جنگ یا گریز در بدن ایجاد می شود این است که احساس هرگونه مشکل واقعی یا تخیلی می تواند سبب تغییرات بیوشیمیایی در بدن شود.قشر مخ(بخش متفکر مغز)در موقعیت استرس زا علامت هشداردهنده ای را به هیپوتالاموس می فرستد که محرک اصلی پاسخ استرس در مغز میانی است.سپس هیپوتالاموس سلسله اعصاب سمپاتیک را تحریک می کند و مجموعه ای از تغییرات در بدن ظاهر می شود.در بدن ضربان قلب،حجم خون و فشار خون بالا می رود و فرد شروع به عرق کردن می کند.خون از اقصی نقاط بدن و دستگاه گوارش دور می شود و به طرف ماهیچه های بزرگتری هدایت می شود که می تواند برای جنگ یا گریز به فرد کمک کند.دست ها و پاها سرد و دیافراگم و ماهیچه نشیمن قفل و مردمک چشم جهت خیره شدن بینایی باز می شود،شنوایی حساس می شود،غدد آدرنال شروع به ترشح مواد کرتیزول(آدرنالین، اپی نفرین، نوراپی نفرین) می کند. (امیری،1389). مهمتر از همه با تاثیر این هورمون ها در کبد فرمان تبدیل ذخایر کبدی به گلوکز (قند)برای تامین انرژی مورد نیاز فرآیند پاسخ جنگ و گریز صادر می شود و قند خون افزایش می یابد. همان مکانیزمی که پاسخ استرس را آغاز کرد،می تواند آن را خاموش کند.یعنی به مجرد این که شخص متقاعد شود که موقعیت،دیگر خطرناک نیست مغز از ارسال علامت هشدار دهنده به ساقه مغز خودداری و ساقه مغز نیز به نوبه خود از ارسال پیام های هراسناک به سلسله اعصاب جلوگیری می کند،و سه دقیقه پس از آن که ارسال پیام ها به بدن متوقف شد پاسخ جنگ یا گریز متوقف می شود و فرد به حالت عادی برمی گردد،و اگر پیام متوقف ساختن جنگ و گریز بروز نکندمی تواند موجب استرس مزمن و به تبع آن شکستن ملکول های درشت ذخیره شده در کبد،به صورت دائمی گلوکز(قند) در خون وارد شود.در اینجا می توان به اهمیت تاثیر آموزش ایمن سازی در مقابل استرس بر تنظیم قند خون بیماران دیابتی پی برد و در حقیقت کنترل استرس علاوه بر بهبود سلامت عمومی بیماران از نوسانات شدید میزان قند خون آنها می کاهد(همان منبع). ابتلا به دیابت منبع استرس و نگرانی زیادی برای این بیماران و خانواده‌های آنان است. مقابله سازگارانه بااسترس‌های مرتبط با بیماری‌های مزمنی جون دیابت آسان نیست و بسیاری از بیماران با مشکلات زیادی رو به رو می‌شوند، زیرا مدیریت این بیماری تمام جنبه‌های زندگی شخصی اعم از تغذیه، ورزش، شغل، تفریح و زندگی خانوادگی و اجتماعی را تحت تاثیر قرار می‌دهد. همچنین پژوهش جبل عاملی نشان داد که مداخله شناختی –رفتاری مدیریت استرس می‌تواند به عنوان یک روش مداخله‌ای مفید برای بیماران قلبی بکار رود (جبل عاملی، حیدری و مصطفوی، 1390). برنامه مدیریت شناختی – رفتاری گروهی شامل تکنیک‌های مدیریت استرس به شیوه شناختی –رفتاری است که همراه با تعداد قابل توجهی تکنیک‌های آرمیدگی بصورت گروهی اجرا می‌شود. ویژگی خاص و مفید این برنامه، رویکرد دو سویه‌ی (مدیریت استرس با رویکرد‌های شناختی رفتاری و آموزش انواع گوناگون آرمیدگی و استفاده از بازخورد زیستی) و اجرای گروهی آن است که بیشترین منفعت را به شرکت کنندگان می‌رساند.  ساختار گروهی این فرصت را در اختیار شرکت کنندگان قرار میدهد که به فرایند‌های مفیدی دست یابندکه در روان درمانی فردی وجود ندارد (آنتونی، 1388). در مجموع پژوهش‌ها نشان می‌دهند که مداخلات روان شناختی مبتنی بر اصول شناختی رفتاری و مدیریت استرس بر حالات روان شناختی بیماران دیابتی در کشور‌های مختلف به صورت معنی‌داری مفید بوده است (عدیلی و همکاران، 2006). ولی نتایج همه پژوهش‌ها در این زمینه موید این تاثیر نیست و به دلیل تناقضات و ابهامات موجود نیاز به انجام پژوهش‌های بیشتر و دقیق تر احساس میشود.  به ویژه در کشورهایی مثل ایران که دیابت شیوع بسیار بالایی دارد (استقامتی، گویا، عباسی، دلاوری، علیخوانی و علاءالدینی، 2008). پیشینه پژوهشی مربوط به تاب‌آوری نشانگر آن است که مهارت‌های مقابله‌ای و مولفه‌های آن یکی از عوامل تشکیل دهنده تاب‌آوری است. در پژوهش‌های متعددی مشخص شده است که مهارت‌های مقابله‌ای نقش موثری در افزایش تاب‌آوری دارد (حسن زاده پشنگ، 1391، جعفری، 1389، کمپبل سیلز، 2006). همچنین مکان کنترل سلامت به باور فرد به این امر که سلامت وی تا چه حد تحت کنترل خود و یا افراد موثر، با نفوذ و اقبال می‌باشد اشاره دارد.  کانون کنترل  سلامت از نوع درونی باعث احساس کنترل می‌شود و استرس افراد را کاهش می‌دهد که می‌تواند در کیفیت زندگی تاثیرگذار باشد.  همچنین بین کانون کنترل درونی و پیروی از رژیم دیابتی رابطه مثبت یافت شده است (مروتی و همکاران، 2009). بنابراین اینکه بیماران دیابتی با بیماری و عوارض آن چگونه کنار می آیند و چگونه می‌توانند بر فشار‌های روانی حاصل کنترل داشته باشند و یا بر عکس از اهمیت بر خوردار است (همت خواه، 1375). آموزش ایمن سازی در مقابل استرس می‌تواند به منزله یک روش مداخله‌ای مفید برای افزایش سلامت عمومی‌بیماران بکار رود (انصاری، 1388). با توجه به آنچه در مورد نقش استرس در فرایند کنترل قند خون بیماران دیابتی و همچنین ارتباط آن با برخی مشکلات روانشناختی این بیماران گفته شد، تلاش ما در این پژوهش بر این است که  اثر بخشی آموزش گروهی مدیریت استرس به شیوهء CBT بر تاب‌آوری، کانون کنترل سلامت، سلامت عمومی و هموگلوبین گلوکوزیته خون در بیماران دیابتی، به دور از اشکالات محتوایی و روش شناختی پژوهشهای پیشین مورد بررسی قرار گیرد، تا گامی‌در راه کنترل این بیماری مزمن از طریق متغیر‌های روانشناختی که سهم خاص خود را دارند برداشته شود.   1-4-هدف تحقیق 1-4-1- اهداف علمی:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...