نتیجه: : به عنوان جمع بندی نهایی نسبت به موارد اختلاف حقوقی زن و رمد، می توان چنین گفت که این اختلافات در یک نگاه کلی دو دسته است: یک دسته آن که بر فرض تساوی حقوقی زن و مرد، همه ی زنان بتوانند از آن حق بهره مند شوند مانند ارث برابر و یا حق طلاق، دسته ی دیگر مواردی است که حتی با فرض تساوی حقوقی زن و مرد، و استیفای این حق توسط زنان، تنها تعدادی اندک و گاه حتی فقط یک زن می تواند از آن حق ممتمتع شود و نه بیشتر، مثل مرجعیت، قضاوت، رهبری. نسبت به دسته ی اول، که اختلاف یا تساوی عمومی و فراگیر است روشن شد که: اولا، این نوع اختلافات بیشتر به حقوق خانواده مربوط می شود و تعدادی هم به حقوق کیفری و قصاص. . ثانیا، همه این اختلافات هم بر واقعیات و حکمتهایی استوار است؛ ثالثا، این محدودیتها از یک سو با معافیت های زن و از سوی دیگر با تکالیف متقابل مرد جبران شده است. اما نسبت به دسته ی دوم افزون بر حکمتهایی که گفته شد، توجه به این نکته مفید است که در این موارد سخن گفتن از تساوی حقوقی زن و مرد، تنها یک شعار است و چیزی را به نفع عموم زنان عوض نکرده است. فرض کنیم که چیزی به استناد اصل تساوی حقوق، زنی حتی بتواند رهبر هم بشود، ولی بالاخره تنها یک زن است که به این مقام رسیده است و زنان دیگر بهره ای ندارند. چنان که هم اکنون نیز تنها یک مرد، عهده دار رهبری است و بقیه ی مردان نمی توانند رهبر شوند. و فرض هم بر این است که رهبر چه زن و چه مرد، مجری قوانین اسلام است و نمی تواند چیزی را به نفع یا ضرر یک صنف تغییر دهد. این است که سخن از تساوی در این زمینه ها فقط به یک شعار بی فایده می ماند و بس تفاوتهای حقوقی در جنسیت:   درمورد تفاوت‌های حقوقی که میان زن و مرد در اسلام مشاهده می‌شود باید گفت: زن و مرد در مقامات انسانی و گوهر آدمیت همسان هستند، ولی به سبب آن‌که از نظر روحی و جسمی تفاوت‌های مهمی با یکدیگر دارند، اجمالا باید پذیرفت که این تفاوت‌ها احکام جداگانه‌ای می‌طلبد، به ویژه آن‌که اساسا تشابه غیر از تساوی و تبعیض غیر از تفاوت است. تفاوت ممکن است تبعیض‌آمیز و ناعادلانه باشد؛ یا این‌که ممکن است عادلانه و منطقی باشد، چنان تشابه در صورت تفاوت شرایط و زمینه‌ها خود نوعی تبعیض ناروا و بی‌عدالتی محسوب می‌شود. تبعیض آن است که بر دو موضوع با شرایط مساوی احکام جداگانه جاری شود، درحالی‌که آن‌چه در اسلام است عین عدالت است، چون تفاوت حکیمانه است نه تبعیض ظالمانه؛ به عنوان مثال در خصوص تفاوت قصاص باید گفت که ریشه این تفاوت به سبب نقشی است که هر یک از زن ومرد در اقتصاد خانواده ایفا می‌کنند. همان‌گونه‌که آشکار است، به‌طور معمول مردان نقش بیشتری در اقتصاد ومعیشت خانواده بر عهده دارند وبر همین اساس برای آن‌که اجرای حکم قصاص تاثیرات ناعادلانه‌ای بر اقتصاد خانواده‌ها نگذارد، در اسلام مقرر شده است که اجرای قصاص در مورد مرد در برابر زن مشروط به پرداخت فاضل دیه به خانواده مرد است؛ یعنی اگر مردی بخواهد در برابر قتل زنی اعدام شود باید به خانواده او نصف دیه پرداخت گردد. در این صورت است که عدالت در قصاص میان دوخانواده برقرار گردیده است . در تفاوتی که میان مرد و زن در حکم قصاص وجود دارد، هرگز ارزش انسانی زن و مرد و جایگاه اجتماعی آنان ملاک نبوده است؛ چنان‌که تاثیر عاطفی این حکم در تسکین آلام روحی خانواده مقتول نیز مبنای تشریع این قانون نیست، بلکه مبنای این حکم، جایگاه اقتصادی هر یک از آن دو بوده است. مسئولیت اقتصادی مرد وریاست او در اداره خانواده که در نظام حقوقی اسلام پیش بینی شده است، هرگونه مسئولیت اقتصادی را از دوش زن برداشته است. بر این اساس اگر مرد در برابر زن قصاص شود، منتها نصف دیه مرد نیز به خانواده قاتل پرداخت شود، هم عدالت از نظر اقتصادی تامین گردیده و هم مصالح قصاص تامین شده است. توجه به این نکته نیز لازم ومفید است که نصف دیه به ورثه مقتول پرداخت می‌شود نه به شخص مقتول. بنابراین با جداسازی حقوق مقتول از حقوق اولیا و وارثان او فلسفه تفاوت میان زن ومرد در حکم مربوط به قصاص و دیات تا حدود زیادی روشن می‌شود. درخصوص دیه نیز باید تاکید کرد که دیه نیز نظیر قصاص، بهای خون انسان‌ها نیست، بلکه جبران خسارت مالی است که وارد شده است. بنابراین هم از نظر حقوقی وهم از نظر واقعیت خارجی میزان این خسارت نسبت‌به هر یک از زن و مرد کاملا متفاوت است.در اسلام از نظر حقوقی مرد، ریاست خانواده ومسئولیت اقتصادی آن را بر عهده داردو زن در این رابطه هیچ مسئولیتی ندارد؛ به عبارتی تامین مسکن، خوراک، پوشاک ونیازمندی های او بر عهده مرد است؛ ازاین‌رو حکم دیه این دو متفاوت است. از آن‌چه گفته شد علت تفاوت میان زن و مرد در حکم ارث نیز مشخص می‌شود. . همچنین درمورد شهادت زنان در برخی دعاوی در دادگاه نیز حکم یکسانی بین زن و مرد وجود ندارد؛ چنان‌که در این آیه تا حدی حکمت این حکم آشکار می‌شود که فرمود: «… ان تضّل احدیهما فتذکّر الاخری» یعنی اگر یکی از آن دو زن در شهادت خطا رفت، دیگری او را یادآوری کند. درتفسیر صافی این امر یعنی «احتمال فراموشی»، دلیل تعدد شهود زن به حساب آمده است. از نظر علمی نیز این مطلب درمورد زنان مورد تایید است؛ چنان‌که گروهی از روانشناسان می‌گویند: «نتایج تحقیقات حاکی از آن است که هیجان می‌تواند بر بازیابی حافظه دراز مدت حداقل از چهار راه مشخص اثر بگذارد.» برخی روانشناسان موضوع ارتباط فراموشی حافظه و هیجانات روحی را بر روی مجموعه‌‌ای از دانش‌آموزان آزمایش کرده‌اند. بدین ترتیب که آن‌ها را وا داشتند تا هجاهای بی‌معنایی را به خاطر بسپارند، سپس آن‌ها را آزمودند، یعنی پس از آن که هجاها را به‌خاطر سپردند، ناگهان در اطاقی که دانش‌آموزان نشسته بودند، وضع وحشتناکی ایجاد کردند. بدین صورت که تخته‌ای از سقف افتاد و صدای تیری شنیده شد و چراغ‌ها خاموش شد. وقتی چراغ‌ها روشن شد، دوباره دانش‌آموزان را امتحان کردند تا مشاهده کنند که چه مقدار از کلماتی که یاد گرفته بودند به یادشان مانده است. مشاهده شد که بر اثر هیجانات شدیدی که در آن‌ها ایجاد شده بود، یادآوری آن‌ها در مورد آن‌چه به‌خاطر سپرده بودند آشکارا کاهش یافته است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...