موسر ودراکاپ (1995) در تحقیقات خود نشان دادند که بیماران با کنترل درونی بیشتر سلامت کرونری بهتر واضطراب و افسردگی کمتری نسبت به بیماران با کنترل درونی کم در مدت 6 ماه پس از حادثه قلبی دارند. برخی مطالعات نشان داده که افراد مکان کنترل درونی نسبت به گروه مقابل به صورت فعال تری با مشکلات مربوط به سلامت و بهداشت خویش برخورد می‌کنند. افراد با مکان کنترل درونی همچنین نسبت به افراد با کنترل بیرونی گرایش بیشتری به اقدامات پیشگیرانه برای حفظ و بهبودی سلامت خود نظیر مقاومت در برابر سیگار کشیدن، مبادرت به تمرین‌های بدنی و انجام مراقبت‌های منظم پزشکی دارند (استریکلند و بونی، 1989). تایلور (2001) در تحقیقی که به عنوان نقش باور‌های سلامت و کانون کنترل بر رضایت از درمان روی بیماران سرطانی انجام داد به این نتیجه دست یافت که کانون کنترل بیرونی سلامت با رضایت از درمان بیماران رابطه مثبت معنی‌داری دارد. در تحقیق دیکری سورلای، بوسوند و سورلای (2000) نشان دادند که بیماران با کانون کنترل درونی رضایت بیشتری از درمان دارند. به دلیل آنکه مکان کنترل بیرونی در صورت شدید بودن به طور آشکار موجب مشکلات روانشناختی جدی در فرد می‌شود، تغییر در مکان کنترل بیرونی توجه بسیاری از پژوهشگران و درمانگران را به خود جلب کرده است. تغییر در مکان کنترل بیرونی امکا ن پذیر است زیرا مکان کنترل یک صفت نیست. بنابراین فرض نمی‌شود که به طور کلی در برابر تغییرات ثابت و مقاوم باشد. در برخی از مداخله‌های درمانی در محیط‌های طبیعی و مداخلات مبتنی بر روان درمانی، کوشش‌هایی برای تغییر مکان کنترل بییرونی انجام شده است (نوفرستی، 1381). سلامت و بیماری دو مفهوم کاملا جدا از هم نیستند، بلکه به هم مربوطند.  برداشت ما از مفهوم سالم بودن به عنوان وضعیت صحت جسمانی، روانی و اجتماعی مثبت است. نه فقط نبود بیماری و آسیب، که این وضع با گذشت زمان، در طول طیف فرق می‌کند.  رفتارهای مردم تاثیر بسزا بر سلامتشان دارد.  مرگ‌های نا شی از عوامل عمده را می‌توان به گونه‌ای چشمگیر کاهش داد به شرطی که مردم تعدادی از رفتارهای حافظ سلامت را به طور منظم در پیش گیرند (سارافینو، 1383). سلامت عمومی‌به عنوان عملکرد سازگار فرد در محیط پیرامون وی تعریف می‌شود که می‌تواند تحت تاثیر عوامل مختلف، جسمانی، روانی و اجتماعی قرار گیرد (ون دیکسهورم و وایت، 2005). همچنین سلامت عمومی‌به معنی استعداد روان برای هماهنگ، خوشایند و موثر بودن در موقعیت‌های دشوار، انعطاف پذیر بودن وبازیابی تعادل خود می‌باشد. سازمان بهداشت جهانی سلامت عمومی‌را چنین تعریف می‌کند: حالت سلامتی کامل فیزیکی، روانی و اجتماعی و نه فقدان بیماری یا ناتوانی. سلامت دردیدگاهی کلی نگر از جنبه‌های روانی-اجتماعی و فیزیکی مورد توجه قرار می‌گیرد و رابطه آن با محیط نیز مد نظر قرار می‌گیرد (بهرامی، 1373). لذا سلامت بهینه افراد را قادر می سازد تا تواناییهای جسمی و روانی خود را به حد اکثر رسانیده، از استرس‌های ناشی از عوامل بین افراد جلوگیری کرده و زندگی اجتماعی، اقتصادی بارور و هماهنگ با محیط داشته باشد (میلانی فر، 1378). سلامت طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی عبارت است از حالتی که درآن فرد از نظر سلامت جسمی، روانی و اجتماعی کاملا سالم است و در او هیچ نشانه‌ای از بیماری و روان رنجوری مشاهده نمی‌شود (سازمان بهداشت جهانی، 2009). سلامت روان، نیازی اساسی و برای بهبود کیفیت زندگی انسان، امری حیاتی است (سازمان جهانی بهداشت، 2001). سلامت روان با ویژگی‌های توانمند ساز درونی یا منابع درونی قدرت، ارتباط دارد. برخورداری از این منابع درونی توانایی فرد را با وجود شرائط ناگوار و پیشامد‌های منفی برای رشد سازگارانه خود افزایش می‌دهد تا سلامت روان خود را حفظ نماید (جکلون، 1997). این رفتارها در جهت حفظ سلامت منجر به بهبود باورها تصمیم‌ها و مسائل روانی اجتماعی افراد می‌شود.  بهداشت زندگی آدمی‌به شدت تحت تاثیر سبک زندگی افراد است.  انجام رفتارهای بهداشتی می‌تواند خطر بیماری و مرگ زودرس افراد را کاهش دهد (ندر بلاک و لستر برسلاو، 1965،به نقل از سارافینو،1391). آموزش ایمن سازی در مقابل استرس می‌تواند به منزله یک روش مداخله‌ای مفید برای افزایش سلامت عمومی‌بیماران بکار رود (انصاری، 1388). عدیلی وهمکاران (2006)در زمینه جنبه‌های روان شناختی دیابت، تعداد 88 پژوهش انجام گرفته ازسال 1995 تا 2006 را به منظور ارتقاء پیامدهای درمان‌های ارائه شده به این دسته از بیماران، فراتحلیل کردند. در این مطالعه مشخص شد که به طور کلی روان درمانگری از جمله درمان گری‌های شناختی- رفتاری در بهبود علائم جسمی و ناراحتی‌های هیجانی آن دسته ازبیماران دیابتی که از افسردگی و اضطراب رنج می برند، مؤثر است . همچنین همکاری نزدیک بین متخصصان دیابت و روانشناسان مورد تاکید قرار گرفت. نتایج تحقیق دیگری از اکبری پور حاکی از این است که آموزش ایمن سازی در مقابل تنیدگی به صورت معنی‌داری سلامت عمومی‌گروه آزمایشی را در مقایسه با گروه کنترل بهبود بخشیده است. هموگلوبین گلوکوزیته، پروتئینی است که از لحاظ بالینی مهمترین نشانگر پایش کنترل قند خون شناخته شده است.  در واقع تاثیر نوع درمان و بهبودی کنترل میزان قند خون را می‌توان از کاهش hba1cدریافت این شاخص به صورت درصد گزارش شده و با توجه به دامنه نرمال تعیین شده توسط هر آزمایشگاه قابل تفسیر است. در پژوهشی از پورشریفی (1386) آموزش شناختی رفتاری ومصاحبه انگیزشی به طور معنی‌داری باعث کاهش هموگلوبین گلوکوزیته گردیده است. انسان در زندگی نیازمند محیطی صمیمی و یارانی است که حامی و همدم او باشند و زمانی که فرد دچار بحران‌های روانی می‌گردد اگر چنین محیطی فراهم شود که بتواند به آن پناه ببرد، در رفع بحران وی بسیار سودمند و موثر می‌باشد.  بیان مسائل و مشکلات بسیار زیادی که انسان را آزار می‌دهد برای فردی نزدیک و صمیمی موجب تخلیه اضطراب و نگرانی می‌شود و به فرد تسکین می‌دهد.  در زندگی اجتماعی و خانواده و محل کار همواره نیاز به محیطی گرم و محبت آمیز وجود دارد و در رفع این نیاز و احساس حمایت گروهی، فرد را در مواجهه با مسائل و مشکلات توانمندترمی سازد (برانول و شوماکر1986؛ به نقل از خواجه احمدی، 1382). با توجه به مطالب ارائه شده به نظر می‌رسد، در خصوص عوامل روانشناختی دخیل در کنترل بیماری دیابت« خصوصا تاثیر عامل استرس » تحقیقات بیشتری لازم است.  از جمله اثر مدیریت گروهی استرس بر تاب‌آوری، کانون کنترل سلامت، سلامت عمومی و هموگلوبین گلوکوزیته خون در افراد مبتلا به دیابت، تا بتوان به یک نتیجه گیری کلی تری بر روی بیماری دیابت دست یافت و در صورت مثبت بودن نتایج بتوان در مواجهه با بیماران دیابتی، در کنار مداخلات پزشکی معمول،  به مداخلات روان شناختی توجه بیشتری گردد. با توجه به نقش احتمالی متغیرهای مهمی چون مکان کنترل سلامت و تاب‌آوری وسلامت عمومی‌درکنترل بیماری دیابت وفقدان تحقیق در فرهنگ ما در مورد این موضوع، تحقیق حاضر در پی آن است که تاثیر مدیریت استرس را بر این  متغیرها در بیماران دیابتی بپردازد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...