گام پنجم : در این گام بر مبنیا نقاط قوت و نقاط ضعف باقیمانده، فرد به تکمیل مهارتهایش اقدام می کند. برای مثال، اگر نقاط ضعف جنبه تحلیلی دارد، نخست باید رویدادها را ببیند و سپس تشریح کند که چه الگوهایی باید مورد استفاده قرار گیرد. گام ششم: شخصی که وارد یک موقعیت فرهنگی جدید می شود، باید بر جو غریبه آن غلبه کند. بنابراین با مواجه کردن فرد با موقعیتهای جدید فرهنگی، به او کمک می کنیم مهارتهای کسب شده و نحوه به کارگیری آنها را مورد ارزیابی مجدد قرار دهد. پس از این ارزیابی ممکن است در حوزه های خاصی خود را نیازمند آموزش بیشتری ببیند. 2-14- دستاوردهای هوش فرهنگی برای رهبران رهبران مجهز به هوش فرهنگی، قابلیتهایی را کسب می کنند که با به کارگیری آنها می توانند سازمان را در رسیدن به اهداف و چشم اندازها یاری رساند. به طور کلی دستاوردهای هوش فرهنگی را می توان چنین بر شمرد( سلطانی،1388) :

  • توان مدیریتی تنوع فرهنگی.
  • توان تعامل با خرده فرهنگهای سازمان.
  • توان تغییر با فرهنگ سازمانی.
  • توان تقویت فرهنگ سازمانی.
  • توان الگو سازی فرهنگی.
  • توان ارتباط فرهنگی در بین کارکنان.
  • توان مفهوم سازی فرهنگی در سازمان.

2-15- رفتار شهروندی در این بخش نیز به پیشینه، مبانی، تعریف، ابعاد، الگوها، نظریه ها و اصطلاحات مرتبط با رفتار شهروندی سازمانی و نقش این متغیر مطالعات مدیریت پرداخته شده است. مدیران سازمانها در جهت پویایی و بالندگی سازمان تحت مدیریت خویش، دو دسته رفتار را همیشه مورد توجه قرار داده اند: اول رفتارهای مولد؛ که شامل عملکرد وظیفه و عملکرد شهروندی سازمانی می باشد و دوم رفتارهای ضد تولید؛ که در برگیرنده پرخاشگری، خرابکاری و رفتارهای کناره گیرانه است. چستر بارنارد در زمینه اهمیت رفتارهای روانی در سازمان بیان می کند کارکنان باید نوعی اشتیاق برای کمک در به ثمر رسیدن تلاش ها در یک سیستم از خود بروز دهند. برخی پژوهشگران مثل بورمن (1991) و بریف موتویدلو (1986) پیشنهاد کردند که در ارزیابی عملکرد کارکنان علاوه بر ارزشیابی عملکرد وظیفه، سایر ملاک ها مثل رفتارهای فراتر از نقش و رفتارهای ضد تولید کارکنان مورد توجه قرار گیرد. (مهداد،1385). با در نظر داشتن از دسته بندی، مفهوم رفتار شهروندی سازمانی موضوع بسیاری از پژوهشها بوده است و اهمیت آن همچنان در حال افزایش است.  این پژوهشها عمدتاً بر سه نوع اند: بخشی بر پیامدهای[6] رفتار شهروندی سازمانی متمرکز بوده اند. در این زمینه عملکرد سازمان، اثر بخشی سازمانی، موفقیت سازمانی، رضایت مشتری، وفاداری مشتری و سرمایه اجتماعی و … مطرح شده اند بخش دیگری از پژوهشها نیز بر پیش بینی و آزمون تجربی عوامل ایجاد کننده[7] رفتارهای شهروندی سازمانی متمرکز بوده اند. در این زمینه عواملی از قبیل رضایت شغلی، تعهد سازمانی، هویت سازمانی، عدالت سازمانی، اعتماد، انواع رهبری، رابطه رهبر و پیرو و … مطرح شده اند. گروه معدودی از تحقیقات نیز منحصراً روی مفهوم، ابعاد و تعاریف جدیداز رفتار شهروندی سازمانی متمرکز بوده اند و یا با کمک روش تحلیل عاملی، مقیاسهای استانداردی برای سنجش این مفهوم ایجاد کرده اند.0پادساکف و همکاران[8] 2000). رفتار شهروندی با بهره گرفتن از اصطلاح شهری، در فلسفه سیاسی مفهوم سازی شده است گراهام در سال 1991 با بهره گرفتن از فلسفه تئوری سیاسی مدرن چندین مورد از اعتفادات و تمایلات رفتاری که با یکدیگر ترکیب می شوند را مورد توجه قرار داد و آنها را علائم شهروندی فعال[9] نامید که سه بخش اساسی مرتبط با یکدیگر از مسئولیت های شهروندی شهری را شامل می شد. بخش اول احترام به ساختارها و فرایندهای منظم را در بر می گرفت، به این معنی که شهروندان، منطقاً مسئول اختیار خود بوده، قانون را تشخیص داده و از قانون تبعیت    می کنند . بخش دوم وفاداری است، که در آن شهروند علایق جامعه و ارزش های نهفته در آن را به صورت کلی تأمین می کند. شهروندان وفادار، جوامع خود را ارتفاء می دهند آن را حفاظت کرده و تلاش زیادی برای نیکی کردن از خود نشان می دهند. بخش سوم نیز، مشارکت، درگیری مسئولانه و فعال در اداره جامعه را تحت تأثیر شرایط قانونی پوشش می دهد. شهروندان مسئول، در باره مسایل کلی که بر جامعه تأثیرگذار است اطلاع کافی داشته، اطلاعات و ایده های خود را با سایر شهروندان مبادله کرده و به اداره جامعه کمک می کنند و دیگران را نیز تشویق می کنند که چنین رفتاری داشته باشند (عباسپور، 1385). بیش از 60 سال قبل، محققان رفتار سازمانی اهمیت رفتارهای مشارکتی، غیر وظیفه ای و ماوراء نقشی را در ارتقاء اثر بخشی سازمانی یادآور شدند. (دعائی و همکاران، 1388).اما به طور مشخص اصطلاح شهروندی سازمانی اولین بار  توسط ارگان و همکارش[10] در  سال 1983 مطرح گردید. توسعه این مفهوم از نوشتارهای چستر بارنارد در سال 1938 در مورد تمایل به همکاری و مطالعات کتز در باره عملکرد و رفتارهای خودجوش و نوآورانه در سالهای 1964، 1966، 1978 ناشی شده است. (کاستر و همکاران[11] : 2004، به نقل از عباسپور 1385). باتمن و ارگان برای اولین بار در سال 1983، واژه رفتار شهروندی سازمانی را در دو قالب مفهوم سازی کردند؛ اول کمکهای مثبت، مانند وقت شناسی و انجام دادن امور فراتر از وظایف رسمی سازمان، و دوم دوری جستن از وارد نمودن زیان و خسارت و ایجاد مزاحمت برای همکاران با سارمان همچون اجتناب از شکوه و شکایت و یا سرزنش دیگران به خاطر امور کم اهمیت.  ارگان (1990) در بازنگری خود، این نکته را مورد توجه قرار داد که اجتناب از ایجاد صدمه و مزاحمت از اهمیت زیادی برخوردار است، اگر چه در میان اشکال مختلف رفتار شهروندی سازمانی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. (مارکوزی و زین، 2004). سنیک در سال 1991 سه نوع استدلال را در خصوص اینکه چرا رفتار شهروندی سازمانی نمی تواند از طریق تأثیرات و پیامدهای سازمانی تحت تأثیر قرار گیرند، مطرح ساخت که به ترتیب عبارتند از:

  • رفتارهای شهروندی سازمانی از گونه رفتارهای ظریف، حساس، عاطفی و ذهنی می باشند و ارزیابی سنجش آنها به صورت عینی دشوار و مشکل می باشد به همین جهت
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...