مبحث اول : واژه شناسی گفتار اول : ارتداد در لغت واژه ارتداد دارای ریشه قرآنی است   که می فرماید:«و من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر فاولئک حبطت اعمالهم فی الدنیا و الآخره و اولئکاصحاب النار هم فیها خالدون»[1].«اگر کسی ازشما مرتد شود و از اسلام برگردد و در حال ارتداد و کفر بمیرد اعمال چنین کسانی در دنیا و آخرت تباه و باطل است و آنان گرفتار آتش و همیشه در آن اقامت خواهند داشت». در معنی و مفهوم ارتداد اتفاق تقریباً ایفاق نظر وجود دارد کما اینکه ابن فارس در مقایس اللغه می گوید:«راء و دال»،ریشه یک واژه اندکه در قالب های مختلف ریخته می شوندو معنای رجوع و بازگشت می دهند[2]. «جوهری»در مصباح اللغه نیز گفته است:ارتداد همان رجوع است و اسم مصدر آن ردّه به کسر راء می باشد[3].درمصباح المنیر آمده است:«شخص مرتد شده یعنی به کفر گرویده و ردّه اسم ارتداد است[4].». راغب اصفهانی در المفردات می نویسد:«ارتداد و ردّه بازگشت به راهی است که شخص از آن آمده است منتهی ردّه تنها در مورد کفر به کار می رود و ارتداد در مورد کفر و غیر آن است.»[5] درلغتنامه دهخدا آمده است:«ردّه عبارت است از مذهب اسلام خارج شدن .ردّه اسم مصدر از ارتداد به کسر «را»است،ولی معمولا به فتح تلفظ می شود و ارتداد برگشتن از دین و جزء آن را گویند. در شرع نیز به کسی که بعد از قبول اسلام ترک مسلمانی کند واز اسلام برگشته باشد«مرتد»گویند.»[6] .ابن فارس درمقیاس اللغه می گوید:«مرتد را ازآن روی مرتد می گویند که خود را به کفر خویش برمی گرداند.»[7] با عنایت به مراتب فوق ارتداد عبارت است از بازگشت و رجوع از اسلام،و رجوع کننده را «مرتد»گویند. گفتار دوم : ارتداد در اصطلاح بند اول:ارتداد در قرآن 1-«ولا یزالون یقاتلونکم حتّی  یردّوکم عن دینکم ان استطاعوا و من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر فاولئک حبطت اعمالهم فی الدنیا و الآخره و اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون»[8].کافران پیوسته با شمامسلمانان نبرد کنند تا آنکه اگر بتوانند شما را از دین خود برگردانند ،پس هر که ازشما از دین خود برگردد و در حال کفر باشد تا بمیرد ،اعمال چنین اشخاصی در دنیا و آخرت تباه و باطل گردد و آنان اهل جهنم اند در آن همیشه معذّب خواهند بود. در شأن نزول آیه مذکور گفته اند :«این آیه در مورد سریه  عبدالله بن جحش نازل شده است[9].جریان چنین بود که :پیش از جنگ بدر، پیامبر اسلام عبدالله جحش را طلبید نامه ای به او داد و هشت نفر از مهاجران را همراه وی نمود، به او فرمان داد پس آن که دو روز راه را پیمود نامه را بگشاید و طبق آن عمل کند. او پس از دو روز طی طریق نامه را گشود و چنین یافت: پس از آن که نامه را باز کردی تا نخله (زمینی بین مکه و طائف)پیش برو و در آنجا وضع قریش را زیر نظر بگیر و جریان را به ما گزارش بده .عبدلله جریان را به همراهانش نقل نمود و اضافه کرد : پیامبر مرا از مجبور ساختن شما در این راه منع کرده است. بنابرین هرکس آماده شهادت است با من بیایید و دیگران باز گردند. همه با او حرکت کردند.هنگامی که به «نخله» رسیدند به قافله ای از قریش برخورد کردند که«عمرو بن حضرمی»در آن بود. چون روز آخر رجب(یکی از ماهای حرام) بود،در مورد حمله با آنها به مشورت پرداختند. بعضی از انها گفتند اگر امروز از آنها دست برداریم ،وارد محیط حرم خواهند شد و دیگر نمی توان متعرض آنان شد.سرانجام شجاعانه به آنان حمله کردند:«عمرو بن خضرمی » را کشتند و قافله را با دو نفر اسیر نزد پیامبر آوردند. پیامبر به آنان فرمود: من به شما دستور نداده بودم که در ماه های حرام نبرد کنید و دخالتی در غنائم و اسیران نکرد.مجاهدان ناراحت شدند و مسلمانان به سرزنش آنان پرداختند و مشرکان نیز زبان به طعنه گشودند که محمد(ص)جنگ و خونریزی را در ماه های حرام ،حلال شمرده. در این هنگام آیه فوق نازل شد. پس از اینکه این آیه نازل شد عبدالله بن جحش و همراهانش ابراز کردند که در این راه برای درک ثواب جهاد کوشش کرده اند و از پیامبر پرسیدند که آیا اجر مجاهدان را دارند یا نه؟ آیه دوم (انّ الّذین آمنو و الّذین هاجروا….)نازل گردید.» همان طورکه در شأن نزول خواندیم آیه درصدد پاسخ گویی به سوألات مربوط به جهاد در ماه های حرام است اما در انتهای آیه مسلمانان را خطاب قرار می دهدکه مبادا تحت تأثیر تبلیغات سوء مشرکان قرار گیرید و به آنان بیدار باش می دهد که مشرکان دائما درصددند که شما را اگر بتوانند از اسلام برگردانند. سچس اعلام خطر می فرماید که هر کدام از مسلمانان از اسلام برگردد وهمچنان کافر بمیرد و این کفر تمام اعمال نیکش را در این جهان و آن جهان باطل و بی خاصیت می سازد و به همین دلیل همواره در عذاب الهی خواهد بود . 2.«یا قوم ادخلوا الارض المقدسه الّتی کتب الله لکم و لا ترتّدوا علی ادبارکم فتنقلبوا خاسرین»[10].ای قوم به سرزمین مقدسی که خدا در سرنوشت شما مقرر کرده داخل شوید و پشت به حکم خدا نکنید که زیانکار شوید. این آیه مربوط به قوم موسی علیه السلام است و ارتباطی به بحث ارتداد فکری و عقیدتی ندارد زیرا وقتی حضرت موسی به آنان دستور داد تا وارد سرزمین مقدس شوند،آنان تمرّد کرده گفتند: « در آن سرزمین مقدس گروهی مقتدر و قاهر و ستمگر هستند و هرگز تا آنها از آنجا بیرون نروند ما داخل نخواهیم شد» که آیه آنان را از این که به دوران قبل از بعثت موسی و نجات از سلطه فرعون بازگردند بر حذر می دارد و در واقع به بحث لغوی ارتداد مربوط می شود. 3.«یا اّیها الّذین آمنوا من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوما یحبّهم و یحبّونه اذّلهٍ علی المومنین اعزّه علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله ولا یخافون لومه لائم ذالک فضل الله یأتیه من یشاء و الله واسع علیم[11]».ای اهل ایمان هر که از شما از دین خود مرتد شود به زودی خدا قومی را که دوست دارد  و آنها نیز خدا را دوست دارند و نسبت به مؤمنان فروتن و به کافرا ن سر فراز و مقتدر اند، به نصرت اسلام بر می انگیزد که در راه خدا جهاد کنند و در راه دین از ملامت و نکوهش احدی باک ندارند. این است فضل خدا هر که را خواهد عطا کند و خدا را رحمت وسیع و نامنتهای است و بر احوال هر که استحقاق آن را دارد داناست. 4.«ودّ کثیر من اهل الکتاب لو یردّونکم من بعد ایمانکم کفارا حسدا من عند انسهم من بعد ما تبیّن لهم الحقّ فاعفوا واصفحوا حتّی یأتی الله بامره انّ الله علی کلّ شیٍ قدیر»[12]. بسیاری از اهل کتاب آرزو و میل آن دارند که شما را از ایمانتان به کفر برگردانند به سبب حسدی که بر ایمان شما برند، بعد از آنکه حق بر آنها آشکار گردید. پس اگر از آنها به شما مسلمین ستمی رسید درگذرید و مدارا کنید تا هنگامی که فرمان خدا« به جنگ یا صلح» برسد که البته خدا بر هر چیز قادر و تواناست. 5.«انّ الّذین ارتدّوا علی ادبارهم من بعد ما تبیّن لهم الهدی الشّیطان سّول لهم و املی لهم[13]» آنان که پس از بیان شدن راه هدایت بر آنها باز به دین پشت کرده و مرتدّ شدند، شیطان کفر را در نظرشان جلوه گر ساخت و به آمال و آرزو های دراز فریبشان داد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...