کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 



چکیده:
 
هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی مشاوره گروهی عقلانی-عاطفی-رفتاری بر افزایش عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر شهر بندرعباس می باشد. بدین منظور، 32 نفر از دختران به شیوه تصادفی در دسترس انتخاب شده و در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. درمان عقلانی-عاطفی-رفتاری، طی 8 جلسه هفتگی در شهر بندرعباس انجام شد. پرسشنامه عزت نفس در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون تکمیل شد. و در نهایت داده های جمع آوری شده به وسیله نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که میانگین نمرات عزت نفس در گروه آزمایش نسبت به گروه گواه در مرحله پس آزمون، افزایش معناداری پیدا کرده است(001/.=p). هم چنین نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که میانگین نمرات خرده مقیاس های عزت نفس خود، عزت نفس اجتماعی، عزت نفس تحصیلی و عزت نفس خانوادگی در گروه آزمایش نسبت به گروه گواه در مرحله پس آزمون، افزایش معناداری پیدا کرده است(001/.=p). همچنین نتایج تحلیل کوارانس نشان داد که میانگین نمرات، پیشرفت تحصیلی گروه آزمایش نسبت به گروه گواه در مرحله پس آزمون تفاوت معناداری پیدا نکرده است.
 
واژه های کلیدی: مشاوره گروهی به شیوه عقلانی-عاطفی-رفتاری، عزت نفس، پیشرفت تحصیلی.
 فصل اول:

 

 

موضوع پژوهش
 

 

مقدمه :
 
بی تردید یکی از هدف های مهم آموزش و پرورش پرداختن به جنبه ی شناختی شخصیت فراگیران و کمک به آن ها جهت پیشرفت تحصیلی در دروس مختلف است.  به عبارت دیگر، افزایش سطح عملکرد تحصیلی دانش آموزان یکی از هدف های عمده ی نظام های آموزشی می باشد؛ براین اساس، در پژوهش های انجام شده در حوزه ی روان شناسی تربیتی، متغیرهای شناختی مرتبط با پیشرفت تحصیلی، مثل هوش و توانایی، به طور گسترده ای مورد مطالعه قرارگرفته است )دیری[1]، استرند[2]، اسمیت[3] و فرناندز[4]، 2007). اما، در تقابل با باورهای معمول، هوش و توانایی تنها تعیین کننده های موفقیت تحصیلی نیستند )دوک [5]  و مستر[6]،2009). پژوهش ها نشان داده اند که روش های مشاوره گروهی نیز بر، پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تأثیرگذارند.
از دیگر سو، از لحاظ تاریخی پژوهش های روانشناختی بر جنبه های بیمارنگر و آسیب شناسانه متمرکز بوده است )اکین لیتل[7] ، لیتل و دلیگاتی[8] ، 2004). رویکردهای پژوهشی، جدید با الهام از روان شناسی مثبت نگر تأکید خود را بر توانمندی ها و کارکردهای بهینه ی انسان قرار داده اند )هوبنر [9]، سلدو [10]، اسمیت، و مک نایت [11]؛2004 سلیگمن[12] و سیک زنت میهالی [13]، 2000). سازه هایی مثل عزت نفس و پیشرفت تحصیلی متغیرهایی هستند که در این میان مورد پژوهش قرار گرفته اند.
در این راستا، تلاش های پژوهشی جهت شناسایی متغیرهای تاثیرگذار برعزت نفس و عملکرد تحصیلی بر دو حوزه ی گسترده ی شناختی و عاطفی متمرکز بوده است. در حوزه ی شناختی، پژوهش های انجام گرفته به تاثیر نیرومند روش های مشاوره گروهی بر عزت نفس و عملکردتحصیلی اشاره کرده اند )دیری و همکاران، 2007). به این سبب، امروزه در مدراس برآموزش و تقویت مهارت های مشاوره ای تاکید زیادی شده است )کوهن[14]،2006). با این حال، این تمامی داستان نیست. در یک زمینه یابی اکثریت والدین در پاسخ به این سوال که دوست دارند مدرسه چه چیزهایی به فراگیران آموزش دهد، به رشد ویژگی های شخصیتی و عاطفی مانند مسئولیت پذیری، شادمانی و عزت نفس بالا در دانش آموزان اشاره کرده اند )کوهن، 2006).
در واقع بی توجهی به روش ها مشاوره ای و متغیرهای عاطفی و شناختی مؤثر بر عملکرد تحصیلی، از یک سو، وضعیت عاطفی فراگیران را دچار مشکل می سازد، از دیگر سو، اثر منفی بر عملکرد تحصیلی آن ها بر جای می گذارد. بر این اساس، امروزه در بررسی موفقیت تحصیلی دانش آموزان، عملکرد تحصیلی به عنوان یک عملکرد شناختی تلقی نمی شود، بلکه موفقیت در این موضوع شامل رشد تمامی جنبه های شناختی، هیجانی، اجتماعی، رفتاری و زیستی است )ظهره وند، 1389).
نظام آموزشی کشور ایران نیز، با گنجاندن هدف های اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی، آموزشی، زیستی، فرهنگی و سیاسی در هدف های آموزش و پرورش، بر رشد همه جانبه ی شخصیت فراگیران تأکید کرده است )دبیرخانه شورای عالی آموزش و پرورش،1381). این امر نشان دهنده ی نقش مهم ومؤثر هر یک از متغیرهای عاطفی و انگیزشی و شناختی در عملکرد تحصیلی است.
علاوه بر این محققان حوزه روان شناسی تربیتی، اهمیت عزت نفس دانش آموزان را به عنوان یک عامل مرتبط با هدف های آموزشی و تربیتی و نیز موضوعی مرتبط با دوره نوجوانی مورد تأکید قرار داده اند. عزت‌نفس(احترام به خود) عبارت است از احساس ارزشمندی و صلاحیت فردی که افراد در ارتباط به خودپنداره‌شان دارند. عزت نفس احساسی است که فرد درباره خود دارد و شامل میزان احترام فرد به خود و پذیرش خود می باشد(جات، اسمیت و سانتوزی[15]، 2008).
نیاز به احترام به نفس و عزت نفس به عنوان انگیزه رفتار و عملکرد انسانی قلمداد می شود و هرگونه اختلال در میزان عزت نفس می تواند عواقب جبران ناپذیری(مانند افت تحصیلی زیاد) را برای نوجوان د بر داشته باشد. در واقع همراه با زیستن در شرایط اجتماعی نیاز به احساس ارزش به نحو سالم و متعادل آن در انسان به وجود می آید و برای نگهداری سلامت و تعادل روانی و حتی تکامل وجودی نوجوان بسیار ضروری است(حیدری،1384).
یکی دیگر از محورهای مهم در پژوهش حاضر که به عنوان عامل تأثیرگذار و مرتبط با عملکرد تحصیلی و عزت نفس دانش آموزان مورد توجه قرار گرفته است، اهمیت جلسات مشاوره گروهی دانش آموزان می باشد. به طور کلی روش های برخورد با مشکلات عاطفی متنوع است و از روان کاوی تا رفتارگرایی را شامل می شود. یکی از روش های موفق در درمان مشکلات عاطفی، شناخت درمانی است.شناخت درمانی انواع متفاوتی دارد و یکی از انواع  آن روش عقلانی- عاطفی- رفتاری([16]REBT) الیس است(ثورب و السون[17]،1990).الیس اختلال های عاطفی را نتیجه ی طرز تفکر غیر منطقی و غیر عقلانی می داند. به نظر او افکار و عواطف،کنش های متفاوت و جداگانه ای نیستن. از این رو تا زمانی که تفکر غیرمنطقی ادامه دارد، اختلال های عاطفی نیز به قوت خود باقی خواهند بود(احمدی و فولادگر،1381).
به عقیده الیس هنگامی که افراد به طور غیرمنطقی فکر می کنند به هر حال مشکلاتی در توانایی آن ها برای زندگی بهتر روی می دهد. وی معتقد است که تغییر رفتار براساس تغییر در افکار است، لذا وی مشاوره گروهی به شیوه عقلانی-عاطفی- رفتاری را در درمان اختلال های عاطفی از جمله عزت نفس پایین توصیه می نماید(احمدی و فولادگر،1381).
به طور کلی تجربه در مشاوره گروهی با دانش آموزان نشان داده است که این شیوه از جذابیت خاصی برای آنان برخوردار است و باعث انگیزش بیشتر شرکت کنندگان، هزینه و وقت کمتر می شود.درشیوه گروهی مقاومت اعضا زودتر شکسته می شود، آن گاه عقاید خود را به راحتی بیان می کنند و با بازخوردی که از سایرین دریافت می کنند، به اصلاح رفتار خود می پردازند. همین تجربه ی گروهی باعث افزایش عزت نفس و در نهایت پیشرفت تحصیلی دانش آموزان می شود(احمدی و فولادگر،1381).
بنابراین، برگزاری جلسات مشاوره گروهی به شیوه عقلانی-عاطفی-رفتاری که ارتباط تنگاتنگی با تقویت عزت نفس و میزان موفقیت تحصیلی دانش آموزان دارد امری ضروری می باشد.

 

بیان مسأله :
دوره نوجوانی مرحله مهم و برجسته رشد و تکامل اجتماعی و روانی فرد به شمار می رود. در این دوره نیاز به تعادل هیجانی و عاطفی، درک ارزش وجودی خویشتن، کسب مهارت های اجتماعی لازم در دوست یابی، شناخت زندگی سالم و مؤثر و چگونگی برخورداری از آن مهم ترین نیازهای نوجوان می باشد. بنابراین، کمک به نوجوانان در رشد و گسترش مهارت های اجتماعی مورد نیاز برای زندگی مؤثر و سازنده در جامعه ضروری به نظر می رسد. همچنین این دوره، به سبب بروز مسائلی خاص، می تواند با نوعی سردرگمی همراه با کاهش عزت نفس[18] ، خود کم بینی و خود پنداره منفی همراه با احساس خشم و پرخاشگری همراه باشد که سبب  کاهش فعالیت های طبیعی و تعاملات اجتماعی می شود (اژه ای، 2004).
عزت نفس از مهمترین عوامل در رشد مطلوب شخصیت کودکان و نوجوانان است. برخورداری از اراده قوی، قدرت تصمیم گیری و ابتکار، خلاقیت، سلامت فکر و بهداشت روان ارتباط مستقیمی با عزت نفس دارند. عزت نفس حالتی است که فرد خود را به عنوان فردی شایسته در نظر گرفته و به گونه ای موفقیت آمیز با چالش های اولیه زندگی روبرو می شود و ارزش شاد بودن را دارد. عزت نفس از دیدگاه کوپر اسمیت[19]عبارت از ارزشیابی فرد درباره ی خود و یا قضاوت های درباره ی ارزش خود است. بین عزت نفس و تصور فرد از توانایی خود ارتباط متقابل وجود دارد، به گونه ای که اگر میزان عزت نفس کاهش یابد احساس ضعف و ناتوانی در فرد بوجود آمده، با افزایش میزان عزت نفس، احساس توانمندی و ارزشمندی در فرد احیاء می شود(براندن[20]، 1998).
یکی از دلایل مهم توجه پژوهشگران به مفهوم عزت نفس، تأثیر بالقوه آن بر سلامت است. به طوری که فرنچ و وارگو [21] از عزت نفس به عنوان یک سپر فرهنگی در مقابل اضطراب نام  می برند (بیابانگرد، 2005).
هم چنین عزت نفس سازه ی شخصیتی است که نقش مثبت و سازنده ای در دوره ی نوجوانی دارد. عزت نفس عموما یک مولفه ی ارزیابی کننده از خودپنداره[22] و معرف گستره ای از خود است که شامل جنبه های شناختی، رفتاری و عاطفی است. در حالی که این سازه اغلب برای اشاره به مفهوم کلی ارزش شخصی استفاده می شود، مفاهیم دیگری مانند اعتماد به نفس تلویحا به عنوان یک مفهوم عزت نفس در بیشتر حیطه های خاص مورد استفاده قرار می گیرد. هم چنین ، به طور وسیع فرض می شود که عزت نفس به عنوان یک صفت عمل می کند. یعنی در طول زمان در افراد ثابت است. با این وجود، این اصطلاح یک سازه ی رایج است که در حیطه های مختلف روانشناسی از جمله شخصیت، رفتاری، شناختی، و مفاهیم بالینی به کار می رود(رجبی و بهلول، 1386).
در این زمینه، نظریه ی خودپنداره بیان می کند که عزت نفس کلی و اختصاصی  یکسان نیستند و نمی توان یکی را از دیگری استنباط نمود. برای نمونه، عزت نفس کلی یک مؤلفه عاطفی است که با بهزیستی روان شناختی در ارتباط است، ولی عزت نفس اختصاصی یک مؤلفه شناختی است و با پیامد رفتاری رابطه دارد ( پالمن و آلایک[23]،2000) . لذا به مفهوم دقیق کلمه، عزت نفس عبارت از میزان ارزشی است که افراد برای خویشتن قائل هستند. همچنین سطح بالای عزت نفس بیانگر ارزیابی مثبت از خود است و برعکس. به عبارت دیگر، عزت نفس یک ادراک است و نه یک واقعیت (رجبی و بهلول، 1386).
در ارتباط با تأثیر درمان های روانشناختی بر عزت نفس، پژوهش ها نتایج گوناگونی را نشان داده اند؛ به طور مثال، ماریانی[24](1979)، نشان داد که درمان عقلانی- عاطفی در طی ده جلسه که بر روی دانش آموزان دبیرستانی انجام گرفت باعث افزایش عزت نفس آن ها شد. اما از سوی دیگر، بعضی پژوهش ها تاثیر این روش را نشان نداده اند، به طور مثال تری دیانا[25](1995) و یوت آرمند[26](1996)، نشان دادند آموزش مشاوره گروهی تاثیری بر بهبودی اعتماد به نفس ندارد .
در داخل کشور نیز نتایج مطالعه خدایی روی 40 نفر از دانش آموزان دختر سال اول متوسطه شهرستان ایلام نشان داد که مشاوره گروهی باعث افزایش سلامت عمومی و عزت نفس کلی دانش آموزان دختر گروه آزمایش شده است (جان بزرگی و نوری، 2006).  مظاهری و  باغبان و فاتحی زاده(2006)، در بررسی خود که بر روی 30  نفر از دانشجویان خوابگاه در سه گروه (دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه) به مدت8 جلسه انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که آموزش شناختی – رفتاری نسبت به آموزش رفتاری به طور معنی داری بر افزایش عزت نفس مؤثرتر بوده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-12-06] [ 04:41:00 ب.ظ ]




است)
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل نخست: کلیات تحقیق
مقدمه. 2
بیان مسئله. 3
ضرورت های خاص انجام تحقیق: 8
اهداف تحقیق 9
هدف اصلی : 9
اهداف فرعی : 9
اهداف کاربردی 9
فرضیه های تحقیق 9
فرضیه اصلی : 9
فرضیه های فرعی 10
تعاریف نظری و عملیاتی 10
تعاریف نظری 10
تعاریف عملیاتی 11
فصل دوم : ادبیات تحقیق
مقدمه. 13
مفهوم سلامت. 14
مفهوم سازمان. 15
مفهوم سلامت سازمانی 18
سطوح وابعاد سلامت سازمانی از دیدگاه پارسونز. 22
مبنای نظری، سطوح وابعادسلامت سازمانی (OHI)از دیدگاه هوی و همکاران. 31
سطح نهادی وبعدآن : 31
سطح اداری وابعادآن : 31
سطح فنی وابعادآن : 32
ویژگیهای اساسی سازمان های سالم و ناسالم. 33
مقایسه سلامت سازمانی واثربخشی 40
مفهوم و تعاریف کیفیت زندگی کاری 41
تاریخچه کیفیت زندگی کاری 45
رویکردهای کیفیت زندگی کاری 46
جدول (2-1)رویکردهای بهبود کیفیت زندگی کاری 50
اهداف کیفیت زندگی کاری 51
مولفه ساختار. 52
مولفه انطباق 52
مولفه تمرکز. 52
مولفه مشارکت. 52
مولفه فرایند تصمیم گیری 53
مولفه تسهیل 53
مولفه آموزش و تعلیم. 53
مولفه رابطه اتحادیه مدیریت. 54
مولفه محتوای موضوعات. 54
تعابیر نوین کیفیت زندگی کاری 54
مدیریت کیفیت فراگیر. 54
ویژگی های زیر از خصوصیات مدیریت کیفیت فراگیر است: 55
توانمند سازی کارکنان. 55
مهندسی مجدد (باز مهندسی )سازمان. 56
شاخص های کیفیت زندگی کاری 56
راهبردهای بهبود کیفیت زندگی کاری 58
انسانی تر کردن کار. 58
طراحی شغل 59
تعهد سازمانی 61
ابعاد و تعاریف تعهد سازمانی 62
تعاریفی دیگر از تعهد سازمانی 67
اهمیت تعهد سازمانی 70
مدل سه بخشی تعهد سازمانی 72
عوامل مؤثر بر تعهد سازمانی 73
ویژگیهای شخصی موثر بر تعهد سازمانی 80
خصوصیات شغلی و تعهد سازمانی 86
دو دیدگاه کلی در مورد تعهد سازمانی 86
تعهد سازمانی مفهوم یک بعدی یا چند بعدی 88
الگوهای چند بعدی تعهد سازمانی 89
سایر دیدگاه ها درباره تعهد سازمانی 90
تأثیر مالکیت کارکنان بر تعهد سازمانی 92
راهکارهایی برای افزایش تعهد سازمانی 94
مروری بر پژوهش های پیشین 95
تحقیقات انجام شده در داخل و خارج کشور. 95
جمع بندی 105
فصل سوم : روش پژوهش
مقدمه. 111
روش تحقیق 111
جامعه آماری 111
نمونه آماری و روش نمونه گیری 111
ابزارهای اندازه گیری تحقیق 111
پرسشنامه تعهد سازمانی 112
روایی و پایایی پرسشنامه تعهد سازمانی 112
پرسشنامه کیفیت زندگی کاری 113
پایایی و روایی گویه های متغیر کیفیت زندگی کاری 113
پرسشنامه سلامت سازمانی: 114
روش اجرای پژوهش 115
روش تجزیه و تحلیل اطلاعات. 115
فصل چهارم : یافته های تحقیق
مقدمه. 117
تعیین پایایی و روایی پرسش نامه به روش آلفای کرونباخ 117
الف: یافته های توصیفی 118
توزیع فراوانی کارکنان مورد مطالعه بر حسب متغیرهای دموگرافیک. 119
آمارهای توصیفی در جامعه مورد مطالعه به تفکیک ابعاد کیفیت زندگی کاری 120
آمارهای توصیفی در جامعه مورد مطالعه به تفکیک ابعاد سلامت سازمانی 121
آمارهای توصیفی تعهد کارکنان مورد مطالعه. 121
ب: آمار استنباطی 122
تحلیل رگرسیون. 122

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:41:00 ب.ظ ]




کلیات پژوهش
 فصل اول: کلیات پژوهش
1-1- مقدمه
تنظیم هیجان نقش مهمی در سازگاری ما با وقایع استرس­زای زندگی دارد. یکی از راهبردهای نظم­جویی هیجان، تنظیم هیجان شناختی است، که دلالت بر شیوه شناختی دستکاری اطلاعات فراخواننده هیجان دارد. نتایج پژوهش­ها ­نشان می­ دهند که ظرفیت افراد در تنظیم مؤثر هیجان شناختی بر بهزیستی روانشناختی، جسمانی و بین­فردی تأثیر می­گذارد. از آنجایی که اثربخشی فردی در تنظیم هیجان شناختی و شناسایی عوامل زیربنایی مؤثر در آن امری اساسی به شمار می­رود و انسان موجودی زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی است، در بررسی مسائل مربوط به او و دست­یابی به نتایج دقیق و جامع، نیازمند بررسی تک­تک این ابعاد بر مساله مورد بررسی و سپس برنامه ­ریزی جهت ایجاد تغییر بهینه است. بنابراین در پژوهش حاضر می­خواهیم به بررسی رابطه تنظیم هیجان شناختی، هوش معنوی و عمل به باورهای دینی در زنان باردار بپردازیم زیرا بهداشت روانی زنان در این دوره اهمیت دوچندان می­یابد و در سلامت جسمانی و روانی مادر و جنین نقش بسزایی دارد. در این فصل به بیان مسئله، ضرورت و اهمیت پژوهش، هدف­ها و سؤالات پژوهش و تعریف نظری و عملیاتی متغییرها با هدف شناخت بیشتر موضوع خواهیم پرداخت.
 
1-2- تعریف موضوع و بیان مسأله
تنظیم هیجان، مؤلفه­های تحولی و پیامدهای آن موضوعی است که به موازات توجه مجدد به هیجانات، اهمیت و تفسیر جدیدی پیدا کرده و در زمینه ­های متعدد دیگری چون رشد شناخت بر خود، رشد شناخت و گویایی، و تکامل دستگاه عصبی– فیزیولوژیک گسترش یافته است. منظور از تنظیم هیجان گماشتن افکار و رفتارهایی است که به عملکرد هر چه بهتر در زندگی بینجامد (امین­آبادی، دهقانی و خداپناهی، 1390). در دیدگاه سازمانی، پاسخ­های هیجانی قابلیت انعطاف دارند و قالبی نیستند، حساس به موقعیت­هایند، با سرعت در برابر شرایط تغییر می­ کنند، به نحوی که کنش­وری سازنده ارگانیسم زنده بتواند در سطح بالاتری تنظیم شود و فرآیندهای تنظیم­گر هیجانات­اند که می­توانند این امور را انجام دهند. فقدان توانایی تنظیم هیجان می ­تواند منجر به برانگیختگی­های هیجانی زیان آور، ناسازگاری و عدم هدایت هیجان­ها شود و بدین ترتیب مانع از داشتن توانایی عملکردی سازش یافته و شایسته گردد (گرنفسکی[1] و کریج[2]، 2006).
هنگامی که فرد با یک موقعیت هیجانی روبرو می­شود، احساس خوب و خوش بینی برای کنترل هیجان کافی نیست بلکه وی نیاز دارد که در این موقعیت­ها بهترین کارکرد شناختی را نیز داشته باشد (رضوان، بهرامی و عبدی، 2006). در اصل در تنظیم هیجان به تعامل بهینه­ای از شناخت و هیجان جهت مقابله با شرایط منفی نیاز است (اکنر[3] و گراس[4]، 2005). زیرا انسان­ها با هر چه مواجه می­شوند آن را تفسیر می­ کنند و تفسیرهای شناختی تعیین­کننده واکنش­های افراد است (عبدی، باباپور و فتحی، 1389).
پژوهش­ها نشان داده­اند که طبقه قدرتمندی از تنظیم هیجان شامل راه­های شناختی اداره اطلاعات هیجانی تحریک­کننده است (اکنر و گراس، 2005). تغییر در هر کدام از بخش­های مختلف عملکرد سیستم­های شناختی، از قبیل؛ حافظه، توجه و هوشیاری موجب تغییر خلق می­شود. بنابراین نمی­توان نقش تنظیم هیجان شناختی را در سازگاری افراد با وقایع استرس­زای زندگی نادیده گرفت (گرنفسکی و کریج، 2006). تنظیم هیجان شناختی به تمام سبک­های شناختی اطلاق می­شود که هر فردی از آن به منظور افزایش یا کاهش و یا حفظ هیجان خود استفاده می­ کند (گراس، 2001).
تنظیم هیجان بوسیله شناخت به طرزی تفکیک ناپذیری با زندگی افراد رابطه دارد، تنظیم هیجان شناختی همراه همیشگی آدمی است که به مدیریت یا تنظیم عواطف و هیجان­ها کمک می­ کند و به انسان توان سازگاری بیشتر به خصوص بعد از تجارب هیجانی منفی را می­دهد (موریس[5]، سیلک[6]، استنبرگ،[7] مایرز[8] و رابینسون[9]، 2007). از عواملی که می ­تواند به تنظیم هیجان شناختی کمک کند بکارگیری الگوهای معنوی و دینی در زندگی روزمره بشر است که می ­تواند احساس امنیت جسمانی، شناختی و هیجانی را فراهم آورد (پکوک[10] و پولاما[11]،1994) و موجب افزایش سازگاری و بهزیستی انسان شود (آمرام[12]، 2007).
دین حقیقتی است که در جنبه­ها و ابعاد گوناگون زندگی انسان حضور جدی و قابل توجهی دارد. تحقیق در باب دین یا دین­پژوهی نیز عرصه­ها و شاخه­های متعددی یافته است. به گونه­ای که رشته­های علمی بسیاری در زمینه ­های مختلف معارف بشری تدوین و تکوین پیدا کرده­اند که در این بین می­توان به روان­شناسی دین[13] اشاره کرد. وقتی از مفهوم روان­شناسی دین استفاده می­شود مراد تحقق و بروز و ظهور دین در رفتار بشر است، به سخن دیگر تدین و دینداری مورد نظر است نه چیز دیگر (آذربایجانی و موسوی اصل، 1385).
در دو دهه گذشته روان­شناسی دین و مطالعه موضوعات معنوی به طور فزاینده­ای مورد توجه روان­شناسان قرار گرفته است و در اکثر این مطالعات یک رابطه مثبت بین باورهای دینی و معنویت با سلامت روان افراد یافت شده است، در چند سال اخیر مفهوم جدیدی وارد حوزه روان­شناسی دین شده و آن مفهوم هوش معنوی می­باشد (رجایی، بیاضی و حبیبی پور، 1388). هوش معنوی سازه­های معنویت و هوش را درون یک سازه جدید ترکیب می­ کند. هوش معنوی به عنوان زیربنای باورهای فرد نقش اساسی در زمینه ­های گوناگون به ویژه ارتقاء و تأمین سلامت روانی دارد (یعقوبی، 1389) و دارای چندین مؤلفه می­باشد که یکی از این مؤلفه­ها به رابطه بین معنویت و حل مسائل و مشکلات یا به عبارت دیگر به رابطه دین و معنویت با مهارت­های حل مسأله اشاره دارد (رجایی و همکاران، 1388). افراد دارای هوش معنوی بالا، افرادی انعطاف­پذیر، دارای درجه بالایی از هوشیاری نسبت به خویشتن و توانمند در رویارویی با مشکلات و دردها و چیره شدن بر آن­ها هستند (هالما[14] و اسرینسیک[15]، 2004). هوش معنوی مجموعه ­ای از توانایی­ها، ظرفیت­ها و منابع معنوی می­باشد که کاربرد آن­ها در زندگی روزانه موجب افزایش انطباق­پذیری می­شود (کینگ[16]، 2007). زوهر[17] و مارشال[18] (2000)، معتقدند هوش معنوی زاییده بینشی عمیق در تندباد حوادث روزگار است و شخص را در برابر رویدادها و حوادث تلخ و شیرین زندگی آبدیده می­ کند، تا از سختی­های زندگی نهراسد و با صبر و تفکر با آنها مقابله نموده و راه حل­های منطقی و انسانی برای آن­ها بیابد؛ و آن را هوشی می­دانند که به وسیله آن افراد به مشکلات معنایی و ارزشی پرداخته و آن­ها را حل می­ کنند. هوش معنوی نوعی از هوش است که با بهره گرفتن از آن افراد قادر می­شوند تا فعالیت­ها و زندگی خود را در مسیری عمیق­تر، غنی­تر و معنادارتر هدایت کنند.
در اکثر مطالعات یک رابطه مثبت بین معنویت و باورهای دینی با سلامت روان افراد یافت شده است. دین می ­تواند به عنوان یک نظام اجتماعی پیچیده، بر رفتار و بازخوردهای مهم از جمله برنامه ­ریزی خانواده، کار، چگونگی تفسیر زندگی روزانه و برداشت از امور مختلف و تنظیم هیجان تأثیر بسزایی داشته باشد. سلیگمن[19] (2000) اظهار می­دارد افرادی که امور مذهبی را به جا می­آورند شادتر از سایر اشخاص هستند به این معنا که از راهبردهای مثبت تنظیم هیجان بیشتر از راهبردهای منفی تنظیم هیجان استفاده می­ کنند.
کیم و دیگران[20] (2004) به این نتیجه دست یافتند که عمل به باورهای دینی با هیجانات و عواطف مثبت مانند خوش­خلقی، شادکامی، مهربانی، اعتمادبه­نفس، توجه و آرامش رابطه مثبت دارد. مک­نلتی و دیگران[21](2004) نشان دادند که دین تأثیر قابل توجهی در سازگاری دارد. عمل به باورهای دینی به معنای به کار بردن دین در جنبه سه­گانه اعتقادات، عبادات و اخلاقیات می­باشد (شاه نظری 1385). منظور از اعتقادات بخشی از شناخت و دانش دینی است. عبادات همان شعائر دینی است و اخلاقیات هم بخشی از تعالیم اسلام است که رفتارهای پسندیده و ناپسند را مشخص می­ کند.
این پژوهش بر روی زنان باردار انجام شد به این علت که بارداری یک دوره حاد در زندگی زنان است که در طی آن تغییرات هیجانی، جسمانی و اجتماعی زیادی رخ می­دهد (لارا[22]، لی[23]، لتچیپیا[24] و هاچهوزن[25]، 2008).  حدود %90 از زنان دست کم یک مرتبه در طول زندگی باردار می­شوند؛ بارداری رویدادی است که بسیاری از دیدگاه­های زندگی یک زن را تغییر می­دهد و ظرفیت مهمی است که در سلامتی، خوشبختی و نقش­های اجتماعی یک زن تأثیر می­گذارد (هیوزینک[26]، مولدر[27]، مدینا[28] و بیتکلار[29]، 2004). دوران حاملگی یکی از پر استرس­ترین دوران زندگی زن می­باشد و حتی استرس ناشی از تولد اولین فرزند در جداول استرس روانی- اجتماعی، جزء استرس­های شدید طبقه ­بندی می­شود، در این دوران امکان بروز حالت­هایی مانند نوروز[30]، افسردگی[31]، اضطراب[32]، ترس مرضی[33]و اختلال وسواس[34]زیاد است (فروزنده، 1377). و ضرورت تنظیم هیجان شناختی هر چه بیشتر در این دوران اهمیت پیدا می­ کند و انجام پژوهش­های بیشتر برای تعیین عوامل مؤثر در کنترل هیجان ضرورت دارد.
حاملگی تجربه جسمی، روانی مهمی است که سبب ایجاد تغییرات زیادی در زنان می­شود که می ­تواند زمینه­ساز بروز اضطراب زیادی در زنان گردد (رفیعی، اکبرزاده، اسدی و زارع، 1392). اغلب زنان نسبت به تولد و نگهداری فرزند احساس دوگانه دارند و از زایمان و به دنیا آوردن کودک نابهنجار و از اینکه نتوانند مادر خوبی باشند ترس دارند (هریس[35]، لاوت[36]، اسمیت[37] و رید[38]، 1996). تأثیر فرایندهای روان­شناختی مادر بر رشد و سلامتی جنین بسیار گسترده و فراگیر است، چرا که فضای درون رحمی پیوسته از هیجان­ها و وضعیت روانی مادر تأثیر می­پذیرد (مولاوی[39]، موهدی[40] و بنگر[41]، 2002). در صورتی که زنان در مدت حاملگی دچار استرس هیجانی شدید شوند، کودکان آنها در معرض انواع مشکلات قرار می­گیرند. افسردگی شدید با میزان سقط زودرس، کم وزنی هنگام تولد و بیماری تنفسی نوزاد ارتباط دارد (فروزنده،1377).
رایگان شلمانی، خداکرمی، حسن­زاده خوانساری و اکبرزاده باغبان (1391) در پژوهش خود نقل می­ کنند: دوران بارداری، یکی از مهم­ترین مراحل زندگی یک زن است، این دوره اگرچه برای بیشتر زنان، دوره­ای مسرت­بخش تلقی می­شود، اما اغلب، یک دوره پر استرس همراه با تغیرات فیزیولوژیکی و روانی به حساب می­آید (بنت[42] و برون[43]، 2005). در این دوره تغییرات بیوشیمیایی، فیزیولوژیک و آناتومیک زیادی در بدن زن رخ می­دهد (کنینگهام[44]، کننس[45] و هوث[46]، 2005). وضعیت روحی زن در بارداری تحت تاثیر تغییرات هورمونی قرار می­گیرد و برای زنانی که بارداری را یک عمل بیولوژیک کامل­کننده می­دانند، این امر بسیار مسرت­بخش و خشنودکننده است، اما بسیاری از زنان دوره­ای از اضطراب را در این دوران سپری می­نمایند، زیرا طی دوره بارداری، فرد دستخوش بزرگ­ترین تغییرات در شیوه زندگی خود می­شود و باید در تصویر شخصیتی خود دست به تغییر بزند و به حالت مادری درآید (کنینگهام، کننس و هوث، 2010).
با وجود یافته­ های فوق، از آنجا که زنان در دوران بارداری تغییرات روانی زیادی را تحمل می­ کنند و تأثیرپذیری آنان نسبت به استرس­های متفاوت زندگی در این دوره افزایش می­یابد، این دوران از نظر روانی اهمیت پیدا می­ کند و لزوم تنظیم هیجان شناختی کارآمد ضرورت می­یابد. از آنجایی که مفهوم سبک­های تنظیم هیجان شناختی در حال حاضر تازه در عرصه ارائه پژوهش­های روان­شناختی وارد شده است و درباره رابطه آن با هوش معنوی و عمل به باور­های دینی مطالعه­ای انجام نشده، به همین لحاظ، در تحقیق حاضر سعی شده است به بررسی این موضوع پرداخته شود که هوش معنوی و عمل به باورهای دینی با توجه به نقش آن­ها در سازگاری، انطباق پذیری و بهزیستی هر چه بیشتر در زندگی بشر، می­توانند به زنان باردار در تنظیم هیجان شناختی­شان کمک کند؟  آیا هوش معنوی بالاتر، تنظیم هیجان شناختی بهتری را در زنان باردار پیشگویی می­ کند؟  آیا رابطه­ای بین هوش معنوی و عمل به باورهای دینی وجود دارد؟ و آیا بین عمل به باورهای دینی و تنظیم هیجان شناختی در زنان باردار رابطه­ای مشاهده خواهد شد؟

1-3- ضرورت و اهمیت پژوهش
شیوع بیماری­های غیرواگیر متأثر از صنعتی شدن و سبک زندگی مدرن به سرعت در حال گسترش است که بی­توجهی و عدم برنامه ­ریزی جهت کنترل آن می ­تواند عواقب غیر قابل جبرانی را به دنبال داشته باشد (حسینی، 2010، و کیولاس[47]، 2010). یکی از مسائل بسیار مهم و ضروری، تشخیص عوامل مؤثر بر بهداشت روانی و تنظیم هیجان است. مذهب یک عامل اصلی در زندگی بسیاری از انسان­ها است و می­توان میزان دینداری و معنویت فرد و تعهد او به آداب و تعالیم دینی و مذهبی را یکی از عوامل بسیار مهم و تأثیرگذار بر تنظیم هیجان و بهداشت روانی او دانست (اسپین­دلا[48]، ویل[49] و بیلو[50]، 2010). در طول تاریخ بشر، دین همواره یکی از دغدغه­های مهم انسان بوده و آدمی هرگز خود را بی­نیاز از آن ندانسته است. در عصر حاضر که بشر پس از فراز و فرودهای بسیار، به مرحله­ای رسیده که ضرورت گرایش به دین و معنویت حاصل از دینداری را برای خود با تمام وجود احساس می­ کند، برای رهایی از پریشانی و دستیابی به آرامش و تنظیم هیجان در جستجوی پناهگاهی است.
ازدیدگاه یونگ[51]، دین یک حالت خاص روح انسانی است که بر طبق معنای اصلی کلمه دین در زبان لاتین می­توان آن را چنین تعریف کرد: دین، یک حالت مراقبت، تذکر و توجه دقیق به بعضی از عوامل مؤثر است که بشر نام «قدرت قاهره» را به آن اطلاق می­ کند (کویینگ[52]، 1380). در واقع، دین و دینداری حقیقتی است که پیوسته با بشر بوده و شالوده زندگی وی را تشکیل می­دهد. راش[53]، پدر روان­پزشکی آمریکا اظهار نموده، مذهب آن قدر برای پرورش سلامت روان آدمی اهمیت دارد که هوا برای تنفس (شهبازی، 1375). ویلیام­جیمز[54](1359) نیز بیان می­ کند که ایمان یکی از قوایی است که بشر به کمک آن زندگی می­ کند و نبودن آن در حکم سقوط بشر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:41:00 ب.ظ ]




درمانی بهبود می­یابند، 348 هزار نفر با مراجعه به مراکز بهداشتی درمانی و گرفتن خدمات سرپائی بهبود می­یابند، 38200  نفر در بیمارستان بستری می­شوند و 2920 نفر نیز می­میرند(2).
شدت آسیب­های حاصل از سوختگی از یک زخم سطحی پوست تا جراحات عمیق تهدید­کننده زندگی متفاوت است، مشکلات روانشناختی و تغییرات بدشکلی جسمی شامل بافت جوشگاه، جمع شدگی و قطع عضو اغلب پیامد این سوختگی­ها می­باشند(3) و  به همین جهت از نظر اقتصادی نیز سوختگی از پرهزینه­ترین آسیب­ها است. در ایران نیز هزینه­ درمان برای هر بیمار سوخته در سال 1381 به طور متوسط 20 میلیون تومان برآورده شده است(2). این افراد به دلیل عوارض به جای مانده از سوختگی به درمان­های دارویی، جراحی، توانبخشی و غیره نیاز دارند. بنابراین لحظه­ها، ساعت­ها و روزهایی از زندگی فرد سوخته که می ­تواند مثمر ثمر باشد از دست رفته، به جای آن صرف چنین هزینه­هایی شده وعدم کارایی باعث خسارات فراوان به فرد و جامعه می­گردد(4). کوهن بیان می­ کند: هزینه­ای که برای جامعه به دلیل از دست رفتن طولانی مدت عملکرد جسمی یا آسیب­های روانی و نقایص زیبایی پس از سوختگی ایجاد می­شود بسیار زیاد بوده و قابل محاسبه نیست(5).
با پیشرفت­های اخیر در درمان سوختگی و بهبود روش های احیاء مایعات، مراقبت از زخم و شیوه ­های گوناگون جراحی برای پوشاندن سریعتر زخم­ها، هر روز بر شانس زنده ماندن بیماران مبتلا به سوختگی افزوده می­شود، این در حالی است که با افزایش شانس زنده ماندن بیماران سوخته و تعداد نجات یافتگان از سوختگی، تعداد افراد دارای عوارض سوختگی افزایش می­یابد(6).
بیماران مبتلا به سوختگی هنگام حادثه وقایع بسیار ترسناکی را تجربه می­ کنند و تجارب درمان­های دردناک بیمارستان نیز بر ترس آنها می­افزاید. بیمار و خانواده ممکن است احساس خشم، گناه و ناامیدی شدیدی را تجربه کنند. کابوس­های شبانه و یادآوری حادثه منجر به سوختگی اغلب باعث آزار آنها شده و همین امر باعث می­شود که هریک از بیماران تجارب ناراحت کننده و متفاوتی را تحمل نمایند که روی سلامت ذهنی و آمادگی آنها برای شرکت در برنامه درمانی شان موثر است(7). نکته قابل توجه این­که قربانیان سوختگی با وجود همه­ی آسیب­های تخریب­کننده باید به نقش­ها و مسئولیت­های قبلی خود باز گردند. بازگشت مجدد این افراد به جامعه درحالی است که بار داغ حاصل از سوختگی را با خود حمل می­ کنند و به همین سبب است که تاکید زیادی بر نوتوانی این بیماران شده است(1).
پرستاران بخش­های سوختگی روزانه از تعداد زیادی بیمار بطور همزمان مراقبت می­ کنند، این درحالی است که تجارب ناراحت کننده و متفاوت این بیماران  نیاز به یک برنامه مراقبت فردی دارد(7). در این راستا اعضای درمانی و متخصص مراقبت­های سوختگی، اگرچه  برای کمک به سازگاری این بیماران با جراحات بسیار وسیع و کسب مجدد حداکثر عملکرد­ها، تلاش مستمری از خود نشان می­ دهند، با این وجود این سوال همیشه باقی است که چطور زندگی این افراد در بازگشت به جامعه تحت تاثیر قرار خواهد گرفت(8). بویژه  تیم مراقبت کننده از بیماران سوختگی نگران این مسئله هستند که جراحات فوق چه تاثیراتی بر شکل­ گیری رشد و تکامل آنها در سال­های آتی دارد(9).
در پاسخ به این نگرانی، مطالعات زیادی با رویکرد کمی در خصوص بررسی مسائل و مشکلات جسمی و روانشناختی بیماران بخش­های سوختگی صورت گرفته است. این مطالعات نشان می­دهد که مشکلات حاصل از جمع­شدگی مفاصل و سایر عوارض به­جا مانده اثرات قابل ملاحظه­ای در عملکرد فیزیکی و نیروی حیاتی بدن داشته و با ایجاد چالش­های جسمی، عاطفی، اجتماعی و شغلی باعث کاهش کیفیت زندگی این بیماران می­شود(10). همچنین مشکلات ناشی از اضطراب، افسردگی، اختلال خواب و تغییر در تصویر ذهنی بازگشت این بیماران را به سطح قابل قبولی از کیفیت زندگی تحت تاثیر قرار می­دهد(11).
پژوهش­های دیگری نیز با بهره گرفتن از ابزارهای کمی نظیرمقیاس کوتاه شده سلامت ویژه سوختگی[1] و پرسشنامه تطابق با سوختگی[2] به بررسی پیامد­های طولانی مدت سوختگی و ارتباط آن با استراتژی­های تطابقی پرداخته­اند. نتایج حاصل از این مطالعات نشان داده­اند که راهبرد­های تطابقی با پیامد­ها در زیر گروه­هایی که مشکلات سلامتی  بیشتری داشته اند ارتباط محکمی داشته است(12).
اغلب این مطالعات که البته با شرکت بیماران بستری در بیمارستان و بیماران سرپایی صورت گرفته است، اگرچه می ­تواند اطلاعات زیادی در مورد مراحل حاد سوختگی و روش های مقابله با آن در روزهای اولیه­ی بدشکلی فراهم سازد، اما اطلاعات مهمی در خصوص اثرات طولانی مدت بدشکلی ارائه نمی­کند(13).
انجام مطالعاتی با رویکرد کیفی که به بررسی مسائل بازماندگان سوختگی  به پردازد نیز اندک است (14)و غالباً اطلاعاتی را در خصوص آنچه که بازماندگان بعد از سوختگی تجربه می­ کنند؛ نظیر فقدان­های مرتبط با محدودیت­های فیزیکی، نقش­ها، وابستگی، ارتباطات و اعتماد به نفس(15) ؛ استرس­های قابل ملاحظه خویشاوندان؛ ازدست دادن روابط بین فردی بویژه با اعضای غیر فامیل(16) ،فراهم می­سازد(17). شواهد بدست آمده در ایران ،نیز نشان می­دهد، مقاومت افراد در برابر بدشکلی ناشی از سوختگی، عدم پذیرش آن و در نتیجه وضعیت روحی نامساعد آنان و پایداری علیرغم سودمندی اولیه، در طولانی مدت به کیفیت زندگی فرد لطمه وارد می­سازد (18). در مطالعه دیگری در ایران در خصوص مشکلات روانی اجتماعی بیماران سوختگی یافته­ها نشان داده است که صد درصد از  بیماران مشکلات روانی و اجتماعی را در سطوح مختلف تجربه کرده­اند به طوری که احساس غم و اندوه زشت و غیر جذاب بودن آن­ها را آزار می­دهد و اکثریت آنها در زمینه صحبت کردن در مورد نقص عضو خود با دیگران؛ احساس بیزاری و نفرت از وجود خود و در معرض دید بودن عضو مبتلا در بعد روانی دچار مشکل بوده ­اند. همچنین نقص عضو باعث مجادله و کشمکش در زندگی، کنجکاوی دیگران، توجه بیش از حد خانواده، مشکلات اقتصادی، طعنه زدن، ممانعت از ازدواج، کاهش ارتباط، کاهش فعالیت­های اجتماعی و شغلی در زندگی آنها شده است و در نهایت انزوای تدریجی فرد از اجتماع را به دنبال داشته است(19).
علی­رغم آنچه در مطالعات فوق الذکر به عنوان اثرات و تجارب منفی عوارض سوختگی بیان شده است، این نکته را نیز نباید نادیده گرفت که تجارب فلاکت بار ناشی از سوختگی گاها اثرات  مثبتی روی رشد شخصیتی داشته(15) در حالی که در بیشتر مطالعات این جنبه از پیامد­های بعد از سوختگی نادیده گرفته شده است(20). همچنین درپژوهش­های فوق، با وجود اینکه تجارب جسمی، روانی و اجتماعی تهدید کننده این گروه از بیماران مطرح  شده، اما چگونگی پذیرش این بیماران در جامعه مورد غفلت قرار گرفته است (13) و مهمتر اینکه مسائل فرهنگی خاص ایران  به عنوان عوامل تاثیرگذار کمتر معرفی شده است(18).
مروری کلی بر متون نشان می­دهد، اگرچه پیشرفت علم و تکنولوژی باعث افزایش تعداد بازماندگان سوختگی شده است، اما  مشکلات متعدد اجتماعی، اقتصادی و روانشناختی که این بیماران با آن دست به­گریبان هستند ودر نهایت به انزوای اجتماعی آنها منجر می­گردد، حل نشده باقی مانده است و لذا دانش پرستاری باید به دنبال راه هایی برای پاسخ به این نیاز سلامت جامعه باشد(6).
درمطالعات کمی انجام شده در این زمینه که از ابزار­های متعدد برای بررسی متغییر­های مختلف استفاده شده، اطلاعات مفید امّا گسسته­ای در خصوص پیامد­های سوختگی فراهم آمده که گاهی به دلیل محدودیت­های پژوهش نمی­تواند رابطه­ بین تعاملات اجتماعی بیماران، مهارت مراقبت از خود و بازگشت آنها به نقش و شغل قبلی را به صورت فرایندی روشن بیان کند(18).
با توجه به ماهیت مفاهیم مربوط به شرایط زندگی پس از سوختگی، مطالعات کیفی برای کشف مقولات این زمینه و درک عمیق تر مسائل و مشکلات بیماران سوختگی مفید­تر به نظر می­رسند(15). این مطالعات اگرچه به تعداد محدودی انجام شده است، با این وجود مقولات تازه­ای را در خصوص کیفیت زندگی پس از سوختگی و نحوه سازگاری با عوارض به­جامانده مطرح ساخته­اند، که پژوهشگران را به بررسی عمیق­تر موضوع با توجه به باورهای اجتماعی- فرهنگی و مذهبی موجود تشویق می­نماید(20).
لذا با توجه به اهمیت بازتوانی در این بیماران(8) و در پاسخ به خلاء مطالعاتی موجود در زمینه فرایند بازگشت این بیماران به جامعه(13) و نادیده گرفتن جنبه­های عاطفی مثبت (15) در جامعه پذیر شدن این گروه از بیماران که بنابر توصیف بعضی دچار مرگ اجتماعی شده ­اند(21) و درنهایت عدم وجود مطالعه­ای در این زمینه در کشور(18)؛ برآن شدیم با توجه به ماهیت مطالعات کیفی، به ویژه گراندد تئوری و این دیدگاه که فرآیند بازگشت به جامعه متاثر از تعاملات اجتماعی است و ارزشهای اعتقادی و فرهنگی نقش بسازیی در آن  دارد(13)، چگونگی بازگشت مجدد به جامعه را در بیماران بعد از سوختگی مورد کنکاش عمیق قراردهیم و ابعاد مختلف این پدیده را از دیدگاه افرادی که با این مسئله مواجه هستند در بافت اجتماعی کشورمان بررسی نماییم. وضوح ابعاد مختلف فرآیند بازگشت بیماران و توسعه مفاهیم و نظریه در طی این مطالعه، به ارائه مدل مناسب مراقبتی برای این بیماران کمک خواهد نمود، که این مهم بخشی از اهداف پژوهش حاضر است.
 
اهداف پژوهش
الف) هدف کلی پژوهش

 

کشف فرآیند بازگشت بیماران سوختگی به جامعه و ارائه یک مدل
 

ب)اهداف اختصاص

 

تبیین نظری چگونگی بازگشت بیماران مبتلا به سوختگی به جامعه
 

طراحی و ارائه مدل پرستاری برای بازگشت بیماران مبتلا به سوختگی به جامعه
ج)سوالات پژوهش

 

بیماران مبتلا به سوختگی چگونه به زندگی دوباره خود در جامعه باز می­گردند؟
 

اجزا و عناصر سازنده مدل پرستاری برای بازگشت بیماران مبتلا به سوختگی به جامعه چیست؟
[1] Burn Specific Health Scale Brief
[2] Coping with Burns Questionary
تعداد صفحه : 294
قیمت : 14700 تومان

 


 


 


 

بلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:40:00 ب.ظ ]




نقش نظام های خودکنترلی و بازداری/ فعال ساز رفتاری به عنوان عوامل زمینه ساز در آمادگی فرد برای ابتلا به مشکلات رفتاری و هیجانی و مهمترین مهارت های که مشخصه بهنجاری و سازگازی فرد است که در سال های اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است. هدف از این مطالعه مقایسه خودکنترلی و سیستم بازداری/ فعال ساز رفتاری در افراد نابینا و عادی بود. این مطالعه‌ی توصیفی- مقطعی بر روی 40 نفر نابینا و 40 فرد عادی همتا از نظر جنس، ترتیب تولد و تحصیلات انجام گرفت. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه خودکنترلی تانجنی و مقیاس بازداری/ فعال سازی رفتار کارور و وایت استفاده گردید. داده ها با روش­های آماری آزمون t مستقل و تحلیل واریانس دو عاملی تجزیه و تحلیل شد. در مطالعه ی حاضر 5/57 درصد از شرکت کنندگان را مردان و 5/42 درصد را زنان تشکیل داده اند. 35 درصد نمونه مورد مطالعه دارای تحصیلات دیپلم بوده اند. همچنین میانگین سنی شرکت کنندگان 70/26 گزارش شد. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد بین نمره سیستم بازداری/ فعال ساز رفتاری نابینایان و افراد عادی تفاوت معناداری وجود دارد(001/0P<). بین نمره خودکنترلی نابینایان و افراد عادی تفاوت معناداری وجود ندارد(05/0P>) و متغیرهای دموگرافیک نیز از تاثیر معناداری بر خودکنترلی و سیستم بازداری- فعال ساز رفتاری برخوردار نیستند(05/0P>). با توجه به یافته های این پژوهش به نظر می­رسد که سیستم بازداری- فعال سازی رفتار نابینایان از حساسیت بالاتری برخوردار است لیکن خودکنترلی رفتار به عواملی غیر از حساسیت سیستم بازداری/ فعال سازی مربوط می­شود.

کلمات کلیدی: نابینا، خودکنترلی، سیستم بازداری/ فعال ساز رفتاری
 فصل اول:
کلیات پژوهش
 
1-1 مقدمه
این عقیده که حالت های روانی می توانند بر کنش های بدن انسان تاثیر بگذارند، سخن تازه ای نیست. توجه به مفایم ذهن- بدن[1] از زمان های قدیم شروع شده و توسط متفکرانی چون بقراط[2]، سقراط[3]، ارسطو[4] و افلاطون[5] مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان مثال در حدود چهار صد سال قبل از میلاد مسیح، بقراط پزشک یونانی، نظریه مزاج ها را در مورد شخصیت و آسیب دیدگی روانی مطرح کرد، سقراط نیز معتقد بود همان طور که تلاش برای درمان چشم بدون سر و درمان سر صحیح نیست، به همان نسبت نمی توان بدن را بدون در نظر گرفتن روح درمان کرد.
در دهه 1960 پزشکی روان تنی به نظریه ها و رویکرد های جدید متمرکز شد. این نظریه ها بر روابط بین عوامل زیستی- روانی- اجتماعی در رشد و دوره بیماری تاکید دارند. در این الگو که الگوی زیستی- روانی- اجتماعی نامیده می شود، انسان به عنوانی موجودی چند بعدی نگریسته می شود، که هر یک از ابعاد زیستی، روانی و اجتماعی به صورت نظام های فرعی متعامل عمل می کنند(جانسون و همکاران[6]، 2003). برخلاف مدل بیماری که صرفا به عوامل زیستی توجه دارد، این مدل سلامت شخص را در گروه تعامل پیچیده عوامل زیستی، روان شناختی و اجتماعی می داند.
پیش بینی های اخیر بیان می کنند که نزدیک به 45 میلیون نفر در سراسر جهان بر طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت (WHO) نابینا هستند و 135 میلیون نفر از لحاظ بینایی ناتوان بوده و نیازمند کمک های اجتماعی، روانشناختی و اقتصادی می باشند(تیلفورس[7] و همکاران، 1999 ؛ آتبو[8] و همکاران، 1996). بیش از 90 درصد کل افرادی که از لحاظ بینایی ناتوان و یا نابینا هستند در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند(تابارا[9] و همکاران، 2005 ؛ یانکسو[10]، 2002). سازمان جهانی بهداشت اعلام نموده که در صورت ادامه روند کنونی هر ساله حدود 1 تا 2 میلیون نفر به جمعیت نابینایان دنیا افزوده خواهد شد، به­ طوری که تا سال 2020 تعداد نابینایان به دو برابر افزایش خواهد یافت(تابارا، 2001). افراد با آسیب بینایی مشکلاتی را در ارتباط با دنیای بیرون تجربه می کنند که باعث ایجاد محدودیت در برقراری ارتباط و تعامل با دیگران می شود. آسیب بینایی در افراد به ویژه درکودکان موجب عدم توازن شناختی، عاطفی، زبانی، اجتماعی و حرکتی می شود. تاخیر در مهارت های مذکور، منجر به تاخیر در تحول اجتماعی می شود و امکان تعامل سالم با دیگران را از فرد آسیب دیده بینایی می گیرد (کریمی درمنی، 1385).
در طی چند دهه گذشته سلامت به عنوان یکی از حقوق اساسی انسانها و یک هدف اجتماعی در جهان شناخته شده است، که در این میان خودکنترلی و سیستم بازداری- فعال ساز رفتاری (کارور و وایت[11]،1994) دو فاکتور تعیین کننده در توانایی سازماندهی و سازگاری محیطی، بهزیستی روانشناختی و سلامت عمومی فرد بوده، که مورد توجه گسترده از سوی روانشناسان سلامت واقع گردیده است. از طرفی نقش نظام های خودکنترلی و  بازداری/ فعال سازی رفتار به عنوان عوامل زمینه ساز در آمادگی فرد برای ابتلا به مشکلات رفتاری و هیجانی درسالهای اخیر بسیار مورد مطالعه قرار گرفته است. یکی از مهمترین مهارت ها که مشخصه بهنجاری و سازگازی فراد است، برخورداری از صفت خودکنترلی (خودنظارتی) است. افرادی که می توانند هدف های واقع گرایانه را اولویت بندی کنند و در زمان تصمیم گیری میان عواطف و عقل تعادل برقرار کنند، خود کنترل هستند (آقایار و شریفی درآمدی، 1389).
خودکنترلی بیانگر میزان مطابقت ویژگی های رفتاری خود با شرایط و موقعیت موجود است. مفهوم خودکنترلی که در سال1974 توسط اشنایدر[12] گسترش یافت، به این معنی است که یک شخص در موقعیت خود چه قدر انعطاف پذیر یا چه قدر پایدار است(کاشال و کوانتس[13]، 2006). چندین مطالعه اثر خودکنترلی را در محل کار بررسی کرده و به این نتیجه رسیده اند که افراد با خودکنترلی بالا بیشترین مهارت اجتماعی را دارند(دای و کلیدوف[14]، 2003). ظرفیت انسان برای اِعمال خودکنترلی،  به طور بحث انگیزی یکى از قدرتمندترین توانایی‌ها و موجب سازگاری سودمند در روان انسانى است. افراد وقتى بتوانند  بین خود و محیطشان هماهنگی و سازگاری مطلوبی ایجاد کنند، شاداب‌ترین و سالم‌ترین شرایط را خواهند داشت و سازگاری مى‌تواند اساساً با تغییر دادن خود در جهت تطابق با جهان پیرامون، بهبود یابد(راث بلوم[15] و همکاران، 1986). علاوه بر این، توانایی خودکنترلی برای اجتناب از تکانه‌های ضداجتماعى و همنوا شدن با نیازهای زندگى گروهى که از نشانه زندگى متمدن است را فراهم مى‌کند. حتی امروزه به نظر می‌رسد، بسیاری از مشکلات عمده فردی و اجتماعی، ناشی از نقص در خودکنترلی باشد (بامیستر[16] و همکاران، 1994).
لوگ[17] (2010) خود کنترلی را اینگونه تعریف می کند: پرداختن به رفتارهایی که پاداش درنگیده، ولی بیشتر به دنبال دارد. خود کنترلی را می توان از ابعاد گوناگونی نگاه کرد. برای مثال خودکنترلی را به عنوان «تاخیر خشنودی» و از نظر عملیاتی طول زمانی که فرد برای رسیدن به پیامد ارزشمندتر ولی دیر آینده منتظر می ماند، توصیف کرده اند (رودریگرز[18]، 1989). از این رو انتظار می رود بخش قابل توجهی از آسیب شناسی روانی نابینایان به خود کنترلی مربوط می شود. از طرفی یکی از موضوع هایی که امروزه، ذهن پژوهشگران حیطه ی روان شناسی سلامت را به خود مشغول کرده است، رابطه ی بین ویژگی های شخصیتی و ابتلا به بیماری های روانی و جسمانی است. برخی از روانشناسان، به این نظر علاقه نشان می دهند که شخصیت، مبتنی بر عملکرد دستگاه عصبی است.

1-2  بیان مسأله
امروزه بهبود کیفیت زندگی افراد ناتوان جسمی به عنوان یک هدف بازتوانی به شمار می رود. نارسایی خودکنترلی با مفهوم تکانشگری و اضطراب رابطه دارد و نشانگر ناتوانی در تفکر در مورد پیامد رفتاراست. تفکر در مورد پیامد ولی عمل براساس خشنودی آنی به رفتار بدون پیش بینی منجر می شود. نوجوانان وقتی خودکنترلی را به کار میگیرند که بخواهند به هدف بلند مدتی دست بیابند. برای این منظور نوجوان باید از لذت غذا، پول خرج کردن و . چشم پوشی کند. این کار را از طریق مهار وسوسه های دروغ گفتن، فرار از قولی که داده اند و نیز آرام ساختن خود به علت ناکامی به دست آمده انجام می دهند(گاتفردسون[19]،1990). خودکنترلی به معنی سرکوب کردن هیجانات واحساسات نیست. برعکس خودکنترلی یعنی اینکه ما یک انتخاب برای چگونگی ابراز احساساتمان داریم و چیزی که مورد تاکید است، روش ابراز احساسات است به طوری که جریان تفکر را تسهیل کند (گلمن[20]، 1995). هرچه خودکنترلی بالاتر رود کیفیت زندگی بهبود می یابد. مطالعات انجام شده (بلکلی[21]و همکاران، 2003 ؛ بارن[22]، 1989؛ بریک[23] و همکاران، 2005 ؛ کاشال و کوانتس، 2006)، بین خود کنترلی با تعارض، رفتار، شخصیت، سلامت و بهزیستی روانی ارتباط معناداری نشان دادند.
تحقیقات انجام شده در این زمینه نشان دادند که مردان نسبت به زنان خودکنترلی بالاتری دارند (اشنایدر، 1974). یکی از مهمترین مهارت ها که مشخصه سلامت و بهزیستی روانی افراد است، برخورداری آنها از صفت خودکنترلی است. افرادی که می توانند هدف های واقع گرایانه را اولویت بندی کنند و در زمان تصمیم گیری میان عواطف و عقل تعادل برقرار کنند، خود کنترل هستند(آقایار و شریفی درآمدی، 1385). ساسمن[24] و همکاران (2003) در پژوهش خود که با یک نمونه1050 نفری انجام گرفت نشان دادند، که بین مصرف سیگار، الکل، ماری جوانا و دیگر مواد با خودکنترلی پایین رابطه منفی معنی دار وجود دارد.
آدابرادوتیر و رافنسون[25] (2002) نیز در مطالعه ای طولی نشان دادند، افرادی که رفتارهای ضد اجتماعی بیشتری دارند در مقایسه با افراد عادی، سطح خودکنترلی کمتری دارند و در خطر بیشتری برای مواجهه و سوء مصرف مواد و الکل قرار دارند. در واقع خودکنترلی یکی از مشکلات اصلی افراد با اختلال روانشناختی و نقایص جسمانی است. به بیان دیگر، می توان گفت که افراد با اختلال روانشناختی (مانند کاستی توجه- بیش فعالی) و نقایص جسمانی(مانند نابینایی) همانند افراد دیگر هستند، با این تفاوت که افراد دیگر می توانند رفتار خودشان را با توجه به شرایط و موقعیت های زمانی و مکانی تنظیم و کنترل کنند، اما افراد با اختلال روانشناختی- جسمانی قادر به مهار رفتار خود و پیش بینی عواقب رفتار خود نیستند و یا در کنترل رفتار خود از ضعف قابل توجه ای برخوردارند. به طور کلی افراد با مشکلات روانشناختی و جسمانی در کنترل خود مشکل دارند و در مقایسه با فراد عادی از خودکنترلی پایین تری برخوردارند. همچنین نتایج مطالعات متعدد نشان می دهد با آموزش مهارت های کنترل خود می توان بسیاری از مشکلات آنان را کاهش داد(به پژوه و همکاران، 2000).
از طرفی چندین دهه است که صاحبنظران تلاش کرده اند تا برای تبیین سبب شناسی حالت های روانشناختی نظیر اضطراب نظریه یا الگویی ارائه دهند یکی از الگوهای ارائه شده سیستم بازداری و فعال ساز رفتاری است، دو سیستم بازداری و فعال ساز رفتاری بخشی از اسانس نوروبیولوژیکال رفتار و عاطفه هستند و اساس انگیزشی پایه ای برای تفاوت های فردی در رفتار، خلق و عاطفه فراهم می سازند. صفات انعکاس دهنده سیستم فعال ساز صفات تکانشوری و صفات انعکاس دهنده سیستم بازداری صفات اضطرابی هستند. سیستم فعال ساز به نشانه های پاداش بدون تنبیه و فرار از تنبیه حساس است و سیستم فعال ساز به عواطف مثبت و هیجان های مثبت(امید، سرخوشی، شادکامی) رابطه دارد (ویلسون و همکاران[26]، 2000). به اعتقاد بارکلی (1997) بازداری رفتاری، فرآیندی عصب-  شناختی است که به افراد کمک می کند تا پاسخ درنگیده بدهند. بازداری رفتاری سه فرآیند به هم پیوسته را دربر می گیرد.:1- بازداری پاسخ یا رویداد غالبی2- توقف پاسخ جاری و ایجاد فرصت درنگ در تصمیم گیری برای پاسخ دادن یا ادامه پاسخ 3- حفظ دوره درنگ و پاسخ خود فرمان که اتفاق می افتد.
الگوهای بازداری رفتار بر اندازه ­گیری و بررسی بازداری رفتاری در مقایسه با سازه­هایی چون توجه، که احتمالاً قدرت تمایز بالایی برای تشخیص افراد با اختلالاتی چون عدم توانایی در تکلم و نابینایی دارد، تاکید می­ کند. درمان مبتنی بر الگوی بازداری رفتاری بدین گونه است که  نارسایی مرکزی این دسته از افراد زمان است و آن­ها نمی­توانند فضاهای خالی بین رویدادها را به خوبی مشاهده کنند و بدین معنی که آنان دارای نزدیک بینی یا کوری زمان هستند. بازداری و فعال سازی رفتار، به عنوان دو سیستم پاسخ دهی با متغیر خلق یا عاطفه در ارتباط است. براساس فرضیه تجانس- خلق می توان گفت که فرد ترجیحاً محرک­هایی را پردازش می­ کند که با حالت خلق فعلی وی سنخیت دارد. بنابراین، عاطفه مثبت، اساس و پایه   ادراک های خوشایند، توجه و تفسیر مثبت است و سبب یادآوری ماده های خوشایند و مثبت بیش­تری از حافظه می­گردد. در مقابل، عاطفه منفی با ادراک های ناخوشایند و یادآوری ماده های منفی حافظه در ارتباط است (راس[27] و همکاران، 2002).
حساسیت نظامهای بازداری و فعال ساز رفتاری درنظریه گری به نقل از کارور و  وایت منعکس کننده تفاوتهای فردی از حساسیت نظام عصب شناختی زیر بنایی افراد در پاسخ به نشانه های محیطی می باشد (کارور و وایت ،1994). پیامدهای فعالیت نظام بازداری عبارت از اختلال در رفتار فعلی، خلق منفی، سوگیری توجه به سمت منابع تعارض و افزایش برانگیختگی است. این پیامدها موجب می شود تا فرد با اجتناب از منبع تهدید، تعارض خویش راحل کند. در قلمرو روانشناسی تحولی، بازداری رفتاری، نوعی گرایش در افراد است که موجب اختلال در رفتار جاری وی شده، فرد در هنگام مواجهه با افراد یا موقعیت های نا آشنا با خودداری و کناره گیری واکنش نشان می دهد (کجن[28] و همکاران، 1987). پیامد سیستم بازداری- فعال سازی رفتار عبارت از: تقویت رفتار فعلی، خلق مثبت، سوگیری توجه به سمت منبع پاداش و افزایش برانگیختگی می باشد. این پیامدها رفتار پاداش گرفته را حفظ و تقویت کرده، تماس فضایی و زمانی با پاداش را نزدیک تر می سازند(اسمایلی و جکسون[29]، 2007). همچنین نتایج برخی تحقیقات نشان می دهدکه برخی از اختلال های روانشناختی را می توان به وسیله فعالیت این دو نظام تبیین کرد.
نتایج بررسی گری[30] (1990) نشان داد، این سیستم های مغزی -رفتاری اساس تفاوت های فردی می باشند و فعالیت هر یک از آنها به فراخوانی واکنش های هیجانی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:40:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم