2-1- مقدمه
قلمرو مدیریت و سازمان، چه به لحاظ نظری و چه به لحاظ عملی، اخیراً تحت تأثیر نیرویی قدرتمند تحت عنوان معنویت قرارگرفته که اگر به درستی اداره و هدایت شود، به نظر می رسد ظرفیت لازم برای منجر شدن به ژر فترین تشریک مساعی، نه تنها در زمینه های حرفه ای، بلکه برای بروز انسانیت تمام عیار را دارا باشد (نیل[1]،1997). اگرچه تا چند دهه قبل، باور غالب بر این بود که این نیروی عظیم برای جهان مدیریت و بازرگانی مناسب نیست؛ (کانگر[2]،1994) . و هم چنین این موضوع منحصراً در ادبیات عامه پسند مورد بحث و گفتگو قرار می گرفت؛(میتروف و دنتون[3]،1999). اما اکنون به عنوان موضوع پژوهشهای دانشگاهی و علمی بطور جدی مطرح است(اوکونل[4]،1999). این نیروی قدرتمند چنان بر اصول مدیریت وبازرگانی پرتو افکنده و نظریه های آن را تحت تأثیر قرار داده که از نظر برخی صاحب نظران به عنوان یک تحول و پیشرفت اساسی در حوزه مدیریت و بازرگانی شمرده می شود(وانگر و کونلی[5]،1999). به رغم انتقادات و تردیدها در زمینه های نظری و تجربی، روند رو به رشد تحقیق و پژوهش درباره ی این موضوع در میان دانشگاهیان، پژوهشگران، مشاوران و نظریه پردازان علم مدیریت و سازمان غیرقابل انکار است؛ تا جایی که سازمانهای مدیریتی حرفه ای، هم چون آکادمی مدیریت و آکادمی بین المللی رشته های مدیریت در سال 2001 این حوزه مطالعاتی را به رسمیت شناخت هاند(روجاز[6]،2002). نیل(2000) که از پیشگامان مهم معنویت در سازمان است می گوید: چالشهای اخیرِ پژوهشی که در راستای تغییر در دگرگونی های فردی، سازمانی و اجتماعی پدید آمده، در قلمرو مدیریت و سازمان رشد فزاینده ای خواهد داشت. به نظر می رسد سمت و سوی این تغییر و توسعه به جانب چشم اندازی معنوی به تئوریها، پژوهشهای و فرآیندهای مدیریت و سازمان باشد(نیل و بنت، 2000). از این رو، مرور گذرا به برخی از علاقه مندی ها و گرایشهای رو به رشد معنویت در قلمرو مدیریت و سازمان مفید خواهد بود. این گرایش ها را می توان در سه حوزه ی الف)دانشگاهی و مراکز علمی و پژوهشی،ب) کتاب ها، مجلّات وکنفرانس ها و ج)اقدامات عملی سازمانها، مورد بررسی و مطالعه قرار داد. در این فصل تلاش می شود تا گرایشها و علاقه مندی های روزافزون مطالعه معنویت در سازمان وهم چنین اهمیت و نیاز به مطالعه معنویت و تاثیر آن بر هویت سازمانی بیان شود. افزون برآن، با ارائه و تبیین تفاوت ها و جهت گیری های متفاوت رایج میان افراد در زمینه هویت و معنویت در سازمان، به چارچوب نظری نسبتاً قابل قبولی از این موضوع دست یابد.
2-2- معنویت سازمانی
2-2-1- مفهوم معنویت
از آن جا که واژه معنویت در زمینه های گوناگونی به کار می رود، توصیف آن چندان آسان نیست. آندرهیل[7](1973) در کتاب زندگی معنوی، به این نکته اشاره می کند:« در حالی که از یک سو ناگزیریم از ابهام و انتزاع بسیار جلوگیری کنیم، از سوی دیگر باید مانعِ تعاریف سخت و شتابزده شویم، چرا که هیچ واژه ای در زبان انسانیِ ما در مورد مانعِ تعاریف سخت و شتابزده شویم، چرا که هیچ واژه ای در زبان انسانیِ ما در مورد»(آندرهیل، 1973). در نظر باومن[8](1998) تعاریف معنویت بیش از آنکه این مفهوم را شفاف سازد آنرا بیشتر پیچیده می کند. باومن در ادامه می گوید که اگر ما در ارائه تعریفی عقلانی با شکست مواجه شویم، وارد دنیای پسامدرن خواهیم شد که در این صورت برای پژوهشهای علمی آمادگی نخواهیم داشت(باومن، 1998). از این رو، امکان اشتباه گرفتن مفهوم معنویت با دیگر مفاهیم وجود دارد و هم چنین کاربردی کردن آن نیز دشوار است. افزون بر این، در نظر برخی ، فقدان معنویت، نبود احساس آن و دشواری در سنجش آن بدین معنا قلمداد شده است که معنا و مفهومی ندارد و فراتر از آن به گمان برخی، اگر چیزی را نتوان سنجید، آن چیز اصلاً وجود ندارد. با این همه، برخی از نویسندگان کوشیده اند برای معنویت تعاریفی ارائه دهند که در زیر به برخی از آنها اشاره می شود:
- معنویت به مثابه نیرویی انرژی زا ، انگیزاننده، الهام بخش ، و روح بخش زندگی است(مک کینگنت،1984).
- معنویت جستجویی مداوم برای یافتن معنا، هدف و فرجامی معین است(کاواناگ،1999).
- معنویت ناظر به هدفی متعالی و الهی ، هدفی فراسوی فردیت خویش است(اورسولا[9]،1997).
- معنویت شیوه ای است که در آن، شخص بافت تاریخی خویش را در می یابد و در آن زندگی می کند. جست و جویی برای انسان شدن و آگاهی در زندگی می باشد(مایرز،1990)
- معنویت تلاش در جهت ایجاد حساسیت نسبت به خویشتن، دیگران، نیروی برتر (خدا)، کند و کاو در جهت آن چه برای انسان شدن مورد نیاز است، و جست و جو برای رسیدن به انسانیت کامل است(هینلز[10]،1995).
در طول تاریخ بشر، معنویت به شکلهای مختلفی تجلی یافته و در پیرامون آن بسیار سخن گفته شده است. هر کس از دریچهای به آن نگریسته و با تکیه بر بعد یا ابعادی ازآن، تعریفی ارائه کرده است(برزنونی، 1379،ص77). به عبارت دیگر، مفاهیمی از قبیل معنویت که به امور غیرمادی تعلق دارند، تعریف منطقی ندارند و معمولاً با ذکر مصادیق و مثالها، توضیح داده می شوند. معنویت نیاز ذاتی انسان برای ارتباط با چیزی فراتر از ماست (کینگ، 2008،ص29). معنویت پاسخ مثبت به نیازهای درونی و گرایش های فطری است. معنویت پیوند انسان با خدا و عالم باطن است و اصالت را به معنا و متافیزیک دادن( رودگر، 1387،ص43). در اسلام منظور از معنویت برخورداری از ارزشهای اعلای انسانی همچون ایمان به خدا، احترام و تکریم دیگران، پذیرش دیگران، تقوا، خدمت، خوش بینی و صداقت به صورت عام و جهان شمول است. تعالیم و آموزه های دین اسلام شکل دهنده معنویت هستند. سرچشمه معنویت اسلامی، قرآن کریم و فرموده های حضرت محمد(ص) و ائمه اطهار(ع) است (نادری و رجای پور، 1389،ص120). معنویت اسلامی با مدیریت اسلامی، ارتباطی تنگاتنگ داشته و عامل تقویت، توسعه و توفیق حکومت و مدیریت یا کارآمدی بیشتر نظام اسلامی میشود؛ چنانکه در سیره سیاسی پیامبر اعظم (ص) و امام علی(ع) دیده ایم و همانطور که در سیره حکومتی حضرت امام خمینی(ره) نیز مشاهده کرده ایم. پس در معنویت اسلامی، چند مؤلفه مهم وجود
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت