وضعیت اول زمانی است که به علت اشتباه سهوی دادگاه رخ داده مانند اینکه کلمه ای از قلم افتاده که مرتبط با موضوع حکم بوده یا در محاسبه موضوع حکم اشتباه رخ داده باشد این موارد از مصادیق سهو قلم هستند، بنابراین دادگاه می تواند رأساً یا به درخواست هریک از طرفین حکم رأی را تصحیح نماید و با اصلاح اجرائیه به تبعیت از رأی تصحیحی دستور ادامه عملیات اجرایی را بدهد ولی تا زمانی که اشتباه در تعیین موضوع حکم، اجرای حکم به تأخیر می افتد. وضعیت دوم زمانی پیش میآید که نمیتوان به آسانی با اصلاح رأی آن را رفع نمود زیرا اشکال در حکم به نحوی است که در اساس به حکم لطمه وارد آورده است، بنابراین نه تنها دادگاه صادرکننده حکم بلکه دادگاه عالی نیز نمیتواند بدون نقض حکم آن را تصحیح نماید بلکه لازم است در ماهیت دعوا وارد شده و با نقض حکم تجدیدنظر خواسته حکم جدید و مناسبی صادر نماید این مطلب از مفهوم ماده4 اصلاحی 28/7/91381 ماده22 ق.ت.د.ع.ا نیز برمیآید[115]. اگر دادگاه تجدیدنظر بی توجه به این اشکال حکم را تایید نماید اجرای حکم با اشکال مواجه خواهد شد و تا زمانی که اشکال رفع نگردد صدور اجرائیه و اجرای حکم به تأخیر خواهد افتاد. معین نبودن موضوع حکم که در این قسمت به آن پرداختیم را میتوان از مصادیق تحقق اختلاف در مفاد حکم دانست و بنابر ماده27ق.ا.ام دادگاه صالح برای رفع اختلاف، دادگاه صادرکننده حکم قطعی است.
2-1-4 تأخیر اجرای حکم نخستین در امور حسبی
در امور حسبی اجرای حکم به آن معنایی که در امور ترافعی است وجود ندارد زیرا اگر اجرائیه صادر شود باید علیه شخص باشد و او ملزم به اجرا میشود در حالی که در امور حسبی اصولاً اجرا با این روش نیست در برخی مواقع به دستور دادگاه و حتّی بدون درخواست ذی نفع و صدور اجرائیه صورت می پذیرد. رأی در امور حسبی تصمیم نامیده میشود، این تصمیم های اجرای به دو بخش تقسیم میشوند: یک دسته اختصاص به امور حسبی دارد[116]، این دسته از قانون اجرای احکام تبعیت نمیکند و تابع قانون امور حسبی است، بدین معنا که اجرا بدون درخواست ذی نفع و بدون نیاز به اجرائیه رأساً توسط دادگاه اتخاذ و به دستور دادگاه اجرا میشوند. دسته دوم تصمیماتی است که به لحاظ طبع از احکام ترافعی تبعیت مینمایند،یعنی مشابهتی با اجرای احکام ترافعی دارد مانند مهر و موم ترکه که بر طبق ماده 167 ق.ا.ح به درخواست ذی نفع صورت میگیرد.
الف: تعریف و ماهیت امور حسبی
بنابر ماده 1 ق.ا.ح، اموری هستند که دادگاهها مکلف هستند در رابطه با آنان وارد عمل شوند بدون اینکه نیاز به اقامه دعوی از سوی شخصی باشد و یا وقوع اختلاف یا منازعه لازم باشد.
ب: اجرای تصمیمهای حسبی
تصمیمهای حسبی به دو دسته تقسیم می شوند برخی قابل پژوهش و فرجام نیستند و برخی دیگر به موجب صدور ماده35 آن قانون[117] قابلیت پژوهش خواهی دارند، ولی اصولاً پژوهش تأخیری در اجرای تصمیم حسبی ایجاد نمیکند مگر درصورتی که دادگاه رسیدگی کننده به شکایت قرار تأخیر را صادر نماید یعنی بسته به نظر دادگاه خواهد بود. علّت تأخیر ممکن است نقض تصمیم مورد شکایت یا تغییر آن باشد؛ نقض تصمیم حسبی اصولاً اجرای آن را تعطیل مینماید ولی دادگاهی که به اعتراض ثالث در آن مورد رسیدگیمیکند تا تعیین تکلیف قرار تأخیر صادر مینماید. مورد بعد مربوط به زمانی است که دادگاه رأساً یا با تذکر به خطای خود پی میبرد و تا اتخاذ تصمیم جدید و تغییر آن قرار تأخیر تصمیم حسبی را صادر مینماید، البته هرگاه تصمیم حسبی قابل پژوهش باشد دادگاه نمیتواند اقدام به تغییر تصمیم خود نماید و این امر تنها در صلاحیت مرجع تجدیدنظر خواهد بود که با احراز اینکه خطا و اشتباهی صورت گرفته اقدام به آن مینماید[118]. به موجب ماده44 قانون امور حسبی اشخاصی که اجرای تصمیم دادگاه در امور حسبی را به ضرر خود میبینند میتوانند نسبت به آن اعتراض نمایند و حکم صادره در نتیجه اعتراض نیز قابل پژوهش و فرجام خواهد بود. مثلاً ممکن است حکم حجر محجوری صادر شود و تاریخ حجر از طرف دادگاه قبل از تاریخ حکم حجر تعیین شده چون ممکن است در این فاصله معاملاتی صورت گرفته باشد و آن معاملات باطل شوند برای اشخاص ثالث حق اعتراض در نظر گرفته شده است[119].
پ: آثار صدور قرار تأخیر اجرای حکم
با توجه به مطالبی که در این گفتار بدان پرداخته شد درمییابیم که قرار تأخیر همچون مانعی بر اجرای حکم تلقی میشود این قرار قطعی خواهد بود و در برخی موارد نیاز به تودیع تأمین خواهد داشت. در مواردی که تأخیر به موجب اعتراض ثالث به رأی بوده این قرار فرصتی برای رسیدگی به حق ثالث ایجاد مینماید[120]. قریب به اتفاق حقوقدانان قائل بر این نظر هستند که قرار تأخیر، اجرای حکم را به طور مطلق و برای همیشه تعطیل نمینماید بلکه در محدوده مدت معینی که دادگاه در قرار صادره تعیین نموده اجرای حکم به تعویق میافتد؛ ولی از نظر ما و با توجه به دسته بندی که در این گفتار صورت گرفت، قرار تأخیر نیز در برخی مواقع ممکن است اجرای حکم را برای همیشه متوقف نماید، مثلاً در فرضی که ثالث به حکم صادره اعتراض مینماید امکان دارد پس از صدور قرار تأخیر اجرای حکم و رسیدگی به اعتراض ثالث حکم صادره نقض شود، در اینصورت عملیات اجرایی هیچگاه ادامه پیدا نمیکند.
2-2 توقیف در عملیات اجرایی
علاوه بر تأخیر در عملیات اجرایی که در گفتار قبل به آن پرداخته شد توقیف اجرای حکم نیز استثناء بر اصل استمرار و ادامه عملیات اجرایی شمرده میشود. هرچند اصل مهم و اساسی در اجرای احکام مدنی لزوم اجرای احکام قطعی است، با اینحال این اصل با چند استثناء قانونی مواجه شده است که در گفتار قبل به یکی از این موارد استثنائی پرداخته شد و در این گفتار نیز به مورد دوم که توقیف عملیات اجرایی است توجه مینماییم.
2-2-1 تعریف توقیف عملیات اجرایی
توقیف در لغت به معنی بازداشتن و بازداشت است که اگر به کلماتی مضاف شود اصطلاحات مختلفی را ایجاد مینماید، مانند توقیف دادرسی، توقیف مال، توقیف عملیات اجرایی[121]. توقیف عملیات اجرایی را میتوان به معنای متوقف و قطع نمودن موقت اجرای حکم دانست. یعنی در مواردی که قانون تعیین نموده اجرای حکم برای مدت موقت و معینی متوقف میگردد و تا پایان آن زمان، اجرا تعقیب نخواهد شد. دادورز نمیتواند بدون داشتن مجوز قانونی عملیات اجرا را حتّی برای مدت زمان اندکی قطع نماید، زیرا توقیف اجراهمچون تأخیر در عملیات اجرایی موجب ایراد خسارت به محکومٌله خواهد شد[122] و ممکن است وی را از دسترسی به حق خود بازدارد، با اینحال این توقیف در موارد خاصی در قانون پذیرفته شده که البته باید از تعمیم و گسترش آن به موارد دیگر خودداری نمود و در همان چهارچوب و حصری که قانونگذار تعیین نموده است محدود بماند.
2-2-2 تفاوت توقیف و تأخیر عملیات اجرایی
از آنجایی که قانونگذار در برخی مواقع لفظ توقیف و در پارهای دیگر تأخیر را به کار برده است، لازم است تفاوت این دو با یکدیگر را نیز بشناسیم که در استعمال هریک در جای خود دقت شود و بدانیم که به کارگیری جا به جای هر یک موجب تغییر مفهوم قرار صادره خواهد شد. یکی از این تفاوتها آن است که در تأخیر اجرای حکم، عملیات اجرایی هنوز آغاز نگردیده و تنها اجرائیه صادر شده است در حالی که توقیف عملیات اجرایی مربوط به زمانی است که نه تنها اجرائیه صادر شده بلکه اجرا نیز شروع شده است ولی به دلایلی در اواسط اجرا، عملیات متوقف میشود[123]. تفاوت دیگر را میتوان پس از پایان مدت تأخیر یا توقف یافت. در تأخیر، عملیات اجرایی برای مدتی به حالت تعلیق در میآید و پس از پایان این مدت روند اجرایی به همان حالت سابق بازگشته و عملیات تعقیب میگردد ولی در مورد توقیف به این نحو نیست و در مورد آن دو حالت متصور است؛ یکی اینکه پس از پایان مدتِ مشخص شده عملیات اجرایی در همان جهت سابق ادامه پیدا کند و حالت دیگری که میتوان تصور نمود این که عملیات اجرایی به طور کل منتفی شود و هیچگاه تعقیب نگردد[124]. هرچند مورد دوم تنها احتمال است ولی احتمالی است که در قرار تأخیر اجرای حکم دیده نمی شود و تنها در رابطه با توقیف امکانپذیر خواهد بود.
2-2-3 دلایل صدور قرار توقیف عملیات اجرایی
برای صدور قرار توقیف عملیات اجرایی به دلیل استثناء بودن آن بر اصلِ لازم الاجرا بودن احکام قطعی، باید به موارد احصاء شده در قانون مراجعه و از بسط و گسترش آن خودداری نمود. این موارد در قانون اجرای احکام مدنی و برخی مواد پراکنده در قوانین دیگر یافت میشوند، در این بند سعی بر شمارش و توضیح آنها داریم. این دلایل را میتوان در دو دسته تقسیم بندی نمود:
الف: توقیف عملیات اجرایی به حکم قانون
درست است که تمامی جهات و اسباب توقف اجرای حکم به حکمِ قانون میباشد و تا زمانی که یکی از موارد مندرج در قانون وجود نداشته باشد توقّف در اجرای حکم تجویز نخواهد شد، ولی علّت اینکه تعدادی از جهات را ذیل این عنوان قرار میدهیم از آنروست که جهات مزبور قهری هستند و تحت اراده هیچ یک از اصحاب پرونده اجراییییا شخص ثالث قرار ندارند؛ این موارد
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت