کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 



دیگر شرایط

فقهای امامی و حنفی بالاجماع بر این نظراند که مهریه باید حلال باشد و در دین اسلام دارای قیمت و ارزش مالی باشد. در صورتی که مهر فاقد اوصاف فوق باشد، مهر باطل و عقد صحیح است و باید مهرالمثل پرداخت شود.

تحقیق - متن کامل - پایان نامه

و نیز گفته شده است مهر نباید مال مغصوب باشد، در غیر این صورت ، مهر باطل و عقد نکاح صحیح است. در این مورد نیز، همانند مطلب فوق، مهرالمثل ثابت است.

 

گفتار دوم: موارد ثبوت مهرالمثل

مهریه جز ارکان عقد نکاح و یا  به منزله عوض در معاملات عادى نیست به همین جهت مى‌تواند اصولا ذکر نشود. از سوی دیگر زوجین می‌توانند عقد نکاح را به شرط عدم مهر منعقد کنند. در همه صور فوق پس از عقد زوجین می‌توانند  بر امرى توافق نمایند و یا پس از نزدیکى مهر المثل به عهده زوج قرار گیرد. در این فرض اگر قبل از نزدیکی بین زوجین طلاق واقع شود مهرالمتعه ثابت است.

ماده1087 می‌گوید: «اگر در نکاح دائم مهر ذکر نشده یا عدم مهر شرط شده باشد نکاح صحیح است و طرفین میتوانند بعد از عقد مهر را بتراضی معین کنند و اگر قبل از تراضی بر مهر معین بین آنها نزدیکی واقع شود زوجه مستحق مهرالمثل خواهد بود».

وطی به شبهه نیز به اجماع فقها از مواردی است که موجب ثبوت مهر المثل است.

منظور از وطى به شبهه این استکه مردى با زنى اجنبیه جماع کند بخیال اینکه آن زن همسر خود او است. در این مثال شبهه مرد در موضوع است ، و یا با زنى ازدواج کند که قبلا برادر آنزن را وطى کرده و گمان مى کرده که چنین ازدواجى حلال و بى اشکال است که در این مثال شبهه مرد در حکم مسئله است. اگر پس از انعقاد عقد نکاح و وقوع وطی و نزدیکی، به هر دلیلی فساد عقد نکاح آشکار شود، عقد باطل است. در خصوص نکاح به دو صورت عمل می‌شود:

۱ـ اگر مهر المسمی کمتر از مهر المثل باشد، مهر المسمی باید پرداخت شود.

۲ـ  اگر مهر المسمی بیشتر از مهر المثل باشد، مهر المثل پرداخت می‌شود.

این موضوع نیز مورد تصریح فقها حنفی و امامی واقع شده است. اقای مغنیه در کتاب خود در این موضوع ادعای اجماع کرده است و می‌گوید:

«و قال الإمامیه و الحنفیه: إذا جرى عقد فاسد، و سمی فیه مهر معین و حصل الوطء، فان کان المسمى دون مهر المثل فلها المسمى، لأنها قد رضیت به، و ان کان أکثر من مهر المثل فلها مهر المثل، لأنها لا تستحق أکثر منه».

باتوجه به مطالب فوق موارد اتفاقی در خصوص موارد ثبوت مهرالمثل عبارتند از:

الف. هرگاه مهر در عقد تعیین نشده باشد و قبل از تراضی طرفین بر مهر معین، بین زوجین نزدیکی واقع شود.

ب. هرگاه عدم مهر در عقد شرط شده باشد، و قبل از تراضی طرفین بر مهر معین، بین زوجین نزدیکی واقع شود.

ج. هرگاه مهر با توافق طرفین تعیین شده باشد (مهرالمسمی) امّا به جهت نداشتن شرایط، باطل باشد.

د. هرگاه نکاح باطل و زن جاهل به بطلان بوده و نزدیکی هم واقع شده باشد .

 

و من شروط المهر ان یکون حلالا، و متقوّما بمال فی الشریعه الإسلامیه، فإذا سمى لها خمرا أو خنزیرا أو میته أو غیر ذلک مما لا یصح ملکه، قال المالکیه: یفسد العقد قبل الدخول، و إذا دخل یثبت العقد، و تستحق مهر المثل. و قال الحنفیه و أکثر الإمامیه: یصح العقد، و لها مهر المثل. و قید بعض الإمامیه استحقاقها لمهر المثل بالدخول، و بعضهم أطلق، کالمذاهب الأربعه. مغنیه، محمد جواد، الفقه على المذاهب الخمسه، ج۲، ص۳۴۱.

إذا سمى لها مهرا مغصوبا، کما لو تزوجتها بعقار ظهر أنه لأبیه أو لغیره، و قال الإمامیه و الحنفیه: العقد صحیح على کل حال، أما المهر فإذا أجاز المالک فلها عین المسمى، و ان لم یجز کان لها بدل المسمى من‌ المثل أو القیمه، لأن المسمى، و الحال هذه، یصح ملکه فی نفسه، و البطلان کان من أجل التعیین بخلاف الخمر و الخنزیر فإنهما لا یملکان. همان.

«وإن أصدقها مالاً مغصوباً أو خنزیراً ونحوه وجب مهر المثل» أی: إن أصدقها مالاً مغصوباً فلا یخلو من حالین، إما أن یعلما ذلک، أو لا یعلما، فإن علما ذلک فلها مهر المثل، وإن لم یعلما ذلک فلها مثله أو قیمته. فلو قال: أصدقتک هذا المُسَجِّل، وهما یعرفان أنه مسروق، فلا یصح ولها مهر المثل؛ لأنهما عینا مهراً لا یصح أن یکون مهراً، لیس مملوکاً للزوج، ولیس للزوجه أن تتملکه.

فإن کانا یجهلان ذلک، ثم تبین أنه مغصوب، فلها القیمه أو المثل، حسب الخلاف بین أهل العلم، والزوجه یمکن أن تجهل أنه مغصوب، لکن الزوج کیف یمکن أن یجهل أنه مغصوب؟ الجواب: یمکن ذلک بأن یکون قد غصب مسجلاً ووضعه مع الذی عنده، وهو لا یدری أن هذا هو الذی غصبه، وجعله مهراً لهذه المرأه، فیثبت لها قیمه هذا الشیء إن کان متقوماً، ومثله إن کان مثلیاً. عثیمین، محمد بن صالح، الشرح الممتع على زاد المستقنع، ۱۵ج، دار ابن الجوزی، بیروت، ۱۴۱۸ه.ق.، ج۱۲، ص۱۷۸و۱۷۹.

[3] قوله صح النکاح بلا ذکره (لأن النکاح عقد انضمام وازدواج لغه فیتم بالزوجین ثم المهر واجب شرعا إبانه لشرف المحل فلا یحتاج إلى ذکره لصحه النکاح ، وکذا إذا تزوجها بشرط أن لا مهر لها لما بیناه واستدل له فی غایه البیان بقوله تعالی(لا جناح علیکم إن طلقتم النساء ما لم تمسوهن أو تفرضوا لهن فریضه ومتعوهن ( فقد حکم بصحه الطلاق مع عدم التسمیه ولا یکون الطلاق إلا فی النکاح الصحیح فعلم أن ترک التسمیه لا یمنع صحه النکاح، وذکر الأکمل والکمال أنه لا خلاف لأحد فی صحته بلا ذکر المهر. ابن نجم، زین الدین بن ابراهیم، الأشباه والنظائر على مذاهب أبی حنیفه النعمان، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۹ه. ق.، ج۳، ص۱۵۳.

و من تزوج امرأه على کتاب الله و سنه رسول الله صلى الله علیه و آله و لم یسم مهرا، کان مهرها مهر السنه بغیر زیاده و لا نقص، فان تزوج على حکمها فحکمت بدرهم أو بأکثر منه، الى ان یبلغ خمس مائه درهم، کان حکمها ماضیا، فان حکمت بأکثر من خمس مائه درهم لم یجز حکمها وردت الى الخمس مائه. فان تزوجها على حکمه، کان ماضیا فی أی شی‌ء ذکره قلیلا کان أو کثیرا، و لم یجر حکمه إذا جاوز مهر السنه مجرى حکمها إذا جاوزت ذلک، لأنها لما حکمته کان علیه ان لا تمنعه نفسها إذا أتاها بشی‌ء ما، و لم یکن لها إذا حکمها ان یتجاوز‌ مهر السنه. طرابلسى، ابن براج، قاضى، عبد العزیز، المهذبف ج۲ ص ۲۰۳.

الوطء بشبهه یوجب مهر المثل بالاتفاق، و الوطء بشبهه هو الوطء الذی لیس بمستحق فی الواقع، مع جهل فاعله بعدم الاستحقاق، کمن تزوج امرأه یجهل أنها أخته من الرضاعه ثم تبین ذلک، أو قاربها بمجرد ان وکلت وکیلا بزواجها منه، و وکل هو بزواجه منها باعتقاد‌ ان هذا التوکیل کاف لجواز المقاربه، و بتعبیر ثان ان ضابط الشبهه ان تحصل المقاربه بدون زواج صحیح، و لکن مع وجود مبرر شرعی یسقط الحد، مغنیه، محمد جواد، الفقه على المذاهب الخمسه، ج۲، ص۳۴۱.

وأما المواضع التی یجب فیها المهر بسبب الوطء بشبهه فلیس المراد بالمهر فیها مهر المثل المذکور هنا لما فی الخلاصه بعد ذکر المواضع التی یجب فیها المهر بالوطء عن شبهه قال والمراد من المهر العقر وتفسیر العقر الواجب بالوطء فی بعض المواضع ما قال الشیخ نجم الدین سألت القاضی الإمام الإسبیجابی عن ذلک بالفتوى فکتب هو العقر أنه ینظر بکم تستأجر للزنا لو کان حلالا یجب ذلک القدر ، وکذا نقل عن مشایخنا فی شرب الأصل للإمام السرخسی. ابن نجیم، زین العابدین، البحر الرائق فی شرح کنز الدقائق، ج۳، ص۱۸۷.

مغنیه، محمد جواد، الفقه على المذاهب الخمسه، ج۲، ص۳۴۳.

و یجب مهر المثل فی الأحوال الآتیه: ا: أن یکون العقد صحیحاً خالیاً عن تسمیه المهر وقد دخل الزوج بزوجته، وقد ألحق الحنفیه الخلوه الصحیحه بالدخول هنا کما تقدم، فلو عقد علیها عقداً صحیحاً دون تسمیه مهر، ثم طلقها قبل الدخول والخلوه، لم یجب لها مهر المثل بالاتفاق، ولکن المتعه، وکذلک إذا شرطا أن لا مهر لها.

ب- أن یکون العقد صحیحاً، وفیه مهر مسمى، إلا أن التسمیه فیه فاسده، لفوات شرط من شروطها المتقدمه، کالجهاله، وعدم التقوُّم و….. وقد دخل الزوج بزوجته أو اختلا بها أو مات عنها.

ج – أن یکون العقد فاسداً وقد تبعه وطء، سواء کان فیه مسمى أو لا، وسواء کانت  تسمیه  صحیحه أو لا، للقاعده الفقهیه: (إذا بطل الشیء بطل ما فی ضمنه) زرقاء، مصطفی احمد، المدخل الفقهی العام، ۲ج، دارالقلم، بیروت، ۱۴۱۸.، ج۲، ص۲۳۷.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-03-06] [ 06:26:00 ق.ظ ]




شرط تعجیل و یا تاجیل مهر

در عقد نکاح اصل در مهریه معجل بودن است ولی اگر شرط تاجیل در بخشی و یا همه مهریه شود، عقد مهر هر دو صحیح و لازم هستند.

فقهای مذاهب براین امر اتفاق نظر داشته و آن را جزء شروط صحیح عقد می‌دانند.

ماده1083می‌گوید: «برای تادیه تمام یا قسمتی از مهر می توان مدت یا اقساطی قرار داد».

در صورتی که مهر از نظر حال و موجل بودن مجهول باشد، به اقتضای اصل، حمل بر تعجیل می‌شود.

 

گفتار چهارم: حق حبس در مهر

این حق یک موضوع استثنایی وخلاف اصل ودرعقود معوض و بالاخص درعقد بیع است که به موجب آن طبق شرایطی طرفین می‌توانند تسلیم مالی که به دیگری منتقل کرده است را منوط به تحویل عوض مال مورد معامله به خود وتسلم آن کنند. استفاده ازاین حق معمولا در جایی رخ می‌دهد که طرفی که به این حق استناد می‌کند اطمینان کافی به طرف دیگر را ندارد و بیم تضییع حق خود بعد از تحویل مال منتقل الیه به وی را دارد.

قانونگذار با معوض دانستن عقد نکاح درماده 1085قانون مدنی و با پیروی از نظریات مشهور فقهای شیعه این حق را برای زوجه نیز قایل شده واذعان داشته است:

«زن می‌تواند تا مهر به اوتسلیم نشده از ایفای وظایفی که در مقابل شوهر دارد، امتناع کند؛ مشروط بر اینکه مهر او حال باشد و این امتناع مسقط حق نفقه نخواهد بود».

در این موضوع نیز دو مذهب به اتفاق حق حبس را برای زوجه قائل هستند. آقای مغنیه به این اجماع اشاره کرده و می‌گوید:

«اتفقوا على ان للزوجه أن تطالب الزوج بکامل مهرها المعجل بمجرد إنشاء العقد، و ان لها ان تمتنع منه حتى تقبضه»[3]

مولف بحر الرائق نیز با اندکی تصفصیل به این موضوع پرداخته می‌گوید: «قوله ولها منعه من الوطء والإخراج للمهر وإن وطئها أی للمرأه منع نفسها من وطء الزوج وإخراجها من بلدها حتى یوفیها مهرها وإن کانت قد سلمت نفسها للوطء فوطئها لتعین حقها فی البدل کما تعین حق الزوج فی المبدل فصار کالبیع کذا فی الهدایه وأورد علیه فی فتح القدیر بأن هذا التحلیل لا یصح إلا فی الصداق الدین ، أما العین کما لو تزوجها على عبد بعینه فلا لأنها بالعقد ملکته وتعین حقها فیه حتى ملکت عتقه».[4]

در خصوص مسائل دیگر حق حبس مانند سقوط حق نفقه یا عدم آن و… در فصل بعد به تفصیل پرداخته خواهد شد.

مطلب دیگر اینکه اگر زوج عاجز زوج از پرداخت مهر باشد، موجد حق فسخ برای زوجه نیست. زیرا همانگونه که ذکر شد، مهر جزء ارکان نکاح نیست تا ایجاد خلل در آن، خود عقد دچار اشکال شود

صاحب کتاب الفقه علی المذاهب الخمسه می‌گوید:

قال الإمامیه و الحنفیه: إذا عجز الزوج عن دفع المهر فلیس للزوجه أن تفسخ الزواج، و لا للقاضی أن یطلقها، و انما لها حق الامتناع عنه.[5]

صاحب الفقه علی المذاهب الاربعه می‌گوید:

«الحنفیه - قالوا: إذا عجز الزوج عن دفع المهر، أو النفقه بجمیع أنواعها، فلا حق للزوجه فی فسخ
الزواج بذلک على أی حال، وإنما لها الحق فی منع نفسها منه، وعدم التقید بإذنه فی السفر والخروج».[6]

 

إنما یتعین بالتسلیم فأما إذا کان مؤجلا بأن تزوجها على مهر آجل فإن لم یذکر الوقت لشیء من المهر أصلا بأن قال : تزوجتک على ألف مؤجله ، أو ذکر وقتا مجهولا جهاله متفاحشه بأن قال : تزوجتک على ألف إلى وقت المیسره أو هبوب الریاح أو إلى أن تمطر السماء فکذلک ; لأن التأجیل لم یصح لتفاحش الجهاله فلم یثبت الأجل ولو قال : نصفه معجل ونصفه مؤجل کما جرت العاده فی دیارنا ولم یذکر الوقت للمؤجل اختلف المشایخ فیه قال بعضهم : لا یجوز الأجل ویجب حالا کما إذا قال : تزوجتک على ألف مؤجله. کاسانی، ابوبکر، ، ج۲، ص۲۹۸.

اتفقوا على ان المهر یجوز تعجیله و تأجیله کلا و بعضا على شریطه أن یکون معلوما بالتفصیل، کما لو قال: تزوجتک بمئه، منها خمسون‌ معجله، و مثلها مؤجله إلى سنه، أو معلوما بالإجمال، کما لو قال: مؤجله الى أحد الأجلین الموت أو الطلاق. مغنیه، محمد جواد، الفقه على المذاهب الخمسه، ج۲، ص۳۴۴.

بأن تزوجها على صداق عاجل أو کان مسکوتا عن التعجیل والتأجیل ; لأن حکم المسکوت حکم المعجل ; لأن هذا عقد معاوضه فیقتضی المساواه من الجانبین ، والمرأه عینت حق الزوج فیجب أن یعین الزوج حقها ، وإنما یتعین بالتسلیم فأما إذا کان مؤجلا بأن تزوجها على مهر آجل فإن لم یذکر الوقت لشیء من المهر أصلا بأن قال : تزوجتک على ألف مؤجله ، أو ذکر وقتا مجهولا جهاله متفاحشه بأن قال : تزوجتک على ألف إلى وقت المیسره أو هبوب الریاح أو إلى أن تمطر السماء فکذلک ; لأن التأجیل لم یصح لتفاحش الجهاله فلم یثبت الأجل ولو قال : نصفه معجل ونصفه مؤجل کما جرت العاده فی دیارنا ولم یذکر الوقت للمؤجل اختلف المشایخ فیه قال بعضهم : لا یجوز الأجل ویجب حالا کما إذا قال : تزوجتک على ألف مؤجله . کاسانی، ابوبکر، ، ج۲، ص۲۹۸.

مغنیه، محمد جواد، الفقه على المذاهب الخمسه، ج۲، ص۳۴۵.

ابن نجیم، زین العابدین، البحر الرائق فی شرح کنز الدقائق، ج۳، ص۱۹۰.

فإن منعت نفسها حتى تتسلم صداقها ، وکان حالا ، فلها ذلک . قال ابن المنذر وأجمع کل من نحفظ عنه من أهل العلم أن للمرأه أن تمتنع من دخول الزوج علیها ، حتى یعطیها مهرها. وإن قال الزوج : لا أسلم إلیها الصداق حتى أتسلمها. ابن قدامه، محمد ابن عبدالله، المغنی،  ۱۰ج، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۵.، ج۷، ص۲۰۱.

مغنیه، محمد جواد، ج۲، ص۳۴۶.

جزیری، عبدالرحمن، الفقه علی المذاهب الاربعه، ۵ج، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۲۰ه.ق.(منبع الکترونیکی)ص۸۹۷.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:25:00 ق.ظ ]




طلاق قبل از دخول

در صورتى که زن قبل از نزدیکى طلاق داده شود، نصف مهر بملکیت شوهر بر میگردد.

فقهای امامیه در این موضوع اجماع دارند.[1] فقهای حنفی نیز با اندکی تفاوت در مصادیق در مبحث طلاق قبل از دخول، زوجه را مستحق نصف مهر می‌دانند.[2]

دانلود پایان نامه

بین فقهای مذاهی این مبحث، موضوعی اجماعی و مورد اتفاق همه فرق اسلامی است.

ماده 1092 قانون مدنی در این باره می‌گوید: «هرگاه شوهر قبل از نزدیکى زن خود را طلاق دهد، زن مستحق نصف مهر خواهد بود و اگر شوهر بیش از نصف مهر را قبلا داده باشد، حق دارد مازاد از نصف را عیناً یا مثلا یا قیمتاً استرداد کند».

دکتر امامی در این باره می‌گوید:

چنانکه گذشت هرگاه مهر در عقد معین شود، در اثر عقد زن مالک تمام آن میگردد، خواه عین باشد یا منفعت، حق باشد یا عمل و میتواند هر گونه تصرفى در آن بنماید. مالکیت زن نسبت بنصف مهر ثابت است و نسبت بنصف دیگر قابل برگشت میباشد که بوسیلۀ نزدیکى جنسى از طرف شوهر آن نیز تثبیت میگردد. قابل برگشت بودن نصف از مهر در اثر طلاق، مانع از تصرف زن در آن نیست و مانند مالکیت مشترى در بیع شرط نمیباشد که نتواند در مبیع تصرفى کند که منافى خیار بایع باشد.

ماده «460» ق. م «در بیع شرط مشترى نمیتواند در مبیع تصرفى که منافى خیار باشد از قبیل نقل و انتقال و غیره بنماید».در صورتى که قبل از نزدیکى زن مطلقه گردد، نصف مهر که قابل برگشت است بملکیت شوهر عودت مى‌یابد. این است که ذیل مادۀ بالا میگوید: «… اگر شوهر بیش از نصف مهر را قبلا داده باشد حق دارد مازاد از نصف را عیناً یا مثلًا یا قیمتاً استرداد کند». چنانچه شوهر هنوز مهر را بزوجه نداده باشد نصف آن را خواهد داد. بنابر آنچه گفته شد هرگاه شوهر صغیر و معسر بوده و نکاح بوسیلۀ ولى بعمل آمده، ولى ضامن مهر میباشد و هرگاه شوهر‌ پس از بلوغ و قبل از نزدیکى زن خود را طلاق دهد، شوهر مستحق نصف مهر خواهد بود و طلبکار از پدر میشود، زیرا طلاق قبل از نزدیکى مملک نصف مهر است و قهراً بشوهر منتقل خواهد شد. همچنین هرگاه پدر یا شخص دیگرى تبرعاً مهر زن کسى را بپردازد، در اثر طلاق قبل از نزدیکى بمقدار نصف آن باید بشوهر داده شود. نظر باطلاق مادۀ بالا در عودت نصف مهر بملکیت شوهر، فرق نمی‌نماید که مهر عین باشد یا منفعت، حق، باشد یا عمل، همچنانى که فرق نمی‌نماید که مهر در نزد زن موجود باشد یا نباشد.[3]

إذا طلقها قبل الدخول و المهر سمى فنصفه، فان کان فی ذمته سقط عنه النصف، و ان کان عینا لم یقبضها فلها نصفها، و ان أقبضها و هی لم تزد و لم تنقص فله نصفها، فان زادت زیاده متصله کالسمن و التعلم، فان اختارت رد نصف العین، و الا ردت علیه نصف قیمته یوم أقبضها إیاه. حلّى، یحیى بن سعید، الجامع للشرائع، در یک جلد، مؤسسه سید الشهداء العلمیه، قم - ایران، اول، 1405 ه‍ ق، ص۴۴۰.

وإن طلقها قبل الدخول لزمه نصفه )لقوله – تعالی): »فنصف ما فرضتم». موصلی، عبدالله بن محمود، الاختیار لتعلیل المختار،  ج۳، ص۱۳۸.

قوله و بالطلاق قبل الدخول یتنصف  أی المسمى لقوله تعالی: «وإن طلقتموهن من قبل أن تمسوهن» الآیه والأقیسه متعارضه ففیه تفویت الزوج الملک على نفسه باختیاره وفیه عود المعقود علیه إلیها سالما فکان المرجع فیه النص کذا فی الهدایه وهو بیان للواقع ; لأنه جواب سؤال مقدر کما فهمه الشارحون وتمامه فی فتح القدیر وشمل الدخول الخلوه لما فی المجتبى ولم یذکر الخلوه مع أنها شرط لما أن اسم الدخول یشملها ; لأنها دخول حکما
وظاهر قوله یتنصف أن النصف یعود إلى ملک الزوج وأطلقه وفیه تفصیل فإن کان المهر لم یسلمه إلیها عاد إلى ملک الزوج نصفه بمجرد الطلاق وإن کان مقبوضا لها فإنه لا یبطل ملک المرأه فی النصف إلا بقضاء أو رضا ; لأن الطلاق قبل الدخول أوجب فساد سبب ملکها فی النصف وفساد السبب فی الابتداء لا یمنع ثبوت ملکها بالقبض فأولى أن لا یمنع ببقاءه. ابن نجیم، زین العابدین، البحر الرائق فی شرح کنز الدقائق، ج۳، ص۱۵۵.

[3] امامى، سید حسن، حقوق مدنی، ج۴، ص۳۹و ۴۰۰.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:23:00 ق.ظ ]




ایجاب و قبول

در این مبحث موضوعات مربوط به ایجاب و قبول مورد بررسی قرار می‌گیرد.

گفتار اول: لغت شناسی ایجاب و قبول

در این گفتار ایجاب و قبول از نظر واژه شناسی مورد بررسی قرار می‌گیرد.

ا: الفاظ ایجاب و قبول

عقد ازدواج تنها با ایجاب و قبول لفظی تحقّق می‌یابد و رضایت باطنی و نیز معاطات در آن جاری نمی‌شود. در خصوص الفاظ ایجاب و قبول باید گفت در فقه شیعه و به تبع آن قانون مدنی ایران، الفاظ ایجاب و قبول منحصر در لغات خاصی هستند که صراحت در موضوع نکاح داشته باشند.

بر اساس نظر اکثریت فقهای امامی «زوّجتک» و «انکحتک» الفاظ ایجاب است و در جواز عقد با «متّعتک»، بلکه با هر لفظی که بر مقصود دلالت کند، اختلاف است. الفاظ قبول «قبلت التّزویج» یا «قبلت النّکاح» و مانند آن همچون «رضیت» الفاظ قبول است. بنا بر قول به مخصوص نبودن الفاظ ایجاب و قبول، هر لفظی بر ایجاب و قبول نکاح دلالت کند، برای صحّت عقد کافی است. [1]

اما فقهای حنفی عقد نکاح را به هر لفظی که دلالت بر نکاح داشته باشد، صحیح می‌دانند. علاوه بر الفاظی مانند زوّجتک» و «انکحتک» که صریح در عقد نکاح هستند، الفاظی که دلالت بیه، هبه، تملیک و … را نیز مفید ایجاب و قبول نکاح می‌دانند.

ماده1062می‌گوید: «نکاح واقع می‌شود به ایجاب و قبول بالفاظی که صریحا دلالت بر قصد ازدواج نماید».

ب: ماضی بودن

بر اساس فقه و حقوق امامی الفاظ ایجاب و قبول در نکاح باید با صیغه ماضی اجرا شوند و انعقاد آن به غیر از صیغه ماضی دارای اشکال است.

ولی در فقه حنفی عقد نکاح به دو صیغه ماضی و مستقبل منعقد می‌شود و صحیح است.

قانون مدنی ایران اشاره‌ای به این موضوع نکرده است؛ ولی در عمل به تبعیت از نظر اکثریت فقها لازم است که الفاظ ایجاب و قبول نکاح به لفظ ماضی ایراد شود.

 

ج: به لفظ عربی بودن

براساس فقه مذهب امامی اجرای صیغه عقد نکاح به غیر لفظ عربی در صورتی که توان اجرای آن را به عربی داشته باشد صحیح نیست.

لا ینعقد النکاح إلا بلفظ النکاح أو التزویج‌ و هو أن یقع الإیجاب و القبول بلفظه واحده أو الإیجاب بإحداهما و القبول بالأخرى، فیقول أنکحتک فیقول قبلت النکاح أو یقول زوجتک فیقول قبلت التزویج، أو یقول أنکحتک فیقول قبلت التزویج أو یقول زوجتک فیقول قبلت النکاح. و ما عدا ذلک فلا ینعقد به النکاح بحال، لا بلفظ البیع و لا التملیک و لا الهبه فلو قال: بعتکها أو ملکتکها أو وهبتکها کل هذا لا یصح سواء ذکر فیه المهر أو لم یذکر و فیه خلاف، و کذلک لفظ الصدقه و الإجاره لا ینعقد به. طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الإمامیه، 8 جلد، المکتبه المرتضویه لإحیاء الآثار الجعفریه، تهران - ایران، سوم، 1387 ه‍ ق.،ج۴، ص۱۹۳.

انعقاد النکاح بلفظ النکاح والتزویج والهبه والتملیک والصدقه م: (وینعقد) ش: أی النکاح م: (بلفظ النکاح) ش: بأن یقول أنکحنی، فیقول: نکحتک، وفی بعض النسخ بلفظ الإنکاح بأن یقول: أنکحنی ابنتک فیقول: أنکحتک م: (والتزویج) ش: أی وبلفظ التزویج عن تزوجنی فیقول: تزوجتک. م: (والهبه) ش: أی وبلفظ الهبه، بأن یقول: هبی لی نفسک، فتقول: وهبت، أو یقول لأبیها: هب لی ابنتک، فیقول: وهبت م: (والتملیک) ش: أی وبلفظ التملک بأن یقول: ملکنی بنتک، فیقول: ملکت. م: (والصدقه) ش: أی وبلفظ الصدقه بأن یقول: تصدقی لی بنفسک، فتقول: تصدقت، وبهذا کله قال مجاهد والثوری والحسن بن صالح ومالک وأبو ثور وأبو عبید وداود. وفی ” المبسوط ” و ” المحیط “: الألفاظ التی ینعقد بها النکاح نوعان: صریح وکنایه، فالصریح: لفظ النکاح والتزویج عرفا وشرعا وکنایه ثلاثه أنواع: ما ینعقد به، وما لا ینعقد به وما اختلف فیه. وأما الأول: فالتملیک والهبه والصدقه وغیرها. والثانی: وهو ما لا ینعقد به الإحلال والإباحه والتمتع والخلع والإقاله والإجازه بالرأی والرضا والشرکه والإعاره والکتابه والولاء والإیداع. والثالث: ما اختلفوا فیه البیع والشراء ولو قالت: بعتک نفسی أو قال الأب: بعتک ابنتی بکذا، أو قال الرجل: اشتریتک بکذا، فأجابت بنعم، فقد اختلف فیه المشایخ. عینی، بدرالدین، البنایه شرح الهدایه، ۱۳ج، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۱ه.ق، ج۵، ص۹.

قال الإمامیه: یجب ان یکون الإیجاب بلفظ زوجت و أنکحت، بصیغه الماضی، و لا ینعقد الزواج بغیرها، و لا بغیر ماده الزواج و النکاح، لأنهما یدلان على المقصود بدلاله الوضع. مغنیه، محمد جواد، الفقه على المذاهب الخمسه، ج۲، ص۲۹۵.

وینعقد بلفظین یعبر بأحدهما عن الماضی والآخر عن المستقبل) ش: قال الإمام حمید الدین: ینظر الانعقاد بالماضی والمستقبل؛ مثل أن یقول الرجل: إنی تزوجت وقالت المرأه زوجت نفسی منک، قد صح النکاح، ویکون بلفظ المستقبل تبعا للماضی، وما ورد فی الکتاب مثل قوله: م: (مثل أن یقول) ش: أی الرجل م: (زوجنی فتقول) ش: أی المرأه م: (زوجتک) ش: قال حمید الدین: قیل: إنه غیر صحیح؛ لأن قوله: زوجنی توکیل، فلا یکون معطى العقد، قال والنظیر الواضح ما قلنا.ش: أی الرجل م: (زوجنی فتقول) ش: أی المرأه م: (زوجتک) ش: قال حمید الدین: قیل: إنه غیر صحیح؛ لأن قوله: زوجنی توکیل، فلا یکون معطى العقد، قال والنظیر الواضح ما قلنا. عینی، بدرالدین، البنایه شرح الهدایه، ج۵، ص۷.

لا یجوز العقد إیجابا و قبولا بغیر العربیه مع القدره علیها، لأن ذلک   هو المعهود من صاحب الشرع کغیره من العقود اللازمه، بل أولى و قیل: إن ذلک مستحب لا واجب، لأن غیر العربیه من اللغات من قبیل المترادف یصح أن یقوم مقامه، و لأن الغرض إیصال المعانی المقصوده إلى فهم المتعاقدین فیتأدى بأی لفظ اتفق، و هما ممنوعان. و اعتبر ثالث کونه بالعربیه الصحیحه فلا ینعقد بالملحون، و المحرف مع القدره على الصحیح، نظرا إلى الواقع من صاحب الشرع و لا ریب أنه أولى، و یسقط مع العجز عنه. و المراد به ما یشمل المشقه الکثیره فی التعلم، أو فوات بعض الأغراض المقصوده، و لو عجز أحدهما  اختص بالرخصه، و نطق القادر بالعربیه بشرط أن یفهم کل منهما کلام الأخر و لو بمترجمین عدلین. و فی الاکتفاء بالواحد وجه، و لا یجب على العاجز التوکیل‌ و إن قدر علیه، للأصل. عاملى، شهید ثانى، زین الدین بن على، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه (المحشّى - کلانتر)، 10 جلد، کتابفروشى داورى، قم - ایران، اول، 1410 ه‍ ق.ج۵، ص۱۱۲.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:22:00 ق.ظ ]




شهود عقد

در این بخش به بررسی شرایط شهود پرداخته می‌شود.

دانلود پایان نامه

گفتار اول: ضرورت حضور شاهد

در فقه امامی حضور شاهد در مجلس انعقاد عقد نکاح مستحب است و وجوبی ندارد. به این معنا که عقد نکاح بدون حضور شاهد نیز لازم است و به صورت صحیح واقع می‌شود.

در قانون مدنی نیز سخنی از لزوم حضور شاهد به میان نیامده است.

مذهب حنفی به خلاف مذهب امامیه، برای صحت عقد نکاح شرط کرده‌اند که دو مرد عادل به عنوان شهود، بر وقوع آن شهادت دهند. برای این‌که عقد نکاح منعقد گردد و آثار و نتایج حقوقی از آن حاصل ‌شود، غیر از سایر شرایطی که قبلاً برای عقد نکاح ذکر گردید، حضور شاهدین نیز حتمی و ضروری می‌باشد. به این معنا که هنگام انعقاد عقد نکاح موجودیت شهود یعنی دو شاهد زن و یک شاهد مرد و یا هر دو شاهد مرد باشد، یک امری لازمی پنداشته شده است.

جمهور فقهای اهل سنت حضور شاهدان را حین انعقاد عقد نکاح حتمی پنداشته‌اند. آقای شیخ الاسلامی میگوید:  «درباره حضور شاهد بین فقها اختلاف وجود دارد، اساس اختلاف در دو مورد است:

اول: در اصل اشتراط و دوم در آنچه که به اعتبارشهود بستگی دارد. در مساله اول جمهور فقها از جمله ایمه اربعه: حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی و اوزاعی عقیده دارند که شهادت شرط لازم برای صحت عقد نکاح است و بدون آن عقد معتبر نخواهد بود. زیرا با این‌که نصوص وارده در قرآن کریم مطلق است. اما سنت این اطلاق را مقید ساخته است. چنانچه پیغمبر(ص) فرموده: «لا نکاح الا بشهود» نیست نکاح مگر به شهود.

 گفتار دوم: شروط شاهدان

فقهایی که به وجوب شهود قایل هستند برای شهود شروطی را در نظر گرفته‌اند که در بعضی از آن شروط باهم اتفاق نظر دارند و در برخی اختلاف، این شروط عبارت‌اند از:

الف) اشتراط عقل و بلوغ

این برای آن است که شهادت متضمن معنای ولایت است منظور از حضور شهود آن است که اهمیت عقد را با اعلان تکریم آن اظهار کنند، بنابراین عقد با حضور صغیر و دیوانه صحیح نیست. زیرا آنها اهل شهادت نیستند

 ب) تعدد

از دیگر شروط شهادت تعداد شهود جهت احراز حد نصاب است. خداوند در قرآن می‌فرماید:

«وَاسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِن رِّ‌جَالِکُمْ فَإِن لَّمْ یَکُونَا رَ‌جُلَیْنِ فَرَ‌جُلٌ وَامْرَ‌أَتَانِ مِمَّن تَرْ‌ضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ‌ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَ‌ى»

دو تن از مردان را گواه آرید و اگر دو تن نیابید یک مرد و دو زن هرکه را راضی شوند گواه گیرید که اگر یک نفر آنها فراموش کنند دیگری را در خاطر باشد

ج) شرط سماع

یکی دیگر از شروط شهادت آن است که کلام عاقدین را بشنوند به نحوی که اجمالا مراد از آن را بفهمند ولو مفردات عبارات را ندانند. زیرا اعلان بدون سماع و فهم، تحقق پیدا نخواهد کرد. بنابراین اگر شهودی که فاقد شنوایی باشند حضور داشته باشند و یا به خواب رفته باشند منعقد نمی‌شود. پس اگرعقد با اشاره انجام گیرد باید شهود آن را ببینند و مقصود را دریابند.

و قال الإمامیه: یستحب الاشهاد على الزواج، و لا یجب. همان، ص۲۹۷. لا یشترط الشاهدان و لا الولیّ (و لا یشترط الشاهدان) فی النکاح الدائم مطلقا. وجدانى فخر، قدرت الله، الجواهر الفخریه فی شرح الروضه البهیه، 16 جلد، انتشارات سماء قلم، قم - ایران، دوم، 1426 ه‍ ق.، ج۱۱، ص۸۱.

 

بقره/۲۸۲.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:19:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم