کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


شهریور 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 




6_ قلمرو خیار تفلیس در ورشکستگی برخی از اساتید حقوق مدنی، به­‌رغم پذیرش خیار تفلیس در صورت ورشکستگی برای طرف معامله، قلمرو آن­را در حقوق تجارت محدودتر از حقوق مدنی ارزیابی نموده‌اند. به نظر ایشان، با استناد به مواد 533 _ 535 قانون تجارت، در موردی که مال‌التجاره‌ای به تاجر ورشکسته فروخته شده، بایع بدون موافقت مدیرتصفیه نمی‌تواند قرارداد را فسخ کند و خیار تفلیس که حق فسخ یک جانبه برای صاحب خیار ایجاد می‌کند در مــورد مذکور برای بایع ثابت نیست. هم­چنین در فرضی که مالی در اجاره تاجر ورشکسته است به استنــاد ماده 512 قانون تجارت، خیار تفلیس را برای موجر قائل نیستند (صفائی، 1382: ج2, ص300). به نظر می‌رسد استنادات قانونی مذکور، جهت تحدید قلمرو خیار تفلیس، قابل پذیرش نباشد چرا که ماده 533 و 534 قانون تجارت از استرداد اموال، به استناد فسخ معامله، خروج موضوعی دارد و مربوط به استفاده از حق حبس است. ماده 535 همان قانون نیز که مقرر می کند : «مدیرتصفیه می‌تواند با تصویب عضو ناظر تقاضای استرداد را قبول نماید و در صورت اختلاف, محکمه پس از استماع عقیده عضو ناظر حکم مقتضی را می‌دهد», مقررات شکلی استرداد اموال را به طور کلی بیان می‌کند، اعم از این­که اموال استردادی به رسم امانت نزد تاجر ورشکسته باشد یا برای فروش به او سپرده شده باشد و یا با فسخ معامله از ملکیت تاجر خارج گشته باشد. ماده 512 قانون تجارت مقرر می‌دارد: «هرگاه اموالی در اجاره تاجر ورشکسته باشد مدیرتصفیه در فسخ یا ابقای اجاره به نحوی که موافق منافع طلبکارها باشد اتخاذ تصمیم می‌کند. اگر تصمیم بر فسخ اجاره شده صاحبان اموال مستاجره از بابت مال‌الاجاره‌ای که تا آن تاریخ مستحق شده‌اند جزء غرما منظور می‌شوند, اگر تصمیم بر ابقای اجاره بوده و تأمیناتی هم سابقاً به موجب اجاره نامه به موجر داده شده باشد آن تأمینات ابقا خواهد شد و الا تأمیناتی که پس از ورشکستگی داده می‌شود باید کافی باشد. در صورتی­که با تصمیم مدیرتصفیه بر فسخ اجاره موجر راضی به فسخ نشود حق مطالبه تأمین را نخواهد داشت». در فرضی که مدیرتصفیه بدون دادن تأمین، تصمیم بر ابقای اجاره می‌گیرد، تکلیف موجر در ماده مذکور معلوم نیست. ماده 512 قانون تجارت بر عدم امکان فسخ اجاره توسط موجر دلالت ندارد. به نظر می‌رسد موجر، طبق مقررات مربوط به خیار تفلیس و به جهت جلوگیری از زیان خود، بتواند اجاره را فسخ کند. این دیدگاه در آرای اساتید حقوق مدنی نیز به چشم می‌خورد (کاتوزیان، 1363: ج1, ص286). در ماده 266 قانون تعهدات سوئیس هم آمده است: «در صورت ورشکستگی مستأجر، موجر می‌تواند قرارداد اجاره را فسخ کند، مگر اینکه، در مهلتی مناسب، برای اقساط معوقه اجاره‌بها و اقساط آینده، به او تضمین داده شود» (واحدی، 1378: ص96). برخی از علمای حقوق تجارت استرداد عین مستأجره را توسط موجر به استناد قسمت اخیر ماده 531 قانون تجارت که مقرر می‌دارد: «… به طور کلی عین هر مال متعلق به دیگری که در نزد تاجر ورشکسته موجود باشد قابل استرداد است» ممکن دانسته‌اند (اسکینی، 1375: ص170). ولی ذکر مثال اجاره در کنار امانت برای ماده مزبور وجهی ندارد, زیرا در صورتی که مدیر تصفیه طبق ماده 512 قانون تجارت، تصمیم بر ابقای اجاره گرفته، تضمینات کافی هم به موجر بدهد، فسخ اجاره و استرداد عین مستأجره ممکن نیست. 7_ خیار تفلیس و حقوق طلبکاران در ورشکستگی استرداد اموال از تاجر در صورت ورشکستگی او, موجب زیان سایر طلبکاران می‌گردد و بر خلاف اصل تساوی حقوق ایشان است. اموالی که در تصرف تاجر است بر ملائت ظاهری تاجر دلالت می کند و بر همین اساس، اشخاص به انجام معامله اعتباری با تاجر راضی می‌شوند, زیرا اموال هر شخص، از جمله تاجر، وثیقه پرداخت دیون اوست. پس اموال در اختیار تاجر پس از ورشکستگی باید متعلق حق همه طلبکاران قرار گیرد. کسی که با تاجر معامله می‌کند و قبل از دریافت ثمن معامله با ورشکستگی او مواجه می‌شود، حتی با وجود عین مال مورد معامله در میان اموال تاجر، ترجیحی بر دیگر طلبکاران ندارد. پس به نوعی پذیرش حق فسخ معامله به استناد خیار تفلیس در ورشکستگی، خلاف اصل تساوی حقوق طلبکاران می‌باشد (صقری، 1376: صص256و258). بدیهی است این اشکال در مورد استرداد اموال دیگران که نزد تاجر است، وارد نیست, زیرا صاحب کالا بر مالش حق عینی دارد و نمی­توان او را طلبکار تاجر محسوب نمود. اگر مال کسی در دست تاجر امانت باشد پس از ورشکستگی، آن را مسترد می کند. به همین جهت در اروپا فروشندگان کالا شرط می‌کنند که مالکیت کالا پس از پرداخت بهای آن به تاجر منتقل شود. به دیگر سخن، اثر تملیکی عقد را به پرداخت بهای کالا معلق می‌نمایند. این شرط که به «شرط حفظ حق مالکیت» ( clause de reserve de propriete) موسوم است، موجب حفظ حقوق فروشنده در صورت ورشکستگی خریدار می‌شود (اسکینی،1375: ص176؛ صقری، 1376: ص262). مشروط نمودن انتقال مالکیت کالا در معاملات به پرداخت بهای آن، در ایران نیز رایج است و هرچند طبق ماده 10 قانون مدنی نمی‌توان بر آن خرده گرفت ولی بعضی از اساتید حقوق تجارت، مشروط نمودن معاملات تجاری را به چنین شرطی، با احتمال ورشکستگی تاجر طرف معامله، خلاف اصل تساوی حقوق طلبکاران او دانسته، از این جهت مخالف با مقررات ورشکستگی ارزیابی نموده‌اند (اسکینی، 1375: ص177). ممکن است فروشنده برای حفظ حقوق خود شرط کند که در صورت ورشکستگی خریدار، پیش از پرداخت ثمن، معامله منفسخ گردد. هرچند آوردن این شرط فاسخ، منع قانونی ندارد ولی همان اشکال مربوط به عدم رعایت تساوی حقوق طلبکاران، بر آن وارد است. حفظ حقوق طلبکاران، در فقه هم طرفدارانی دارد. برخی از فقها در صورتی قائل به خیار تفلیس هستند که اموال شخص مفلس، جهت پرداخت دیونش، کفایت کند. هرچند این دیدگاه اقلیت است و در قول اکثر فقها، جهت استرداد مال، چنین شرطی دیده نمی‌شود (حسینی عاملی، 1418: ج12, ص599). شبیه این وضع در صورتی است که مشتری قبل از پرداخت ثمن فوت کند. در این حالت اختلاف نظر وجود دارد (شهیدثانی، 1398ق: ص26) ولی برخی از فقهایی که در خیار تفلیس، کفایت اموال مفلس را شرط نمی‌دانند، معتقدند در صورتی که ترکه، کفایت دیون میت را ننماید فروشنده کالایی که ثمن آن را دریافت نکرده و با فوت مشتری مواجه گردیده، حق استرداد ندارد. این دیدگاه مبتنی بر حفظ حقوق همه طلبکاران است (موسوی‌ خمینی، بی‌تا: ص171). علت اختلاف حکم در خصوص مفلس و میت نیز آن است که ذمه میت با فوت از بین می‌رود ولی دیونی که بر ذمه مفلس است تا هنگامی که پرداخت نشده، باقی می‌ماند و احتمال ملائت او و در نتیجه پرداخت دیونش در آینده وجود دارد (نجفی،1394: ج25, ص297). به‌رغم مباحث نظری مذکور و رویه‌ دیگر کشورها، درحقوق ایران، فسخ معامله با خیار تفلیس، مشروط به کفایت دارایی مدیون نیست. به عبارت دیگر، قانون­گذار، طلبکاری را که عین مالش را در میان اموال مدیون می‌یابد، بر دیگران ترجیح داده است, زیرا وی مخیر در استرداد مال یا ورود در غرما است. اصل تساوی حقوق طلبکاران نیز اصل مطلقی نیست و در نصوص قانونی استثناء­هایی دارد؛ نظیر طلبکاران با حق تقدم که در ماده 58 قانون اداره تصفیه نامبرده شده‌اند. نتیجه‌گیری خیار تفلیس مبنای حکم ماده 380 قانون مدنی است که به موجب آن اگر شخصی با افلاس طرف معامله خود مواجه شود می‌تواند با فسخ معامله از تسلیم کالا امتناع کند و اگر تسلیم صورت گرفته باشد، مالش را مسترد نماید. با نسخ مقررات افلاس به موجب قانون اعسار، پیدایش این خیار در معاملات شخص معسر یا ورشکسته قابل مطالعه  است. طبق آرای حقوقدان­ها، صرف نظر از این که مبنای خیار تفلیس را تعذر تسلیم، تأخیر در پرداخت، چهره‌ای از حق حبس، قصد طرفین عقد، بنای عقلا یا ممنوعیت مفلس از دخالت در دارایی خود و تصفیه جمعی دیونش بدانیم، تردیدی در ایجاد حق فسخ در صورت ورشکستگی طرف معامله وجود ندارد هر چند در اعسار، اختلاف نظر به چشم می‌خورد. قانون تجارت نیز حق فسخ طرف معامله را در ورشکستگی تأیید می‌کند. برای فسخ کردن معامله باید حکم ورشکستگی پس از انجام معامله صادر شود و مورد معامله تسلیم تاجر نشده یا نزد او موجود باشد و عوض مال معامله شده دریافت نشده، کلی فی‌الذمه باشد. دامنه این خیار در ورشکستگی با آن­چه در حقوق مدنی پیش بینی شده، تفاوت ندارد و رعایت اصل تساوی حقوق طلبکاران تاجر ورشکسته، مانع از فسخ نیست.   منابع 1_ اسکینی، ربیعا، حقوق تجارت: ورشکستگی و تصفیه امور ورشکسته، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها، چاپ اول، 1375.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-12-12] [ 06:34:00 ب.ظ ]





 

  • نحوه تقسیم اموال و مطالبات بین شرکتهای جدید
  • تعیین تکلیف در مورد حقوق خاص شرکا و یا سهامداران شرکتهای طرف ادغام
  • تعیین وضع کارکنان شرکتهای طرف ادغام
  • ذکر دعاوی له و علیه شرکتهای طرف ادغام
  • تعیین روزنامه شرکت جدید
  • تعیین نحوه انتقال اموال به روش ارزش روز یا دفتری
  • برآورد هزینه‌های ادغام [45]

  با عنایت به شرایط مذکور از آن جا که نوع مسئولیت در ادغام شرکت‌های تجاری مسئولیت قراردادی می‌باشد.  لذا شرکت ادغام شونده می‌بایستی بر اساس قرارداد ( تفاهم نامه ) که ادغام نتیجه آن می‌باشد از عهده تمامی دیون و تعهدات شرکت‌های ادغام شونده به نحوی برآیند.  هرچند که در ادغام شرکتهای تجاری، شرکت ادغام شونده منحل شده و هویت خود را از دست داده اند.  اما با  توجه به تصمیم گرفته شده، شرکت پذیرنده ادغام، کلیه حقوق و تعهدات شرکت و یا شرکت‌های موضوع ادغام را با حفظ هویت خود  می‌پذیرد. با شرح فوق جهت اعمال جانشینی تعهدات، مدیران شرکت‌های تجاری می‌بایستی موارد ذیل را در نظر گرفت : الف – در صورتی که ارکان تصمیم گیرنده شرکت ادغام شونده از جمله مدیر عامل و هیئت مدیره قبل از ادغام، اقدامات وتعهداتی نماید که خارج از اختیارات آنها بوده و موجب افزایش بدهی و مسئولیت شرکت ادغام شونده گردد، مثلا مدیران شرکت ادغام شونده خارج از موضوع شرکت معامله نمایند و یا بر خلاف ماده 129 و یا 132 لایحه اصلاحی قانون تجارت اقدام نمایند، در این صورت  و بعد از کشف تخلفات مذکور، پس از ادغام شرکت تجاری و ورود زیان، می‌توانند جبران خسارات وارده را از مدیران متخلف قبلی اخذ نماید. ب – ممکن است سهامداران و یا اشخاص ثالث طلبکار  مخالف ادغام به شرکت پذیرنده ادغام  مراجعه و متقاضی دریافت و وصول دیون وحقوق خود باشند.  در این حالت چنانچه در نتیجه ادغام، به علت پرداخت دیون وتعهدات شرکت و یا شرکت‌های موضوع ادغام سرمایه شرکت پذیرنده ادغام به نصف کاهش یابد، هیت مدیره و بازرس مکلف به انجام تشریفات ماده 141 لایحه ی اصلاحی قانون تجارت در خصوص کاهش اجباری سرمایه می‌باشند. ج – در شرکتهای بزرگ بورسی و یا شرکتهای زیر مجموعه ی نفت و گاز،  معمولا جهت اجرای موضوع فعالیت شرکتهای تجاری  اوراق مشارکت منتشر می‌گردد.  در این حالت چنانچه شرکتهای بزرگ ادغام شونده، قبلا اوراق مشارکت منتشر نموده باشند، مکلف به رعایت حقوق بستانکاران و دارندگان اوراق مشارکت خواهد بود.  به نحوی که با تحقق ادغام خللی به حقوق آنها وارد نگردد. با عنایت به موارد مذکور در لایحه جدید قانون تجارت برای حفظ حقوق بستانکاران و اشخاص ثالث موارد رسیدگی به اعتراضات بشرح ذیل پیش بینی گردیده است : در مورد ادغام، هریک از دارندگان اوراق بهادار و یا بستانکارانی که منشأ طلب آنها قبل از تاریخ نشر آخرین آگهی مربوط به ادغام باشد می‌توانند ظرف دو ماه از تاریخ نشر آخرین آگهی، اعتراض خود را در مورد ادغام یا تجزیه به دادگاه تقدیم کنند. چنانچه مهلت مذکور در قانون و همچنین در صورتی که اعتراضی شده و وثیقه کافی برای پرداخت طلب معترض تودیع نشده باشد ادغام ممنوع است، مگر اینکه رأی قطعی درباره رد اعتراض از سوی دادگاه صادر شده باشد. اتخاذ تصمیم در مورد ادغام‌ پس از ارائه طرح مربوط و گزارش مدیر یا مدیران در مورد پایان یافتن اعتراضات و گزارش بازرس یا بازرسان درباره جزئیات طرح در جلسه مجمع عمومی فوق‌العاده هر یک از شرکتهای طرف ادغام یا شرکت موضوع تجزیه انجام می‌گیرد. دعوت از مجمع عمومی فوق العاده باید ظرف یک‌ماه پس از انقضای مهلت اعتراض اشخاص ذی‌نفع انجام گیرد.  در صورتی که ادغام بدون رعایت تشریفات مربوط انجام شود، هر ذی‌نفع می‌تواند ابطال ادغام یا تجزیه را از دادگاه تقاضا کند.  درهرحال، تا تعیین تکلیف و اتخاذ تصمیم در ماهیت دعوی به‌وسیله دادگاه رسیدگی‌کننده، شرکتهای طرف ادغام کماکان با حفظ شخصیت حقوقی خود فعالیت می‌نمایند. لذا رعایت حقوق بستانکاران مستلزم شناسایی حق اعتراض آن‌ها به ادغام یا تجزیه شرکت است.  در این زمینه، حقوق بستانکاران شرکت ادغام شونده و شرکت ادغام پذیر حائز اهمیت است[46].  بند دوم – تاثیر ادغام بر شرکت‌های ادغام پذیرو یا شرکت جدید درباره طلبکاران شرکت چنانچه شرکتی که تشکیل می‌گردد یا دارایی دیگران را قبول می‌کند دارای وضع مالی خوبی باشد، به طلبکاران  خسارتی وارد نمی شود.  ولی چنانچه وضعیت مالی شرکت خوب نباشد ممکن است حقوق طلبکاران شرکت‌های منحل شده تضییع گردد [47]. در لایحه جدید قانون تجارت پیش بینی شده است که شرکتهای جدید بر اثر  ادغام مرکب و نیز شرکت‌ بازمانده در ادغام ساده قائم‌مقام شرکت یا شرکتهای منحل‌شده‌اند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:33:00 ب.ظ ]





عده‏اى از فقهاى پیرو نظریه نقل ذمه(56) به عنوان اثر ناشى از ضمان نه عنصر ماهوى آن، و گروهى از پیروان نظریه تضامن به عنوان اثر ضمان، نه مقتضاى ذات ضمان، نیز نظریه وثیقه و طولى بودن تعهد ضامن و بدهکار اصلى را از طریق شرط طرفینى ضمن عقد پذیرفته‏اند(57) نه به موجب مقتضاى ذات ضمان و نه به موجب اثر ناشى از نفس ضمان بدون اشتراط در ضمن آن. بر اساس نظریه وثیقه، ضمان قراردادى برخلاف نظریه نقل ذمه و همانند نظریه تضامن نه تنها موجب زوال رابطه حقوقى میان بستانکار و بدهکار اصلى نمى‏شود و برائت ذمه بدهکار اصلى را در پى نخواهد داشت، بلکه به موجب آن شخص دیگرى به نفع بستانکار در طول بدهکار اصلى متعهد به پرداخت بدهى شخص اخیر مى‏شود. دلایل پیروان نظریه وثیقه: طرفداران این نظریه ضمن استدلال و ارائه دلیلهاى متعدد به منظور اثبات مدعاى خود به اشکالات این نظریه نیز پاسخ گفته‏اند.(58) 1- ضمان عبارت است از توثیق و حفظ حقوق طلبکار و گویا جارى مجراى رهن مى‏باشد. با این تفاوت که رهن وثیقه عینى و ضمان وثیقه شخصى است. لذا همان‏طور که طلب بستانکار از عین مرهونه استیفا نمى‏شود، مگر با تعذر استیفاى طلب از شخص بدهکار (راهن)، در ضمان هم به عنوان وثیقه شخصى، بستانکار حقّ مراجعه به ضامن و مطالبه و وصول طلب را از او ندارد، مگر با تعذر استیفاى طلب خود از مضمونٌ‏عنه به دلیل افلاس، مماطله، غیبت و یا امتناع از پرداخت شخص اخیر. 2- تعهد ضامن به پرداخت بدهى بدهکار اصلى و یا مدیونیت او مقابل بستانکار، فرع بر تعهد بدهکار اصلى به پرداخت بدهى خود و مدیونیت او مى‏باشد و بر طبق قاعده «شریعت» صرفاً با تعذر اصول نوبت به فروع مى‏رسد. از جمله جواز طهارت با تراب که منوط بر تعذر و یا فقدان طهارت با آب است و یا اماره بودن شاهد فرع، منوط بر فقدان شاهد اصل مى‏باشد. 3- علت جعل ضمان، استیثاق و حفظ حقّ صاحب آن از هلاکت است. بنابراین تضامن براى نقل محلّ حق و براى تکثر و تعدد محلّ حق وضع نشده است، بلکه به موجب آن محلى براى صاحب حق پدید مى‏آید تا هنگام تعذر استیفاى حقّ خود از محلّ اصلى بدهى، بدان محلّ وثیقه‏اى مراجعه کرده و حقّ خود را از آن مطالبه و وصول کند. به علاوه ضامن درصدد این نیست که به موجب ضمان با وجود و حضور بدهکار اصلى و یُسر او همراه با تمکن بستانکار در مطالبه و وصول طلب خود از بدهکار اصلى، خود را در معرض مطالبه بستانکار قرار دهد. خصوصاً که مردم چنین طلبکارى را با موقعیت فوق نه تنها معذور در مطالبه و وصول طلب از ضامن نمى‏شمارند، بلکه او را در مراجعه به ضامن و مطالبه و وصول طلب خود از ضامن در صورت دسترسى طلبکار به بدهکار اصلى که حاضر مؤسر است تقبیح مى‏کنند. به این طریق، پیروان نظریه حصول وثیقه به موجب ضمان ظاهراً پیدایش این اثر و طولى بودن تعهد بدهکار اصلى و ضامن را متأثر از عرف عقلا مى‏دانند و با نفى عمومیت از روایت «الزعیم غارم»(59) در صورت تمکن مطالبه و دسترسى طلبکار به بدهکار حاضر مؤسر و ظهور روایات ضمانت از میت(60) در تعذر استیفاى طلب طلبکار از بدهکار اصلى، به تقویت نظریه ابرازى خود پرداخته و اشکالات وارد بر آن را نیز پاسخ داده ‏اند و استلزام تضامن و نفى طولى بودن تعهد مضمونٌ‏عنه و ضامن به موجب اشتقاق واژه ضمان از لفظ ضم، بر فرض پذیرش چنین امرى به عنوان دلیل على‏رغم بازى با الفاظ بودن این استدلال، آن را دلیلى اعم از مدعا دانسته‏اند. زیرا ضم ذمه به ذمه و تضامن قدر مشترک بین مطالبه استقلالى از ضامن یا مضمونٌ‏عنه و مطالبه هر یک از آن دو به طور بدلى و طولى است و دلیل عام نمى‏تواند مستلزم ثبوت خاص باشد.

مبحث چهارم: ضمان و شرایط معتبر در آن

تنجیز در عقد ضمان

قصد موجب براى ایجاد مسئولیت در افق نفس، حقیقت عقد ضمان را مى‏سازد. در عقد تغایر انشاء و منشاء اعتبارى است. انشاء عبارت است از ایجاد تعهد و منشاء عبارت است از وجود تعهد. لذا انشاء و منشاء یکى هستند. پس اگر کسى بگوید: «اگر او نداد، من ضامن هستم»، نه انشاء معلق است نه منشاء. اصل مسئولیت پس از انشاء ایجاد و موجود مى‏شود. اما ممکن است برخى احکام (مانند اداء) پس از آن بیاید. تنجیز قید توضیحى است و جزء اصول اولیه عقود مى‏باشد، مانند انشاء که براى هر عقدى لازم است. لذا نیاز نیست تنجیز را شرط کرد و انشاء بدون تنجیز محال است. توضیح: حقیقت انشاء چیست؟ هر حادثى نیاز به علت دارد، خواه در عالم عین، خواه در عالم اعتبار. عقد هم اعتبارى است و هم عینى. فقها مى‏گویند عقد مرکب از قصد و الفاظ است و موجب، ایجاب و قابل، قبول مى‏کند. پس این گره و عقده اعتبارى معلول اعتبار دو طرف است. آیا معقول است که گره به صورت معلق موجود شود؟ خیر. واجب معلق هم نداریم، بلکه واجب همواره مشروط است. لذا «وجوب فعلى و واجب استقبالى» صحیح نیست. وجوب هیچ وقت منفک از واجب نیست. هر جا زجر و بعث باشد انبعاث و انزجار نیز هست. معقول نیست که معلول اعتبارى به صورت معلق موجود شود. وقتى انشاء فعلى است و نمى‏توان تعلیق کرد، منشاء هم باید فعلى باشد، و تغایر آنها مانند ایجاد و وجود اعتبارى و وحدت حقیقى است. مبادى تکوین از مبادى تشریع جداست. یکى علت تامه و دیگرى جعل جاعل است، ولى قانون علیت تخلف ندارد. هویت عقد در افق نفس محقق مى‏شود. عقد که در افق نفس موجود مى‏شود، عارض آن است. نفس از امور عینى است، پس عقد حقیقتاً در عالم عین موجود مى‏شود؛ مانند مالیت که براى طلا اعتبار مى‏کنیم، مالیت روى عین مى‏رود. در عقد نیز انشاء ایجاد است و ایجاد از وجود منفک نیست. اگر انشاء موجود شد منشاء باید موجود باشد، مگر اینکه بگوییم عقد از مقوله معنى نیست که هست یا ظرف آن نفس نیست که هست یا از مقوله عین نیست که هست. بنابراین تعلیق در انشاء و منشاء معقول نیست.

شرط استقرار دین بر ذمه مضمونٌ‏عنه

مشهور فقها اشتغال ذمه مضمونٌ‏عنه را شرط کرده ‏اند؛ اعم از اینکه اشتغال به نحو مستقر باشد، مانند بیع بدون خیار و قرض یا به طور متزلزل باشد، مانند عقود خیارى.(61) بر مبناى نقل ذمه به ذمه یا ضم ذمه به ذمه ظاهراً اشتغال ذمه مضمونٌ‏عنه لازم است، اما بر مبناى مختار اشتغال ذمه شرط نیست؛ زیرا ضمان تنها مسئولیت و تعهد است. مثلاً وقتى کسى بگوید: «من ضامنم تو به او قرض بده» اشکال مى‏کنند که وقتى دینى وجود ندارد چگونه ضامن مى‏شود؟ پاسخ این است که چون مقتضى مسئولیت وجود دارد و عمومات نیز آن را مى‏گیرد، اشکالى ندارد. صاحب عروه مى‏فرماید این مثال را مى‏توان صحیح دانست، اگر چه ضمان مصطلح نباشد و حتى مى‏توان آن را ضمان دانست.(62) در ماده 691 قانون مدنى آمده است: «ضمان دینى که سبب آن هنوز ایجاد نشده باطل است.» مفهوم این ماده آن است که اگر سبب آن موجود باشد، اگرچه اشتغال ذمه فعلى نباشد ضمان صحیح است.

لزوم عقد ضمان

بعد از اثبات عقد بودن ضمان، اصاله اللزوم در عقود، ضمان را لازم مى‏کند. در مدرک قاعده «اصاله‏اللزوم» آیاتى مانند: «اَوْفُوا بِالْعُقُود» عموم افرادى و اطلاق احوالى و ازمانى دارد. این لزوم، حکمى و قانونى است. گروهى معتقدند لزوم (لزوم حقى) معلول اراده متعاقدین است. به عبارت دیگر، هر یک تسلط خود را به دیگرى تملیک مى‏کند و اراده فسخ نیز ندارد (الممتنع شرعاً کالممتنع عقلاً). نظر دیگر این است که لزوم از لوازم ذاتى عقد است، مانند حجیت در باب قطع. ماهیت قابل جعل نیست، حتى اعراض غیر مفارق نیز قابل جعل نیست و با جوهر همراه است. جعل در چیزى واقع مى‏شود که قبلاً موجود نباشد، والاّ تحصیل حاصل لازم مى‏آید. بنابراین حجیت همزمان با وجود قطع به صورت انجعالى حاصل مى‏شود. عقد وقتى موجود شد نه اراده در لزوم آن دخالت دارد و نه قانونگذار. لازمه عقد این است که مستحکم و لازم باشد و تنها به اراده طرفین اقاله و فسخ مى‏شود. اشکال: اگر از لوازم ذاتى باشد جعل جواز نمى‏توان کرد. پاسخ: عقلا مى‏گویند که وقتى عقد در عالم عین موجود شد کسى نمى‏تواند عقد را فسخ کند؛ ولیکن عقلا در همین مورد استثنا مى‏کنند و مى‏گویند: «مگر اینکه اراده طرفین بر اقاله و یا فسخ تعلق بگیرد.» صحیح‏تر این است که لزوم فقط حکمى است. شارع مقدس ما را به حکم عقلا، یعنى «یجب الوفاء بکل عقد» ارشاد فرموده است. لزوم معلول اراده متعاقدین نیست. وقتى عقد از جمله خصوصیاتش لزوم است، عقلا نمى‏توانند آن را تغییر دهند و به این دلیل لزوم حکمى است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:33:00 ب.ظ ]






م 139 لایحه‌ی‌ اصلاح ‌قانون ‌تجارت مقرر داشته که هر صاحب سهم می‌تواند از 15 روز قبل از تشکیل مجمع عمومی در مرکز شرکت به صورت حساب‌ها مراجعه کرده و از ترازنامه و حساب سود و زیان و گزارش عملیات مدیران و گزارش بازرسان رو نوشت بگیرد. سهامداران که مهمترین گروه استفاده‌کنندگان از صورت‌های مالی هستند، منافع خود را در اطلاعات سود جستجو می‌کنند.[39] بر اساس م 220 نیز حق کسب اطلاع برای سهامداران، در مدت تصفیه‌ی شرکت سهامی وجود دارد. بنابراین هر سهامدار برای اظهار نظر در امور مالی شرکت و نحوه‌ی اداره‌ی آن و همچنین برای اتخاذ تصمیم درباره‌ی عزل و نصب مدیران و بازرسان یا هر تصمیم دیگری می‌توانند بر اساس ماده‌ی 220 از تراز‌نامه و حساب سود و زیان تصویر تهیه کنند. 2-6-1-2-4–  حق رای سهامدار سهم، دارای حق رای است. سهامدار می‌تواند در مجامع‌عمومی حاضر شده و در اتخاذ تصمیمات و اداره‌ی شرکت با رای خود، مشارکت کند. حق حضور و دادن رای از سوی سهامدار حق سهامدار است، نه تکلیف سهامدار و امکان اجبار سهامدار به دادن رای وجود ندارد (مواد 84-75 و 87 ل.ا.ق.ت). حق رأی سهامداران در شرکت سهامی، تابغ اصل نسبیت است، یعنی هر کس در شرکت، سهام بیشتری داشته باشد از حق رأی بیشتری برخوردار است. اساساً هر سهامدار بیش از یک رأی نمی‌تواند داشته باشد. ولی اساسنامه شرکت می‌تواند با توجه به تبصره 2 م 24 لایحه 47، سهام ممتاز را برای دسته خاصی از سهامداران یا مؤسسان قائل شود و حق رای بیشتری برای آنان قائل شود، در غیر این صورت ایجاد سهام دارای چند رأی، خلاف اصل تساوی حقوق صاحبان سهام است. در مورد مجامع‌ عمومی‌فوق‌العاده در صورتی که اساسنامه، سهام دارای چند رأی را پیش‌بینی کرده باشد، مقررات اساسنامه در نظر گرفته نمی‌شود و کلیه‌ی سهام، دارای آراء مساوی می‌باشد (م 74 ق.ت). البته حق رأی صاحب سهم جنبه مطلق ندارد و گاه قابل حذف نیز است، مانند سهمی که کل مبلغ اسمی سهام خود را پرداخت نکرده و با وجود اخطار شرکت، از پرداخت باقی مانده مبلغ آن خودداری کرده است (مواد 35 الی 37 ل.ق 1347). امکان واگذاری حق رای وجود دارد؛ زیرا در قانون تجارت و لایحه خلاف آن مقرر نشده استاین واگذاری در واقع دادن نمایندگی صاحب سهم به منتقل‌الیه است و به عنوان اعطای وکالت است که در قانون ممنوع نشده است. دادن وکالت فقدان حق رای برای سهامدار محسوب نمی‌شود و م 102 ق.ت حضور وکیل در مجامع عمومی را، حضور سهامدار صاحب حق رای به شمار می آورد؛ وکالت بلاعزل را باطل نیز می‌داند زیرا مانع از آزادی عمل سهامدار (صاحب حق رای) می‌باشد. 2-6-1-2-5–  حق حضور در مجامع عمومی در نتیجه قائل شدن حق رای برای سهامدار در مجامع عمومی، حق حضور در مجامع برای سهامدار استنباط می‌شود. این حق قائم به شخص نیست. ماده‌ی 102 ق.ت حضور وکیل یا قائم مقام قانونی صاحب سهم و یا نماینده و نمایندگان شخص حقوقی را حضور خود صاحب سهم دانسته است. 2-6-1-2-6–  حق معامله آزاد سهام ویژگی اساسی سهم قابلیت انتقال آن است و نمی‌توان صاحب سهام را از واگذاری و فروش سهام منع کرد ولی امکان محدودیت نسبت به این حق در اساسنامه وجود دارد. در اساسنامه شرکت می‌توان قید کرد که واگذاری سهام باید با موافقت هیأت مدیره یا مجمع عمومی شرکت باشد. در شرکت سهامی خاص، نقل و انتقال سهام مشروط به موافقت مدیران شرکت یا مجامع عمومی صاحبان سهم است «مفهوم مخالف م 41 ل.ا.ق.ت»؛ البته این به این معنا نیست که می‌توان در شرکت سهامی خاص حق انتقال صاحب سهم را به طور مطلق از او گرفت و در واقع به این معنی است که می‌توان با انتقال سهام به خریدار معرفی شده از سوی سهامدار فعلی موافقت نکرد. در خصوص سهام بی‌نام امکان اعمال این قاعده وجود ندارد زیرا این نوع سهام با قبض و اقباض منتقل می‌شود، ولی راجع به سهام بانام وجود این قید در اساسنامه صحیح است. بر اساس م 24 ل.ا.ق.ت نه خود سهامدار و نه شرکت اجازه‌ی حذف این حق از سهامدار را ندارند. 2-6-1-3-  ماهیت حقوقی «حقوق ناشی از سهم» 2-6-1-3-1-  حق دینی


lass="entry-footer">Edit“پایان نامه حقوق صاحبان سهام، وکالت بلاعزل”
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:32:00 ب.ظ ]





2-نسبت‌های ارزش بازار: برطبق این روش نسبت هر منبع تامین مالی برابر است با ارزش بازار آن منبع تقسیم بر ارزش بازار همه منابع مالی بلندمدتی که توسط شرکت به کارگرفته شده است. مزیت آن عبارت است از: تحت این فرض که ریسک تجاری و ریسک مالی بدون تغییر باقی خواهد ماند هزینه سرمایه محاسبه شده با بهای تمام شده بازار جاری و نسبت‌های ارزش بازار جاری، معیار معتبرتری از حداقل متوسط نرخ بازده لازم روی سرمایه گذاری‌های جدید است. معایب آن را می‌توان به شرح زیر برشمرد: برای شرکت‌هایی که در بورس پذیرفته نشده‌اند یا سهامشان به طور فعال در بورس معامله نمی‌شود ارزش بازار ممکن است قابل تحصیل نباشد، وقتی که قیمت‌های اوراق بهادار تحت تاثیر سوداگری قرار می‌گیرند ممکن است از ارزش‌های بازار منحرف شوند. 3- طرح تامین مالی: وزن‌هایی که تحت این سیستم اعمال می‌شوند عبارتند از نسبت‌های منابع تامین مالی مختلفی که برای حمایت از بودجه سرمایه‌ای شرکت بکار می‌روند. اگرچه این روش ممکن است به لحاظ آنکه برطرح تامین مالی ارائه شده متکی است جالب به نظر برسد اما دارای موانع و محدودیت‌های جدی است زیرا ممکن است تخمین زدن چنان ترکیب تامین مالی که برای تامین مالی سرمایه گذاری‌های حال و آینده مورد استفاده قرار خواهد گرفت قبل از اندازه گیری قابلیت سودآوری و حجم مخارج نقدی سرمایه گذاری وابسته به بودجه سرمایه‌ای پیشنهادی دشوار باشد بر مبنای طرح تامین مالی باز هم لازم است که قبل از تعیین بودجه سرمایه‌ای، هزینه سرمایه‌ای برآورد گردد. 2-4-4-5-3- سرمایه به کارگرفته شده (CAPITAL) و نحوه محاسبه آن کلیه وجوه نقدی که در طی عمر شرکت بدون در نظر گرفتن منابع تامین مالی وجوه، مصرف می‌شود سرمایه نام دارد. استوارت می‌گوید تامین مالی سرمایه چه از طریق بدهی یا حقوق صاحبان سهام مهم نیست، مهم این است که آیا مدیریت سرمایه را به نحو بهینه استفاده می‌کند یا خیر؟ به عبارتی استفاده بهینه از وجوهی که در حساب سرمایه شرکت ذخیره می‌شود به موفقیت مدیریت شرکت در کسب عایدات ناشی از سرمایه و نرخ تنزیل عایدات بستگی دارد. سرمایه به کارگرفته شده می‌تواند از طریق جمع ارزش دفتری خالص دارایی‌های شرکت و تعدیلاتی به شرح زیر برآورد گردد: تبدیل حسابداری تعهدی به حسابداری نقدی (ذخیره‌های حسابداری که براساس مبنای تعهدی در حساب‌ها ثبت شده‌اند، برگشت داده می‌شوند). تبدیل دیدگاه تصفیه اعتباردهندگان به دیدگاه تداوم فعالیت سهامداران (هزینه‌های تحقیق وتوسعه و بازسازی، سرمایه‌ای می‌شوند). تبدیل تلاش‌های موفقیت‌آمیز به حسابداری هزینه‌یابی کامل (برگشت زیان‌های انباشته). 2-4-4-5-4- سود خالص عملیاتی بعد از کسر مالیات (NOPAT) و نحوه محاسبه سود خالص عملیاتی بعد از کسر مالیات یا NOPAT عبارت است از سود بعد از مالیات حاصل از عملیات شرکت، که در محاسبه آن اثر ثبت‌های غیرنقدی حسابداری حذف و صرفه جویی مالیاتی ناشی از هزینه‌های تامین مالی از سود کسر گردیده است . اگر دو شرکت مقادیر مختلفی بدهی داشته باشند و همچنین هزینه‌های بهره آن‌ها نیز مقادیرمتفاوتی باشد این دو شرکت می‌توانند فعالیت عملیاتی یکسان داشته باشند اما سودهای خالص آن‌ها متفاوت خواهد بود . هر کدام از این شرکت‌ها که بدهی بیشتری دارد سود خالص کمتری نیز خواهد داشت. سود خالص یقینا مهم است اما همیشه منعکس کننده عملکرد واقعی در فعالیت‌های شرکت نیست و یا نشان دهندن اثربخش بودن فعالیت‌های مدیران عملیاتی آنان نمی‌باشد. یک مقیاس بهتر برای مقایسه عملکرد مدیران عبارت است از سود عملیاتی خالص بعد از کسرمالیات (NOPAT). که منظور آز آن عبارت از مقدار سودی است که یک شرکت در صورتیکه اگر هیچ بدهی نداشته و یا دارائی مالی نگهداری نکند می‌تواند تولید کند سود عملیاتی خالص بعد از کسرمالیات به صورت رابطه زیرمی‌باشد ( اصلانی، 13889) (نرخ مالیات– 1 ) EBIT = NOPAT افزایش در ذخایر معادل سرمایه که در جهت حذف اثر ثبت‌های غیر نقدی حسابداری محاسبه می‌شوندNOPAT را به معیار بسیار واقعی برای اندازه گیری بازده نقدی ایجاد شده برای سرمایه گذاران در اثر فعالیت‌های مستمر تبدیل می‌کنند. نحوه محاسبه آن در بخش‌های بعدی توضیح داده می‌شود. در محاسبه NOPAT در بخش غیر نقدی حسابداری یک استثناء وجود دارد و آن استهلاک می‌باشد برای رسیدن به NOPAT هزینه استهلاک باید از درآمدهای عملیاتی کسر گردد زیرا این هزینه قابل قبول مالیاتی است و دارایی‌های مصرف شده در عملیات شرکت می‌بایستی قبل از کسر بازده سرمایه‌گذاری توسط سرمایه گـذاران جایگزین.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:32:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم