گیلفورد نخستین کسی بود که مبحث تفکر واگرا را در روانشناسی آفرینندگی مطرح کرد . در نظریه او تفکر واگرا ابتدا به وسیله سلیس و روان بودن ، انعطاف پذیری و اصالت فکر مشخص می شود . سلیس و روان بودن به تعداد ایده هایی که ما در یک موقعیت مشخص ایجاد می کنیم ، گفته می شود . انعطاف پذیری به تعداد طبقات مختلف ایده ها        گفته می شود . اصالت فکر به تازه و نو بودن ایده ها اطلاق می شود . متفکران خلاق از طریق ایجاد عقاید گوناگون ، بدیع و تازه مشخص می شوند . دیدگاه تورنس نسبت به آفرینندگی (خلاقیت) یکی دیگر از دانشمندانی که در زمینه آفرینندگی نظریه پردازی کرده و پژوهش های زیادی انجام داده پاول تورنس است . او در جدیدترین اظهار نظرش در مجله بازنگری روانشناسی پرورشی ، سه تعریف برای آفرییندگی ارائه داده است :  ۱. تعریف پژوهشی     ٢. تعریف هنری  ٣. تعریف وابسته به بقاء در تعریف پژوهشی ، تفکر آفریننده عبارت است از فرآیند حس کردن مشکلات ، مسائل ، شکاف در اطلاعات ، عناصر گمشده ، چیزهای ناجور ، حدس زدن و فرضیه سازی درباره این نواقص و ارزیابی و آزمودن این حدس ها و فرضیه ها ، تجدید نظر کردن و دوباره آزمودن آنها و بالاخره انتقال نتایج . آزمون تفکر آفریننده تورنس ، تفکر آفریننده را با تعدادی سؤال کلامی و تصویری می سنجد . رابطه خلاقیت ، هوش و پیشرفت تحصیلی پژوهش های بسیاری انجام شده که در آنها رابطه بین هوش و خلاقیت مورد بررسی     قرار گرفته اند . نتایج این پژوهش ها نشان داده اند که بین نمرات حاصل از آزمون های هوش و نمرات به دست آمده از وسایل سنجش خلاقیت همبستگی بالایی وجود ندارد . تورنس میانه همبستگی های بین نمرات   آزمون های هوش و آزمون های آفرینندگی را در ۱٨٧ پژوهش که به همین منظور انجام گرفته اند ، محاسبه کرده و ضریب همبستگی ٢٠/٠ + را که ضریبی نسبتا” پایین است ، گزارش کرده است . گیج و برلاینر می گویند ضرایب همبستگی پایین گزارش شده بین هوش و خلاقیت ، نظیر ضریب فوق ممکن است به سبب تجانس زیاد افراد مورد آزمایش کاهش یافته باشد یعنی اینکه احتمالا” آزمودنی های این پژوهش ها از سطح هوشی بالایی برخوردار بوده اند . لفرانسوا نیز همین عقیده را دارد و در توجیه این مطلب می گوید وقتی که ضریب همبستگی هوش و خلاقیت کسانی که هوشبهر آنها ۱٢٠ به بالا است ، محاسبه می شود ، بسیار پایین است اما زمانی که نمرات هوش و خلاقیت همه دانش آموزان مورد استفاده قرار می گیرند ، ضریب همبستگی بین هوش و خلاقیت بزرگتر است . لفرانسوا می گوید : « چیزی که مشخص است این است که آزمون های هوش به تنهایی راه خوبی برای شناسایی کودکان آفریننده نیستند » . رابطه بین نمرات آزمون های پیشرفت تحصیلی و آزمون های آفرینندگی نیز خیلی چشمگیر نیست . بنابراین از روی نمرات پیشرفت تحصیلی یا موفقیت های کلاسی دانش آموزان نیز نمی توان افراد خلاق یا افراد دارای تفکر واگرا را انتخاب نمود . تورنس گزارش کرد که بین قضاوت معلمان از تواناییهای خلاق دانش آموزان خود و فعالیت های خلاقی که این دانش آموزان پس از گذشت ۱٢ سال عملا” از خود نشان دادند هیچگونه رابطه معناداری دیده نشد . معنی این سخن آن است که معلمان نمی توانند دانش آموزان آفریننده خود را به خوبی تشخیص دهند . رابطه خلاقیت و نبوغ با بیماری های روانی رابطه خلاقیت و نبوغ بیماری های روانی حداقل دو هزار سال مورد بحث بوده است . ارسطو خلاقیت را با صرع ، ملانکولی و افسردگی منسوب می دانست .                      وی نوشته است « کسانیکه در زمینه فلسفه ، سیاست ، شعر و هنر افراد برجسته شمرده شده اند ، همگی تمایل به افسردگی داشته اند » . رابرت برتون نیز در « آناتومی ملانکولی » رابطه جنون و خلاقیت را در قرن ۱٧ مورد توجه قرار داد . تا اواخر قرن ۱٩ جنون را به نبوغ نسبت می دادند اما در اوائل قرن ٢٠ هولاک الیس با چاپ کتابی در مورد نوابغ بریتانیا رابطه جنون و خلاقیت را مردود دانست . به طور کلی می توان گفت نه همه افراد خلاق دچار بیماری روانی می گردند و نه هر بیمار روانی فردی خلاق و با استعداد است اما نگاهی به تعداد افراد صاحب خلاقیت هنری که دچار بیماری مانیک دپرسیو بوده اند این تصور را به ذهن متبادر می سازد که شاید     رابطه ای بین خلاقیت و اختلالات خلقی  وجود داشته باشد .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...