• تغییر قوانین مربوط به مالکیت و نحوه تقسیم سود
  • وضع قوانین علیه تقلب های بازرگانی و اجرای دقیق آن
  • اعمال سیاست آموزش اجباری و به کارگیری یک سیستم امتحان گیری توسط دولت
  • تنظیم ساعات کار کارگران
  • برقراری تجارت آزاد و عدم به کارگیری سیاست های حمایتی، مگر در مورد صنایعی که در ابتدای تولید هستند.

  ج  کارل مارکس کارل مارکس همانند کلاسیک‌ها به طور صریح و مشخص به الگوی توسعه نپرداخته است بلکه به تحلیل یک فرآیند و مراحلی که تغییر و تحولات کمی و کیفی جامعه را شکل می‌دهد پرداخته است. دیدگاه وی تأثیر عمیقی بر سیستم اقتصادی کشورهای اروپایی شرقی، چین و سایر کشورهای سوسیالیستی داشته است. به نظر مارکس تحقق توسعه از طریق یک فرایند وعبوراز مراحل مختلف انجام می‌گیرد. به نظروی تمام حوادث ورویدادهای تاریخی نتیجه مبارزه اقتصادی مداوم بین طبقات مختلف اجتماعی یک جامعه است. مارکس می‌گوید در هر جامعه‌ای و در هر برهه‌ای از زمان وضعیتی ایجاد خواهد شد که بین نیروهای مولد (عوامل توسعه) با طبقات بازدارنده رشد و توسعه اقتصادی مبارزه‌ای صورت خواهد گرفت و درنهایت نیروهای مولد پیروز شده و توسعه اقتصادی به طور کامل محقق خواهد شد. مبارزات فوق، جامع بشریت را از پنج مرحله تاریخی ( فرایند پنج گانه توسعه) عبور می‌دهد که عبارتند از : 1- کمون های اولیه 2- برده داری 3- فئودالیسم 4- سرمایه داری 5- کمونیسم «در دوره اول ، فنون تولید ، ابتدایی است. ویژگیهای این دوره عدم وجود مالکیت خصوصی، توزیع عادلانه و عدم وجود تضاد بین انسان ها است. در دوره دوم مبارزه بین بردگان و برده داران جریان دارد. اصل مالکیت بر نفس انسانها جاری است و با تولید بیش از نیاز، امکان زنده نگه داشتن اسیران فراهم شد و در نتیجه مالکیت خصوصی شکل گرفت. در دوره سوم جامعه در طبقه صاحب زمین (فئودال) و طبقه بی زمین ( دهقان) است که طبقه دهقان مجبور به کارکردن بر روی زمین است. رقابت بین دو طبقه به شورش می‌انجامد. تجار از شورش دهقانان حمایت نموده و آنان را پذیرا می‌شوند. در مرحله چهارم مبارزه بین کارگر و طبقه سرمایه دار شکل می‌گیرد. طبقه کارگر تنها با فروش نیروی کار خود به صورت مزدوری قادر به ادامه حیات بود. در جامعه سرمایه اری روز به روز فاصله بین دو طبقه فوق افزوده می شود تا جایی که کارگران با یکدیگر متحد شده و با سازماندهی منطقی، انقلاب اجتماعی رخ داده و طبقه سرمایه دار را از بین برده و دیکتاتوری پرولتاریا حکومت را به دست می گیرد و جامعه سرمایه داری به جامعه سوسیالیستی تبدیل می‌شود. در مرحله پنجم پس از اینکه مبارزات طبقه کارگر به بارنشست و نظام سوسیالیستی به وجود آمد هر کس به اندازه توانایی خود کار می‌کند و به اندازه احتیاج خود از تولید جامعه برداشت می‌کند و دلیلی برای تضاد و تخاصم بین طبقات اجتماعی وجود ندارد.»[9] د  آرتورلوئیس آرتورلوئیس در مسائل اقتصادی توسعه و مطالعات بسیاری دارد و با توجه به تجربیاتش از کشورهای مختلف به تمام مسائل مرتبط با توسعه اقتصادی اشاره کرده است. وی تئوری توسعه اقتصادی خود را از طریق عرضه نامحدود نیروی کار برای اولین بار در سال های دهه 1950 به چاپ رسانید. لوئیس روند توسعه اقتصادی را در یک اقتصاد دو بخش سرمایه داری و غیر سرمایه داری (سنتی یا خود اشتغالی تحلیل می‌کند. بخش سرمایه به نظر وی دارای ویژگیهای زیر می‌باشد: 1- هدف این بخش سبک سود می باشد 2- کارگران مزد بیشتر به خدمت گرفته می‌شوند 3- تولید محصولات به منظور فروش آن در بازار است. 4- در این بخش از سرمایه مولد یا قابل تولید مجدد استفاده می گردد 5- تولید محصول به ازای هر نفر بسیار بالا است. بخش سنتی ( خود اشتغالی) در دیدگاه وی دارای ویژگیهای زیر می‌باشد: 1- کارگران برای خود کار می کنند. 2- تولید سرانه این بخش در مقایسه با اقتصاد سرمایه داری بسیار ناچیز است 3- دراین بخش از سرمایه  مولد استفاده نمی‌گردد 4- بهره وری نهایی یک کارگر در حد صفر می‌باشد 5- مصرف کارگران در این بخش گاهی اوقات از تولید متوسط شان بیشتر است.»[10] لوئیس فرایند توسعه اقتصادی را از طریق انتقال نیروی کار از بخش سنتی به بخش سرمایه داری به صورت خود به خود ارائه نمی‌دهد ، بلکه آن را در چهارچوب یک برنامه توسعه که با اصول و قواعدی تنظیم شده باشد عرضه می‌کنند. در همین راستا در سال 1976 کتابی را تحت عنوان «برنامه ریزی توسعه» تنظیم و منتشر می‌سازد. به نظر وی در برنامه ریزی توسعه اقتصادی باید به سه موضوع توجه کرد که عبارتند از : « 1- اتخاذ سیاستهای مناسب و جامع برای توسعه اقتصادی. 2- اندازه برنامه متناسب با نیاز وامکانات جامعه باشد. نیازهای اساسی جامعه را شناسایی و سپس برنامه ریزی کرد. البته نیازها جنبه تعیین کننده ای ندارد بلکه امکانات و منابع موجود

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...