1. منشور ملل متحد, که در حکم قانون اساسی جامعه جهانی کنونی تلقی می شود, در مقدمه به منظور حفظ صلح وامنیت بین المللی به ایجاد شرائط لازم برای حفظ عدالت واحترام به الزامات ناشی ا معاهدات و سایر منابع حقوق بین الملل تاکید می کند و نیز در ماه اول بند یک , تصفیه اختلافات بین المللی را بر طبق عدالت و حقوق بین الملل لازم می شمارد.

نخستین سئوالی که دراین مورد به ذهن می آیداین است که : آیا عدالت و حقوق بین الملل , به عنوان دو عنصر متباین در منشور ملل متحده آمده و یا هر دو تعبیری از یک حقیقت است که دراین صورت ذکر یکی از آن دو زائد خواهد بود. بنابراحتمال اول , حقوق بین المللی که با موازین عدالت وفق ندهد چه اعتباری می تواند داشته باشد واصولا عدالت خارج از قواعد حقوقی نیز چیزی جز یک ارزش اخلاقی و معنوی که الزام آور نیست نمی باشد. دراساسنامه دیوان بین المللی دادگستری , که رکن قضائی سازمان ملل متحداست , کلیه کشورهایی که اساسنامه دیوان را پذیرفته اند ملزم گردیده اند که صلاحیت دیوان را در کلیه دعواهای حقوی درباره موضوعات مربوط به حقوق بین الملل بی نیاز از موافقتنامه خاصی بشناسند. آیا, حقوق بین الملل مورداستناد دراین اساسنامه , همان سیستم مورد بحث حقوقدانان صاحب نظراست یا نظامی که کمیسیون حقوق بین الملل وابسته به سازمان ملل متحد, طبق مصوبه 1947 سازمان , می بایست به تدوین آن همت می گماشت و به مجمع عمومی تسلیم می نمود و مجمع عمومی به نوبه خود می توانست کنفرانس بین المللی برای انعقاد میثاق درباره آن موضوعات تشکیل دهد و کنفرانسهای تدوینی نیز پس از تصویب میثاقها برای امضاء تصویب و پذیرش کشورها آنها را مفتوح نمایند؟ به عبارت دیگر, وقتی منشور ملل متحد در حکم قانون اساسی برای جامعه جهانی بشر تلقی می شود, حقوق بین المللی که در منشور ملل متحد, بکرات , مورداشاره واستناد قرار گرفته , آیا به مثابه حقوق اساسی یک در زمینه قوانین اساسی کشورهاست , که از یک سلسله تئوریها بحث می کند و نظرات حقوقدانان را در زمینه مسائل مربوط به حقوق و وظائف واختیارات حکومت , دولت و مردم مورد مطالعه واحیانا نقد قرار می دهد, و یا به منزله حقوق اساسی دواست که در حقیقت تفسیری بر یک قانون اساسی و مبین قواعد و مقرراتی است که طبق منشور ملل متحد مورد توافق ملتها قرار گرفته است ؟

  1. موضوع حقوق بین الملل , دولتها هستند و براساس سیستم موجود, که منشور ملل متحد مبین آن است , دولتهای عضو باید نماینده واقعی ملتهای خود باشند. مقدمه منشور را جمله:[ ما مردم ملل متحد] آغاز شده است . حال باید دید همه دولتهایی که موضوع حقوق بین الملل هستند و یا عضو دو سازمان ملل متحدند,ازاراده آزاد ملتها و براساس خواست وانتخاب مردمشان قدرت سیاسی را به دست گرفته اند؟ آری , وجود دولتهای تحمیلی و دست نشانده و رژیمهای کودتا در سطح جهان و ناپایداری دولتها در روند تحولات بین المللی ,اساس نظام بین الملل کنونی را سست و بی اعتبار کرده است . دراین زمینه یکبار دیگر در بحث مربوط به شناسائی دولتها سخن خواهیم گفت .

8 یک سیستم حقوقی , نیاز به اقتدارات عالیه و سازمانی دارد که مرجع قانونگذاری و مرجع قضائی و مرجع اجرائی آن مشخص باشد, در صورتی که با وجود چنین اقتدار و سازمان برتر به مقیاس جهانی , حاکمیت و استقلال دولتها نقض خواهد شد واز سوی دیگر, معمولا کشورها,اصول و مقررات حقوق بین الملل را تا جائی رعایت می کنند که با منافع آنها برخورد نداشته باشد واگر نظام حقوقی بین المللی ,از طریق اعمال قوه قهریه جنگ , ضعف ناشی ازاین نقیصه را جبران نماید نقص غرض خواهد بود. آنجا که زور حاکم است جای حقوق نیست . 9.حق وتو در سازمان ملل متحد, در حقیقت خط بطلانی است بر همه قواعد حقوق بین الملل و نقش ملل متحد در تامین صلح وامنیت بین المللی و خود نقضی است بر مفاد منشور ملل متحد، زیرا مظهر آشکارترین و ظالمانه ترین تبعیض و ستم در مقیاس جهانی است .

  1. تعارض حقوق بین الملل , با حقوق داخلی کشورها که در بحثهای آینده درباره آن به تفصیل بررسی خواهیم کرد.

ضعفهای کاربردی سیستم موجود حقوق بین الملل اما از نقطه نظر کاربرد تئوری نظام حقوقی بین الملل , براساس سازمان ملل متحد, بررسی مساله وضوح بیشتری می تواندانجام گیرد،زیرا حقائق عینی موجود بی اعتباری این سیستم کرده است دراین مورد کافی است که به نکات زیر توجه نماییم :

  1. حقوق بین الملل ,امروز عملا تنها رسالتی که بر عهده دارد حفاظت از موقعتیهای ساختگی و کاذبی است که به وسیله زور و در شرایط نابرابر ملتها و دولتها به وجود آمده است،زیرا قانونگذار و مجری و قاضی حقوق بین المللی همان سازمان همان سازمان ملل متحداست که عملا جز در جهت منافع ابرقدرتها واقمار آنها گام موثری بر نمی دارند.

ابرقدرتها طبق منافع واهدافی که دارند, در گوشه و کنار جهان حادثه آفرینی می کنند و مصائب و مشکلات خرد و کلانی را به وجود می آورند و سپس در سازمان ملل متحد, بااعمال نفوذ همه آن مشکلات را بدلخواه خود حل و فصل و دولتهای متجاوزی را تبرئه و دولتهای ستمدیده ای را محکوم می کنند و همه ارزشهای تصریح شده در منشور ملل متحد را مانند، صلح ,امنیت بین المللی , عدالت , برابری , عدم مداخله درامور داخلی کشورها, حقوق بشر, حقوق دولتها, عدم توسل به زور و تهدید واستقلال را در چهارچوب اهداف و منافع خود

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...