پایان نامه سازمان بهداشت جهانی، تعریف سلامت روانی |
ج ) الگوی کلی نگر: این الگو سلامتی را بر حسب کلیت شخص تعریف میکند و جنبههای زیست شناختی، فیزیولوژیکی، روانی، هیجانی، اجتماعی، معنوی و محیطی افراد را شامل میشود و بر سلامتی بهینه، پیشگیری از بیماری و حالتهای روانی و هیجانی مثبت متمرکز است. الگوی کلی نگر، سلامت معنوی را نیز در بر میگیرد که الگوی پزشکی فاقد این بعد میباشد. بر خلاف الگوی پزشکی که معتقد است شخصی که بیمار نیست یا از بیماری رنج نمیبرد، تا حد ممکن سالم است، الگوی کلی نگر، سلامت را حالت بهینه و یا رفتارهای مثبت میداند(ادلین[52] و همکاران، 1999).
2-9-2 ) ابعاد سلامت
دانشمندان معتقدند که سلامت دارای ابعادی به شرح زیر است: 1ـ سلامت جسمانی: عبارت است از سلامت بدن که این سلامت از طریق خوردن و آشامیدن صحیح، ورزش منظم، اجتناب از عادات مضر، آگاهی یافتن و احساس مسئولیت در قبال سلامت و تندرستی، به دنبال مراقبتهای پزشکی مورد نیاز و شرکت دادن در فعالیتهایی که به پیشگیری از بیماری کمک میکند، محقق میشود(ادلین و همکاران، 1999). سلامت جسمانی به منزله ادراک و انتظار مثبت از وضعیت جسمانی مناسب است. این یک واقعیت است که ما فاقد ابزارهایی هستیم که بتوانیم بطور کامل سلامت به ویژه سلامت مثبت را توصیف و پیش بینی کنیم(ادلین و همکاران، 1999). 2ـ سلامت اجتماعی : یعنی توانایی انجام موثر و کارآمد نقشهای اجتماعی بدون آسیب رساندن به دیگران. سلامت اجتماعی در واقع همان ارزیابی شرایط و کار فرد در جامعه است. این بعد از سلامتی بطور مشترک توسط روانشناسان و جامعه شناسان مورد توجه قرار گرفته است (ادلین و همکاران، 1999). 3ـ سلامت هیجانی : این بعد از سلامت به فهم هیجانها و شیوه صحیح مقابله با مشکلاتی که در زندگی روزمره پدید میآید و چگونه تحمل کردن تنیدگی، اشاره میکند(ادلین و همکاران، 1999). 4ـ سلامت عقلانی : سلامت عقلانی یعنی داشتن ذهن باز به عقاید و مفاهیم جدید. به عبارت دیگر سلامت عقلانی عبارتست از فهم این نکته که شخص باطناً دارای انرژی لازم و مناسب برای انجام فعالیتهای عقلانی میباشد. محققان معتقدند که فعالیتهای بسیار زیاد یا بسیار کم، تاثیر منفی بر سلامت میگذارد. مقدار متوسطی از فعالیت عقلانی در حد بهینه بوده و مناسب است(نایدو[53]، 2000). 5ـ سلامت معنوی : در مورد سلامت معنوی تعاریف متعددی ارائه شده است. برای مثال به نظر ادلین و همکاران (1999) سلامت معنوی یعنی «حالت تعادل و نظم فرد با خود و دیگران و توانایی موازنه ساختن بین نیازهای درونی با خواستهها و تقاضاهای بقیه دنیا». الیسون (1986) سلامت معنوی را «نیروی یکپارچه بیت ذهن و بدن» و گرین برگ (1986) آنرا «عقیده به یک نیروی وحدت بخش» و برخی از مولفان دیگر سلامت معنوی را «ادراک مثبت از معنی و هدف زندگی» میدانند(باباپور، 1381). 6ـ سلامت روانی : مولفان مختلف تعاریف متفاوتی از سلامت روان ارائه داده اند. این تنوع در تعاریف میتواند ناشی از تفاوت رویکردهای مختلف در روان شناسی و اعتقاد متفاوت مولفان نسبت به مولفههای مختلفی که در ارتباط با سلامت روان وجود دارد و در برخی مواقع بواسطه نتایجی که از پاره ای از بررسیهای بدست میآید، باشد. پیش از پرداختن به تعریف سلامتی روانی لازم است به یک نکته اشاره نماییم. سه واژه «بهداشت روانی» و «سلامت روانی» و «بهزیستی روانی» گرچه دارای معانی متفاوتی هستند، ولی در مواردی به جای یکدیگر به کار میروند(هرشن سن، 1988، ترجمه منشی طوسی، 1374: 53). بهداشت روانی زمینه تخصصی در محدوده روانپزشکی است و هدف آن ایجاد سلامت روان بوسیله پیشگیری از ابتلا به بیماریهای روانی، کنترل عوامل موثر در بروز بیماریهای روانی، تشخیص زودرس بیماریهای روانی، پیشگیری از عوارض ناشی از برگشت بیماریهای روانی و ایجاد محیط سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی است، پس بهداشت روانی علمیاست برای بهزیستی، رفاه اجتماعی و سازش منطقی با پیش آمدهای زندگی (هرشن سن، 1988، ترجمه منشی طوسی، 1374: 53). برای تعریف سلامت روانی لازم است سلامت عمومیتعریف شود. سلامت عمومیعبارت است از علم و هنر پیشگیری از بیماریها و طولانی کردن سلامت و توانایی بشر که از راه کوششهای دسته جمعی افراد به منظورهای زیر انجام میشود: سالم سازی محیط، کنترل بیماریهای واگیردار، آموزش سلامت عمومی، ایجاد خدمات پزشکی و پرستاری برای تشخیص زودرس و درمان به موقع بیماریها، ایجاد و توسعه یک سیستم اجتماعی که در آن هر فرد از وسایل لازم زندگی برای نگهداری سلامت روانی خود بهره مند باشد، به طوری که هر یک از افراد اجتماع بتوانند از حق طبیعی خود یعنی سلامت و زندگی طولانی بهره مند شوند(مطلبی، 1373، به نقل از معنوی پور، 1391) حال به برخی تعار ارائه شده در مورد سلامت روانی میپردازیم: درباره تعریف مفهوم سلامت روانی، هر فرهنگی بر اساس معیارهای خود به دنبال تعریفی از آن است؛ این تعریف نه تنها در فرهنگهای مختلف متفاوت است بلکه در زمانهای مختلف نیز فرق دارد (برانون و فیست[54]، 1996). دو تعریف عمده برای سلامت روانی وجود دارد، در تعریف اول منظور از سلامت روانی، رشته ای از سلامت عمومیاست که در زمینه کاستن بیماریهای روانی در یک اجتماع فعالیت میکند و در تعریف دوم سلامت روانی، به معنای سلامت فکر است و منظور نشان دادن وضع مثبت و سلامت روانی است که خود میتواند نسبت به ایجاد سیستم با ارزشی درباره ایجاد تحرک و پیشرفت و تکامل در حد فردی، ملی و بین المللی کمک میکند(حسینی، 1374 به نقل از معنوی پور، 1391). امروزه سلامت روانی را جنبه ای از مفهوم کلی سلامت میدانند. حال تعریف سلامت روانی چیست؟، آیا سلامتی، فقط نبود بیماری است؟ طبق نظر جورج استون (1987) سلامتی در دو گروه جای میگیرند: گروه یک، آنهایی هستند که سلامتی را نبود بیماری میدانند و همه تلاش میکنند تا به این حالت ایده آل برسند؛ گروه دیگر آنهایی هستند که سلامتی را تنها نبود بیماری نمیدانند بلکه حرکت به طرف سلامتی بیشتر را بهتر از حرکت در جهت متضاد میدانند(علی اکبری دهکردی و همکاران، 1390). آنها معتقدند سلامتی یعنی بهزیستی، یعنی استفاده خوب از توانمندیها؛ این گروه، سلامتی را در همه جنبههای زندگی زیستی، روانی و اجتماعی جستجو میکنند(برانون و فیست، 1996)؛ برای نمونه تعریف سازمان بهداشت جهانی از مقوله سلامت روانی(1974) چنین است: سلامت روانی در مفهوم کلی بهداشت جای میگیرد و بهداشت یعنی داشتن توانایی کامل برای ایفای نقشهای اجتماعی، روانی و جسمیو در واقع، بهداشت تنها نداشتن بیماری یا عقب ماندگی نیست (برانون و فیست، 1996). تعریف سلامت روانی همواره در حال تغییر بوده به طوری که تعریف مورد قبول در آغاز قرن بیستم، امروزه ناقص به نظر میرسد(کافی وهارت من[55]، 2008). در دهههای اخیر از سوی متخصصان تعاریف متعدد و گوناگونی ارائه شده است، به همین دلیل پیدا کردن تعریفی جامع برای آن امری دشوار است. پزشکان و افرادی که با دید پزشکی به مساله نگاه میکنند، بهنجاری یا سالم بودن را نداشتن علائم بیماری تلقی میکنند و به عبارتی سلامتی و بیماری را در دو قطب مخالف یکدیگر قرار میدهند و برای اینکه فردی سالم، بیمار شود بایستی از قطب سالم به قطب مخالف برود(ذیمرمن[56] و همکاران، 2008). نبود علائم بیماری روانی یا از بین رفتن علائم بیماری در اثر درمان، به این معنی نیست که فرد دارای سلامت روانی و سالم است (میلانی فر، 1378؛ ویلیامز[57]، 2008، به نقل از معنوی پور، 1391). فرهنگ روان شناسی ربر[58] (1996) واژه سلامت روان را برای توصیف اشخاصی به کار میبرد که در بالاترین سطح کنش وری رفتاری و سازش پذیری هیجانی و سازش یافتگی رفتاری هستند و فقط به این مفهوم به کار نمیرود که شخص دچار بیماری نباشد (مارکس و وودز[59]، 2007 به نقل از معنوی پور، 1391). سازمان جهانی سلامت، سلامت روانی را چنین تعریف میکند: «سلامت روانی در درون مفهوم کلی سلامت قرار میگیرد و سلامت روانی یعنی توانایی کامل برای ایفای نقشهای اجتماعی، روانی و جسمی: سلامت تنها نبود بیماری و یا عقب ماندگی نیست» (گنجی، 1379). گی[60] و همکاران (2010) نیز سلامت روانی را استعداد روان برای هماهنگ، ناخوشایند و موثر کارکردن، برای موقعیتهای دشوار انعطاف پذیر بودن و برای ارزیابی خود تعادل داشتن تعریف کرده اند.
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1398-12-13] [ 12:54:00 ق.ظ ]
|