پایان نامه در مورد تابعیت، ازدواج |
فـصـل سـوم تـحـلـیـل اصـل وحـدت تـابـعـیـت در خـانـواده و تأثـیـر آن بـر تـابـعـیـت زن و کـودک 3-1 بررسی اصل وحدت تابعیت در پرتو قواعد حقوقی 3-1-1 سیستم وحدت تابعیت سیستم وحدت تابعیت زن و شوهر به نظریه کلاسیک معروف است که بنا بر آن، عقیده علمای قرن نوزدهم راجع به تابعیت زن عبارت از این بود که: «ازدواج در تابعیت تأثیر دارد و زن در اثر ازدواج، تابعیت شوهرش را کسب می کند» (نصیری،1372، ص51) استدلال اصلی نیز آن است که خانوده یک رکن واحد بوده و برای تأمین وحدت باید تابعیت واحد باشد. کنگره حقوق بینالملل که در سال 1932میلادی در اسلو برپا شد برحسب پیشنهاد یک حقوقدان امریکایی هواخواه افزایش حقوق زن، ابلاغیهای صادر کرد که در آن اعضای کنگره درخواست کردند که: « تابعیت یکی از همسرها قابل تسرّی به همسر دیگر نباشد، مگر با رضایت او ». (نصیری، 1372،ص54) ولی در همین کنگره به دنبال این درخواست، درخواست دیگری را ملاحظه میکنیم که با اولی غیرقابل تفکیک و عبارت از این است که، دولتها بایستی تمام سعی و کوشش خود را برای تسهیل تابعیت واحد در کانون خانوادگی مبذول دارند. پس، چنان که میبینیم، این کنگره با وجودی که به تساوی زن و مرد احترام میگذارد، در عین حال به این حقیقت ایمان دارد که بهتر است در درون خانواده یک تابعیت باشد. در کنگره موسسه حقوق بینالملل استکهلم سال 1928نیز بدین صورت ابراز شده بود که خواست حقوقدانان و علماء شرکت کننده در این کنگره بر این بوده است که در کانون خانواده تابعیت واحدی وجود داشته باشد. (ارفع نیا، 1356، ص17) مکتب کلاسیک در مبحث تابعیت مردان و زنان، نظریه تحمیل تابعیت زوج به زوجه، را ارائه میدهد. استدلالات عنوان شده توسط این مکتب عبارتند از: الف) برای توجیه اصل «وحدت خانواده» چنین استدلال می کنند که «حفظ وحدت خانواده» مقتضی آن است که زوجین از تابعیت واحد برخوردار باشند». (شیخالاسلامی، همان ص43) اگر تابعیت زوج بر زوجه تحمیل گردد و وحدت تابعیت ایجاد گردد معضل تعارض قوانین ایجاد نخواهد شد. تابعیت همه افراد خانواده مشتمل بر زوجین از یک طرف و والدین و فرزندان از طرف دیگر باید یکسان باشد، تا از تعارضات قانونی در یک خانواده جلوگیری شود.(همت، سال1388-1390،ص 163). در تعارض قوانین مربوط به آثار ازدواج، امکان اعمال قوانین ملی زن و شوهر وجود ندارد و میبایستی بر مبنای وحدت تابعیت در خانواده، قانون واحدی حکمفرما باشد. در نتیجه برای تأمین این وحدت معنوی در خانواده، بایستی زوجین دارای تاابعیت واحدی باشند و این جز از طریق تحمیل تابعیت زوج به زوجه میسّر نیست. (نصیری،1372،ص51) این استدلال، تغییر تابعیت ناشی از نکاح را ناشی از ارادهی زن نمیداند و نمیتوان گفت که اگر زنی با مردی خارجی ازدواج کرده است، به طور ضمنی تابعیت او را نیز قبول کرده است. زیرا میبایستی بین ابراز ارادهی وی برای تغییر تابعیت، قائل به تفکیک شد. از طرف دیگر، چنین تغییر تابعیتی نیز ناشی از سلطه شوهر نیست، زیرا اگر سلطهی شوهر ملاک بود، میبایستی در تغییر تابعیتهای بعدی شوهر نیز این سلطه اعمال میشد. حال آن که تغییر تابعیتهای ناشی از نکاح، صرفاً در هنگام انعقاد عقد نکاح به وقوع میپیوندد. تغییر تابعیت ناشی از نکاح بر مبنای اولین استدلال ارائه شده، ناشی از «وصف تأسیس عقد ازدواج» است. به دیگر سخن، دولتهایی که تغییر تابعیت در اثر ازدواج را برای زن الزامآور دانسته اند، آن را به عنوان یکی از آثار عقد ازدواج قبول کردهاند. وقتی که زن ازدواج می کند، سازمان قانونی ازدواج را همانطور که در کشور متبوع شوهر، تأسیس شده، قبول می کند؛ که از جمله تحمیل تابعیت زوج به زوجه است. به همین علت است که معمولاً پس از انحلال نکاح (به واسطه طلاق یا فوت شوهر) زن می تواند به تابعیت اصلی خود برگردد. برهمین اساس، معمولاً تغییر تابعیتهای بعدی شوهر نیز تأثیری در وضعیت حقوقی زن از نقطه نظر تابعیت ندارد. (نصیری،1374 ،ص53؛ارفع نیا،1383 ،ص 88؛ مدنی، 1378، صص80-81)
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1398-12-12] [ 12:14:00 ب.ظ ]
|