2-1- مقدمه در عصر کنونی تحولات شگرف دانش مدیریت وجود نظام ارزیابی را اجتناب‌ناپذیر کرده است؛ به گونه‌ای که فقدان نظام ارزیابی در ابعاد مختلف یک سازمان، اعم از ارزیابی در استفاده از منابع و امکانات، کارکنان، اهداف و استراتژی‌ها را به عنوان یکی از علائم بیماری‌های آن سازمان قلمداد کنند(پاکروان وخوبیاری،1390). مسأله ارزیابی عملکرد سالیان زیادی است که محققان و کاربران را به چالش واداشته است، بخشی از شاخص­های عملکرد سازمانی، شاخص­های مالی است که جهت اندازه‌گیری عملکرد مالی مورد استفاده قرار می­گیرد. بدون بررسی و کسب آگاهی از میزان پیشرفت و دستیابی به اهداف و بدون شناسایی چالش­های پیش روی سازمان و کسب بازخور و اطلاع از میزان اجرای سیاست‌های تدوین شده و شناسایی مواردی که به بهبود جدی نیاز دارند، بهبود مستمر عملکرد میسر نخواهد شد و تمامی موارد مذکور بدون اندازه ­گیری و ارزیابی امکان‌پذیر نیست. موضوع اصلی در تمام تجزیه و تحلیل­های سازمانی، عملکرد است و بهبود آن نیز مستلزم اندازه ­گیری است و از این رو سازمانی بدون سیستم ارزیابی عملکرد قابل تصور نمی‌باشد(فرهادی و همکاران،1381). از طرفی توسعه اطلاعات و پیشرفت سریع فناوری در دهه اخیر تحولی عظیم در تمام جنبه‌های زندگی و فعالیت‌های بشر ایجاد کرده و باعث حرکت به سمت اقتصاد دانش‌محور و منجر به تغییر پارادایم حاکم بر اقتصاد صنعتی شده است؛ به گونه‌ای که امروزه می‌توان شاهد اقتصادی مبتنی بر دانش و اطلاعات بود که اساس و بنیان آن بر محور دارایی‌های نامشهود و سرمایه فکری استوار است. لذا در چنین فضایی سرمایه‌های فکری سازمان‌ها بیش از پیش به عنوان مزیت رقابتی مورد توجه قرار گرفته است(همتی و همکاران، 1389). ظهور اقتصاد جدید که اساساً با اطلاعات و دانش هدایت می‌شود، منجر به افزایش علاقه فزاینده‌ای به سرمایه فکری(IC) شده است(تان و همکاران[7]، 2007). عوامل نامشهود و سرمایه فکری به عنوان اصلی‌ترین عنصر توسعه در اقتصاد دانش‌محور، توانایی لازم برای انجام برنامه‌های راهبردی را در اختیار شرکت‌ها قرار می‌دهد(برنارد[8]، 2004). با توجه به اهمیت موضوع دانش در دهه اخیر و با توجه به تغییر در دنیای اقتصاد و حرکت از سمت اقتصاد صنعتی به سمت اقتصاد دانش‌محور، شناسایی، ارزش‌گذاری و مدیریت سرمایه فکری به امری بسیار مهم و حیاتی برای شرکت‌ها تبدیل شده است. مدیران باید از میزان سرمایه فکری موجود در شرکت آگاهی داشته باشند  تا بتوانند سرمایه فکری شرکت را به نحو مطلوب مدیریت کنند. استفاده‌کنندگان صورت‌های مالی نیز باید از میزان سرمایه فکری شرکت آگاهی داشته باشند تا بتوانند آینده شرکت را پیش‌بینی و تصمیات آگاهانه‌ای اتخاذ کنند. پس شناسایی و ارزش‌گذاری درست و صحیح سرمایه فکری شرکت‌ها هم برای مدیران و هم برای استفاده‌کنندگان از صورت‌های مالی امری ضروری می‌باشد که روز به روز بر اهمیت آن افزوده می‌شود(رحیمیان و همکاران، 1391). 2-2- اهداف واحدهای انتفاعی قبل از هر چیز بایستی اهداف قابل اجرا برای شرکت به خوبی تعریف شده باشد تا مدیر مالی بتواند وظایف معینی را برای تحقق اهداف از پیش تعیین شده دنبال کند. یک تعریف مناسب و قابل درک می‌تواند کلید موفقیت شرکت برای تعیین مسیر مناسب در آینده باشد و از آن‌جا که سازمان‌های انتفاعی و شرکت‌های بازرگانی از نظر سود اهداف خود را مشخص می‌کنند، معمولاً دو هدف که بیشتر مورد بحث قرار می‌گیرد حداکثر نمودن سود یا حداکثر نمودن ثروت می‌باشد(کنگ و همکاران[9]، 2002) 2-2-1- حداکثر نمودن سود این هدف به کوشش شرکت جهت کسب سود بیشتر توجه دارد. «هندریکسون» از سود به عنوان معیار ارزیابی کارآیی نام برده است و معتقد است عملیات کارآیی یک واحد تجاری بر روند پرداخت سود سهام به سهامداران تأثیر می‌گذارد. سهامداران قبل از خرید سهام شرکت مبادرت به ارزیابی کارآیی مدیریت آن شرکت می‌کنند. یکی از مصادیق کارآیی مدیریت، استفاده بهینه از منابع موجود در شرکت می‌باشد که در نهایت باعث افزایش بازده حقوق صاحبان سهام می‌گردد و سود به عنوان شاخص ارزیابی کارآیی مدیریت مطرح می‌شود. واژه کارآیی به استفاده بهینه از منابع موجود در جریان عملیات واحد تجاری که منتج به کسب سود است مربوط می‌شود. تعبیر گسترده اقتصادی، کارآیی به ترکیب صحیح عوامل تولید؛ یعنی کار، زمین، سرمایه و مدیریت ارتباط پیدا می‌کند(وت و همکاران[10]، 2002). 2-2-2- حداکثر نمودن ثروت مدیری که حداکثر نمودن ثروت را به عنوان هدف خود قرار داده است، به ارزش فعلی سهام شرکت بازار به عنوان عامل اصلی افزایش ثروت توجه می‌کند؛ زیرا به درستی دریافته است که در درجه اول سودآوری باید از دیدگاه بلندمدت مورد توجه قرار گیرد و در عین حال، اتخاذ این هدف موجب ایجاد، بین عامل حداکثر کردن ثروت و اهداف وابسته به آن نظیر رشد پایدار، اجتناب از ریسک و قیمت بازار شرکت می‌شود(مگدی[11]، 2008). با توجه به تعاریف فوق مشخص می‌شود که هدف حداکثر کردن سود و سود هر سهم همواره به دنبال حداکثر کردن ارزش بازار سهام یکسان نمی‌باشد و چون اصل حداکثر نمودن ارزش شرکت، یک راهنمای قابل قبول برای مؤسسات تجاری و تخصیص مؤثر منابع جامعه به دست می‌دهد، این اصل به عنوان یک هدف انتخاب می‌گردد. بنابراین چنانچه بنا باشد در بازار سرمایه پس‌اندازها به سمت سرمایه‌گذاری در موقعیت‌های مناسب داده شود باید معیارهای منطقی مناسبی جهت ارزیابی عملکرد انتخاب گردد(جهانخانی و پارساییان، 1384). 2-3- نقش مدیران مالی در واحدهای انتفاعی مدیریت مالی معمولاً نقش مرکزی و عمده‌ای را در واحد انتفاعی ایفاء می‌کند. وظایف عمده مدیر مالی شامل بودجه‌بندی، تأمین مالی، ارزیابی پروژه‌های سرمایه‌گذاری، و طرح‌ریزی استراتژی‌های بازاریابی و قیمت‌گذاری محصولات واحد انتفاعی است   .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...