انسان بودن ما انگیزه اصلی رفتار اخلاقی است. نقش اخلاق حرفه ای آن است که با بهبود عملکرد امروز، بازار فردا را تضمین می کند. اما به دلیل سودآوری به اخلاق روی نمی آوریم، بلکه اخلاق را صرفاً به دلیل گرایش و بصیرت انسانی ارج می نهیم و چون انسانها اخلاق را ارج می نهند، اخلاقی بودن، به تبع، اقبال و حمایت انسانها (از جمله مشتریان) را در پس دارد توجه دادن به منافع اخلاق ورزی در آموزه های دینی نیز آمده است. قرآن آسایش و گشادگی در زندگی را میوه اخلاق می داند. در آیات زیر آثار اخلاق ورزی و اخلاق گریزی مقایسه شده اند. «کوشش شما پراکنده و گوناگون است. آن کسی که احسان کند و پرهیزگاری نماید و نیکی را گواهی دهد. ما او را در مسیر آسانی قرار خواهیم داد. اما بر کسی که بخل و بی نیازی ورزد و نیکی را دروغ شمرد کار او را دشوار خواهیم ساخت». افراد نیکوکار و پرهیزگار که اخلاق و نیکوکاری را ارج می نهند، زندگی آرام، با آسایش و آسانی خواهند داشت اما افراد بخیل که خود را غنی بپندارند و نیکوکاری را تکذیب نمایند زندگی دشوار و پرتشویش در پیش خواهند داشت. این حقیقت منحصر به اشخاص حقیقی نیست بلکه سازمان ها نیز در حیات سازمانی خود، نیکی و نیکوکاری را نردبان توسعه و دوری از اخلاق را باعث سختی و دشواری در معیشت خواهند یافت. براین اساس بین فضیلت گرایی و موفقیت گرایی در اخلاق تعارض نیست، به شرط آنکه فضیلت گرایی را به منزله هدف اخلاق سازمانی تلقی کنیم و موفقیت آوری اخلاق را فایده اخلاقی بودن سازمان بدانیم.(قراملکی،1388،ص72-70) 2-7- اخلاق نردبان یا سرسره مدیران در مواجهه با اخلاق سازمانی، غالباً می پرسند: در محیط غیراخلاقی پای بند به اخلاق جز ضرر نتیجه ای نمی دهد. پای بندی به اصول اخلاق رقابت هزینه های گزاف می شود زیرا رقبا به چنین اصولی پای بند نیستتند، محیط غیراخلاقی سبب می شود تأمین کنندگان، رقبا و سایر ذی نفعان به روش های غیراخلاقی روی بیاورند و اخلاقی بودن سازمان سبب زیان و ورشکستگی می شود. نسبت بین اخلاق حرفهای و موفقیت سازمان مسئله مهم در دهههای اخیر است. این نسبت را از دو جهت می توان تحلیل کرد: اول اینکه پای بند اصیل به اخلاق در حرفه با موفقیت سازمانی از جمله با ثروت نسبت مستقیم دارد. این نسبت با مطالعات فراوان در صنعت های مختلف اثبات شده است. مدیران آینده نگر که بر سود بلندمدت توجه می کنند، اخلاقی بودن سازمان را حتی در محیط غیراخلاقی سبب برتری رقابتی و فراتر از آن برتری راهبردی می دانند. نکته دوم آنکه شعارزدگی در اخلاق حرفه ای با موفقیت سازمانی نسبت معکوس دارد. اگر اخلاقی بودن سازمان را صرفاً بسنده کردن به شعارهای اخلاقی بدانیم، آن را باید به عنوان یک تهدید بر سازمان تلقی کنیم. دلیل سخن این است: ارزش های اخلاقی در همه محیط های کسب و کار جذابند. حتی افرادی که در عمل به اخلاق پای بند نیستند. از رفتار غیراخلاقی ناخشنودند. به عنوان مثال مشتریان شما ممکن است در عمل پای بند به اخلاق نباشند اما آنان در مدیریت خرید، عرضه کننده مناسب را انتخاب می کنند و در این انتخاب بر اخلاقی بودن عرضه کننده تأکید فراوان دارند(قراملکی،1388،ص79) 2-8 – ماهیت شخصی اخلاق یکی از مشکلات ما این است که اخلاق هیچ گاه در حوزه کسب و کار یا به طور کلی در حوزه اجتماعی و یا سیاسی مطرح نبوده بلکه همواره موضوعی شخصی بوده است. انسان ها به این که راستی و درستیف خواست آنان است ادعان دارند. اما در عین حال، مطالعان نشان می دهد که اکثریت مردم، معمولاً کارها را به همان درستی که از دیگران انتظار دارند انجام می دهند. ازمیان دانشجویان دانشگاه، 84 درصد بر این باورند که ایالات متحده در یک بحران اخلاقی در کسب و کار قرار دارد و 77 درصد مدیران عامل (CEOS) را مسئول این بحران می دانند. ولی 59 درصد از همین دانشجویان به تقلب در امتحانات اعتراف کردند. شخصی که به هنگام پرداخت مالیات مرتکب تقلب شده یا بدون مجوز اموال عمومی محل کار را برمی دارد، چگونه انتظار دارد تا شرکت فروشنده سهام، سیاستمدار مورد علاقه او یا حتی مشتری طرف معامله شرط امانت و درستی را رعایت کند. گفتگو دربارهی اخلاق کار ساده ای است و از آن ساده تر بیزاری از مردمی است که با انجام اعمال نادرست در آزمون اخلاق رد می شوند، این بیزاری بخصوص زمانی که آسیب اعمال نادرست دیگران بر ما تأثیر می گذارد، بیش تر نمایان است. ولی انتخاب های اخلاقی در زندگی شخصی مان مشکل است. رونالد ریگان می گوید: “وقتی بحث اقتصاد پیش می آید، اگر همسایه تان از کار بیکار شود از نظر شما به جهت برحران اقتصادی است. اما اگر خودتان شغلتان را از دست بدهید، آن را به حساب کسادی بازار می گذارید”. این امر در مورد اخلاق نیز صادق است. وقتی موضوع شخصی من باشد، کار سخت تر می شود. اخلاق+ شایستگی معادله ای است که نتیجهی آن برنده شدن است. میان بُر کردن جوابگوی راهی طولانی نیست. اعمال آنان ممکن است برای زمانی کوتاه فریبنده باشد، ولی در طولانی مدت، نتیجهی آن اعمال آشکار خواهد شد. حقیقت همیشه پنهان نخواهد ماند. یک رفتار اخلاقی در کوتاه مدت ممکن است به باخت تعبیر شود (مانند کسی که با غیراخلاقی بودن موقتاً به نظر می رسد که برنده است). مردمی که در زندگی آنان اخلاق جایگاهی ندارد، در بلندمدت همیشه بازنده خواهد بود. سلیمان نبی که به خردمندی شهره است می گوید: راه مردم درستکار، درخشان و روشن است. هرچه عمرشان طولانی تر باشد، درخشش آن هم بیش تر است اما راه مردم نادرست، تاریک و تاریک تر می شود. به اعتقاد نویسنده: ما می توانیم با بهره گرفتن از یک راهنما، که قانون طلایی نامیده می شود، تمام تصمیمات اخلاقی خودمان را کنترل کنیم. در چنین موقعیتی، مایل بودم چگونه با من رفتار شود؟ این پرسش راهنمایی کامل برای هر موقعیتی است. با نگاهی به فرهنگ ها و ادیان مختلف ملاحظه می شود که اشکال گوناگونی از قانون طلایی وجود دارد: اسلام: مؤمن کسی است که آن چه را برای خودش دوست دارد، برای همسایه اش هم دوست دارد.
[یکشنبه 1398-12-11] [ 04:56:00 ب.ظ ]
|