نویسندگان دیگری نیز مانند بایبرمن[2] وهمکارانش(1999)، استراک و همکارانش(2002)، فرای (2003)، ریو (2005) به این موضوع پرداختهاند و به این نتیجه رسیده اند که رهبری و معنویت چنان میتوانند در هم تنیده باشند که حتی بتوان یک نوع رهبری به نام رهبری معنوی را وارد ادبیات رفتار سازمانی نمود و پژوهشها در حوزه آن تا جایی پیش رفت که لوئیس فرای معتقد بود که یکی از مهمترین عوامل فراموششده تئوریهای انگیزش، رهبری معنوی بوده است ( خائف الهی و همکاران، 1389). در طول تاریخ، مفهوم رهبری معنوی و معنویت به اشکال گوناگونی تجلی یافته و در گستره آن بسیار سخن گفته شد. هر فرد از نگاه مختلفی به آن نگریسته و با تکیه بر ابعادی از آن تعریفی ارائه داده است. مفاهیمی از قبیل معنویت که به امور غیرمادی تعلق دارند، تعریفی یکسان و عقلانی ندارند و معمولا با بیان مصداقها و امثالی شرح داده میشوند. معنویت نیاز ذاتی انسان جهت رابطه با امری فراتر از خود انسان است و رهبری معنوی وسیلهای است که سازمانها روحیه تعهد و عشق به نوع دوستی را در میان کارکنان تسری داده و اخلاقیات را در محیط کاری پرورش دهند. (King, 2008) از آن تاریخ که تئوری رهبری معنوی در عرصه مدیریت و سازمان جایگاه ویژهای یافت، انتقال قابل توجهای در حوزه رهبری اتفاق افتاد. از مدتها قبل، معنویت خارج از حوزه پژوهشهای علمی قرار داشت. در هر صورت پژوهشهای بسیاری نشان داده که ارزشهای رهبری معنوی با اثربخشی رهبری رابطه مثبت و معناداری دارند، از این جهت، بسیاری از محققان به اهمیت موضوع رهبری معنوی و معنویت در سازمان برای پیشبرد اهداف بلندمدت سازمانی پی بردهاند (Reave, Fry, 2003 & 2005) در طلیعه قرن جدید که سازمانها با محیط رقابت جهانی مواجهاند، همواره نیاز به تغییرات ریشهای و خلاقیتهای کاری احساس میشود؛ نیروی رقابتی جهانی، سازمانهای امروزی را مجبور کرده است که بعد از دهها سال پیگیری روشها و رویههای کاری ثابت خود، روش های کاری جدید را در پیش بگیرند، به گونهای که سازمانها دارای ثبات کاری نیستند و از نوعی ثبات نسبی برخوردارند (Geisel, 2003،leithwood). اولین کسی که به صورت جامع، مدلی برای تئوری رهبری معنوی ارائه کرد، فرای[3] (2003) بوده است. فرای، بر اساس نظریات انگیزشی، مدل علی خود را که ارزشها، نگرشها و رفتار رهبر را به نتایج سازمانی از راه ارضای نیازهای بقای معنوی پیروان پیوند میدهد، توسعه داد. اساس نظریه فرای این ایده است که رهبران و پیروان نیاز به بقای معنوی داشته و نیازهای دعوت یا معناداری و عضویت در همین راستا قرار دارند. به مرور زمان، محققان در آن زمانها دریافتهاند که رهبری معنوی در سازمانها در دو رکن ذیل خلاصه میشد:
- ایجاد یک بینش که اعضای سازمان نوعی دعوت را احساس کنند که طی زندگی شان معنا پیدا کرده و نوعی تفاوت در مفاهیم را احساس میکنند.
- ایجاد یک فرهنگ سازمانی/ اجتماعی بر اساس عشق انسان دوستی (Fry, 2003).
در آن زمان، دانشمندانی چون (Fry, 2003 & 2005) و (Reave 2005)، به این باور رسیدهاند که تئوری رهبری معنوی از آنجا که بسیاری از طریقتهای معنوی توافق خیلی زیادی در خصوص ارزشهای معنوی دارند، حاوی رویکردی جهان شمول است. همچنین اسمیت[4] (1992)، به این نتیجه دست یافت که همه مذاهب در ارزشهای متدوال فروتنی، نیکوکاری، صداقت و بصیرت اشتراک دارند. به زعم آنان، در پژوهشهای بین فرهنگی مشخص شده که ارزشهای معنوی جذابیتهای جهانی داشته که از آن رو توافق گستردهای بر ویژگیهای معنوی رهبران موفق و ناموفق وجود دارد و لذا تئوری رهبری معنوی میبایست فراتر از محدودیتهای وضعیتی با فرهنگی خاصی باشند. این در حالی بود که نظریات اقتضایی تنها برای سناریوهای خاصی رهنمود ارائه میدادند (Reave 2005). در آن زمان، سازمانها برای اینکه از قافله عقب نیافتند، اکثر این سازمانها توجه خود را معطوف به رهبران سازمانی کردهاند و با شجاعت و جسارت خاصی سعی در ایجاد تغییرات بنیادی درون سازمان دارند، چرا که رهبری با ایجاد تغییر سروکار دارد. در واقع در حال حاضر یک نیروی شتابان آشکار و نمایان برای تغییر سازمانی و جامعه جهانی در حال حرکت است. از این رو نیاز به رهبری مقدستر بهوجود آمده است که چهار عرصه اساسی ماهیت انسان یعنی جسم(فیزیکی)، ذهن(تفکر منطقی)، سرشت(عواطف و احساسات)، و روح را در هم ادغام میکند. در واقع پاسخ به این نیازها، نیاز به تغییر شکل سازمانی گسترده به پارادایم سازمان یادگیرنده را الزام میکند. از این رو نیاز به رهبران معنوی در سازمانهای یاد گیرندهای نمود پیدا میکند که الگوهای تفکر در آنها گسترده و پرورش یافته و اشتیاق همگانی به طور گستردهای در آن تنظیم شده است. افراد در چنین سازمانهایی توانمند هستند و صلاحیت دستیابی به چشم انداز روشن سازمانی را به طور نمایانی دارند. بنابراین وجود رهبری معنوی در چنین سازمانهایی مستلزم تغییر و تحول و موفقیت مستمر است. در مجموع اهمیت و ضرورت معنویت در سازمان آنچنان است که میتواند برای سازمانها، انسانیت و برای اجتماع، فعالیت و برای محیط، مسئولیت را به ارمغان آورد. اگر چه رهبری یک موضوع مورد علاقه برای هزاران سال بوده است، اما تحقیق علمی در این زمینه درست در قرن بیستم شروع شده است (judge, 2005، bono، ilies،Gerhardt). در واقع، تحولی در توسعه نظریات رهبری از جنگ جهانی دوم به وجود آمده است که باعث ارائه چندین نظریه در زمینه انگیزش پیروان شامل نظریه مسیر- هدف، رهبری کاریزماتیک ، رهبری تحول آفرین و تعاملی شده است. اما اگر با تعمقی دقیق به سیر تکوین مطالعات رهبری توجه کنیم، خواهیم دید، تا کنون تحقیقات مختلفی در مورد ویژگیهای فیزیکی، ذهنی و عاطفی رهبران صورت گرفته، ولی موضوعی که در سالهای اخیر توجهات زیادی را به سوی خود جلب کرده است، ویژگی رهبران معنوی است و اینکه چگونه میتوان با توسل جستن به معنویت، سلامت فردی و سازمانی را به ارمغان آورد. 2-2. اهمیت و ضرورت رهبری معنوی امروزه، با رقابتی شدن بازار جهانی، سازمانها بقای خود را در محیط خارجی خود، در گرو تلاش و تعهد کاری بیشتر کارکنان در جهت پیش بردن اهداف سازمانی میدانند. دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند که صرف اینکه مدیران دیدی ابزاری به کارکنان داشته باشند و آنها را نیرویهای بی جانی که صرفا در راه بدست آوردن سود سازمانی از آنها بهره کشی شود، به مرور زمان آنها را از کار و سازمانشان دلزده کرده و فعالیتهای سازمانی و شغلی شان را دچار خدشه میکند. از این رو به این موضوع پی بردهاند که علاوه بر توجه به مسائلی همچون سود و هزینه و بهره وری، بایستی به جنبههای روحانی کارکنان همچون اخلاقیات، معنویت، انگیزش و … نیز توجه داشته باشند. یکی از موضوعات مهمی که اخیرا توجه بسیاری از محققان را به خود جلب کرده، معنویت و رهبری معنوی است. به نظر میرسد که ضرورت وجود معنویت و رهبری معنوی در سازمانهای داخلی هنوز به خوبی درک نشده است. البته موضوع معنویت و رهبری معنوی در سازمان در حال تبدیل شدن به موضوع عمومی در رفتار سازمانی است. در حالی که در سالهای اخیر در این زمینه تحقیقات فراوانی انجام و کنفرانسهای متعددی برگزار شده است. ضرورت پرداختن به موضوع معنویت و رهبری معنوی در سازمان هایی همچون بانک پارسیان در این پژوهش از ان جهت است که امروزه با افزایش سازمانهای ارائه دهنده خدمات در عرصه بانکداری و رقابتی شدن این صنعت در ایران، بقای بانکها در این بازار رقابتی، ارائه هر چه بیشتر خدمات با کیفیت به مشتریانشان بوده که در این بین کارکنان نقش به سزایی را در پیش برد اهداف بانکها به عنوان رابط مستقیم با مشتریان خواهند داشت. در این میان برای افزایش روحیه کارکنان و تاثیرگذاری بر روی تعهد قلبی شان به سازمان، نقش رهبران معنوی و موضوع رهبری معنوی در سازمان از اهمیت بالایی برخوردار است. 2-3. تعاریف و اصطلاحات 2-3-1. مفاهیم و تعاریف معنویت در رهبری معنوی سازمانهای عصر حاضر در محیطی فعالیت میکنند که پیچیده و متغیر میباشد. جهانی سازی فزآینده، فعالیتهای اقتصادی و رشد روزافزون تکنولوژی از عوامل شتابان و هدایت کننده این تغییرات بوده است. بنابراین سازمانهای کنونی باید در یک محیط اقتصادی مبتنی بر اقتصاد جهانی که به طور مستمر با دانش و اطلاعات جدید در ارتباط است فعالیت کنند. این تحولات، سازمان هایی را خواستارند که فعال و پویا باشند. برای مواجه با تغییرات روزافزون محیط بیرونی و چالشهای آن، سازمانهای کنونی باید فضای کاریای را بوجود آورند که به آنان در جذب، نگهداری، ارتقا و انگیزش یک تیم از کارکنان ماهر یاری کند. ایجاد محیط کاریای که احساس معنا و رقابت را در کارکنان بوجود آورد یک الزام و ضرورت استراتژیک برای هزاره سوم میباشد (Whitting ton, 2006). همه این موارد نیازمند یک تحول سازمانی است که هم موجب رشد و اثربخشی سازمانی گردد و هم رفاه کارمندان را مورد توجه قرار دهد (French & bell & zawachi, 2000). نیاز به معنویت همانند تمامی نیازهایی که انسان داراست، یکی از نیازهای عمده میباشد. فرد تمام این نیازها را با خود به محیط کار میآورد. ریشه ارتباط معنویت و رهبری شناخت این مساله است که همگی ما دارای یک صدای درونی هستیم که منبع نهایی در حل مشکلات فردی و کاری و رویارویی با بحرانهای امروزی میباشد. (Fry & Melane, 2008).
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت