یکی دیگر ازمباحث دراین زمینه، موضوعات حقوقی مربوط به جنگ وصلح میباشد.شیخ محمود شلتوت می گوید:”اسلام ازهمین رو سیاست صلح جویانه ای را به مسلمانان توصیه کرده تا برگونه های روابط آنان حاکم باشد،بدین لحاظ به عنوان حالت اصلی رابطه میان انسان ها زمینه همکاری وآشنایی شان را فراهم می آورد و موجب اشاعه نیکی میان همگان می شود”[207]. “یکی دیگر از نویسندگان مسلمان می گوید:اصل دراسلام صلح است وجنگ یک ضرورت به منظور تامین صلح وامنیت ودرحد ضرورت ازآن استفاده می شود. “[208] “چنانچه تبعه ای ازیک کشور دوست در منطقه متخاصم با کشور اسلامی که توسط مسلمانان فتح شده یافت شود،مشروط براینکه با دشمنان علیه مسلمانان همراه نبوده و برخلاف تعهدات بی طرفی اقدام نکرده باشد،درامان خواهد بود”[209] “هرسیاح بیگانه درطول مدت اقامت خود درسرزمین اسلامی تحت صلاحیت دادگاه های اسلامی است،اما درانجام دادن بعضی ازاعمال که برای مسلمانان مجازات دارد،آزاد است.مثل شرابخواری ؛لکن دراین مورد تفاوتهایی میان فتاوی ابویوسف وشیبانی وجود دارد،اولی میگوید که بیگانه مشمول تمام مقررات جزای اسلامی به استثنای شرابخواری است ودومی میان حقوق الله وحقوق الناس فرق قائل می شود واظهار می دارد که اجنبی غیرمسلمان را نمی توان جزء در موارد تخطی از حق الناس ، مثل تهمت وهتک آبرو وقتل وامثال آن مجازات کرد”[210] “شیبانی می نویسد عطیه بنقیس روایت می کند که پیامبر(ص) فرمود هرکس مرتکب قتل یا زنا شود وبگریزد وسپس با اجازه نامه برگردد،باید برای آنچه ازآن گریخته محاکمه ومجازات شود،ولی اگر مرتکب قتل یا زنا یا سرقت درقلمرو دشمن شودوبا اجازه نامه بیاید ،برای آنچه درقلمرو دشمن مرتکب شده،محاکمه نخواهد گردید.سرخسی اضافه می کند که این اساس فکری فقهای مذهب ما (حنفیه)است وما ازآن تبعیت می کنیم”[211] “مسافر بیگانه حق اقامه دعوا حتی علیه مسلمان محلی را در دادگاه اسلامی دارد،مطابق نظرفقهای متقدم این حق با درنظرگرفتن جنگ میان کشور فرد بیگانه وکشور مسلمانی که درآن اقامت دارد ازبین نمی رود “[212] “زمانی که مسیحیان نجران(یمن) وایله(عقبه)ویهودیان خیبر ،مقنا وغیره تسلیم حکومت اسلامی شدند،پیامبر به آنها درمواردی که طرفین دعوا از یک جماعت بودند،استقلال قضایی اعطا کرد،البته اگر یکی از طرفین دعوا مسلمان بود،دعوا به لحاظ دارا بودن جنبه حقوق بین الملل خصوصی ،بوسیله دادگاههای کشور ،ونه دادگاههای اقلیت رسیدگی می شد ودر زمان خلفای راشدین ،این رویه توسعه بیشتری یافت ومثلاً می خوانیم که مهمترین ابداع مسلمانان که فرقه یعقوبیان با رغبت فراوان ازآن استقبال می کردند این بود که هر جامعه مذهبی به عنوانه واحدی مستقل شناخته شد ورهبران روحانی این جوامع به تعداد کافی ،هم ازجنبه امور دنیوی و هم ازلحاظ روحانی به رسمیت شناخته شدند.”[213] “به طور کلی ،وضع غیر مسلمانان بیگانه ،تحت قوانین اسلامی با وضع اتباع غیر مسلمان کشور اسلامی یکسان است.شیبانی صراحتاً می گوید:این یکی ازاصول فقه اسلامی است که فرمانروای اسلامی مکلف به حفاظت ازبیگانگانی است که با مجوز وارد کشور اسلامی شده اند،آن هم تا زمانی که درسرزمین اسلامی هستند. “[214] “آخوند خیراله یعقوبی مدرس حوزه علمیه اهل سنت معتقد است:قرآن ادیان مختلف را بر این اساس دسته بندى مى کند که چه میزان مردم را به حق پرستى و تسلیم در مقابل حق و حقیقت دعوت مى کند. پیروان ادیان مختلف را نیز بر همین اساس، یعنى تسلیم بودن در مقابل حق، دسته بندى مى کند، که البته این تسلیم بودن گاهى در اعتقادات است و گاهى در اعمال.قرآن مجید در سنجش عقاید و اعمال پیروان دیگر ادیان منطق و معیارى مخصوص به خود دارد، منطق و معیارى که با منطق و معیار متعارف ـ که عقاید و اعمال دیگران را یکسره باطل مى داند و تنها در پى یافتن نقاط ضعف است ـ بسیار متفاوت است. نگاه قرآن یک نگاه مثبت است; قرآن تلاش مى کند تا سخن حقى که بین همه ادیان مشترک است روشن شود و این حق مبناء و اساس گفتوگو قرار گیرد. قرآن مجید نه تنها عقاید و اعمال پیروان دیگر ادیان را یکسره باطل نمى داند، بلکه آنها را بر اساس میزان حق پرستى عملى و اعتقادى شان، و نه اصول ظاهرى، دسته بندى مى کند. معیار قرآن بر اساس براى دسته بندى پیروانِ یک دین نیز همین حق پرستى است. منطق و معیار قرآن مجید مى تواند در عصر حاضر به نزدیکى و گفتوگوى بین ادیان مختلف کمک کند و در واقع این بهترین منطقى است که مى تواند خصومت و ستیزه جویى را به همگرایى و گفتوگو تبدیل کند.”[215] بخش چهارم: رفتار مسالمت آمیز باغیرمسلمانان براساس فقه شیعه 1)سیره عملی ائمه معصومین(ع): درباره سیره امامان شیعه (علیهمالسلام) ، باید توجه داشت که از نظر امامیه، سیره آنان همانند سیره و رفتار پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) اعتبار و ارزش داشته و قابل استناد است؛ چه آن که آنان نیز الگو و نمونه برای جامعه اسلامی هستند؛ مولای متقیان امام امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در بخشی از نامهاش به مالک اشتر میفرماید:”«و اشعر قلبک الرحمه للرعیه و المحبه لهم و اللطف بهم و لا تکوننّ علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم، فانهّم صنفان: امّا اخٌ لک فی الدّین، و امّا نظیر لک فی الخلق.» یعنی: (ای مالک!) مهربانی با مردم راپوشش دل خویش قرارده وبا همه دوست ومهربان باش .مبادا هرگز،چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آن را غنیمت دانی،زیرا مردم دودسته اند :دسته ای برادردینی تو ودسته دیگر همانند تو درآفرینش می باشند”[216] همچنین، آن حضرت در فرازی دیگر از این نامه، در استقبال از صلح میفرماید: «و لا تدفعنّ صلحا دعاک الیه عدوّک وللّه فیه رضی، فان الصلح دعه لجنودک و راحه من همومک و امنا لبلادک.یعنی: هرگزپیشنهاد صلح ازطرف دشمن راکه خشنودی خدادرآن است را رد مکن،که آسایش رزمندگان وآرامش فکری تو،وامنیت کشور درصلح تامین می گردد”[217] “صلح خواهى امام على با آنچه که دیگر سیاستمداران تظاهر مى کنند, تفاوت جدى دارد. اگر معاویه در شرایط خاصى دم از صلح مى زند و به حکمیت قرآن تن در مى دهد نه بدان دلیل است که به صلح ایمان دارد, زیرا صلح و استقرار ثبات در حکومت امام على او را به شدت متضرر خواهد ساخت; اما صلح خواهى امام از آن رو اهمیت دارد که نه به عنوان یک تاکتیک بلکه در قالب یک استراتژى کلان تدوین مى گردد. در چنین وضعیتى استراتژى کلان امام على در حوزه سیاست خارجى با مراوده و همزیستى مسالمت آمیز هویت مى یابد. یک سیاست راهبردى و استراتژیکى مبتنى بر مجموعه اى از باورها و ارزش هاى ذهنى است که به سادگى قابل چشم پوشى نیست و نمى تواند با ملاحظات سطحى و غیر مهم جایگزین کرد. صلح طلبى امام على نه از روى ظاهر سازى است و نه از سر درماندگى, بلکه به دلیل باور عمیق امام بدان است. نمونه اى از این سیاست انسانى را در واقعه صفین چنین مى خوانیم:حجر بن عدى و عمرو بن الحمق (دو تن از یاران حضرت) از لشکریان معاویه اظهار برائت مى کردند و ناسزا مى گفتند. امام(ع) سر رسید و فرمود: آنچه مى گویید لایق به شإن شما دو نفر نیست. پرسیدند یا امیرالمومنین آیا ما بر حق نیستیم؟ فرمود: بلى. عرض کردند: آیا آنها بر باطل نیستند؟ فرمود: بلى. پرسیدند: پس چرا ما را از دشنام دادن به آنها باز مى دارى؟ فرمود: از این که آنها را لعن کنید و دشنام دهید بیزارم و اگر آنها را با کردار و رفتارشان وصف کنید بهتر است, ولى اگر به جاى برائت از آنها دعا کنید که خدایا خون هاى ما و آنها را حفظ کن و میان ما و آنان صلح برقرار کن و آنها را از گمراهى به هدایت و از جهل به شناخت حق رهنمون شو, براى من دوست داشتنى تر و براى شما خیر خواهد بود.این داستان به خوبى سیاست صلح جویانه امام را بازگو مى کند, زیرا امام در شرایطى این نیت خیرخواهانه را در مقابل دشمنانش اظهار مى کند و از خداوند طلب صلح و حفظ دماى طرفین را مى نمایند, که نه با شکستى رو به رو گشته تا حمل بر درماندگى گردد و نه غیر از دو تن از یارانش کسى حضور دارد تا حالت تبلیغاتى و ظاهرسازى داشته باشد. در جاى دیگر امام به یکى از کارگزاران و فرماندهانش دستور مى دهد که پیشنهاد صلح از سوى دشمن را بپذیرد هر چند این پیشنهاد از سر درماندگى دشمن و تجهیز مجدد او باشد.”[218] ” ازعهد نامه حضرت علی(ع) به مالک اشتر چنین برمی آید که مراعات داد گری نسبت به هر انسانی لازم است ،خواه آن شخص مسلمان باشد خواه نباشد”[219] آنجا که می فرمایند:”…مردم دودسته اند:دسته ای برادر دینی تو ودسته دیگر همانند تودرآفرینش می باشند”[220] “این فرمان امیرالمومنین(ع) بازتابیده همان تعالیم قرآن کریم است که پیامبر(ص) را به اجرای عدل نسبت به غیرمسلمان ترغیب می کند. مثلاً هرگاه که اهل کتاب دچار اختلاف حقوقی شوند وبه دادگاه اسلامی پای نهند،به پیامبر اختیار داده شده که یاخود اختلافشان را حل کند ویا آنان را به دادگاه اهل کتاب باز فرستد”[221] زیرا رعایت حقوق ،آزادی ،عدالت،مساوات،مواسات ومانندآن درغیراحکام مضبوط درشرع،جزء ضوابط بین المللی اسلام است واختصاصی به صنف خاص ندارد”[222]
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت