در مجموع می توان گفت که «اصل» برخورداری از خودمختاری یا سوابقی که در قطعنامه سازمان ملل متحد از دهه 1960 به بعد از یک سو و رویه دولتها از سوی دیگر داشت، با تدوین ماده(4) پروتکل، حالت «حق» به خود گرفت. بیانیه اصول روابط دوستانه در 1970 نیز حق خودمختاری را مورد تاکید قرار داده است. تا جایی که به بحث حاضر مربوط است، بیانیه متذکر این اصل می شود که قلمرو مستعمرات یا کشورهایی که توسط مردمش اداره نمی شود، وضعیتی مجزا و مستقل از قلمرو اداره کننده آن دارد. حال، به این سوال باز میگردیم که آیا مردمی که حق خودمختاری آنها شناخته شده است، می توانند در چارچوب کنوانسیونهای 1949 ، طرف نبرد مسلحانه بین المللی قرار گیرند؟ موضوع را می توان به دو صورت بررسی کرد و گفت حتی اگر اصل خودمختاری، اصلی شناخته شده هم باشد، کنوانسیونهای ژنو خودبخود قابل اجرا نبوده، تنها در صورتی قابل اعمال هستند که بر طبق ماده 2 (1) طرفین جزو متعاهدین باشند و یا عضو یا اعضایی، که جزو متعاهدان نیستند، پذیرش خود را در مورد اجرای حقوق بین الملل جنگ ا علام کنند. از سوی دیگر، گفته می شود که عاملان جنبشهای آزادی بخش ملی را می توان با توجه به معنی ماده 2 (3) « قدرت» محسوب کرد. ولی از آنجا که به زعم کنوانسیونهای ژنو، جنگهای استعماری ماهیتی غیر بین المللی داشتند، چنین استنباطی، به ویژه با توجه به ماده 3 مشترک، قطعی به نظر نمی رسد. به هر حال، موضوع به چگونگی تسیر ماده 2(3) بستگی دارد؛ ولی به نظر می رسد که اگر کنوانسیونهای 1949 می توانست جنگهای آزادی بخش ملی را در حکم جنگهای بین المللی قلمداد کند، نیازی به پذیرش ماده 1 (4) در پروتکل نبود.
1-2-7. جنگهای آزادی بخش ملی تحت ماده 1 (4) پروتکل
ماده 1 (4) می گوید: اوضاع و احوالی که در بندهای قبل گفته شد، شامل نبرد نیروهای مردمی که علیه تسلط استعمارگران، نیروهای اشغالگر و بیگانه و بر ضد رژیمهای نژادپرست برای کسب خودمختاری که مورد تایید سازمان ملل و بیانیه روابط دوستانه بین دولتها قرار گرفته، نمی شود. ماده 96 (3) همان پروتکل می گوید: مسئول و معرف اشخاص درگیر نبرد مسلحانه علیه یکی از اعضای متعاهد، از نوعی که ماده 1 (4) به آن اشاره کرده، ممکن است با اعلام یک جانبه به نگهدارنده اسناد، اجرای کنوانسیونهای ژنو و این پروتکل را متقبل شود.» چنین اعلامی به محض وصول توسط مقام نگهدارنده اسناد، منجر به تاثیرات زیر خواهد شد: 1- کنوانسیونهای ژنو و پروتکل حاضر برای اعلام کننده « به عنوان یکی از طرفین درگیر» دارای قوت قانونی می شود. 2- اولیای امور ( جنبشهای آزادی بخش) پذیرای همان حقوق و وظایف و التزاماتی می شوند که برای اعضای متعاهد دیگر وجود دارد. 3- کنوانسیونها و این پروتکل به طور متساوی برای طرفین درگیر قوت قانونی دارد.
1-2-8. نبرد با چه هدفی، جنبش آزادی بخش تلقی می شود
روی هم رفته ماده 1 (4) تعریف بسیار مضیقی از این گونه نبردها ارائه نمی دهد. به عبارت دیگر، هر دسته متحاربی نمی تواند خود را بر اساس ماده 1(4) جنبش آزادی بخش بنامد؛ زیرا انواع دیگر جنگ، از جمله جنگهای انفصال، نبرد علیه رژیمهای جابر و ظالم و … از دایره تعریف این ماده خارج است. محدودیت دوم، متوجه جملات بعدی این ماده است که می گوید: « حق خودمختاری که در سازمان ملل و بیانیه … بر طبق مواد منشور شناخته شده است. » بدین صورت، بر طبق این ماده جنگهای انفصال که پس از محو استعمار مثلا در بیافرا (71-1970) ، بنگلادش (1971) یا اریتره و امثال آن صورت گرفته، در حکم جنگهای آزادی بخش ملی محسوب نمی شد. همچنین نبرد علیه رژیم جابر و ظالمی که بیگانه نیست، جنگ آزادی بخش تلقی نمی شود. بدین صورت، همان گونه که نمایندگان بلژیک ، آلمان و نیجریه تذکر دادند؛ معنای جنگهای آزادیبخش به نحوی با روند استعمارزدایی در ارتباط تنگاتنگ است؛ ولی این تعریف بسیاری از جنگهای آزادیبخش را از جرگه جنگهای آزادیبخش خارج می سازد. بعلاوه ماده 1 (4) به مؤلفه دیگری هم که مسئله اشغال بیگانه است، توجه دارد. ماده 96 و 43 پروتکل لزوم وجود حد معینی از سازمان یافتگی را در مورد گروه ها مورد نظر قرار داده، می گوید نیروهای مسلح طرف برخورد، شامل تمام گروهای مسلح سازمان یافته و گروه ها و واحدهایی که تحت فرمان فردی مسئول برای رهبری آحاد تحت فرمانش شکل گرفته، حتی اگر طرف مقابل او را به رسمیت نشناسد، می شود. به طوری که از ماده 43 استنباط می شود، چنین مقام مسئولی باید دارای قدرت نهادینه حداقلی باشد تا بتواند قدرت قبول و اجابت حقوق ناظر بر برخود مسلحانه را بکند.
1-2-9. برخوردهای مسلحاه غیر بین المللی
سه نوع برخورد مسلحانه غیر بین المللی را می توان شناسایی کرد:
[سه شنبه 1398-12-13] [ 01:49:00 ب.ظ ]
|