در ایجاد و بروز هر بیماری عناصر و شرایط گوناگونی از جمله زمینه‌های وراثتی، تعامل اجتماعی، ویژگی‌های روانشناختی و رفتاری انسان نقش دارند. یکی از مهمترین عوامل روانشناختی موثر در بروز بیماری‌های جسمی استرس است.استرس از طریق تاثیر بر رفتار و دستگاه‌های بدن، از جمله دستگاه قلبی – عروقی، غدد درون ریز و دستگاه ایمنی، بر سلامت انسان تاثیری منفی دارد و باعث بروز بیماری‌های جسمی از قبیل بیماری‌های قلبی عروقی، فشار خون بالا، بیماری‌های گوارشی، دیابت، بیماری‌های پوستی و انواع دیگربیماری‌ها میگردد(سارافینو، 1383). یافته‌های بالینی نشان می‌دهد فشار روانی ناشی از رویدادهای روز مره زندگی به تدریج فعالیت سیستم‌های مختلف بدن را تحت تاثیر قرار داده و عملکرد آنها را مختل می سازد و یا با تضعیف سیستم ایمنی، استعداد ابتلا به بیماری‌های روانی و جسمی‌را افزایش میدهد. از نشانه‌های شایع استرس، خستگی، سردرد، تنش ماهیچه ای، اختلالات گوارشی، سرگیجه، بالا رفتن قند خون و. . .  می‌باشد. استرس بالا قادر است موجب کاهش سطح سلامتی و رفاه افراد گردد(نعمتی، پارسایی، 1388). از بین این عوامل استرس می‌تواند اثرات منفی شدیدی بر سلامتی افراد داشته باشد. در هر حال استرس  می‌تواند فرد را در برابر بیماری‌های جسمی آسیب پذیر و در دراز مدت به سوی مرگ بکشاند(آقایی، آتش پور، 1380). البته می‌توان گفت رابطه استرس و بیماری یک رابطه دو طرفه و تعاملی است، بدین معنی که بیماری‌های جسمی نیز به نوبه خود، به ویژه اگر به صورت مزمن در آمده باشند،از استرس‌ها و حوادث مهم زندگی به شمار  می آیند(پاورز، 2005). مقابله سازگارانه با استرس‌های مرتبط با بیماری‌های مزمنی چون دیابت آسان نیست و بسیاری از این بیماران در این زمینه با مشکلات زیادی روبرو هستند، زیرا مدیریت این بیماری تمام جنبه‌های زندگی شخصی، خانوادگی، اجتماعی را تحت تاثیر قرار می‌دهد. بنابراین شناخت مشکلات روانشناختی این بیماران و تلاش در جهت رفع ویا کاهش این مشکلات، به ویژه در کشورهایی همچون ایران که از شیوع نسبتا بالای دیابت برخوردار است و هزینه‌های درمانی بالایی برای افراد و جامعه در بر دارد ضروری است (ابوالحسنی، مهاجرانی، 1384). به دنبال فعالیت‌های اولیه و روشن گر گارمزی در حدود سال 1970، گروهی از دانشمندان تحولی، توجه خود را به کودکانی معطوف کردند که علی رغم تجربه خطر، موفقیت تجربه می‌کردند. این پژوهشگران بر این عقیده اند که مطالعه تاب آوری می‌تواند برای تدوین برنامه‌ها، سیاست‌ها و مداخلات معطوف بر شایستگی و پیشگیری یا تخفیف مشکلات در زندگی، آگاهی بخش باشد. اندیشه‌های پیشگامان این حوزه (مانند گارمزی، 1991؛ راتر[2]، 1985؛ ماگان[3]، مورتیمور[4]، و اوستون[5]، 1979؛ ورنر[6]، 1993ورنر و اسمیت[7]، 1992؛ به نقل از زیمرمن[8] وآرونکمار[9]، 1994)،الهام بخش سه دهه پژوهش در زمینه تاب آوری بود که مدل‌ها، روش‌ها و اطلاعاتی را با تلویحاتی برای نظریه، پژوهش و مداخله فراهم نمود(به نقل از نیکوزاده، 1390). تاب آوری به توانایی غلبه بر رویدادهای دارای بار استرس زیاد، شامل آسیب‌های شدید، مرگ، فاجعه، ضایعه اقتصادی، آشوب‌های سیاسی و تغییرات فرهنگی و حفظ سلامت روانی و شوخ طبعی، به رغم مواجهه با این رویدادهای ناخوشایند اشاره می‌کند(کردمیرزا، 1388). تاب آوری به معنای مهارت‌ها،خصوصیات و توانمندی‌هایی تعریف می‌شود که فرد را قادر می سازد با سختی‌ها، مشکلات و چالش‌ها سازگار شود.هر چند برخی از ویژگی‌های مرتبط با تاب آوری به صورت زیستی و ژنتیکی تعیین می‌شوند، اما مهارت‌های مربوط به تاب آوری را می‌توان یاد داد و تقویت نمود(الورد[10]، 2005، به نقل از همان منبع ). در بیماری دیابت که نیازمند مشارکت بیمار در فرایند درمان می‌باشد، پیامد درمان به باورهای بهداشتی بیمار و درک وی از بیماری وابسته است.یکی از عوامل تاثیر گذار بر رفتارهای خود مراقبتی، کانون کنترل سلامت است که در واقع درجه اعتقاد فرد به این امر است که سلامت او تحت کنترل عوامل درونی است یا عوامل بیرونی. افرادی که کانون کنترل سلامتی از نوع بیرونی دارند بر این اعتقادندکه پیامدهای معین و حوادث رخ داده در زندگی آن‌ها به واسطه نیروهایی مانند پزشکان، شانس، سرنوشت و بخت و اقبال تعیین می‌گردند در عوض افرادی که دارای کانون کنترل سلامتی از نوع درونی هستند به این امر معتقدند که پیامد‌ها و حوادث معین در نتیجه رفتار واعمال خود آنها می‌باشد و تعیین کننده سلامتی آنها به طور مستقیم اعمال و رفتار‌های آنان می‌باشد(والستون[11]، 1978). کانون کنترل سلامتی به عنوان یک متغیر موثر بر توسعه و پیشرفت رفتارهای بهداشتی و ظرفیت درمانی و تبیین مشکلات بهداشتی شناخته می‌شود. کانون درونی کنترل سلامت به طور مثبت با آگاهی و نگرش، وضعیت روانشناختی، رفتارهای بهداشتی و سلامت و بهداشت بهتر همراه می‌شود. در مقابل، بیشتر منابع بیرونی کنترل سلامت(به خصوص افراد قدرتمندوبا نفوذ وبخت و اقبال)با رفتارهای بهداشتی منفی و وضعیت روانشناختی ضعیف همراه می‌شوند(مالکرن و همیلتون[12]، 2005). (شورتز[13]، 2000)درپژوهشی نشان داد که کانون کنترل درونی سلامت در پیشگیری از بیماری و امیدواری نسبت به زندگی موثر است. همچنین حجم عمده ای از تحقیقات دلالت بر این دارند که هنگام مواجهه با مشکلات بهداشتی، ظاهرا افراد دارای کانون کنترل درونی نسبت به بیرونی به طور کلی پاسخ‌های سازگارانه در دامنه ای از به کار گیری مراقبت‌های بهداشتی پیشگیرانه و توام بااحتیاط تا راهبردهای درمانی به هنگام بروز بیماری یا اختلال قرار می‌گیرند. پژوهشهای زیادی، ارتباط بین کانون کنترل درونی و سازگاری روانشناختی را در بیماری‌های مزمن مورد تایید قرار داده اند(کاونگروس[14]، 2005)، با این حال مطالعات دیگر ارتباط آشکاری بین این دو متغیر نیافته اند(لو[15]، 1998). اکنون به بررسی این نکته می پردازیم که فشار روانی چگونه می تواند موجب بیماری یا تشدید آن شود . نجفیان و گلستان هاشمی (1382) بیان می کنند به دو علت اساسی فشار روانی می تواند موجب بیماری یا تشدید آن شده و سلامت عمومی را به خطر اندازد. عامل اول این که در هنگام وضعیت پرفشار روانی بروز عوارض آن مانند افسردگی، نگرانی و اضطراب معمولاً باعث اختلال در روند انجام رفتار‌ها و اعمال مرتبط با حفظ سلامتی مانند خوراک متعادل، ورزش، خواب و استراحت کافی می شود . و عامل دوم این که در هنگام وضعیت پر فشار روانی عملکردهای دستگاه ایمنی بدن شرایط مساعد و کارایی ندارد. بررسیهای انجام شده در سال‌های اخیر به عنوان مثال یافته‌های عدیلی و همکاران (2006) نشان می دهد که به طور کلی روان درمان گری از جمله درمانگری‌های شناختی – رفتاری، در بهبود علائم جسمی و ناراحتی‌های هیجانی آن دسته از بیماران دیابتی که از افسردگی و اضطراب رنج می برند، مؤثر است. بر همین اساس همکاری نزدیک بین متخصصان دیابت و روان شناسان مورد تاکید قرار گرفته است(تیلور[16] 2003). افزایش و ارتقای سلامت عمومی مستلزم آموزش روش دستیابی به سبک زندگی سالم، رفتارهای مقابله‌ای سازگارانه و نیز کمک به افراد در معرض خطر است. مطالعات نشان داده است افرادی که خود را به مجموعه‌ای از مهارت‌ها و توانمندی‌های مقابله ای تجهیز کرده اند در رویارویی با مشکلات موفق ترند. استفاده از پاسخ‌های مقابله ای موثر، به آنها در غلبه بر مشکلات جسمانی و روانی، روابط بین فردی، اجتماعی و تعارضات فردی کمک می‌کند، در نتیجه این افراد از کیفیت زندگی و سلامت روان بهتری برخوردارند. در مقابل، افرادی که از راهبرد‌های هیجانی یا اجتنابی استفاده می‌کنند بیشتر در معرض فرسودگی عاطفی، هیجانی و نگرشی قرار می‌گیرند(اکبری، 1391). با توجه به اینکه میزان هموگلوبین گلوکوزیته مهم ترین شاخص کنترل قند خون در بیماران دیابتی است، در پژوهش حاضر به عنوان فاکتور فیزیولوژیک  مورد بررسی قرار می‌گیرد. بنابراین در رابطه با تاثیرآموزش شناختی رفتاری گروهی مدیریت استرس برتاب آوری، کانون کنترل سلامت، سلامت عمومی و هموگلوبین گلوکوزیته بیماران دیابتی مطالعات چندانی صورت نگرفته، بر این اساس این پژوهش بر آن است تا با شناسایی و بررسی این موضوع و پر کردن خلاءاطلاعاتی در این حیطه، زمینه را برای انجام اقدامات لازم در جهت آموزش و کمک به بیماران دیابتی فراهم کند. در مجموع، پژوهش‌ها نشان می‌دهند که مداخلات روان شناختی مبتنی بر اصول شناختی رفتاری و مدیریت استرس بر حالات روان شناختی بیماران دیابتی در کشور‌های مختلف به صورت معنی‌داری مفید بوده است (عدیلی و همکاران، 2006) ولی نتایج همه پژوهش‌ها در این زمینه موید این تاثیر نیست و به دلیل تناقضات و ابهامات موجود نیاز به انجام پژوهش‌های بیشتر و دقیق تر احساس میشود.  به ویژه در کشورهایی مثل ایران که دیابت شیوع بسیار بالایی دارد (استقامتی، گویا، عباسی، دلاوری، علیخوانی و علاءالدینی، 2008). 1-2- بیان مسئله سلامتی کیفیتی از زندگی است که تعریف آن مشکل و اندازه گیری واقعی آن تقریبا غیر ممکن است.  چون فکر سالم داشتن، توانا بودن و برخورداری از جسم طبیعی در کانون و ارزیابی اغلب مردم جای دارد.  بیمار شدن ممکن است به احساس امنیت فرد و تصویری که فرد از خود دارد لطمه وارد سازد.  این امر نه تنها باعث می‌شود که طرز تلقی از خود مورد تهدید قرار گیرد، بلکه بیش از همه به فرد بفهماند که او به راستی آسیب پذیر است.  بدین ترتیب باعث می‌شود که زندگی فرد در زمینه‌های عمده دگرگون شود، در نتیجه، سازگاری بیماری ممکن است نیازمند تلاش باشد (گالتون و لازاروس، 1979؛ به نقل از سارافینو، 1383). دیابت از قدیمی‌ترین بیماری‌های شناخته شده در انسان می‌باشد. نام کامل آن دیابت ملیتوس است که از واژه‌های یونانی سیفون و قند گرفته شده است و به منظور توصیف علائم غیر قابل کنترل آن یعنی دفع مقادیر زیاد ادرار به همراه قند به کار می‌رود. دیابت تغییری دائمی‌در شیمی‌داخلی بدن است که نتیجه آن وجود گلوکز بسیار زیاد در خون می‌باشد. علت این بیماری کمبود هورمون انسولین است. هورمون یک پیام آور شیمیایی است که در یک قسمت از بدن (در این مورد پانکراس) ساخته می‌شود و درون جریان خون آزاد می‌گردد تا بر روی قسمت‌های دورتر بدن تاثیر بگذارد. در دیابت نوع اول فقدان کامل انسولین ممکن است مشاهده شود اما در دیابت نوع دوم ممکن است کمبود جزئی انسولین و نیز کاهش پاسخ بدن به انسولین مشاهده شود.  این حالت را مقاومت به انسولین می نامند (بیلوس، 1385). دیابت وضعیتی است که در آن سلول‌های بدن دچار کمبود انرژی می‌شوند و دلیل آن اینست که قند به جای اینکه وارد سلول شود در خون باقی می ماند.  انسولین هورمونی است که از غده لوزالمعده (پانکراس) ترشح می‌شود. در خون همه افراد در حالت طبیعی مقداری قند یافت می‌شود. این مقدار در حالت طبیعی 110-70 میلی گرم در دسی لیتر است. انسولین موجب ورود قند به سلول‌ها می‌شود تا این قند برای تامین انرژی مورد استفاده قرار گیرد، یا برای مصارف بعدی ذخیره گردد. انسولین ماده کلیدی و اصلی است که سبب انتقال قند از خون به سلول‌های بدن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...