کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 




  • اهرم مالی حاصل از وام های میان مدت به لحاظ این که میزان بهره نسبتا ثابت است سبب می شود که سود شرکت کاهش یابد. البته اگر آن شرکت نتواندسود خود را به حدی برساند که هزینه بهره وام میان مدت را بپوشاند.
  • شرایط منفی گنجانده شده در قرارداد این نوع وام از قدرت مانور و سرمایه گذاری در پروژه های تامین مالی شرکت می کاهد.
  • در مواردی که شرکت ها اقلامی از دارایی خود را به عنوان وثیقه گذاشتند بدون رضایت طلبکار نمی توانند دوباره آن را به عنوان وثیقه قرار دهند.
  • پرداخت اقساط سالانه ممکن است فشار زیادی بر نقدینگی شرکت وارد آورد زیراشرکت باید در هر قسط مبلغ نسبتا زیادی بابت اصل وفرع وام بپردازد.

ب ) سهام ممتاز :سهام ممتاز نوعی از سهام است که دارنده آن نسبت به در آمدها و دارائی های شرکت حق یا ادعای محدود و معیین دارد. از چهار منبع مالی بلند مدت که شرکت می تواند از آن استفاده کند ( اوراق قرضه، سهام ممتاز، سهام عادی، سود انباشته ) سهام ممتاز کمتر به عنوان یک منبع مالی مورد استفاده شرکت ها قرار می گیرد. در مواقعی که دو شرکت در هم ادغام می شود و این کار با مبادله اوراق بهادار صورت می گیرد ( و نه در مقابل وجه نقد ) سهام ممتاز به عنوان یکی از ابزار های تأمین مالی نقش مهمی ایفا می کند. سهام ممتاز را اوراق بهادار دو رگه می نامند، زیرا هم ویژگی ها اوراق قرضه و هم خصوصی سهام عادی را دارد این ویژگی ها عبارتند :

  • حق مشارکت در در آمدهای و دارائی های شرکت سهام ممتاز دارای حق تقدم نسبت به سهام عادی می باشند. یعنی دارندگان آن ها در مطالبه درآمدها و دارائی های شرکت در اولویت قرار می گیرند. شرکت بایستی قبل از تقسیم سود بین سهامداران عادی ابتدا سود سهام ممتاز را بپردازد. همچنین هنگام تصفیه شرکت صاحبان ممتاز در دریافت دارائی ها ( پس از پرداخت حقوق طلبکاران ) در اولویت قرار می گیرند. بنابراین از نظر ریسک، ریسک  سهام ممتاز کمتر از ریسک سهام عادی است و چون ریسک کمتری را می پذیرد بازده کمتری نیز انتظار دارند.
  • ثابت بودن نرخ سود :نرخ سود تقسیمی ممتاز ثابت است و سود آن یک هزینه قابل قبول مالیاتی نیست. سود سهام ممتاز به عنوان درصدی از ارزش سهام بیان می شود. میزان سود سهام ممتاز برابر است با :

نرخ سود * ارزش اسمی = سود سهام ممتاز

  • سود جمع شونده :خاصیت جمع شوندگی به این معنی است که اگر شرکت در سال های قبل سود سهام ممتاز را پرداخت نکرده باشد. بایستی در صورت کسب سود، قبل از پرداخت هر گونه سود به سهامداران عادی، سودهای انباشته سهامداران ممتاز را بپردازد. این یک نوع حمایت از دارندگان سهام ممتاز است. عموما روی سودهای معوق سهام ممتاز سودی تعلق نمی گیرد.
  • مشارکت در سود :در بعضی از سهام ممتاز شرط می شود که سهامداران ممتاز در سودهای اضافی شرکت با سهامداران عادی شریک شوند. به این ترتیب که ابتدا سود سهام ممتاز پرداخت می شود و سپس سود سهام عادی پرداخت می شود و چنآن چه سودی باقی بماند با نسبتی مشخص بین دو گروه تقسیم می شود.
  • حق رأی :سهامداران ممتاز معمولا دارای حق رأی نیستند اما گاهی در شرایط خاص به آن ها حق رأی داده می شود. مثلا اگر شرکت قادر به پرداخت سود سهام ممتاز برای یک یا چند سال نباشد به دارندگان این سهام حق رأی برای انتخاب یک یا جند نفر از اعضای هیئت مدیره داده می شود.
  • قابلیت تبدیل :سهام ممتاز ممکن است قابل تبدیل یا غیر قابل تبدیل باشند. سهام ممتاز تبدیلی سهامی هستند که دارندگان آن می توانند قسمتی یا کل سهام را در یک دوره زمانی خاص با یک قیمت مشخص تبدیل به سهام عادی نمایند.
همان طوری که گفته شد سهام ممتاز را اوراق بهادرار دورگه می نامند. ؛ زیرا دارای هر دو ویژگی سهام عادی و اوراق قرضه است. از دیدگاه مدیران مالی، سهام ممتاز جانشین مناسبی برای اوراق قرضه است و در هر زمان که انتشار اوراق قرضه مطلوب نباشد، شرکت ها دست به انتشار سهام ممتاز می زنند. به طور قطع نمی‎توان گفت که آیا سرمایه گذاران، اصولا سهام ممتاز را نوعی بدهی تلقی می کنند یا ان را در زمره سرمایه شرکت قرار  می دهند. (احمدی، 1386) تأمین مالی از طریق انتشار سهام ممتاز دارای مزایای زیر است :

ggnews-author-wrapper clearfix">

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-12-11] [ 05:28:00 ب.ظ ]






خداوند بر جانى (در شریعت موسى) دیه‏اى قرار نداده است، نه در نفس و نه در جرح، بلکه فقط عفو یا قصاص قرار داده است. البته خود تورات در این زمینه که آیا عفو جایز است یا نه، ساکت است. اما در مورد قتل غیر عمد در تورات مجازات تبعید پیش‏بینى شده است و جانى باید براى مدّتى در محلى معین باقى بماند و حق خروج از آن‏جا را ندارد؛ به گونه‏اى که اگر خارج شود و توسط ولى دم کشته شود خون او هدر خواهد بود و در سفر تثنیه آمده است: او [قاتل غیر عمد] مستوجب قتل نباشد چون که او را پیش‏تر بغض نداشته است. یکى‏از نویسندگان ازاین نص، چنین استفاده کرده که در قتل غیر عمد نیز قصاص جایز است، مگر این که جانى به شهرهاى امن پناه ببرد. وى در این زمینه مى‏گوید: تنها کیفر قتل در شریعت موسوى کشتن جانى است خواه فعل او عمد باشد یا خطا. ولى با توجه به مطالب قبل و هم چنین نص مورد استناد ایشان مى‏توان گفت که قصاص در قتل غیر عمد جایز نبوده است. البته قبلاً اشاره شد که اگر قاتل غیر عمد قبل از موعد مقرّر از شهر امن خارج شود و توسط ولى دم کشته شود خون او هدر است، ولى این به معناى جواز قصاص در قتل غیر عمد نیست. مجازات ضرب و جرح و قطع نیز در دین یهود قصاص است (قصاص کم‏تر از نفس) و در تورات آمده است:            و کسى که همسایه خود را عیب رسانیده باشد، چنان که او کرده باشد به او کرده خواهد شد. شکستگى عوض شکستگى، چشم عوض چشم، دندان عوض دندان، چنان که به آن شخص عیب رسانیده هم‏چنان به او رسانیده شود. نصوص دیگرى هم در این زمینه وجود دارد که قبلاً به آن‏ها اشاره شد. بنابراین، مى‏توان گفت که اساس نظام کیفرى در یهودیّت مبتنى بر اصل قصاص و مقابله به مثل است و این اصل حتى در مواردى حیوانات را نیز شامل مى‏شود، لیکن على رغم این نصوص و تأکیدها، بعضى از علماى یهود و نویسندگان «کتاب تلمود» در مورد این اصل تردید ایجاد کرده و آن را به گونه دیگرى توجیه و تفسیر نموده‏اند که بررسى‏آن مجال دیگرى را مى‏طلبد. یکى از ویژگى‏هاى حضرت عیسى -على نبینا و علیه السلام- توجه و تأکید زیاد او بر جنبه‏هاى اخلاقى در زندگى فردى و اجتماعى بود. این ویژگى به ضمیمه آن چه در انجیل آمده است ، مى‏توان عدم وجود حکم قصاص در مسیحیّت را نتیجه گرفت یا نه؟ در انجیل آمده است: به تحقیق شنیده‏اید آن چه گفته شده است که دوست دار خویش خود را و دشمن دار دشمن خود را و من مى‏گویم به شما که دوست دارید دشمنان خود را و نیکى کنید به هر که دشمنى کند با شما.                                        هم‏چنین در جاى دیگر مى‏گوید: شنیده‏اید که گفته شده است که چشم به عوض چشم و دندان به عوض دندان و من مى‏گویم به شما که در عوض بدى، بدى نکنید، لیکن کسى که دست زند بر طرف راست روى تو، پس بگردان براى او طرف دیگر را و کسى که خواهد با تو دعوا نماید و بگیرد جامه تو را پس بگذار براى او رداى خود را نیز… و نیز مى‏گوید: جزا مدهید به بد تا جزا داده نشوید به بد…. آن چه از این کلمات و مانند آن‏ها استفاده مى‏شود، چیزى جز ترغیب و تشویق به عفو و گذشت نیست و این منافاتى با وجود نظام کیفرى در دین مسیحیّت ندارد، همان‏گونه که در دین اسلام هم على رغم وجود نظام کیفرى، به خصوص قصاص، تأکید و تشویق به عفو شده و عفو و صبر از قصاص بهتر دانسته شده است. علاوه بر این، صرف نبودن حکم قصاص در انجیل موجود، دلیل عدم مشروعیت آن در مذهب مسیح نیست، زیرا این مذهب در واقع کامل کننده شریعت موسى است و نه ناسخ آن. در این زمینه در انجیل آمده است: گمان مى‏کنید که من آمده‏ام که در هم بپاشم و برطرف کنم ناموس یا شریعت پیغمبران را. نیامده‏ام براى از هم پاشیدن، بلکه آمده‏ام براى آن که کامل کنم‏ناموس را. قصاص در دوران پس از اسلام: قتل نفس، اولین جُرمى است که از دیدگاه قرآن در زمین واقع شده که از خوى تجاوزگرى و خودمحورى انسان حاکى است و این عمل در همان زمان هم جرم و گناه بوده است‏.بنابراین، اگر از ابتداى حیات انسان، قتل و ضرب و جرح به عنوان یک تهدید جدّى براى زندگى او به حساب آمده، باید بپذیریم که انسان‏ها از ابتدا دفاع از خود را یک حق دانسته و در مقابل این تهدید از خود عکس العمل نشان داده ‏اند.                                      صورت طبیعى مورد توجه انسان واقع شد، با این تفاوت که این مقابله، هیچ حدّ و مرزى نداشته است و انسان‏ها به خود اجازه مى‏داده ‏اند که در مقابل کوچک‏ترین تهدید و ضرب و جرح، به شدیدترین تهاجمات دست بزنند و در مقابل کشته شدن یک نفر، کشتارهاى دسته جمعى و قبیله‏اى را که احیاناً سال‏ها به طول مى‏انجامیده است انجام دهند. بدین ترتیب، همان‏گونه که طبیعت انسان‏ و سرگذشت او حکایت از حسّ برترى‏طلبى و خود محورى او دارد؛ به گونه‏اى که حاضر مى‏شود هم‏نوع خود را از بین ببرد و خون او را بر زمین بریزد، همین انسان در طبیعت خود، حس انتقام‏جویى و مقابله به مثل را دارد و حاضر نیست در مقابل تجاوز و تعدّى دیگران سکوت نماید و از خود دفاع نکند. شرایع آسمانى نیز، به ویژه اسلام که دینِ فطرت و منطبق با عالم تکوین است به این مسئله توجه کرده و بدون هیچ مسامحه‏اى اعلام نموده‏اند: جزاء سیّئه سیّئه مثله و انتقام بدى به مانند آن بدى است. ولمن انتصر بعدَ ظلمه فاولئک ماعلیهم من سبیل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:27:00 ب.ظ ]





3 – حجر یا فوت ولىّ: اگر پدر یا جد پدرى دختر به علتى محجور و تحت قیمومیّت باشد، اذن شخص دیگرى مانند قیّم او لازم نمى باشد. هم‏چنین اگر پدر یا جد پدرى دختر از دنیا رفته باشند، دختر مکلّف به کسب اذن شخص دیگرى نیست و اعتبار اذن ولىّ ساقط است. قانون مدنى، به سقوط اعتبار اذن ولىّ درصورت حجر یا فوت او اشاره نکرده است. اما تا پیش از اصلاح سال 1370، ماده 1044 ق.م. با صراحت سقوط اعتبار اذن ولىّ را در مورد حجر بیان مى‏کرد. این ماده با اشاره به ماده 1043 به صورت زیر تنظیم گشته بود: «در مورد ماده قبل، اجازه را باید شخص پدر یا جد پدرى بدهد و اگر پدر یا جد پدرى دختر به علتى تحت قیمومیت باشد اجازه قیّم او لازم نخواهد بود». در اصلاحیه سال 1370 با توجه به مبانى مسلم فقهى، ماده 1044 ق.م. باید به گونه‏اى تغییر مى‏یافت که محجور بودن ولىّ و عدم دست‏رسى به او هر دو، از موارد سقوط اعتبار اذن ولىّ در مورد نکاح دختر باکره، تعیین مى‏گردید، اما متاسفانه قانون‏گذار مورد محجور بودن ولىّ را حذف کرد و مسئله عدم دست‏رسى به ولىّ را جاى‏گزین آن نمود. با این حال، در سقوط اعتبار اذن ولىّ به هنگام حجر یا فوت او، تردیدى وجود ندارد. از این‏رو نویسندگان حقوقى پیش از اصلاح سال 1370، با توجه به سابقه فقهى، حکم این موضوع را استنباط مى کردند.(40) اصول و قواعد حاکم بر قانون مدنى، آراى فقیهان امامیه و وحدت ملاک با موضوع ماده 1044 ق.م. این نظر را تأیید مى‏کند. ج – ضمانت اجراى نکاح دختر باکره بدون اذن ولى در صورتى که دختر رشیده باکره‏اى بدون اذن پدر یا جد پدرى یا با وجود مخالفت او ازدواج کند، آیا ازدواج او صحیح است یا خیر؟(41) اگر پس از ازدواج، پدر یا جد پدرى نکاح یاد شده را تنفیذ کند، ازدواج صحیح است. زیرا، از تغییر ماده 1043 قانون مدنى که نکاح دختر بالغ باکره را موقوف به اجازه ولىّ مى‏داند، به خوبى مى‏توان دریافت که اذن یا اجازه هرکدام تحقق یابد درصحت و نفوذ نکاح کافى مى‏باشد. با این حال، اگر پدر از تنفیذ چنین ازدواجى امتناع کند، در بطلان آن در فقه اختلاف نظر وجود دارد و برخى از فقیهان امامیه عقد مزبور را صحیح مى‏دانند.(42) نظریات حقوق‏دانان و رویه دادگاه‏ها نیز، در این مورد متفاوت است.(43) برخى از احکام صادره از دادگاه‏ها مایل به صحت عقد مزبور است. مثلاً شعبه اول دادگاه مدنى خاص تهران در تاریخ 1359/3/12 در پرونده کلاسه 20/58، درخواست پدر مبنى بر اعلام بطلان عقد دخترش را که بدون اذن او انجام گرفته، مردود شناخته و به صحت عقد مذکور حکم داده است. در رأى دادگاه آمده است: «بالأخره، پس از بررسى محتویات پرونده و اظهارات خواهان که دخترش بدون رضایت وى ازدواج کرده و اغفال شده است، باید توجه داشت اولاً: که موجبات فسخ عقدنامه چند چیز است که مورد ادعا از مصادیق هیچ یک از آنها نیست و این‏که مراجع عالى قدر رضایت پدر را در ازدواج دختر دوشیزه شرط دانسته‏اند، اولاً شرط صحت عقد نمى‏باشد بلکه، شرط کمال عقد است که جنبه اخلاقى دارد که احترام به پدر محفوظ بماند. ثانیاً: هیچ یک از کسانى که حتى اجازه پدر را شرط صحت عقد دانسته‏اند، ازدواج مجدد دختر رشیده‏اى را که بدون اجازه پدرش به عقد مرد مورد دل‏خواهش در آمده، پس از مراسم عروسى و زندگى با یک‏دیگر براى شخص ثالثى جایز نمى‏داند؛ یعنى ازدواج اول را باطل اعلام نمى‏کنند… بنابراین ازدواج دو نفر جوان بالغ و رشید… را نمى توان باطل دانست، بلکه ازدواج آنان صحیح است…».(44) 8 – اذن زن به شوهر در نکاح با دختر برادر یا دختر خواهر او ازدواج مرد با دختر برادر یا دختر خواهر همسر خویش، منوط به اذن همسر است. قانون مدنى، دراین مورد اذن زن را معتبر شناخته، مقرر مى‏دارد: «هیچ کس نمى‏تواند دختر برادر زن و یادختر خواهر زن خود را بگیرد، مگر با اجازه زن خود».(45) با توجه به آن‏که حکم مزبور براى حمایت از همسر اول وضع شده و با توجه به مبانى فقهى این ماده، اذن و اجازه هر دو مى‏توانند موجب نفوذ نکاح دوم گردند. پس اگر زوج بدون اذن از زن اول، به ازدواج با برادرزاده یا خواهرزاده او اقدام کند، نکاح او موقوف بر تنفیذ یا رد زن اول است.(46) عده‏اى از فقها، نکاح بدون اذن را باطل مى‏دانند و اجازه عمه یا خاله را در تصحیح آن مؤثر نمى‏شناسند.(47)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:27:00 ب.ظ ]





ماده 9 :  در مورد ماده 4 قانون ازدواج هرگاه یکی از طرفین عقد بخواهد از وکالت خود در طلاق استفاده نماید باید طبق ماده قبل به دادگاه مراجعه کند و دادگاه در صورت احراز تخلف از شرط گواهی عدم امکان سازش صادر خواهد کرد. ماده 10 :  اجرای صیغه طلاق و ثبت آن پس از رسیدگی دادگاه و صدور گواهی عدم امکان سازش صورت خواهد گرفت . متقاضی گواهی عدم امکان سازش باید تقاضانامه ای به دادگاه تسلیم نماید که در آن علل تقاضا به طور موجه قید گردد. پس از وصول تقاضانامه دادگاه راسا یا به وسیله داور یا داوران سعی در اصلاح بین زن و شوهر و جلوگیری از وقوع طلاق خواهد کرد. هرگاه مساعی دادگاه برای حصول سازش نتیجه نرسد با توجه به ماده 8 این قانون گواهی عدم امکان سازش صادر خواهد کرد. دفتر طلاق پس از دریافت گواهی مذکور به اجرای صیغه طلاق و ثبت آن اقدام خواهد نمود. هر یک از طرفین عقد بدون تحصیل گواهی عدم امکان سازش مبادرت به طلاق نماید به حبس جنحه ای از شش ماه تا یک سال محکوم خواهد شد. همین مجازات مقرر است برای سردفتری که طلاق را ثبت نماید. ماده 11 :  دادگاه می تواند به تقاضای هر یک از طرفین در صورتی که صدور گواهی عدم امکان سازش مستند به سو رفتار و قصور طرف دیگر باشد او را با توجه به وضع و سن طرفین و مدت زناشویی به پرداخت مقرری ماهانه متناسبی در حق طرف دیگر محکوم نماید مشروط به این که عدم بضاعت متقاضی و استطاعت طرف دیگر محرز باشد. پرداخت مقرری مذکور در صورت ازدواج مجدد محکوم له یا ایجاد درآمد کافی برای او کاهش درآمد یا عسرت محکوم علیه یا فوت محکوم له به حکم همان دادگاه حسب مورد تقلیل یافته یا قطع خواهد شد. در موردی که گواهی عدم امکان سازش به جهات مندرج در بندهای 5 و 6 ماده 8 صادر شده باشد مقرری ماهانه با رعایت شرایط مذکور به مریض یا مجنون نیز تعلق خواهد گرفت مشروط به این که مرض یا جنون بعد از عقد ازدواج حادث شده باشد و در صورت اعاده سلامت به حکم دادگاه قطع خواهد شد. ماده 12 : در کلیه مواردی که گواهی عدم امکان سازش صادر می شود دادگاه ترتیب نگاهداری اطفال و میزان نفقه ایام عده را با توجه به وضع اخلاقی و مالی طرفین و مصلحت اطفال و معین می کند و اگر قرار شود فرزندان نزد مادر یا شخص دیگری بمانند ترتیب نگاهداری و میزان هزینه آنان را مشخص می نماید و نفقه زوجه از عواید و دارایی مرد و نفقه اولاد و مبلغ ماهانه مقرر در ماده 11 از نفقه زوجه از عواید و دارایی مرد یا زن یا هر دو و حتی از حقوق بازنشستگی استیفا خواهد گردید. دادگاه مبلغی را که باید از عواید یا دارایی مرد یا زن یا هر دو برای هر فرزند استیفا گردد تعیین وطریقه اطمینان بخشی برای پرداخت آن مقررمی کنددادگاه همچنین ترتیب ملاقات اطفال را برای طرفین معین می کند حق ملاقات با طفل در صورت غیبت یا فوت پدر یا مادر به تشخیص دادگاه با سایر اقربا خواهد بود. تبصره 1 : اطفالی که والدین آنان قبل از تصویب این قانون از یکدیگر جدا شده اند در صورتی که به طریق اطمینان بخشی ترتیب هزینه و نگاهداری و حضانت آنان داده نشده باشد مشمول مقررات این قانون خواهند بود. تبصره 2 : پرداخت نفقه قانونی زوجه و اولاد بر سایر دیون مقدم است . ماده 13 : در هر مورد حسب اعلام یکی از والدین یا اقربای طفل یا دادستان یا اشخاص دیگر تشخیص شود که تغییر در وضع حضانت طفل ضرورت دارد (اعم از این که قبلا تصمیمی در این مورد اتخاذ شده یا نشده باشد) و یا به طریق اطمینان بخشی ترتیب نگاهداری و حضانت طفل داده نشده باشد دادگاه پس از رسیدگی حضانت طفل به هر کسی که مقتضی بداند محول می کند و هزینه حضانت به عهده کسی است که به موجب تصمیم دادگاه به پرداخت آن می شود. ماده 14 :  هرگاه دادگاه خانواده تشخیص دهد کسی که حضانت طفل به او محول شده از انجام تکالیف مربوط به حضانت خودداری کرده یا مانع ملاقات طفل با اشخاص ذیحق شود او را برای هر بار تخلف به پرداخت مبلغی از هزار ریال تا ده هزار ریال و در صورت تکرار به حداکثر مبلغ مذکور محکوم خواهد کرد. دادگاه در صورت اقتضا می تواند علاوه بر محکومیت مزبور حضانت طفل را به شخص دیگری واگذار نماید. در هر صورت حکم این ماده مانع از تعقیب متهم چنانچه عمل او طبق قوانین جزایی جرم شناخته شده باشد نخواهد بود. تبصره 1 : پدر یا مادر یا کسانی که حضانت طفل به آنها واگذار شده نمی توانند طفل را به شهرستانی غیر از محل اقامت مقرر در بین طرفین و یا غیر از محل اقامت قبل از وقوع طلاق و یا به خارج از کشور بدون رضایت والدین به فرستند مگر در صورت ضرورت با کسب اجازه از دادگاه . تبصره 2 : وجوه موضوع این ماده و ماده 11 به صندوق حمایت خانواده که از طرح دولت تاسیس می شود پرداخت خواهد شد. نحوه پرداخت وجوه مذکور به اشخاص ذینفع طبق آیین نامه ای است که به تصویب هیات وزیران خواهد رسید. ماده 15 :  طفل صغیر تحت ولایت قهری پدر خود می باشد در صورت ثبوت حجر یا خیانت یا عدم و لیاقت او در اداره امور صغیر یا فوت پدر به تقاضای دادستان و تصویب دادگاه شهرستان حق ولایت به هر یک از جد پدری یا مادر تعلق می گیرد مگر این که عدم صلاحیت آنان احراز شود که در این صورت حسب مقررات اقدام به نصب قیم یا ضم امین خواهد شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:26:00 ب.ظ ]





آیه 34 سوره نساء و آیه 128 سوره نساء: مبنای فقهی و حقوقی و محدود ساختن اختیار مرد در طلاق سوره طلاق آیه 2: «فاذا بلغن اجلهن فامسکوهن بمعروف او فارقوهن بمعروف» سوره بقره آیه 229: «الطلاق مرتان فامساک بمعروف اوتسریح باحسان» نظریه فقهی درباب طلاق به دست زن آیه 231 سوره مبارکه بقره: «اذا طلقتم انساء فبلغن اجلهن فامسکوهن بمعروف» آیه (1) سوره مبارکه طلاق: «لا تخرجون من بیوتهن ولا یخرجن الا یاتین بفاحشه مبینه» آیه شریفه: «یا ایها الذین آمنوا انکحتم المومنات ثم طلقتموهن» سوره بقره آیه 187: «هن لباس لکم و انتم لباس لهن» و آیه شریفه: «لا جناح علیکم ان طلقتم النساء مالم تمسوهن او تفرضوا لهن فریضه» در فقه حنفی 3 نوع طلاق وجود دارد:[1] 1-رجعی 2-بائن خفیفه یا صغری 3-بائن غلیظه یا کبری در صورت طلاق رجعی زوج بدون تجدید عقد نکاح می تواند به همسرش رجوع کرده و با هم زندگی کند اما در صورت خفیفه حتما تجـدید عقد نکاح لازم می باشد و در صورت بائـــن کبری و یا هیچ نوع عقد نمی تواند آن زن را به همسری اختیار کند بلکه لازم است پس از گذشتن عده به عقد کسی درآمده و پس از زندگی زناشویی با آن شخص و پس از طلاق دادن ولی و سپری شدن عــده زن می تواند دوبــاره آن را به همسری برگزیند طبق فتوی فقها حنفی برای زنی که سه بار طلاق داده شده است تحلیل لازم است بدین گونه که پس از سپری شدن عده آن زن باید به عقد شخص دیگری در آمــده و با ایشان همبستر شود و در صــورت طلاق دادن آن شخص عده را سپری کرده و مجددا به عقد شوهر اول در آید فقط بدین صورت می تواند به عقد شوهر اول در آید لا غیر. حنفی ها حق طلاق را به مرد می دهند اما پیروان مذهب مالکی باز هم برای زن که زن در هنگام ضرر و زیان با مراجعه به قاضی می تواند در خواست طلاق کند در مذهب حنفی و مــالکی مطلب اجماع است که زن درحین عقد و ازدواج می تواند شــرط کند که هــرگاه خواست طلاق بگیرد. اختلافی که در میان این دو وجــود دارد مواردی است که زن در هنگام عقد این موضوع را شرط نکرده باشد در چنین جــایی حنفی ها حق طلاق را به مردمی دهند اما پیروان مذهب مالکی باز هم برای زن چنین حقی را قائلند بدین صورت که زن در هنگام ضرر و زیان با مراجعه به قاضی می تواند درخواست طلاق نماید. شیخ می گوید به جز دو نفر قاضی یا نماینده او و حضور دست کم دو شاهد طلاق واقع نمی شود آن هم بعد از یک هفته مهلت برای فکر کردن در این مساله و بعد از این که دو حکم که یکی از سوی شوهر و دیگری از طرف زن گزارش مبنی بر محال بودن رابطه آن دوم و عدم موفقیت شان در زندگی زناشویی به قاضی ارائه دهند. حنفی ها در مشورت عدم شرایط حین عقد چنین حقی را برای زن قائل نیستند امام در ابتدا نظر مذهب مالکی را نقد کرده و بر نادرستی آن این گونه استدلال می آورد و می گوید هر قدر دامنه طلاق را محدود کنیم زن نمی تواند اعتبار و کرامتی را مستحق است بدست آورد از بخت خوش آن که شریعت گرانقدر ما در برابر آنچه برای پیشرفت زن لازم است می بینیم مانعی ایجاد نمی کند ما باید به مذهبی غیر از مذهب حنفی تمسک بجوییم چرا که در این مذهب زن را در هر حال از طلاق محروم کرده است چنان چه فقهای حنفی می گویند زنان از داشتن حق طلاق منع شده اند زیرا عقل و دینشان ناقص و هوای نفس بر آنان چیره است حال آنکه این دلایل باطل است زیرا اگر اینها مربوط به بیان وضعیت زن در گذشته است آینده را  نمی تواند بیان کند و همچنین بسیاری از مردان از نظر نقصان عقل و دین چیرگی هوای نفس پست تر از زنان هستند اما به همه این احوال بر مذهب ابو حنیفه باقی ماند به این شرط که زنی قصد ازدواج دارد حق داشته باشد که هر وقت که خواست یا تحت هر شرایطی طلاق خود را بگیرد و این شرط در همه مذاهب مورد قبول است. به نظر می رسد عاملی که موجب شد امام با آن مذهب مالکی در این مورد حق را به زنان داده است مذهب حنفی را انتخاب کند علاوه بر موانع علمی بسیاری که در خصوص تغییر قوانین حکومت مصر موجود داشت راه حل علمی بدین صورت بود که که اگر قاضی با استناد به اینکه شوهر می تواند چندین زن داشته باشد در خواست طلاق زنی را که شوهرش ازدواج مجدد کرده قبول نکند آناه در صورتی که زن هنگام عقد شرط کرده باشد که در صورت ازدواج مجدد شوهر یا اصولا هر وقت خواست طلاقش را بگیرد کارش با خودش باشد اما با این همه این اموال عمل بر طبق مذاهب مالکی منقوض تر و بهتر است  عمده دلیل این مطلب را این می داند که قرار دادن طلاق به دست قاضی بهتر می تواند دایره آن را محدود کرده و در حفظ نظام ازدواج موفق تر عمل کند. در مذاهب حنبلی ها اتفاق نظر وجود دارد بر اینکه آیات قرآنی حجت است و طلاق را منحصر به مرد می دانند. به عقیده فقهای مذاهب اربعه طلاق با هر لفظی که بر آن دلالت کند حتی به کنایه (مثل اذهبی، تزویجی) و کتابت جواز دارد. در اکثر کشور ها ی اسلامی اختیار اجرای طلاق به صورت یکطرفه و از اختیارات مسلم شوهر است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:25:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم