پرتال کارآموزی پویا اندیشان سبز


آذر 1402
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30  



جستجو


آخرین مطالب


 



ج) انفساخ در اثنا مدت

در صورتی که عقد مزارعه در اثناء مدت و قبل از ظهور ثمره منفسخ گردد، مختصراً این­گونه باید گفت که حاصل مال مالک، بذر است و طرف دیگر مستحق اجرت­المثل خواهد بود. ‌به این مبحث در گفتارهای قبل و در قسمت حق فسخ عامل، بعد از کشت و قبل از ظهور ثمره اشاره گردید، بدین منظور از تکرار مجدد آن خودداری می­کنیم.

۲-۲-۲-۳- بند سوم) موارد بطلان عقد مزارعه

الف) عدم اهلیت یا قصد و رضای طرفین

مثلاً یکی از طرفین عقد را مجبور به انعقاد عقد کنند و یا انعقاد عقد مزارعه در حالت مستی باشد که این سبب بطلان عقد مزارعه می­گردد.

ب) عدم تعیین موضوع عقد مزارعه یا جهت نامشروع

اگر موضوع عقد در مزارعه معین نگردد و عرف نیز نتواند آن را معین کند و یا جهت عقد مزارعه تصریح شود و نامشروع باشد، مثلاً زراعت کنند تا لابلای آن سلاح مخفی کنند در دو صورت مذکور عقد مزارعه باطل می­گردد (مدنی، ۱۳۹۱).

ج) عدم حصول شرکت در ثمره

ماده ۵۳۲ ق.م صریحاً به شرکت عامل و مزارع در محصول اشاره دارد، این ماده قانونی مقرر می­دارد: «در عقد مزارعه اگر شرط شود که تمام ثمره مال مزارع یا عامل تنها باشد، عقد باطل است».

اقتضای عقد مزارعه سهم داشتن مزارع و عامل در محصولی است که هنوز تولید نشده و معلوم نیست چه میزان خواهد بود؛ هرگاه مزارعه را ‌به این صورت درآورند که چارچوب مزارعه بشکند و نخواهد از ماده ۱۰ ق.م هم استفاده کنند؛ بلکه روی مزارعه تأکید داشته باشند. مثلاً در عقد مزارعه شرط کنند که تمام محصول از آن عامل باشد یا عکس آن شرط کنند که تمام محصول از آن مزارع باشد و مثلاً مزارع مبلغی ثابت به عامل پرداخت کند، چنین شرطی فاسد و منجر به فساد و بطلان عقد می­ شود؛ اما در همین عقد مزارعه ‌می‌توان شرط کرد که بخشی از محصول از شرکت خارج شود و به مصرف معین برسد و یا به یکی از دو طرف تعلق داشته باشد (مدنی، ۱۳۹۱).

د) تغییر زرع مورد توافق

طبق ماده ۵۳۷ ق.م: «هرگاه در عقد مزارعه زرع معینی قید شده باشد و عامل غیر آن را زرع نماید مزارعه باطل …» این بطلان در صورتی ‌می‌باشد که نوع کشت در عقد صراحتاً قید شده باشد. پس اگر نوع کشت در عقد قید نشده باشد و یا انتخاب آن بر عهده عامل گذاشته شده باشد عقد را نمی­ توان باطل دانست.

۲-۲-۲-۴- بند چهارم) آثار بطلان

هر گاه بعد از ظهور ثمره عقد باطل باشد، مزارع و عامل به نسبت معین شده در عقد شریک در محصول هستند و آن را بین خود تقسیم ‌می‌کنند (کاتوزیان، ۱۳۹۱). لیکن نسبت به دورانی که مزارعه باطل است و ثمره هنوز ظاهر نگشته است که حکم ماده ۵۳۳ ق.م اجرا می­ شود ‌بر اساس این ماده: «اگر عقد مزارعه بعلتی باطل شود، تمام حاصل مال صاحب بذر است و طرف دیگر که مالک زمین یا آب یا صاحب عمل بوده است، به نسبت آنچه مالک بوده مستحق اجرت­المثل خواهد بود. اگر بذر مشترک بین مزارع و عامل باشد، حاصل و اجرت­المثل نیز به نسبت بذر بین آن­ها تقسیم می­ شود».

در مواردی که مزارعه از آغاز باطل است، روابط طرفین تابع قواعد عمومی مالکیت تبعی و استیفاء است: بدین معنی که محصول ملک صاحب بذر است و در عوض او باید اجرت­المثل زمین و سایر عواملی را که مورد استیفاء قرار داده است بپردازد؛ ولی در جایی که مزارعه نسبت به بخشی از مدت نافذ است و در اثنای آن حادثه­ای رخ می­دهد که نشانه بطلان عقد در آینده است، اثر بطلان شباهت با فسخ مزارعه دارد و به همین دلیل نیز به «انفساخ» تعبیر می­ شود (کاتوزیان، ۱۳۹۱).

۲-۲-۲-۵- بند پنجم) انقضاى مدت در مزارعه و صور آن

با انقضاى مدت مزارعه، رابطه حقوقى طرفین از بین می­رود و محصول به دست آمده، بین مزارع و عامل به گونه‏اى که مقرر کرده ‏اند تقسیم مى‏شود. زارع نیز زمینى را که براى زراعت در تصرف داشته با تمام شدن مدت به مالک رد مى‏کند. گاهى مدت منقضى مى‏شود؛ امّا زرع هنوز نرسیده است و نمى‏توان آن را تقسیم نمود و مالک استرداد زمین را مى‏خواهد و تراضى مبنى بر ابقاى زرع در زمین صورت نمى‏گیرد و گاهى با انعقاد عقد مزارعه، زارع نمی­خواهد یا نمى‏تواند در زمین زراعت کند یا قوه قاهره، مانع زراعت مى‏شود و مدت عقد نیز تمام می­ شود که ما در این صورت با سه حالت مواجه‏ایم:

الف) انقضای مدت و ابقای زمین در دست عامل

عقد مزارعه، با تمام شدن مدت آن پایان مى‏پذیرد. ‌بنابرین‏ عامل مکلف است که آن را به مزارع تحویل دهد و هرگاه مدتى آن را در تصرف خود نگاه دارد و آن را به مالک رد ننماید، باید اجرت‏المثل زمین را در زمان تصرف به مالک بدهد. اگرعامل مأذون به شمار آید، در صورتى اجرت‏المثل را مى‏دهد که استیفاى منفعت کرده باشد؛ ولى هرگاه غاصب باشد، در هر صورت باید اجرت‏المثل را بدهد؛ هرچند آن را معطل بگذارد و استیفای منفعت نکند.

برخى فقها همچون شیخ عاملی معتقدند که زارع امین است و صفت امانت با پایان یافتن مدت مزارعه پایان مى‏پذیرد، ‌بنابرین‏ نیازى به مطالبه مالک نیست و تکلیف زارع است که زمین را فوراً تخلیه کند و به مالک تحویل دهد (عاملى حسینى، ۱۹۱۹ م). همین دیدگاه توسط برخی از حقوق­دانان مطرح شده است که با نظر فقهایی همچون شیخ عاملی هم‏خوانی دارد که در مزارعه با اتمام مدت اذن عامل نیز خود به خود از بین می­رود (کاتوزیان، ۱۳۹۱).

در قانون مدنى، قانون‏گذار در این موضوع سکوت کرده؛ اما با توجه به ماده ۵۰۱ ق.م ‌در مورد اجاره که مقرر می­دارد: «اگر در عقد اجاره مدت به طور صریح ذکر نشده و مال­الاجاره هم از قرار روز یا ماه یا سالی فلان مبلغ معین شده باشد، اجاره برای یک روز یا یک ماه یا یک سال صحیح خواهد بود و اگر مستأجر عین مستأجره را بیش از مدت­های مزبوره در تصرف خود نگاه دارد و موجر هم تخلیه ید او را نخواهد، موجر به موجب مراضات حاصله، برای بقیه مدت و به نسبت زمان تصرف، مستحق اجرت مقرر بین طرفین خواهد بود». مى‏توان چنین استنباط کرد که متصرف، بعد از مطالبه زمین توسط مالک و درصورت امتناع از تحویل ضامن است، و قبل از مطالبه زمین ضامن نمی ­باشد و نباید او را مسئول شمرد. این استنباط با نظر فقها و حقوق‏دانانی که قائل به الحاق مزارعه به اجاره هستند مى‏تواند در یک راستا قرار گیرد.

ب) انقضای مدت و عدم کشت زرع در زمین

مشهور فقهایی که اعتقاد به الحاق مزارعه به اجاره دارند، چنین استنباط می‌کنند که در در صورت عدم کشت زرع، این عامل است که منفعت زمین را تلف نموده و همان‌ طور که در اجاره نیز اگر چنین وضعیتى پیش مى‏آمد، مستأجر باید اجرت را به هر حال مى‏پرداخت. در اینجا نیز عامل باید اجرت‏المثل را بپردازد، اعم از اینکه مقصر باشد یا نباشد (حلى، ۱۳۸۳). برخى دیگر از فقها همچون مرحوم مرعشی قائل به تفکیک شده و معتقدند که این حکم صرفاً در مواردى جارى مى‏شود که ترک زراعت اختیاراً واقع شده باشد؛ در غیر این صورت، معامله باطل است و عامل ضامن نخواهد بود (مرعشى نجفى، ۱۴۰۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-09-30] [ 11:16:00 ق.ظ ]




مجموع این دو جزء بازده کل اوراق بهادار را تشکیل می­دهد که برای هر اوراق بهاداری به صورت زیر است:

افزایش قیمت +

(۲-۲) یا سود دریافتی = بازده کل تمامی اوراق بهادار (TR)

کاهش قیمت –

رابطه (۲-۲) عبارت مفهومی بازده کل[۲۷] برای هر اوراق بهاداری است. عبارت بالا را ‌می‌توان این­گونه بیان کرد: نرخ بازده کل اوراق بهادار شامل مجموع دو جزء سود دریافتی و تغییرات قیمت است. قابل توجه است که هر یک از این دو جزء می ­تواند صفر باشد و یا تغییرات قیمت می ­تواند منفی باشد. در حالی­که سود دریافتی نمی­تواند منفی باشد (همان). بازده­کل معیار مناسبی از بازده کل سهام عادی است و از طریق فرمول زیر محاسبه می­گردد:

(۲-۳)

که اجزای معادله عبارتند از:

CFt : جریانات نقدی در طول دوره­ مورد نظر t

PC : تغییر قیمت در طول دوره (قیمت در پایان دوره یا قیمت فروش منهای قیمت خرید دارایی یا قیمت در شروع دوره)

PB : قیمت خرید دارایی یا قیمت در شروع دوره.

۲-۲-۱۲- انواع بازده

تقسیم ­بندی بازده عبارت است از: بازده تحقق­یافته[۲۸] و بازده مورد انتظار[۲۹]. از آنجا که این دو بازده در مسائل و مباحث سرمایه ­گذاری کاربرد وسیعی دارند، شناخت مفهوم آن ها حائز اهمیت است (جونز، ۲۰۰۳: ۱۱۴).

۱- بازده تحقق­یافته

بازده تحقق یافته، بازده­ای است که واقع شده است، یا بازده­ای است که کسب شده است. در واقع، بازده تحقق یافته بازده­ای است که، به وقوع پیوسته و واقع شده است (همان).

۲- بازده مورد انتظار

بازده مورد انتظار، عبارت است از بازده تخمینی یک دارایی که سرمایه ­گذاران انتظار دارند در یک دوره­ آینده به دست آورند. این بازده با عدم اطمینان همراه است و احتمال دارد برآورده شود و یا اینکه برآورده نشود. سرمایه ­گذاران برای کسب بازده مورد انتظار بایستی یک نوع دارایی را خریداری کنند و توجه داشته باشند که این بازده ممکن است تحقق نیابد. سرمایه ­گذاری بر روی اوراق بهادار ریسک­دار و بلندمدت می ­تواند باعث برآورده­شدن بازده مورد انتظار سرمایه ­گذاران شود، در حالی­که در کوتاه­مدت این امر کمتر اتفاق می ­افتد (همان: ۱۱۵). بازده مورد انتظار برای هر اوراق بهادار به صورت زیر است (همان، ص: ۱۳۸) :

(۲-۴)

که در آن داریم:

E® = بازده مورد انتظار اوراق بهادار

Ri = i امین بازده ممکن

pri = احتمال iامین بازده ممکن

m = تعداد بازده­های ممکن

۲-۲-۱۳- بازده غیرعادی

بازده غیرعادی[۳۰] برابر است با تفاوت بین نرخ بازده شرکت (بازده واقعی) و بازده بازار (بازده مورد انتظار)، برای تعیین بازده غیرعادی از مدل تعدیل شده بازار (مدل ساده بازار) استفاده می­ شود (ایزدی نیا، ۱۳۸۲: ۱۱۶) :

(۲-۵)

که در این معادله داریم:

ARit = نرخ بازده غیرعادی اوراق بهادارi در طول دوره­ t

Rit = نرخ بازده واقعی اوراق بهادارi در طول دوره­ t

Rmt = نرخ بازده بازار اوراق بهادار در دوره­ t

بازدهی سهام در عرضه­های عمومی اولیه به بورس، در بازه زمانی کوتاه­مدت و بلندمدت، همواره مورد توجه فعالان بازار بوده است، این بازده؛ بازده غیرعادی نامیده می­ شود. بازده غیرعادی از عوامل گوناگونی می ­تواند تأثیر بپذیرد و با توجه به شرایط بازار، این بازده برای برخی از سرمایه ­گذاران افزایش و برای برخی دیگر با کاهش همراه ‌می‌باشد.

۲-۳- بخش دوم؛ نوسانات قیمت نفت

نفت یکی از عوامل بزرگ قدرت و نیرومندی دولت­ها و پایه و ستون ساختمان اقتصادی و اجتماعی کشورها محسوب می­گردد (قنبری، ۱۳۹۰: ۴۵). تکانه­های نفتی یا نوسانات قیمت نفت یکی از عوامل اصلی بسیاری از بحران­های اقتصادی در میان کشورهای واردکننده وصادرکننده­ی نفت است. برای کشورهای صادرکننده­ی نفت، درآمدهای حاصل از فروش نفت، منبع بسیار مهمی از درآمدهای مالی و ارزی دولت­ها را تشکیل می­دهد. وابستگی این درآمدها به قیمت نفت در بازار جهانی و به عبارتی برونزا بودن آن را ‌می‌توان دلیلی بر بروز نااطمینانی و بی­ثباتی در سیاست­گذاری­های اقتصادی دانست. ‌بنابرین‏ ‌می‌توان گفت که هر گونه نوسان و بی­ثباتی در بازار جهانی نفت به بروز عدم تعادل و حتی بحران منجر می­ شود مگر آنکه سیاست­های صحیحی در مواجهه با این نوسانات از سوی دولت­ها اتخاذ شود (‌فصل‌نامه پژوهشنامه اقتصادی، ۱۳۸۵). مطالعات انجام گرفته در زمینه­ بررسی اثرات نوسانات قیمت نفت بر متغیرهای اصلی اقتصاد کلان، از جمله تولید ناخالص داخلی، اشتغال، سرمایه ­گذاری و عرضه­ی پول، بیشتر در کشورهای واردکننده نفت انجام شده است که نتایج تجربی به دست آمده از آن ها (هامیلتون[۳۱] ۱۹۸۳؛ موری[۳۲] ۱۹۹۳؛ براون و یوسل[۳۳] ۲۰۰۲) نشان می­دهد که افزایش قیمت نفت، عامل اصلی بروز رکود اقتصادی در این کشورها بوده در صورتی که کاهش قیمت نفت نقش کوچکی در رونق اقتصادی ایجاد شده داشته است همچنین آن ها از مطالعات خود نتیجه می­ گیرند که رابطه­ای نامتقارن بین قیمت نفت و فعالیت­های اقتصادی این کشورها وجود دارد. اما کشورهای صادرکننده­ی نفت نیز همانند کشورهای مصرف ­کننده نفت از عواقب و اثرات بحران­های نفتی در امان نیستند. افزایش قیمت نفت در کشورهای صادرکننده­ی آن سبب تحریک هر دو طرف عرضه و تقاضا می­ شود، اما به دلیل سیستم­های حمایتی در بخش انرژی در برخی از کشورها تنها تحریک کننده­ طرف تقاضاست (قنبری، ۱۳۹۰: ۱۶۸). از مهمترین عوامل اثرگذار بر نوسان­های قیمت نفت را ‌می‌توان عوامل سیاسی، آب وهوا، رشد اقتصادی کشورهای نوظهور مانند چین و هند، عوامل مؤثر بر حمل­ونقل نفت خام، بازار فرآورده ­های نفتی، میزان ذخایر استراتژیک نفت، تصمیم ­گیری­های سازمان اوپک و غیره دانست. آمار و اطلاعات موجود در کشور بیانگر این واقعیت است که صدور نفت خام برای سالیان متمادی باعث وابستگی اقتصاد کشور به درآمدهای ارزی حاصل از فروش این ماده شده، به طوری­که کلیه فعالیت­های اقتصادی از جمله فعالیت­های بخش صنعت، کشاورزی و خدمات، به طور مستقیم و غیرمستقیم به صادرات و درآمد این محصول ارتباط پیدا نموده است. علاوه بر آن درآمدهای نفتی بخش قابل ملاحظه­ای از درآمد دولت را تشکیل می­دهد که با توجه به نقش دولت­ها در کشورهای در حال توسعه این وابستگی تشدید می­ شود. به طور کلی، نوسان­های قیمت نفت از دو طریق می ­توانند فعالیت­های اقتصادی یک کشور را تحت تأثیر قرار دهند؛ یکی از طریق تأثیر بر طرف عرضه اقتصاد است که این تأثیرات اصولاً با وقفه نمایان می­گردند و با تأثیرگذاری بر ظرفیت تولیدی کشور نقش خود را آشکار می­سازند. دیگری از طریق تأثیر بر تقاضای کل ‌می‌باشد که می ­تواند در کوتاه­مدت آثار خود را بر فعالیت­های اقتصادی کشور برجای گذارد.

۲-۳-۱- ویژگی­های اقتصادی نفت خام

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:15:00 ق.ظ ]




چلبی تعریفی نسبتاکلی را به نقل از اولسن[۳۶] پیشنهاد می‌کند: ارزش ها را می توان مجموعه ای از پنداشت های اساسی نسبت به آنچه پسندیده است دانست که تجلی عمیق ترین احساسات مشترک نسبت به جهان (ها) در جامعه هستند. طبق تعریف اخیر ارزش ها «مفاهیمی» هستند که در خود «آنچه جامعه در جامعه پسندیده و تمنا پذیر» است خود تجلی احساسات عمیق مشترک اعضای جامعه می‌باشند(چلبی، ۱۳۸۳: ۲۵).

باستانی به نقل از هلر[۳۷] معتقد است ارزش ها، تصاویر ذهنی هدایتگر کنش اجتماعی است. از این تصاویر ذهنی، ازنظر اجتماعی مطلوب یا به اصطلاح «خوب» و بعضی دیگر به عنوان بد مشخص می شود. ‌بنابرین‏، ارزش‌ها دربردارنده عنصری از مطلوبیت و یک جزء اخلاقی است که اشکال متفاوت رفتار بشری واهدافی را متمایز می‌سازد که انسان ها برای آن اهداف و رفتارهای بهتر یا بدتر و پذیرفتنی و نپذیرفتنی تلاش می‌کنند(باستانی، ۱۳۸۷: ۱۹).

بر اساس نظریه روکیچ[۳۸] ارزش، عقیده یا باور نسبتا پایداری است که فردبا تکیه به آن، یک شیوه رفتاری خاص یا یک حالت غایی را که شخصی یا اجتماعی است، به یک شیوه ی رفتاری خاص یا یک حالت غایی که در نقطه مقابل حالت برگزیده قرار دارد، ترجیح می‌دهد(فرامرزی، ۱۳۷۸: ۱۱۱).

دانشمندان اجتماعی معتقدند که ارزش ها بسیار مهم هستند و به عنوان اصول راهنما در زندگی افراد به کار می‌روند. همچنین ارزش ها برای فهم پدیده‌های روانی- اجتماعی متنوع اهمیت دارند. ارزش‌ها یک سازه انگیزشی[۳۹] هستند که اهداف گسترده ای را نشان می‌دهند که در زمینه[۴۰] و زمان به کار می‌روند(بهادور و دوان، ۲۰۰۸: ۷۵ به نقل از رستمی: ۲۰).

گیدنز نیز ارزش ها را به منزله عقاید تعبیر می‌کند و در این مورد چنین می نویسد: عقایدی که افراد یا ‌گروه‌های انسانی درباره آنچه مطلوب، مناسب، خوب یا بد است دارند. ارزش های مختلف نمایانگر جنبه‌های اساسی تنوعات در فرهنگ انسانی است. آنچه را که افراد ارج می نهند به شدت از فرهنگ ویژه ای که در آن زندگی می‌کنند تاثیر می پذیرد(گیدنز، ۱۳۷۶: ۷۹۲).

با توجه به تنوع تعاریف از ارزش ها لاوتمن[۴۱] که ‌در مورد واژه ارزش در متون جامعه شناسی به طور عمیق کار ‌کرده‌است، پس از بررسی این واژه در بیش از ۱۶۰ اثر دانشمندان مختلف،سه عنصر برای تعریف این واژه استخراج ‌کرده‌است:

۱٫ مقیاس، ضابطه، استاندارد.

۲٫ موضوع و مفعول

۳٫ خوب یا بد (رفیع پور، ۱۳۷۸: ۸-۲۶۷)

ارزش بر انتخاب شیوه ها، وسایل و اهداف موجود برای کنش اثر می‌گذارد. ارزش ها، بر حسب مضمون، معیارهای دانایی (درست/ غلط)، کارایی (مفید/ مضر)، زیبایی (زیبا/ زشت)، و اخلاقی (خوب/ بد)، برای تشخیص و انتخاب فراهم می نمایند. ارزش ها در فرایند جامعه پذیری، ضمن درونی شدن با انگیزه ها (نیازها و سوائق) ترکیب می‌شوند(چلبی، ۱۳۸۳: ۶-۲۵).

وی ارزش هایی را که به شیوه های رفتاری اشاره دارند، ارزش های ابزاری و آن ارزش هایی را که به حالت‌های غایی تأکید دارند، ارزش‌های غایی می نامد. وی ارزش های غایی را نیز به دو دسته تقسیم می‌کند:

الف) ارزش هایی که بر بعد فردی تمرکز دارند، مانند رستگاری[۴۲] هماهنگی یا انسجام درونی[۴۳].

ب) ارزش هایی که بر بعد اجتماعی دلالت دارند (مانند صلح جهانی، دوستی واقعی بین مردم) مشابه همین تقسیم بندی در ارزش های ابزاری نیز اعمال شده است:

الف) ارزش هایی که بر شایستگی ها[۴۴] و ویژگی های خاص فردی (بعد فردی) تمرکز دارند مانند منطقی بودن.

ب) ارزش هایی که بر بعد اخلاقی[۴۵] تأکید می‌کنند. (بعد اخلاقی) مانند امانت داری(رستمی، ۱۳۸۳: ۲۳).

به نظر روکیچ ارزش های کلی پذیرفته یک فرد در چارچوبی کلی که همان باورهای کلی است، نظم می‌یابند. چارچوبی که با تعامل و ارتباط میان عناصرش توصیف شده، در رویکردها و ارزش های ابزاری و غایی جلوه می‌یابد و به کمک آن می توان اهمیت نسبی هر یک از عناصر باورهای کلی و میزان اهمیت سلسله مراتبی آن ها را ترسیم کرد(رستمی، ۱۳۸۳: ۲۳).

تا اینجا تلاش شد تقسیم بندی های مختلفی از ارزش‌ها آورده شود، اما لازم به ذکر است که در کار حاضر محقق با توجه به تقسیم بندی چلبی از ارزش ها، به آن دسته از ارزش هایی پرداخته است که مصرف آن ها در روابط اجتماعی باعث افزایش و تکثیر آن ها در ساختار خانواده و در طی فرایند جامعه پذیری است چرا که همان‌ طور که چلبی می‌گوید ارزش ها در سطح نظام فرهنگی چیزی جز مجموعه ای از «معیارها» نیستند ولی آنگاه که در سطح نظام شخصیت درونی می‌شوند و با احساس و انگیزه تلفیق می‌شوند، تولید الزام و تعهد ارزشی می نمایند(چلبی، ۱۳۸۳: ۲۶).

آلن بیرو نیز در فرهنگ علوم اجتماعی آورده است که ارزش های اجتماعی را مدل های کلی رفتار، احکام جمعی، هنجارهای کرداری، که مورد پذیرش عمومی خواست جامعه قرار گرفته اند، تشکیل می‌دهند. ارزش های اجتماعی لزوماً از دیگر اقسام ارزش (شخصی، فرهنگی، قضایی) متمایز نیستند. اینان شامل تمامی ارزش ها می‌شوند که مردم با آن حیات اجتماعی خود را می گذرانند و اعضای یک جامعه در برابر آنان به نوعی وفاق رسیده اند. در معنای محدودتر گاه از ارزش‌های اجتماعی تحت عنوان ارزش های اخلاقی، فرهنگی و یا دینی سخن می رود که یکپارچگی را قوام می بخشند و به گسترش پیوندهای مبنی بر همبستگی می انجامند، بدین سان عدالت، انسان دوستی، دگرخواهی و … جزء ارزش‌های اجتماعی شمرده می شود (بیرو، ۱۳۸۰: ۳۸۶). بنا به تعریف نیز می توان گفت که در اینجا منظور ما از ارزش های اجتماعی در معنای محدود است(رستمی، ۱۳۹۰: ۲۶).

در مطالعات مربوط به رشد اخلاقی غالبا حوزه هایی برای بررسی توسط صاحب نظران مورد توجه قرار گرفته است. به تعبیر دیگر مطالعات رشد اخلاقی، غالبا بررسی های خود را از شناخت هفت حوزه متمرکز ساخته اند(هافمن، ۱۹۸۴ به نقل از رستمی: ۲۶).

وجه تشابه همه این حوزه ها توجه به مفهوم «در نظر گرفتن دیگران» است یعنی هسته اخلاق اجتماعی:

۱٫ارزشیابی رفتار «خوب و بد»

۲٫ التزام[۴۶] به تجربه اجتماعی و جمعی

۳٫ توجه به رفاه دیگران

۴٫ مسئولیت برای عمل کردن با ملحوظ داشتن دیگران

۵٫ توجه به حقوق دیگران

۶٫ تعهد به صداقت

۷٫ بروز واکنش های قضاوتی و احساسی به هنگامی که قواعد و قوانین مورد تخطی قرار می گیرند.

با توجه به دامنه وجه تشابه همه آن ها، در کار حاضر سعی شده است ارزش هایی انتخاب و مورد بررسی قرار گیرند که اهمیت رشد و شکل گیری آن ها در انسان، بیشتر در ارتباط با دیگران معنا می‌یابد و عدم الزام به آن ها به آسیب های اجتماعی منجر می شود (رستمی، ۱۳۹۰: ۲۶).

  1. صداقت

لمبرن و همکاران در تحقیقی که در زمینه درک صداقت و مهربانی در روابط اجتماعی انجام داده‌اند،بیان می‌کنند که فهم این مفاهیم گستره ای از ابعاد را در بر می‌گیرد. به عنوان مثال پیاژه و همکارانش بیان کرده‌اند که فهم این مفاهیم متاثر از فهم افراد و توجه به قصد و منظور است.[۴۷] سلمن و همکاران نیز اشاره کرده‌اند که فهم صداقت و مهربانی تحت تاثیر درجه ای از دوری و نزدیکی افراد است(لمبرن و همکاران، ۱۹۹۴: ۴۹۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:15:00 ق.ظ ]




    1. به ­هنگام بودن: اطلاعات بر زمان مبتنی است و ‌بنابرین‏، به­ طور مداوم در حال تغییر است. به مجرد اینکه داده جدید، اخذ شود، اطلاعات جدیدی مورد نیاز خواهد بود، به عنوان مثال اطلاعات ماه اسفند با اطلاعات ماه فروردین، به احتمال زیاد، متفاوت خواهد بود زیرا داده ­های تشکیل دهنده­ آن ها تغییر پیدا ‌کرده‌است. دانش به علت بار معنایی زیاد خود، حساسیت زمانی کمتری دارد. دانشی که از اطلاعات دیروز و امروز به­دست آمده، می ­تواند برای درک اطلاعات فردا به کار رود (جعفری مقدم، ۱۳۸۲).

دانش

به هنگام پژوهش در مدیریت دانش، تعریف دانش از ضروریات به شمار می­رود. بدون چنین تعریفی، مدیران دقیقاً متوجه ­نمی­شوند که به دنبال مدیریت چه چیزی هستند و آیا این اصولاً چنین دانشی برای اعمال مدیریت دارند یا خیر؟.

دانش، فراتر از داده ­ها و اطلاعات است. تراگل، دانش را اینگونه تعریف نموده ­است:

دانش= اطلاعات در متن + ادراک (Smits & Moor, 2004)

اکثر مردم، به طور شهودی فکر ‌می‌کنند که دانش، وسیع‌تر، عمیق­تر و غنی­تر از داده ­ها و اطلاعات است. مردم معمولاً هنگام گفت­و­گو درباره صاحبان دانش، تصویر کسانی را که ارائه می­ دهند که در زمینه­ای خاص دارای اطلاعاتی زیاد، عمیق­تر و قابل اعتماد بوده و اشخاصی هوشمند و تحصیل کرده ­اند. مردم لفظ دانشمند یا دانشور را برای یادداشت،

کتاب راهنما و یا پایگاه ­های اطلاعاتی به کار نمی­برند، حتی اگر این موارد به وسیله افراد صاحب دانش تدوین شده ­باشند. داونپورت و پروساک در مقاله­ای با عنوان «اصول مدیریت دانش» دانش را اینگونه تعریف کرده ­اند:

«ترکیبی منعطف و قابل تبدیل از تجارب، ارزش‌ها، اطلاعات معنی­دار و بینش­های متخصصان که چارچوبی را برای ارزیابی و انسجام اطلاعات و تجارب جدید ارائه می­دهد.» (Davenport & Prusak, 1996:5).

بلاکر هم در تعریف دانش گفته است که: دانش، یعنی موضوعی چند لایه، پیچیده، پویا و انتزاعی که در ذهن انسان نهفته است (Holt et al, 2004).

روابط داده، اطلاعات و دانش

داده عاملی است که ذخیره می‏ شود و پس از پردازش به اطلاعات تبدیل می‏ گردد. در واقع می‏توان گفت آنچه که به عنوان مقادیر صفات خاصه در پایگاه اطلاعاتی ذخیره می ‏شوند، داده است اما زمانی که هریک از این مقادیر برای پرسش یا مسئله‏ای مورد تفسیر قرار گیرند و زمینه اقدام یا عدم اقدام عملی را فراهم می ‏کند، به اطلاعات مبدل می ‏شوند. از تحلیل، درک و به خاطر سپردن اطلاعات، دانش به دست می ‏آید. دانش افراد مختلف در یک زمینه موضوعی با دارا بودن اطلاعات یکسان و مشابه می‏تواند متفاوت باشد. نوناکا معتقد است اطلاعات زمانی به دانش تبدیل می‏ شود که توسط اشخاص تفسیر گردیده، با عقاید آنان آمیخته شده و به آن مفهوم داده می‏ شود. بی. سی. بروکز بین دانش و اطلاعات به یک نسبت تجربی معتقد است. وی می‏گوید اطلاعات به دانش افراد می‏افزاید. ساختمان اصلی دانش با ورود اطلاعات تغییر می‏یابد و سرانجام یک ساختار دانشی جدید به دست می ‏آید. البته تمایز قائل شدن بین داده، اطلاعات و دانش تا حدود زیادی به خود کاربر مربوط است و این فرایند تبدیل داده به اطلاعات و سپس دانش برگشت‏پذیر است.

روابط میان داده، اطلاعات و دانش، سلسله مراتبی و مطلق نیست، افراد و موقعیت‌ها تعیین­کننده­ داده، اطلاعات و یا دانش بودن این عوامل هستند (جعفری مقدم، ۱۳۸۲).

عناصر دانش

پیچیدگی و ظرافت خاص مفهوم دانش می­طلبد که عناصر تشکیل­دهنده آن (ورای داده ­ها و اطلاعات) مورد تعمق بیشتر قرار گیرد. دانش، موضوعی پیچیده و پویا است و به دلیل ماهیت اجتماعی­شدن و آمیخته بودن آن با ارزش‌ها، باورها و تجارب انسانی، بسیار پیچیده و پویا است و درک آن مستلزم تعمق در مفهوم و عناصر تشکیل دهنده دانش است.

داونپورت و پروساک از جمله صاحب‌نظرانی هستند که عناصر دانش را مورد بررسی قرار داده ­اند:

تجربه[۹]

دانش، با گذشت زمان از راه تجربیات کسب شده از دوره ­های آموزشی، مطالعه کتاب­ها و آموزش غیررسمی، گسترش می­یابد. تجربیات، به کار و رویدادهای گذشته باز می­گردند. تجربه و خبرگی دو کلمه مربوط به هم بوده و معادل فارسی واژه­ های Experience و Expert در انگلیسی هستند که از یک فعل لاتین به معنی «به بوته آزمایش گذاشتن» ریشه ‌گرفته‌اند. ‌بنابرین‏ مجرب و خبره به کسانی اطلاق می­ شود که در زمینه­ای خاص از دانش عمیقی برخوردارند، در عمل آن را آزموده­اند و مهارت کسب کرده ­اند. یکی از فواید اصلی و اولیه تجربه، ایجاد تصویری تاریخی است. به­وسیله این تصویر ‌می‌توان شرایط و اتفاقات جدید را مشاهده و درک کرد. دانش ناشی از تجربیات، نقش یا نقوشی در ذهن به ­وجود ‌می‌آورد که با بهره گرفتن از آن ها ‌می‌توان بین آنچه که اکنون در حال شکل گرفتن است و آنچه که قبلاً افتاده، ارتباط برقرار کرد (افرازه، ۱۳۸۲).

پیچیدگی[۱۰]

دانش، قدرت برخورد با پیچیدگی­ها را دارد. دانش بنایی سخت و غیر­قابل نفوذ نیست، که پدیده ­های جدید را به درون خود راه ندهد. دانش می ­تواند با بهره گرفتن از روش های پیچیده با پیچیدگی­ها برخورد کند. این یکی از امتیازهای اصلی آن است، هر چند که همواره در پی یافتن جواب‌هایی ساده برای مشکلات پیچیده هستیم و با نادیده­گرفتن معضلات پیچیده آن ها را حل شده می­انگاریم. کارل ویکدر کتاب «حسگری سازمانی» می­گوید: «برای ثبت و تنظیم موضوعی پیچیده، استفاده از نظام حسگری پیچیده لازم است». دانش می­داند که چه چیزی را نمی­داند. بسیاری از مردم ‌به این

مسأله اذعان دارند که انسان هر چه بیشتر بداند متواضع­تر می شود و به آنچه که نمی­داند بیشتر پی می­برد (جعفری مقدم، ۱۳۸۲).

قضاوت و داوری

دانش بر خلاف داده ­ها و اطلاعات، شامل قضاوت نیز می­ شود. دانش، تنها با اتکا به مطالبی که در حال حاضر می­داند درباره­ اطلاعات و شرایط جدید داوری و تصمیم ­گیری می­ کند. همچنین در برخورد با اطلاعات و موقعیت‌های جدید

خود را پالایش و تصحیح نیز می­ کند. دانش را ‌می‌توان به نظام‌های زنده و طبیعی تشبیه کرد که ضمن تعامل با محیط، رشد کرده و بهبود می­یابد.

ارزش‌ها و باورها

ارزش­ها و باورها از عناصر مهم پدیدآورنده دانش به شمار می­روند. ارزش­ها و باورها زوایای نگرش ما را به وجود می ­آورند و در واقع حکم ‌می‌کنند که چه چیزهایی را مشاهده و جذب کنیم و از این فرایند به چه چیزهایی برسیم. انسان‌ها دانش های خود را بر اساس باورهای خویش سازماندهی ‌می‌کنند (داونپورت و پروساک، ۱۳۷۹، ص ۳۷).

۲-۷- ویژگی­های دانش

پژوهشگران معتقدند که کسب اطلاعات در خصوص ویژگی­های دانش به اداره مؤثر آن کمک می­ کند. وی معتقد است همان گونه که مدیران در صورت اشراف به ویژگی­های کارکنان تحت سرپرستی خود، احتمال بیشتری برای موفقیت در اداره­ آنان دارند، اشراف به ویژگی­های دانش نیز چنین خصلتی خواهد داشت (واعظی و متولی، ۱۳۸۵). در واقع سازمان‌ها برای مدیریت دانش باید بدانند چه چیزی را اداره ‌می‌کنند.

مک درموت از ویژگی­های ذیل به عنوان ویژگی­های عمده دانش نام می‌برد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:15:00 ق.ظ ]




سیرز[۴۷] (۱۹۹۸؛ نقل در اولیاء و همکاران، ۱۳۸۸) رضایت را ارزیابی ذهنی فرد از کیفیت رابطه می­داند. او رضایت را مبتنی بر دو عامل می­داند: ۱- نتیجه یک رابطه ۲- درک و ذهنیت فرد از رابطه. گاه نتیجه یک رابطه مثبت است ولی ارزیابی ما از آن رابطه منفی است و در نتیجه رابطه ما رضایت­بخش نمی­ شود. تعریف دیگری نیز از رضایت توسط ریترز[۴۸] (۲۰۰۰؛ نقل در اولیاء و همکاران، ۱۳۸۸) بیان شده است. او با طرح نظام شخصی در نظریه خود به تعریف رضایت می ­پردازد و تمایلات را عنصر نظام شخصیت می­داند. به­عقیده وی در قالب کلی نظام شخصیتی، بین حالت خوشایندی و رضایت تمایز وجود دارد، یعنی رضایت به­عنوان حالتی درونی در مقابل خوشایندی که حالت ظاهری دارد، مطرح می­ شود.

نیکلاس[۴۹] (۲۰۰۰؛ نقل در تقوی­دینانی و همکاران، ۲۰۱۴) معتقد است که رضایت زناشویی یکی از مفاهیم رایج برای نشان دادن درجه شادی و انسجام روابط زناشویی است. وینچ[۵۰] (۲۰۰۲؛ نقل در تقوی­دینانی و همکاران، ۲۰۱۴) رضایت زناشویی را هماهنگی و تطابق بین وضعیت حاضر با وضعیت مورد انتظار زوجین تعریف می­ کند. بر اساس این تعریف، رضایت زناشویی وقتی وجود دارد که وضعیت حاضر با وضعیت مورد انتظار در روابط زناشویی، هم­نوایی کند. رضایت زناشویی به تفسیر افراد از کیفیت ازدواج یا خوشبختی حاصل از ازدواج آن­ها اشاره دارد (هنری، هود، جانسون و کارلوزی[۵۱]، ۲۰۰۴). یکی از جنبه­ های حیاتی یک سیستم زناشویی، رضایتی است که همسران در رابطه خویش احساس و تجربه ‌می‌کنند (یوسفی، عابدین، تیرگری و فتح­آبادی، ۱۳۸۹).

روابط سالم زناشویی مبتنی بر ارزش­های انسانی و برابری است به­نحوی که شکوفایی استعدادهای زن را شوهر و شوهر را زن موجب می­ شود. در این خانواده هر یک به خاطر عشق به دیگری زندگی می­ کند. ارتباط درون خانواده سالم مبتنی بر آگاهی و درک است و هر یک از اعضا علاوه بر کنترل احساسات و امیال خویش، توانایی پرورش قوای درونی خود را دارند. ارتباط خوب و توانایی برقراری ارتباط مؤثر یکی از نشانه­ های مهم خانواده سالم است. در رابطه زناشویی سالم، وابستگی آگاهانه بوده و نیاز نقشی کمرنگ دارد. هر یک از زوجین در جهت کامل­تر شدن و کامل­تر کردن در حرکتند. آن­ها از ارتقاء یکدیگر حمایت ‌می‌کنند و هر یک با کم کردن نیازها، توقعات، داوری­ها و بسیاری از مسائل شخصی خویش به دیگری برای رشد کمی و کیفی کمک ‌می‌کنند. رابطه زناشویی خوب، رابطه­ای است که در آن دو زوج تصمیم می­ گیرند که با ارتباطی منطقی و صادقانه در کنار هم زندگی کنند، این در حالی است که هر یک ‌به این امر واقفند که بدون دیگری نیز می ­تواند به زندگی ادامه دهند (نجاتی، ۱۳۸۹).

رضایتمندی زوجی یکی از جوانب بسیار مهم یک نظام زناشویی است که همسران در ازدواج خود تجربه ‌می‌کنند و می ­تواند نقشی بسیار مهم در استحکام و دوام آن داشته باشد. در این میان، زن به­عنوان پایه اساسی در تشکیل خانواده، نقشی اساسی در انسجام و دوام کانون خانواده و همچنین نقش مهمی در پرورش و رشد شخصیت فرزندان و آینده­سازان جامعه دارد. (فاضل، حق­شناس و کشاورز، ۱۳۹۰).

در مطالعات مربوط به رضایت زوجی، دو دیدگاه مطرح شده است: نخستین دیدگاه، علل درون­فردی سازگاری را مطرح می­ کند که نظریه­پردازان صفت و روان­تحلیل­گری بیشتر طرفدار آن هستند. بدین معنی که ویژگی­های شخصیتی شریک ازدواج باعث همسانی پایدار و رضایتمندی دو جانبه یا ناپایداری همراه با نارضایتی می­ شود. دیدگاه دوم، به مسایل بین ­فردی توجه دارد. این دیدگاه در بین روان­درمانگران رفتارگرا، محبوبیت و جاذبه بیشتری دارد. ‌بر اساس این دیدگاه، مشکل اصلی زوج­های مسئله­دار به ناسازگاری زوج­ها برمی­گردد. بدین صورت که رفتارها به جای پاداش بیشتر تنبیه در پی دارند. چون در حقیقت همسران آشفته، در مهارت­ های اجتماعی خود ضعف دارند و در تماس با همسر خود، کنش­ها و واکنش­های رفتاری منفی زیادی نشان می­ دهند (پرلمان[۵۲]، ۱۹۸۸؛ نقل در فاضل و همکاران، ۱۳۹۰). دیدگاه دیگر، دیدگاه تلفیقی است که بر اساس آن بسیاری از پژوهشگران باور دارند که هر دو عامل (تعامل­های بین ­فردی و صفات شخصیتی) در کیفیت روابط زوجین اهمیت دارند ( کاقین، هاستون و هاتس[۵۳]، ۲۰۰۲؛ نقل در فاضل و همکاران، ۱۳۹۰).

۱۳-۲ ابعاد رضایت­مندی زناشویی

    1. ارتباط جنسی: رضایت زوجین از کیفیت و کمیت ارتباط جنسی را شامل می­ شود.

    1. حل تعارضات: کمک به زوجین مخالف با همدیگر که دارای ناسازگاری نظرات و اهداف و رفتار متضاد با یکدیگر هستند و حل اختلاف و ستیزه بین زوجین که در اثر منافع ناهمسو و تضاد اهداف و ادراکات مختلف به ­وجود آمده است.

    1. رضایت از ارتباط با خانواده اصلی: رضایت از کیفیت و نوع رابطه با خانواده خود و خانواده همسر را شامل می­ شود.

    1. ارزش­های مذهبی: میزان همخوانی که زوجین در اعتقاد به ارزش­های مذهبی دارند، تعیین­کننده رضایت آن­ها در ارزش­های مذهبی است.

    1. فعالیت­های اجتماعی – تفریحی (اوقات فراغت): شامل رضایت از نوع، کیفیت و فراوانی شرکت در فعالیت­های اجتماعی و تفریحی مورد علاقه هر زوج ‌می‌باشد.

    1. مدیریت منزل: شامل رضایت از برخورد با خانواده اصلی (نحوه برخورد با بچه­ها) نقش­های مساوات­طلبانه زن و مرد و اداره امور مالی منزل است .

  1. ارتباط زوجین: شامل توانایی زوجین در توضیح و تشریح نیازها، خواسته ­ها و تمایلات­شان و نیز شامل توانایی توجه کردن به دیگران به منظور ارائه پاسخ­های مناسب و دعوت از دیگران برای روشن­سازی دیدگاه آنان است (برای[۵۴]، ۱۹۹۵؛ نقل در اولیاء و همکاران، ۱۳۸۸).

۱۴-۲ عوامل مؤثر بر رضایت زناشویی

    1. طرح­واره­های ناسازگار اولیه: طرح­واره­های مربوط به روابط بین ­فردی در بزرگسالی در همسرگزینی و در دوران تأهل در روابط زناشویی نمود می­یابد و بر آن تاثیر مخرب می­ گذارد. همچنین طرح­واره­ها به واسطه ارتباط و تأثیری که بر سبک دلبستگی، اختلالات شخصیت و اختلالات خلق می­گذارند می ­توانند تأثیر غیرمستقیم نیز بر روابط زناشویی داشته باشند (یوسفی، ۱۳۹۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:15:00 ق.ظ ]