پایان نامه عوامل مؤثر بر تعهد سازمانی، اهمیت تعهد سازمانی |
2-2-5-3- تعهد سازمانی مفهوم یکبعدی یا چندبعدی: پورتر[5] تعهد را بر اساس نیروی کلی همانند سازی (تعیین هویت) و مشارکت یک فرد در سازمان تعریف میکند. در این دیدگاه تعهد ناشی از سه عامل میشود.
- قبول اهداف و ارزشهای سازمان
- تمایل به همکاری با سازمان برای کسب اهدافش
- میل به باقی ماندن در سازمان
در این دیدگاه تعهد بهعنوان یک مفهوم تک بعدی نگریسته شده است، که تنها متمرکز بر تعهد عاطفی است. سالها، اندیشمندان درک ما را از تعهد سازمانی با نگریستن به آن به شکل چندبعدی تغییر دادهاند. این محققان علاقه مند به یک مجموعه وسیعتر از پیوندها بین کارکنان و سازمانها نسبت به آنچه به پورتر مطرح کرد، بودهاند. درحالیکه پورتر مترکز بر یک پیوند توصیف شده با قبول اهداف سازمان بوده است، تحقیقات محققان بعدی بر انواع تعهد متمرکز شده است که میتواند برای توجیه رفتار فرد و استمرار آن در محیط کار در نظر گرفته شود. (ممی زاده، 1375) 2-2-5-4- تعهد سازمانی در دنیای امروز چیز بیربطی است: بعضی از نویسندگان جدید معتقدند که تعهد سازمانی موضوع بیربطی است و نیازی به تحقیق و بررسی ندارد. باروچ یکی از این افراد است، به اعتقاد باروچ با توجه به روندهای اخیر در مورد کوچک سازی سازمان مثل فرایند مهندسی مجدد، ماهیت روابط کار در سه دهه اخیر به نحو چشم گیری تغییر کرده است بهطوری که تعهد کارمند به سازمان موضوع بیربطی شده است. او میگوید که اهمیت تعهد سازمانی بهعنوان یک مفهوم عمده در مدیریت و رفتارسازمانی در حال کاهش است و این روند همچنان ادامه دارد. اساس بحث باروچ این است که تعهد سازمانی برای کارکنان یک پیش شرط مهم است، اما مهمترین نیست. سازمانها با توجه به فعالیتهای کوچک سازی در سالهای اخیر نسبت به استخدام کارکنان با تعهد یکسان نسبت به سازمان یا نا توان یا بی میل بودهاند. حتی دراکر برجستهترین نویسنده مدیریت نیز به شرکتهایی که می گویند برای کارکنانشان ارزش قائلاند بدبین است چراکه آنها خلاف آن را ثابت کردهاند، دراکر میگوید، همه سازمانها هر روزه اذعان میکنند که کارکنان بزرگترین دارایی آنها هستند، ولی با وجود این به آنچه می گویند کمتر عمل میکنند چه رسد به آنکه واقعاً معتقد به آن باشند. اکثر سازمانها معتقدند همانطور که تعهد سازمان به کارمند، کاهشیافته این انتظار وجود دارد که تعهد کارمند هم نسبت به سازمان کاهشیافته باشد. بهطورکلی نمیتوان به منطق باروچ ایراد گرفت، تحقیقات نشان میدهند که حمایت سازمانی از کارمند با تعهد کارمند به سازمان به وضوح مرتبط است. همچنین شواهد زیاد وجود دارد مبنی بر اینکه بسیاری از سازمانها کارکنانشان را باز خرید میکنند تا هزینهها را کاهش دهند و از این طریق توانایی رقابت در بازارهای جهانی را بهطور فزاینده ای افزایش دهند. امشوف تخمین می زند که بالغ بر 90 درصد شرکتهای بزرگ، کوچک شدهاند. درباره تغییرات در محیطهای کاری در روزنامه نیویورک تایمز تخمین زده شده است که 43 میلیون شغل در آمریکا بین سالها 1979 تا 1995 از بین رفته است. اکثر شغلهایی که در این دوره به وجود آمدهاند از بین رفتهاند. این رقم ترک شغل کارکنان را آشکار میکند و این بی نظمی ممکن است، اثر منفی را بر تعهد سازمانی تشدید کند. همچنین مشخص شده است که شرکتها نه تنها در زمان ورشکستگی یا رکود کارکنانشان را باز خرید میکند، بلکه آنها در زمان سود آوری و رونق نیز دست به این عمل میزنند. آنها با انجام این کار علامت مثبتی را برای تحلیلهای مالی ارائه و بنابراین، از این بهعنوان حربه ای برا افزایش سهامداری در کوتاه مدت استفاده میکنند. برای مثال به گفته ریچهیلد شرکت زیراکس در دوران سود آوری، برنامههایی را برای کاهش کارکنانشان اعلام کرد بهطور ی که تعداد آنها را به 10 هزار کارمند در سال 1993 کاهش داد و این کار به افزایش 7 درصدی سهام این شرکت در روز بعد منجر شد. تعجب آور خواهد بود اگر تعهد کارکنان به شرکت زیراکس درنتیجه چنین عملی کاهش نیابد. تعدادی از ادغام شرکتها و به مالکیت در آوردن شرکتی توسط شرکت دیگر نیز توسط باروچ ذکر شدهاند که همچنین تعهد سازمانی کارکنان را کاهش دادهاند. همانطور که سازمانهای بزرگ مالکیت سازمانهای دیگر را به دست آورده یا داراییهای خود را میفروشند آنچه که بهطور فزادینده ای به شکل غالب ظاهر میشود موضوع کانون تعهد است. کاملاً به آسانی میتوان دریافت که برای کارکنان در این شرایط درک اینکه چه چیزی و کدام سازمانشان است، مشکل است. درنتیجه ایجاد شکل گیری تعهد در این شرایط برای انها مشکل خواهد بود. برای مثال آیا کارمندی که متعهد به شرکت مک دونل داگلاس است میتواند به آسانی تعهدش را به شرکت بوئینگ منتقل کند. (چلبی، 1376) 2-2-5-5- تعهد سازمانی واقعاً مهم است: چطور میتوان بحث باروچ را که معتقد است تعهد سازمانی یک مفهوم مدیریتی بیربطی است را ارزیابی کرد. شواهدی وجود دارد که بسیاری از سازمانها استراتژی کوچک سازی و کاهش هزینهها را دنبال میکنند. برای این شرکتها ایجاد سطح بالایی از تعهد کارمند ظاهراً بهعنوان یک استراتژی نه چندان مهم برای کسب موفقیت اقتصادی نسبت به شرکتهایی که به این استراتژی متوسل میشوند در ک میشود. بنابراین، بر اساس تجربه واقعی مدیریت، ممکن است، صاحبنظری استدلال کند که تعهد کارمند چیز بیربطی است، به خاطر اینکه سازمان کمتری استراتژیهایی را برای افزایش تعهد کاکنان ادامه میدهد، در این دیدگاه باروچ ممکن است تا حدودی درست بگوید. با این حال، از طرف دیگر شواهدی دال بر این وجود دارد که سازمانها در پی عملکرد بالا و استراتژیهای منابع انسانی برای افزایش تعهد کارکنانشان هستند که میتواند سود اقتصادی بیشتری را برای آنها فراهم کند. از این دیدگاه تعهد کارمند نه تنها بی ربط نیست، بلکه بهعنوان یک مفهوم مدیریتی به خاطر اینکه میتواند به مزیت رقابتی و مالی منجر شود، خیلی مهم است. در حقیقت تعهد از این دیدگاه ممکن است، بهعنوان کلیدی برای مزیت رقابتی محسوب شود. در این دیدگاه تعهد کارمند بهعنوان استراتژی رقابتی، کاملاً بر خلاف آنچه که باروچ میگوید، چیز بیربطی نیست (چلبی، 1376) 2-2-6- عوامل مؤثر بر تعهد سازمانی: ماتیو وزاجاک (1990) با تجزیه و تحلیل یافتههای بیش از دویست تحقیق مقدمات ایجاد تعهد را به پنج دسته به شکل زیر تقسیم کردهاند. (نیرویی، 1382) 2-2-6-1- ویژگیهای شخصی مؤثر بر تعهد سازمانی:
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1398-12-13] [ 07:44:00 ب.ظ ]
|