1– عن زیدبن على عن آبائه عن على(ع) انه رأى رجلاً به تأنث فى مسجد رسول الله (ص) فقال له: اخرج من مسجد رسول الله (ص) یا لعنه رسول اـ(ص). ثم قال على(ع): اسمعت رسول الله (ص) یقول: لعن الله المتشبهین من الرجال بالنساء والمتشبهات من النساء بالرجال.[68]على(ع) مرد زن نمایى را در مسجد رسول خدا دید. فرمود: اى نفرین شده رسول خدا، از مسجد رسول خدا بیرون برو.   آن گاه فرمود: از پیامبر خدا شنیدم که فرمود: خدا لعنت کناد مردانى که خود را همانند زنان در مى آورند و زنانى را که خود را به شکل و شمایل مردان در مى آورند.چنانکه ملاحظه مى کنید على(ع) در این روایت, کلام پیامبر گرامى اسلام(ص) را به مردى که خصلت زنانه داشته برابر مى کند. 2– عن یعقوب بن جعفر قال: سأل رجل ابا عبداـ او ابا ابراهیم عن المرأه تساحق المرأه وکان متکیّا فجلس و قال: ملعونه، ملعونه، الراکبه والمرکوبه وملعونه حتى تخرج من اثوابها. فان اـ وملائکته واولیائه یلعنونها وانا ومن بقى فى اصلاب الرجال وارحام النساء فهو واـ الزناء الاکبر ولا والله ما لهنّ توبه. قاتل الله لاقیس بنت ابلیس ماذا جاءت به فقال الرجل: هذا ما جاء به اهل العراق. فقال: واـ لقد کان على عهد رسول الله (ص) قبل ان یکون العراق و فیهنّ قال رسول الله (ص): لعن الله المتشبهات بالرجال من النساء ولعن اـ المتشبّهین من الرجال بالنساء.)[69]مردى از امام صادق, یا امام کاظم(ع) درباره مساحَقَه زنى با زنى پرسید.امام، که تکیه داده بود، نشست و فرمود: ملعون است، ملعون است، زیرى و زبرى. ملعون است، تا جامه از تن به دَر کند. [شاید کنایه از مرگ باشد] همانا خداوند و ملائکه و اولیا و من و آنان که در پشت پدرانشان و زهدان مادرانشان قرار دارند, او را لعن مى کنند.به خدا سوگند, این عمل، زناى بزرگ است. نه به خدا، آنان نمى توانند توبه کنند.خداوند بکشد (لاقیس)، دختر ابلیس را، چه کارى بود که آورد.مرد گفت: این کار را اهل عراق رواج داده اند.امام فرمود: این کار، در عهد پیامبر(ص) پیش از پیدایش عراق بوده است و دربارۀ آن پیامبر فرمود: نفرین خدا بر زنانى که خود را به شکل مردان در مى آورند و مردانى که خود را بسان زنان جلوه مى دهند. عن ابى خدیجه عن ابى عبداـ قال لعن رسول الله (ص) المتشبهین من الرجال بالنساء والمتشبهات من النساء بالرجال وهم المخنثون واللاّتى ینکحن بعضهنّ بعضاً.)[70]امام صادق فرمود: پیامبر خدا(ص) مردانى که خود را همانند زنان و زنانى که خود را همانند مردان در مى آوردند, نفرین کرد. و اینان مردان زن نما و زنان مرد نمایند که با آنان لواط و مساحقه مى شود.شمارى از فقیهان نیز، در تفسیر نبوى بالا، این مطلب را یاد کرده اند.[71] شیخ یوسف بحرانى مى نویسد:(نعم قد ورد فى بعض الاخبار لعن المتشبهین بالنساء ولعن المتشبهات بالرجال الاّ ان الظاهر منها باعتبار حمل بعضها على بعض انّما هو باعتبار التأنیث وعدمه ولاباعتبار اللبس والزّى.)[72]بله, در بعضى از اخبار, نفرین بر مردانى که خود را به شکل زنان در مى آوردند و زنانى که خود را به شکل مردان در مى آورند، وارد شده است، جز آن که جمع بین اخبار نشان مى دهد که این نفرین، از جهت زن رفتارى مردان و مرد رفتارى زنان است، نه از جهت پوشیدن لباس جنس مخالف.بر این تفسیرى که از نبوى ارائه شد، گروهى از فقیهان خرده گرفته اند و بر این باورند که همانندى با جنس مخالف که پیامبر نهى فرموده، اطلاق دارد و هرگونه همانندى را در بر مى گیرد و وجهى براى انصراف اطلاق، به همانندى خاص نداریم. این سه روایت که به پندار برخى، اطلاق رامنصرف مى کرد به همانندى خاص، چنین نیست و دلالتى به انحصار ندارند. زیرا امکان دارد (تأنث) و (تذکّر) که در روایات آمده، یکى ازمصادیق همانندى باشند. پاسخ: بر فرض که بپذیریم دو روایت نخست، دلالت بر انحصار ندارند، لکن روایت سوم (ابى خدیجه) به روشنى بر انحصار دلالت دارند.سید یزدى، حصر را در روایت ابى خدیجه مى پذیرد. با این حال, سعى مى ورزد که آن را به گونه اى توجیه کند که با فراگیر بودن همانندى به جنس مخالف در نبوى، ناسازگار نباشد. از این روى مى نویسد:(وقوله فى روایه خدیجه: (هم المخنثون) وان کان ظاهراً فى الحصر الاّ انه یمکن من باب ذکر الفرد الاعلى مع امکان دعوى تعدد النبوى(ص) ففى احدهما اراد(ص) خصوص هذا المعنى و فى الآخر الأعم فتأمل.)[73]روایت ابى خدیجه که مى گوید: (آنان که پیامبر(ص) نفرینشان کرد، همان مردان زن رفتارند) گر چه ظهور دارد سخن پیامبر در حصر, جز آن که شاید یادآورى این گروه، از باب یادآورى فرد برتر باشد.افزون بر این، امکان ادعاى تعدّد نبوى وجود دارد که در یکى، تنها معناى مردان زن رفتار اراده شده و در دیگرى، معناى فراگیر.ظاهر کلام سید احمد خوانسارى نیز چنین است، از این روى، در پاسخ از روایت ابى خدیجه مى نویسد: اختصاص هذه الروایه المذکوره فیها لعن رسول الله بما ذکر لایوجب اختصاص ذلک الخبر بما ذکر.[74]اختصاص این روایت [ابى خدیجه] که در آن لعن رسول خدا ذکر شده، به آنچه یاد شد [مخنث] موجب اختصاص آن روایت، به این معنى نمى گردد.این مطلبى که گفته اند درباره نبوى، ادعایى بیش نیست. افزون بر این، خلاف ظاهر است; زیرا آنچه امام صادق از پیامبر(ص) نقل کرده، همان است که امام باقر(ع) نقل کرده و از ظاهر چنین بر مى آید که هر دو امام، به یک روایت نظر داشته اند.سید محمد کاظم طباطبایى یزدى، در معناى روایت، چهار احتمال مى دهد:

  1. مراد از همانندى, همانندى در لباس باشد، با حکم الزام. 2. مراد، زن رفتارى مرد، مرد رفتارى زن باشد، چه در لباس و چه در غیر لباس. روایت علل، گواه بر این معناست.
  2. مراد از همانندى، لواط و مساحقه باشد، همان گونه که از دو روایت یعقوب بن جعفر و ابى خدیجه برمى آید.
  3. مراد از همانندى، همان معناى نخست باشد، بدون حکم الزام. ولعن، به خاطر کراهت شدید چنین رفتارى باشد، همان گونه که از روایت سماعه [نقل خواهد شد] بر مى آید.وى، در پایان, احتمال نخست را تقویت مى کند و فتوا به حرام بودن هر گونه همانندى مى دهد و درباره احتمالهاى دیگر مى نویسد:(حملهایى که در معناى نبوى یاد شده, تأویلهاى بدون شاهدند: اما احتمال دوم, زیرا روایت علل, دلالت نمى کند که مراد از همانندى، زن رفتارى مرد باشد، بلکه بیشترین دلالت آن, این خواهد بود که همانندى به زنان براى مرد، حرام است و این، ناسازگارى با حرام بودن هر نوع همانندى ندارد و گواه آوردن نبوى، ناسازگارى با فراگیر بودن آن ندارد.اما احتمال سوم, روایت یعقوب بن جعفر، دلالتى بر انحصار همانندى به این دو [لواط و مساحقه] ندارد و روایت ابى خدیجه, گرچه ظاهر در حصر است، ولى امکان دارد از باب یاد کرد فرد اعلى باشد. افزون بر این، امکان دارد، ادعاى تعدد نبوى بشود که در یکى خصوص این دو معنى اراده شده و در دیگرى معناى فراگیر.)[75]

این سخن درست نیست، زیرا پیش از این اشاره شد، آنچه این پندار راکه: نبوى هرگونه همانندى را در بر مى گیرد، از بین مى برد, روایت ابى خدیجه است که همانندى را به لواط و مساحقه منحصر مى کند و ادعاى سیّد دربارۀ تعدد نبوى، خلاف ظاهر است. آقاى خویى, انصراف اطلاق نبوى را به همانندى در زن رفتارى مرد و مرد رفتارى زن، از راه دیگر تمام مى کند. وى مى نویسد: (نبوى، هیچ دلالتى بر حرام بودن همانندى در لباس ندارد، زیرا در نبوى، سه احتمال وجود دارد: 1 . هر نوع همانندى.                                                                                                                  2 . همانندى در طبیعت جنس مخالف, مانند زن رفتارى مرد با لواط و مرد رفتارى زن, با مساحَقَه.                    3. همانندى در لباس و در طبیعت جنس مخالف. نادرستى احتمال نخست، روشن است, زیرا لازمه آن، حرام بودن انجام کارهاى مربوط به زنان، براى مردان است، مانند: ریسندگى، شستن لباس، تمیز کردن خانه و… و حرام بودن انجام کارهاى مربوط به مردان، مانند: صید، کشت و زرع و… با این که هیچ کس به آن پایبند نیست، بلکه امکان ندارد پایبندى به آن. امّا احتمال سوم هم، پذیرفته و در خور اخذ نیست، زیرا جامعى بین همانندى در لباس و همانندى در طبیعت وجود ندارد، تا بدان اخذ شود. در نتیجه، به احتمال دوم باید گردن نهاد. بنابراین، هدف از همانندى هر یک از زن و مرد به یکدیگر, همانا, زن رفتارى مرد است با لواط و مرد رفتارى زن است با مُساحَقَه. ظاهر از لفظ همانندى، همین معناست و برابر ساختن امام, نبوى را به این معنى, یارى دِه ادعاى ماست.)[76] ثانیاً: سخن دوّمى که درباره دلالت نبوى مى شود گفت این که: اگر از گفتارى که در باب محدود بودن دایره اطلاق نبوى ارائه دادیم، دست برداریم و بپذیریم که نبوى فراتر و فراگیرتر از آن موردى است که ما گفتیم (زن رفتارى مرد و مرد رفتارى زن), باز هم دلالتى بر حرام بودن پوشیدن لباس جنس مخالف در نمایش ندارد. زیرا، همانندى مرد به زن و یا زن به مرد, از مفاهیم عرفى است. فقیه وظیفه دارد در فهم آن، به عرف مراجعه کند. از دید عرف و سنتهاى اجتماعى, همانندى در جایى نمود دارد که مردان، بر خلاف سنتها و قوانین زمان و بدون انگیزه خردمندانه، بسان زنان رفتار کنند و لباس ویژه آنان را همیشه بپوشند و همچنین زنان، بدون انگیزه خردمندانه، بسان مردان رفتار کنند و لباس آنان را بپوشند. امّا اگر کسى، بدون انجام کارهاى حرام، با انگیزه خردمندانه و فقط در حال نمایش، لباس جنس مخالف را بپوشد، روشن است عنوان (همانند) بر وى صدق نمى کند. آقاى خویى در معناى همانند شدن به جنس مخالف، مى نویسد: (والمراد منه اتخاذ کل من الرجل والمرأه لباس الآخر زیّاً له بحیث یدخل نفسه بذلک فى غیر صنفه کالراقص اذا لبس لباس المرأه وامّا یلبسه کل منهما مما یختص بالآخر غیر قاصد به التزى کلبس الرجل ثوب امرأه لدفع البرد او بداعى آخر او لبس المرأه فى البیت بعض ملابس الرجل کالقراء ونحوه لبعض الدواعى او صدفه, فلایصدق علیه التشبّه.)[77] مقصود از همانندى این است که هر یک از زن و مرد, لباس دیگرى را زیّ خود بگیرد. به گونه اى که خود را بدان وسیله، در گروه غیر خود داخل کنند, مانند مردان رقّاصه که لباس زنان را مى پوشند. امّا اگر هر یک، لباس ویژه دیگرى را بپوشند، بدون آن که بخواهند به شکل و شمایل دیگرى دربیاید، مانند مردى که لباس همسر خود را براى جلوگیرى از سرما، یا به انگیزه دیگرى مى پوشد. یا زن در منزل، برخى از لباسهاى مرد را، مانند پوستین و مانند آن را به انگیزه هایى، یا از روى تصادف بپوشد، همانندى صدق نمى کند. گروهى از فقیهان، بر شرایطى که براى صدق همانند یادآور شدیم: (بر خلاف سنتهاى زمان، بدون انگیزه خردمندانه، پیوسته و همیشه بپوشد) شرایط دیگرى را نیز یادآور شده اند و آن این که: مرد یا زن، قصد همانندى به جنس مخالف را داشته باشد. شیخ انصارى[78] و محسن حکیم از آن جمله اند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...