اسلام به عنوان آخرین رسالت آسمانى، پیام گفتگو و رفتار مسالمت آمیز را براى جامعه ى بشرى به ارمغان آورد که در آن به مبانى اخلاقى، اصول عدالت و اصول مشترک، توجه زیادى شده است. « قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَه سَواء بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ» ; بگو اى اهل کتاب بیایید بر سر سخنى که میان ما و شما یکسان است بایستیم، که جز خدا را نپرستیم و چیزى را شریک او نگردانیم و بعضى از ما بعضى دیگر را به جاى خدا به خدایى نگیرد; پس اگر از این پیشنهاد اعراض کردند بگویید: شاهد باشید که ما مسلمانیم.[268] قرآن کریم گروهى از مسیحیان و یهودیان را یاد مى کند که در گفتگو با دیگران، راه تمسخر و تکفیر را در پیش گرفته اند:« وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصارى عَلى شَیْء وَ قالَتِ النَّصارى لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلى شَیْء وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ»[269]   و یهودیان گفتند: «ترسایان بر حق نیستند» و ترسایان گفتند: «یهودیان بر حق نیستند» ـ با آن که آنان کتاب آسمانى را مى خواندند. افراد نادان نیز سخنى همانند سخن ایشان گفتند; پس خداوند روز رستاخیز در آن چه با هم اختلاف مى کردند میان آنان داورى خواهد کرد. چنان چه پیروان ادیان از بغض، عداوت و تکفیر یک دیگر دست بردارند و به اصول و اهداف مشترک توجه نمایند، وحدت و رفتار مسالمت آمیز، امرى دور از دسترس نخواهد بود. بخش دوم: صلح وجنگ از منظرقرآن ومعصومین(ع): آیات وروایات متعددی در خصوص توجه واهمیت به صلح ومذموم شمردن جنگ وجود دارد که بیانگرنگاه عمیق اسلام به این مسئله می باشد.خداوند متعال می فرمایند:”تازمانی که آنان با شما عادلانه رفتار می کنند،شمانیز با آنان عادلانه رفتار کنید.همانا به راستی خداوند تقوا پیشگان را دوست می دارد.”[270]  وهمچنین خداوند متعال مسلمانان را به صلح ترغیب می کند ومی فرمایند:”چنانچه آنان به صلح راغب باشند ،شما نیز صلح کنید وبه خدا توکل کنید.”[271] این آیه به گروههایی اشاره دارد که در حال پیکار با مسلمانان هستند ،مسی گوید:هرگاه نشانه های معقول صلح طلبی ازسوی آنان آشکار شد،پاسخ مثبت بده وبرخدا توکل کن ودرعین رعایت احتیاط ،دربرابر دشمن به وسوسه ها اعتنایی مکن”[272] قرآن کریم ازکشتن دشمنی که سلاح برزمین نهاده ویاازادامه جنگ دست برداشته می فرمایند:” ای مسلمانان اگر ازمیان منافقین گروهی که با هم پیمانان شماوابستگی دارند به آنها پناهنده شوندویا به حضورشمابیایند درحالیکه ازجنگ وفتنه گری علیه شما دست برداشته وپیشنهاد صلح می دهند ،بپذیرید وازدستگیری وکشتن انها دست بردارید،اگرخداوند می خواست قطعاٌ آنها رابرشما مسلط می ساخت و با شما می جنگیدند،همانطور که رعب وترس شمادر دل آنها انداخت وآنها راتسلیم شما کرد،پس درصورت تسلیم شدن وپیشنهادصلح ازطرف آنها،دیگرراهی برای مبارزه وجنگ با آنان وجود ندارد”[273]  .”دراین آیه نیز با تعبیر«فماجعل الله لکم علیهم سبیلا» خداوند هیچ راهی برای شما برضد آنان قرارنداده است.که تاکید کامل برقبول دعوت صلح ازسوی دشمن است،البته صلحی که عادلانه باشد”[274]  “اصولاً جنگ های رسول خدا(ص) جنگ های مبتنی برفضیلت ومشتمل برخیر وسعادت و رفق ومدارا بود،هرچند در  این جنگ ها شمشیر ازنیام برکشیده شد وکسانی کشته شدند.به عبارت دیگر،جنگ های رسول خدا(ص) به مردم آموخت چگونه درحالی که ازنوک شمشیرها خون می چکد فضیلت وارزش می تواند حکمفرما باشد وچگونه می تواند رحمت ومهربانی ،خود را درصحنه جنگ که ذاتاً پدیده ای ناخوشایند است را نشان می دهد وبه سان نسیمی خوش در میان آفتاب های سوزان بوزد وچون سایه ای در میان صحرا راحت وآرامش را به رهگذاران تقدیم دارد”[275] “عملکرد پیامبر(ص) می تواند دراین زمینه الگو والهام بخش مسلمانان باشد،زیرا ایشان براساس سفارش های قرآنی روشی اتخاذ کرد که به حق تجسم عینی صلح وهمزیستی مسالمت آمیز است”[276] . ” پیامبر سنگ بنای زندگی مسالمت آمیز را با انعقاد منشور مدینه آغاز کرد وبه تدریج به توسعه وگسترش آن پرداخت،صلح حدیبیه ،پیمان صلح دائمی با نصارای نجران،ارسال سفیران حامل نامه های دعوت به اسلام به سوی حاکمان کشورها وبرخورد انسانی او درشرایط جنگ وصلح ،همه دلیل این مدعاست”[277] یکی از اهداف واقدامات پیامبر(ص) جلوگیری از جنگ وخونریزی بوده است “در یکی از سال ها «عبدالله بن سهل» از سوی پیامبر(صلی الله علیه وآله) مأموریت یافت که محصول خیبر را به مدینه انتقال دهد. او هنگامی که انجام وظیفه می کرد، مورد حمله دسته ناشناسی از یهود قرار گرفت و جان سپرد. پیامبر دستور داد نامه ای به سران یهود نوشته شود که جسد کشته مسلمانی در سرزمین شما پیدا شده است، باید دیه آن را بپردازید; آنان در پاسخ نامه پیامبر، سوگند یاد کردند که هرگز دست ما به خون وی آلوده نیست و از قاتل وی آگاهی نداریم. پیامبر برای این که خونریزی مجدد راه نیفتد، خودش شخصاً دیه مقتول را پرداخت”.[278]  در روایتی ازامیرالمومنین علی(ع) نقل شده است که:”پیامبر گرامی اسلام مرا به یمن اعزام کرد وسفارش نمود:ای علی تاکسی را دعوت به اسلام نکردی با او جنگ مکن .به خداقسم اگر خداوند به وسیله تو یک نفر را هدایت کند برایت ازتمام آنچه خورشید برآن تابیده وغروب کرده(یعنی تمام دنیا) بهتر است وولایت آن فرد برتو خواهد بود”[279] “ازهشام بن حکم نقل شده که:من خود ازپیامبرخدا(ص)شنیدم که فرمود:خداوندکسانی را که در زمین مردم راشکنجه می کنند،شکنجه خواهد کرد.”[280]  ،درآغازین روز یکی ازجنگها حضرت علی (ع) فرمودند:”چنانچه آنان را به خواست خدا شکست دادید،درانجام سفارش های زیر دقت کنید:هیچ فرد درحال فرار را نکشید،جان هیچ مجروحی را نستانید،هیچ اسیری را گردن نزنید،شرمگاه هیچ کس راعریان وعیان نسازید،مردگان را مثله نکنید،به داخل هیچ سراپرده یا خانه بدون اذن صاحب آن نشوید،مال آنان را به یغما نبرید و…”[281] “صلح خواهى امام على با آنچه که دیگر سیاستمداران تظاهر مى کنند, تفاوت جدى دارد. اگر معاویه در شرایط خاصى دم از صلح مى زند و به حکمیت قرآن تن در مى دهد نه بدان دلیل است که به صلح ایمان دارد, زیرا صلح و استقرار ثبات در حکومت امام على او را به شدت متضرر خواهد ساخت; اما صلح خواهى امام از آن رو اهمیت دارد که نه به عنوان یک تاکتیک بلکه در قالب یک استراتژى کلان تدوین مى گردد. در چنین وضعیتى استراتژى کلان امام على در حوزه سیاست خارجى با مراوده و همزیستى مسالمت آمیز هویت مى یابد. یک سیاست راهبردى و استراتژیکى مبتنى بر مجموعه اى از باورها و ارزش هاى ذهنى است که به سادگى قابل چشم پوشى نیست و نمى تواند با ملاحظات سطحى و غیر مهم جایگزین کرد. صلح طلبى امام على نه از روى ظاهر سازى است و نه از سر درماندگى, بلکه به دلیل باور عمیق امام بدان است. نمونه اى از این سیاست انسانى را در واقعه صفین چنین مى خوانیم: حجر بن عدى و عمرو بن الحمق (دو تن از یاران حضرت) از لشکریان معاویه اظهار برائت مى کردند و ناسزا مى گفتند. امام(ع) سر رسید و فرمود: آنچه مى گویید لایق به شإن شما دو نفر نیست. پرسیدند یا امیرالمومنین آیا ما بر حق نیستیم؟ فرمود: بلى. عرض کردند: آیا آنها بر باطل نیستند؟ فرمود: بلى. پرسیدند: پس چرا ما را از دشنام دادن به آنها باز مى دارى؟ فرمود: از این که آنها را لعن کنید و دشنام دهید بیزارم و اگر آنها را با کردار و رفتارشان وصف کنید بهتر است, ولى اگر به جاى برائت از آنها دعا کنید که خدایا خون هاى ما و آنها را حفظ کن و میان ما و آنان صلح برقرار کن و آنها را از گمراهى به هدایت و از جهل به شناخت حق رهنمون شو, براى من دوست داشتنى تر و براى شما خیر خواهد بود.این داستان به خوبى سیاست صلح جویانه امام را بازگو مى کند, زیرا امام در شرایطى این نیت خیرخواهانه را در مقابل دشمنانش اظهار مى کند و از خداوند طلب صلح و حفظ دماى طرفین را مى نمایند, که نه با شکستى رو به رو گشته تا حمل بر درماندگى گردد و نه غیر از دو تن از یارانش کسى حضور دارد تا حالت تبلیغاتى و ظاهرسازى داشته باشد. در جاى دیگر امام به یکى از کارگزاران و فرماندهانش دستور مى دهد که پیشنهاد صلح از سوى دشمن را بپذیرد هر چند این پیشنهاد از سر درماندگى دشمن و تجهیز مجدد او باشد.”[282] هدف درجهاد مقدس، ارشاد وهدایت است و کشتن ونابودی آخرین راه است نه اولین. لذا می توان چنین بیان کرد که ازمنظراسلام جنگ توام با عطوفت ومهربانی است واسلام کشتن را بدون لزوم واضطرار روا نمی دارد. بخش سوم:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...