فصل دوم :مروری بر تاریخ سیاسی خاورمیانه

گفتار اول:کلیات

برای پی بردن به اهمیت و ماهیت نظام حکومت  درعراق و لبنان  ابتدا باید به ذکر مقدمه ای کوتاه  از وضع سیاسی  و قانونی  معاصر  در منطقه  خاورمیانه  بپردازیم،  خاورمیانه به عنوان  خاستگاه چند تمدن  از قدیمی ترین تمدن های جهان  و زادگاه سه دین بزرگ  نقش و نگاری غنی از زندگی انسان  و سنن ریشه دار  عرضه می کند.در عین حال تاریخ سیاسی منطقه چه کلاسیک و چه نوین  در مقاطعی شاهد ظهور  و سقوط  قدرتهای بزرگ ، سلطه استعماری ،تولد  یا ایجاد کشورهای جدید و حرکت نا منظم به سوی توسعه سیاسی و اقتصادی بوده است.پیامدهای چند گانه  تحولات برای  خاور میانه  به خصوص از  دهه های نخست  قرن بیستم برجسته بوده است اما در واقع می توان  قدمت انها را  تا نیمه دوم  سال های سده 1500 پیگیری کرد که امپراتوری عثمانی شروع به  گسترش قلمرو  خود کرد و البته از بسیاری  جهات  باز هم میتوان  عقب تر  رفت  و به شکل گیری اسلام در قرن هفتم میلادی رسید. عثمانی ها بخش اعظم  خاور میانه را زیر بیرق امپراتوری  خود متحد کردند اما کنترل انها بر قلمرو های دور افتاده  ضعیف  و در خوش بینانه ترین  حالت غیر مستقیم بود.فروپاشی عثمانی در اوایل قرن بیستم به اغاز  گسترده ی  استعمار اروپایی در خاورمیانه از سالهای  دهه1920 انجامید. ظهور دولتهای مستقل  و خود مختار در خاور میانه  در  دهه های 1940  و 50 معادلات داخلی قدرت و بنیان های  سنتی روابط دولت  جامعه  را در هر یک از کشورهای خاورمیانه  دستخوش دگرگونی کرد. این دولتهای به ظاهر مدرن بدون امادگی به محیط رقابت بین المللی  پرتاب شدند که باید در ان توسعه اقتصادی و صنعتی  سریع را رشد می دادند و مهم تر از ان ارمانهای ملی گرایانه  فزاینده مردمان خود  را براورده کنند . از انجا که خاورمیانه خاستگاه چند تمدن  از قدیمی ترین تمدن های  جهان است  دشوار بتوان نقطه  ی اغازی  برای بررسی تاریخ سیاسی  ان انتخاب کرداز نظر تاریخی  شهرهای خاورمیانه را میتوان به شهرهای داوره پیش از اسلام  و شهرهای اسلامی تقسیم کرد. با  ظهور  و گسترش اسلام چند شهر که موقعیت  خود را به عنوان مراکز  قدرت اقتصادی  و سیاسی از دست دادند  تدریجا از بین رفتند.   الگوهای خاص پراکندگی و استقرار جمعیت  در خاورمیانه مانند هرجای دیگر از جغرافیای منطقه  به شدت متاثر شده است ، شبکه های رودخانه ای  بزرگ نیل ،دجله و فرات به مهدهای تمدن بدل شدند. شهرهای خاورمیانه از ابتدای  قرن شانزدهم از نظر بزرگی  دچار افت شدند و دیگر نتوانستند  تا چهار قرن بعد  برتری خود را بازیابند. دلایل متعددی برای افول  یکنواخت  امپراتوری عثمانی  وجود داشت،اما در وهله ی اول  زوال از بالا  و از دربار ملوکانه  و ینی چری ها شروع شد . ینی چری ها[12]  انضباط دقیق  خود را از دست دادند و هم زمان  با انکه بسیاری از انها شروع به استفاده  از قدرتشان  برای مقاصد دیگر  و شخصی کردند  کیفیت  تعلیم انان نزول کرد .”از طرفی در متصرفات اروپایی عثمانی اکثریت بسیار عضیمی از عناصر غیر ترک و غیر مسلمان وجود داشت که اینها هرگز با ترکان آمیخته نشدند”[13]و همین امر منجر به شورش و طغیان آنها علیه عثمانیها در این منطقه می شد.الگوی افول  قدرت عثمانی در ارتباط با اروپا بدین نحو است:برتری در قرون پانزدهم  و شانزدهم ،برابری در قرن  هفدهم  و ابتدای قرن هجدهم  و افول یکنواخت پس از ان  به طوری که امپراتوری عثمانی  به” مرد بیمار اروپا “[14]تبدیل شد.عثمانی ها تغییرات  عمیق  و تاریخ سازی را از قرن شانزدهم تا هجدهم رخ داد را تجربه نکردند در نتیجه انان از نظر اقتصادی  فناوری و نظامی  بسیار ضعیف تر از  دشمنان اروپایی خود وارد قرن هجدهم شدند.دوره سوم در قرن نوزدهم اغاز شد که به طور فزاینده ای معلوم شد این امپراتوری به طور اعم و این سلسله به طور اخص  دچار نوعی مرض  نظام مند است، مرضی که علاج ان  مستلزم اصلاحات  بنیادی بود.این دوره اصلاحات و نهایتا زوال بود.تلاش ترکهای جوان  و کمیته اتحادو ترقی  برای تبدیل سلسه عثمانی  به نظام پارلمانی مشروطه  باعث شکل گیری جناح های متعدد  و رقیب شد . تا سالهای اولیه قرن بیستم  فکر ایجاد امپراتوری چند ملیتی  و چند دینی به طور فزاینده ای  غیر قابل د فاع شده بود و زایش هویت ها و  و وفاداری های ملی  محلی  امپراتوری را متلاشی میکرد این مشکل فقط منحصر به امپراتوری عثمانی نبود حدودا در همان زمان دوسلسله دیگر که همسایه عثمانی ها بودند یعنی  خانواده هاپسبورگ در غرب  و قاجار در شرق نیز با بحران هایی روبرو بودند که بقایشان را تهدید میکرد و نهایتا  به فروپاشی انها منجر شد.ظرف کمتر از دو دهه  کسانی که هنوز امیدوار بودند این امپراتوری را به شکل  قرن شانزدهم و  هفدهم ان  حفظ کنند  شاهد بر باد رفتن تمام امیدهای خود با اغاز جنگ جهانی اول در سال1914 بودند .با این حال جنبش ترک جوان باعث تشکیل  کمیته اتحاد و ترقی شده بود که سکولارهای ثابت قدمی بودند که به فکر ملی گرایی ترکی در برابر  عثمان گرایی اعتقاد راسخ داشتند. زوال عثمانی ها چند سال دردناک طول کشید این امپراتوری در ابتدای جنگ جهانی  اول با اکراه  به طرفداری از المان وارد جنگ شد . انگلیس  و متحدان ان نیز تصمیم گرفتند از استانهای عثمانی  در خاورمیانه بکاهند.پیشرویهای روسیه در اناتولی فقط پس از انقلاب کمونیستی  سال 1917 متوقف شد . همان سال انگلیس بغداد را تصرف کرد  و بیت المقدس یک سال بعد سقوط کرد.به علاوه شورشی برای کسب استقلال  در میان  جمعیت عرب حجاز به وقوع پیوست و امپراتوری عثمانی به طور نظام مندی تجزیه شد.[15] جنگ ستاره اقبال یک ژنرال  عثمانی به نام مصطفی کمال را بلند کرد. نبوغ راهبردی وی باعث شده بود نیروهایش در تمام عملیات نظامی که در ان شرکت داشتند از شکست در امان بمانند.هم زمان با انکه جنگ در سال 1918 به پایان رسید دولت ترک جوان در استانبول پنهان شدو کمال زمام قدرت را به دست گرفت .”پس از آن در روز 4 مارس 1923 میلادی مجلس ملی ترکیه ،قانون تازه ای را به تصویب رسانید و به موجب این قانون خلافت در ترکیه لغو و آخرین خلیفه نیز به همراه کلیه اطرافیانش تبعید شدند.” [16]و در “روز 29 اکتبر همان سال ،انجمن بزرگ ملی ،قانونی وضع کرد و اعلام نمود که ترکیه برای خود رژیم جمهوری را برگزید است”[17] و مصطفی کمال پاشا را به پاس خدمات فراوانش به ترکیه به اتفاق آرا به ریاست جمهوری برگزید.جانشینان وی با هنرمندی  کمر به  برچیدن اثار سیاسی  اجتماعی فرهنگی دینی  حکومت عثمانی بستند. دوره عثمانی و هر انچه که نماینده ان بود خلافت ، سنت ترکی اسلامی ،محافظه کاری اجتماعی  و فرهنگی  حکومت بر ملتهای مختلف  به پایان رسید و دوره جدید حکومت  جمهوری کمالی  اغاز شد.نکته مهم اینکه استعمار تاریخی طولانی  در خاور میانه دارد.شعار عثمانی ها و انچه در زندگی عادی نماینده ان بودند  یعنی خلافت باعث میشود  به سادگی فراموش کنیم  که حکومت انان بخصوص خارج از منطقه مرکزی اناتولی اساسا حالت استعماری داشت.[18]

گفتار دوم :تبدیل سرزمینها به کشورهای مستقل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...