جمعیت یا گروهی را می گویند که دارای نژاد یا مذهب یا آداب و رسوم خاصی باشند و در مملکتی زندگی کنند که اکثر مردم آن مملکت دارای آن مذهب یا آن آداب و رسوم نباشند ، مقابل اکثریت.[34]

2-5. حقوق

حقوق دارای دو معنی است: 1- حقوق جمع حق است و آن اختیاری است که قانون برای فرد شناخته که بتواند عملی را انجام و یا آنرا ترک نماید ، چنانکه گفته می شود ؛ حق نشستن ، حق مالکیت ، استعمال حق در این معنی در حقوق اسلامی سابقه دارد حقوق مزبور را حقوق فردی نیز می نامند. 2- هقوق قواعدی گفته می شود که در روابط اجتماعی بین افراد حکومت می نماید که به آنها قوانین (بمعنی وسیع کلمه) نیز می گویند. استعمال حقوق در این معنی مجازی است و به اعتبار آنکه قواعد مزبور حکایت از حقوق فردی می نماید به آنها حقوق گویند. چنانچه که گفته می شود. حقوق ملل قدیمه ، حقوق اسلام و امثال آن. حقوق در این معنی همیشه به صیغه جمع استعمال می شود. بحقوق بمعنی بالا حقوق ذاتی نیز می گویند.[35]

2-6. واژه حق

تعریف لغوی حق براساس فرهنگ لغت عربی ، از نام های خدای تعالی ، ثابت و استواری که انکار آن روا نباشد ، ضد باطل است.[36] و یاحق ( حَ – ق – ق) در قاموس لغت به معنای ثبوت ، ضد باطل و موجود ثابت[37] ، وجود ثابتی حق . وجود مطلق و غیر مقیدی که به هیچ قیدی تقیید نشده باشد ، یعنی ذات اقدس باری تعالی آمده است[38].  

2-7. مفهوم اصطلاحی حق

در اصطلاح عام ، حکم مطابق با واقع را گویند که بر اقوال و عقاید و مذاهب و ادیان اطلاق می شود[39].

2-8. مفهوم حق در فقه

در متون فقهی برای واژه ی حق ، معانی مختلفی ارائه شده ؛ اما جامع تر از همه آنها این است که «حق» از سنخ سلطنت است ، نه ملکیت ، در فقه وقتی از حق سخن گفته می شود ، نوعی از سلطنت و سلطنت در آن نهفته است: «الحق سلطنهً فعلیهً لایُعقل طِرِفیها بشخصٍ واحدٍ» ؛ حق سلطنت فعلیه ای است که با فرض یک طرف قابل تصور نیست ، بلکه باید قائم به دو طرف باشد یک طرف صاحب حق که از آن منتفع می شود و دیگر آنکه حق بر ذمه اوست و ادای آن را عهده دار است.[40]

2-9. تعریف کفر و کافر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...