2-2-1-6-2 : مدلهای هزینه کل مالکیت[11](TCO)
مدلهای بر پایه TCO سعی در به حساب آوردن کلیه هزینههای خرید که در چرخه خرید اتفاق می افتد دارند. الرام ]33[ اظهار داشت که هزینههای قبل از خرید، هنگام خرید و بعد از خرید تفاوت دارند. مدلهای بر اساسTCO که برای انتخاب تامینکننده به کار می روند اساسا شامل خلاصه و تعریف کردن اغلب هزینههای مربوط به انتخاب فروشنده و تنظیم و حساب کردن قیمت واحدی است که توسط تامینکننده اعلام میشود. برای سازمانهای بزرگ که حسابهای آنها به صورت کامپیوتری انجام میشود روشی تحت عنوان سهم هزینه [12]توسط تیمرمن]67[ ارائه شده است. این روش تمام هزینههای مربوط به کیفیت، تحویل و سرویس را جمع آوری نموده و مشخص می کند که کدام به عنوان سود و کدام به عنوان هزینه باید در واحد قیمت به حساب آیند]26[ ترچا و مونزکا]48[، کلمنز و اسمیتکا]63[، روش حل هزینه کل مالکیت را با سیستمهای نرخ دهی جهت شاخصهایی مانند سرویس یا تحویل به موقع را بکار بردند که به حساب آوردن هزینه این دو معیار مشکل تر از بقیه میباشد.
2-2-1-6-3 : مدلهای برنامهریزی ریاضی[13]
فرمولبندی مناسب یک مساله تعریف درست تابع هدف و محدودیتها سبب تصمیمگیری صحیح توسط تصمیمگیرنده میشود. مدلهای برنامهریزی ریاضی مدلهایی هستند که در آن ها متغیرهای تصمیمگیری در قالب یک تابع هدف که باید بیشینه در حالت دستیابی به حداکثر سود یا کمینه در حالت دستیابی به کمترین هزینه شود، فرموله گردد. مدلهای برنامهریزی ریاضی به سه دسته زیر تقسیم میشوند: 1- برنامهریزی ریاضی[14] 2- برنامهریزی عدد صحیح[15] 3- برنامهریزی آرمانی[16] از کارهایی که در این زمینه انجام گرفته است می توان به چادری و همکارانش ]19[، داس و تیاگی]25[، کارنت و وبر]71[و بوفا و جکسون ]18[، اشاره کرد. تعدادی از مدلهای برنامهریزی ریاضی که ارائه شده است مانند: پن ]52[، روزنتال و همکارانش ]55[، چادری وهمکارانش]19[ و صدریان و یون]57[ سطح کیفیت، سرویس و زمان تحویل را از قبل مشخص مینمایند وبر و کانت ]71[، این مشکل را با بهره گرفتن از پیچیده تر کردن مساله و با روشهای محدودیت و وزن دهی و ارائه منحنیهای مختلف تصمیمگیری به تصمیمگیرنده و مدیر خرید کمک می کند. وبر و دسایی]74[ تحلیل پوششی دادهها (DEA) را برای ارزیابی تامینکنندگانی که انتخاب شدهاند ارائه نمودند. دسایی و کارنت و وبر ]75[، برنامهریزی ریاضی و تحلیل پوششی دادهها را با هم ترکیب کرده و به خریدار این امکان را دادند که بتواند تامینکنندگانی را که انتخاب نشده اند مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. وبر و همکارانش ]73[ و کارپاک و همکارانش ]42[، از برنامهریزی آرمانی جهت کمینه کردن هزینهها، بهینه کردن کیفیت و اطمینان از زمان تحویل زمانی که تامینکننده را انتخاب میکنند و سفارش ها را بین آنها تقسیم می کنند استفاده نموده اند. برخی از مدلهای برنامهریزی مانن رزنتال و همکارانش ]55[، چادری و همکارانش ]19[ ، صدریان و یون ]57[، گانشان و همکارانش]34[، مدل کردن مساله با در نظر گرفتن تخفیف را ارائه نموده اند. بنتون]16[، یک راه حل تجربی برای حل مساله چند شاخصه و با تابع هدف خطی ارائه نمود. در این میان تنها بندر و همکارانش ]15[، بوفا وجکسون]18[ ، دگریو و رودهافت ]29[ همزمان مدیریت موجودی را در انتخاب تامینکننده منظور نمودند. هر چند بندر و همکاران او فرمول ریاضی آن را ارائه نکردند، ولی بوفا و جکسون]18[ فقط مساله تک موردی آنرا حل نمودند. از دیگر کارها در این زمینه کار هنگ و همکارانش]39[ میباشد. آنها مدلی را ارائه نمودند که همزمان هم محدودیتهای تامینکنندگان و هم میزان سفارش مشتریان را در نظر میگرفت و هدف آن کسب حداکثر سود خریدار بود. دگریو و رودهافت]29[ و]30[ یک مدل برنامهریزی ریاضی ارائه نمودند که کل هزینه مالکیت را کمینه میکرد و اطلاعات هزینههای جاری در مدیریت موجودی نیز در آن استفاده شده بود. دگریو وهمکارانش ]28[ ، این روش شناختی را گسترش داده و آنرا به بخش سرویس نیز ربط داده و هزینههای پرواز هوایی و هزینههای پرواز هوایی تجاری را نیز به آن اضافه نمودند.. قدسی پور و ابرایان ]45[ نیز AHP و MP را با هم ترکیب نمودند تا شاخصهای غیر ملموس و ملموس را جهت انتخاب تامین کننده و تقسیم بندی سفارشات بین آنها را انجام دهد]80[.
2-2-1-6-4 : مدلهای آماری[17]
مدلهای آماری برای انتخاب تامینکننده با دادههای غیرقطعی و احتمالی کار میکنند. گر چه مقدار قطعی بسیاری از اطلاعات مانند میزان دقیق سفارش در هنگام خرید در اختیار نیست ولی تعداد کمی از مدلهای انتخاب تامینکننده به آن پرداختهاند. تریش و رانن]54[ یک مدل عدم قطعیت در مورد زمان تحویل را حل نمودند. سوکوپ]62[ در مدل نرخ دهی خود یک حل با بهره گرفتن از روش شبیهسازی برای تقاضای غیر دقیق را ارائه نمود. تریسی و تان ]68[ نیز بطور همزمان از دو روش آنالیز عوامل[18] و آنالیز مسیر[19] به منظور تعیین رابطه بین شاخصها، تعیین قابلیت تیم طراحی تامینکننده، رضایت مشتری و همچنین عملکرد کلی سازمان استفاده نمودند ]26[.
2-2-1-6-5 : مدلهای بر اساس هوش مصنوعی (AI)[20]
مدلهای بر پایه هوش مصنوعی از اطلاعات تجربی یا پیشرفته استفاده نموده و از طریق سیستمهای کامپیوتری و مکانیزه به انتخاب تامینکننده می پردازند. برای مثال از میان مدلهای بر پایه هوش مصنوعی که جهت انتخاب تامینکننده استفاده شدهاند میتوان به شبکه عصبی و سیستمهای خبره اشاره نمود. مزیت شبکه عصبی این است که احتیاج به پایهریزی فرایند تصمیمگیری ندارد. به همین علت شبکههای عصبی نسبت به روشهای سنتی بهتر می توانند بر پیچیدگی و عدم قطعیت محیطهای تصمیمگیری غلبه نماید. فرایندهایی که بر پایه هوش مصنوعی طراحی شدهاند به گونهای ساخته شدهاند که بسیار شبیه به تصمیمگیریهای انسانی باشند. استفاده کنندگان از چنین سیستمهایی تنها باید شبکه عصبی را مدلسازی کنند که حالت فعلی سیستم را تداعی کند (به عنوان مثال شبکه عصبی عملکرد هر تامین کننده نسبت به هر معیار) و همچنین یکی دیگر از مزیتهای این روش استفاده از تجربیات گذشته میباشد. این مساله باعث میشود شبکههای عصبی برای مواقعی که احتیاج به ترکیب با روشهای گذشته است، به راحتی به کار گرفته شوند. آلبینو و گاروالی ]12[، یک سیستم پشتیبان تصمیمگیری را ارائه نمودند که بر اساس شبکه عصبی است. خو و همکارانش]44[ به بحث در مورد استفاده از یک تکنولوژی بر پایه اینترنت پرداختند که نرم افزار نمایندگی هوشمند(ISA) [21] نامیده شد. ISA ها بطور گستردهای برای مکانیزه سازی فرایند خرید کالا بکار میروند. از دیگر موارد استفاده از هوش مصنوعی میتوان به یک سیستم CBR که توسط کوک ]24[ ،ارائه شده اشاره نمود. این تکنولوژی در نوع خودش بسیار جدید میباشد و تنها تعداد کمی از سیستمهای CBR برای استفاده در فرایند تصمیمگیری خرید توسعه یافتهاند ]26[ از دیگر کارها در این زمینه میتوان به ان جی و همکارانش]50[ و وکورکا و همکارانش ]70[، اشاره نمود.
2-2-2: تصمیمگیری
همه ما در زندگی فردی و سازمانی خود، آگاهانه و ناآگاهانه، تصمیمات مختلفی اتخاذ میکنیم. یعنی از بین چند راهکار، یک راهکار را انتخاب میکنیم. برای مثال در مورد این که پول خود را در بانک پس انداز کنیم یا سهام بخریم، تصمیم میگیریم. درمورد خرید یک نوع اتومبیل خاص یا گذران اوقات فراغت و غیره تصمیم میگیریم. براین اساس میتوان گفت زندگی مملو از تصمیمگیریهای مختلف است. در قلمروی مدیریت نیز تصمیمگیری، از ارکان مهم و اصلی است، بطوریکه هربرت سایمون[22] ، تصمیمگیری را با مدیریت یکی میداند. علاوه بر سایمون، گروه دیگری از صاحب نظران نیز مدیریت و تصمیمگیری را یکی دانسته و هم معنی تعریف کرده اند. اینان مدیریت را چیزی جز تصمیمگیری ندانستهاند و معتقدند کانون اصلی مدیریت را تصمیمگیری تشکیل میدهد. در واقع آنها انجام وظایفی چون برنامهریزی، سازماندهی و کنترل را چیزی جز تصمیمگیری نمیدانند. نیومن نیز کیفیت مدیریت را تابع کیفیت تصمیمگیری میداند. بنابراین از دیدگاه این صاحب نظران، اساس مدیریت سازمانها، تصمیمگیری است. تصمیمگیری را در واقع میتوان طریقهی عمل و یا حرکت در مسیر خاصی تعریف کرد که با تامل و به صورت آگاهانه، از بین روشهای مختلف برای نیل به یک هدف مطلوب، انتخاب شده است. بنابراین تصمیمگیری، مستلزم انتخاب راهی از میان راه هاست. یعنی اگر تنها یک راهکار وجود داشته باشد، دیگر تصمیمگیری معنا ندارد. هر چند تجزیه و تحلیل که منجر به انتخاب راهی از میان راهها میشود، امری عقلایی است، ولی عوامل ناخود آگاه و هم چنین جنبه های احساسی و عاطفی نیز در تصمیمگیری، نقش مهمی ایفا میکنند. به طور کلی، تصمیمگیری عبارت است از انتخاب یک یا چند راه حل از راه حل های مختلف ممکن. تصمیمگیری از وظایف اصلی مدیران به شمار میآید و تحقق اهداف به کیفیت آن بستگی دارد. برای تصمیمگیری قبل از هر چیز، به اطلاعات نیاز است. البته در تصمیمگیری، نه تنها کیفیت اطلاعات، بلکه مقدار اطلاعاتی که گردآوری و تحلیل می شود، نیز اهمیت دارد. اطلاعات بیش از اندازه، استفاده نا کارآمد از منابع محسوب میشود. اطلاعات کمتر از حد مورد نیاز نیز احتمال تصمیمگیری های ضعیف را افزایش می دهد. در شرایط ایده آل، باید تا آن حد به گردآوری اطلاعات پرداخت که ارزش پیشبینی شدهی آن اطلاعات، از هزینهی گردآوری مربوطه، بیشتر باشد. در غیر اینصورت، اطلاعات اضافی و غیر ضروری، جمعآوری میشوند. البته در برخی موارد مدیریت ناگزیر به تصمیمگیری با اطلاعات کمتر است زیرا زمان کافی برای گردآوری اطلاعات بیشتر را ندارد. در برخی موارد نیز با وجود توجیه پذیر بودن اطلاعات از لحاظ محدودیتهای هزینه و زمان، صرفا به دلیل فقدان اطلاعات مناسب نمیتوان اقدامی به عمل آورد. فرایند تصمیمگیری شامل پنج مرحله، به شرح زیر است ]11[: