* مدیریت علمی “هدف اصلی مدیریت باید تامین حداکثر رضایت وخوشنودی برای کارفرما باشد ، که این رضایتمندی باید توام با ایجاد حد اعلای کامیابی برای هر کارمند نیز باشد ” (فردریک تیلور) [9] نظریه مدیریت علمی در واقع از سال 1832 یعنی زمانی که ” چارلز ببج ” نویسنده انگلیسی کتاب خود را تحت عنوان ” صرفه جویی صاحبان صنایع ” به رشته تحریر در آورد ، آغاز گردید .تا قبل از سال 1903 علم جدید مدیریت شکل و حالت مشخصی به خود نگرفته بود در این سال ” فرد وینسلوتیلور” رساله ای تحت عنوان “مدیریت کارگاه ” درباره اصول مدیریت علمی کارگاه های صنعتی در انجمن مهندسان مکانیک آمریکا قرائت کرد که مقدمه تدوین وتکمیل یک رشته رساله های بعدی پیرامون غناوین ونظریه های علمی مدیریت به شمارمیرود.(احمدی،55:1388) تیلور بیشترین سهم را در پیشرفت وگسترش مدیریت علمی دارد .وی مهندس مکانیک بود که سمت مهمی در مدیریت صنایع فلز وفولاد بر عهده داشت . تیلور ادعا نمی کند که مبتکر این نهضت وحرکت بوده است ، او می گوید : ” مدیریت علمی ، حاصل کار یک صدنفر یا بیشتر بوده وفرایندی است که هر یک از ما سهم کوچکی را در کل جریان آن برعهده داریم …” اما با این وجود ، تیلور نخستین فردی بود که توضیح وبیان کامل ومناسبی را از مدیریت علمی عرضه داشت . در واقع این تیلور بود که یک قالب وچهارچوب علمی و کلی را پدید آورد به گونه ای که این نظام به اصطلاح شفاف و واضح به خوبی مورد پذیرش واستفاده قرار گرفت . بدین لحاظ او سزاوار عنوان (( پدر مدیریت علمی )) است . مدیریت علمی[10] ، اولین عنصر تئوری کلاسیک به شمار می آید که توسعه ی آن در حوالی سال 1903 میلادی آغاز شد وبه سرعت مورد استفاده قرار گرفت .شاید بتوان گفت مدیریت علمی یکی از مهمترین عواملی بوده است که معیارهای تازه ای را در ایالات متحده آمریکا وبرخی دیگر از جوامع صنعتی پدید آورد ه است . (هیکس،1387 :161) نتیجه سالها تلاش تیلور در حل مشکلات تولید در کارخانه های سرتاسر آمریکا ، اصولی بود که در کتابی تحت عنوان (( اصول مدیریت علمی )) در سال 1911 میلادی انتشار یافت . تیلور معتقد بود که برای تسریع در نیل به اهداف سازمان می بایست روند مدیریت را به طورمنطقی تجزیه وتحلیل کرد تا بتوان از منابع مالی ومادی موجود حداکثر استفاده را نمود .(شیرازی ، 1373 : 40 ) تیلور پیشنهاد می کند که کلید ترکیب سازمانی ، قبول بی طرفی وعقلایی بودن علم است .بدین معنا که هردوطرف کارگر وکارفرمابه عنوان یک ضرورت ، باید معرفت ودانش علمی را به جای قضاوتهاوعقاید ونظرات شخصی در تمام موضوعات مرتبط کاری که انجام می گیرد ، جانشین سازند .( هیکس ، 1387 :169) بگفته خود تیلور مدیریت علمی پایه گذار یک انقلاب روانی در کارگران برای نگرش تازه به وظائفشان در برابر کار خود ، همکاران ، وکار فرماهایشان بوده ونیز به همان نسبت انقلابی روانی برای مدیران وصاحبان صنایع در نگرش به همکاران وکارگران می باشد .در سایه دگرگونیهای یاد شده سود آوری وکار ایی آنچنان افزایش می یابدکه خشنودی هردو سو را تامین می کند .( رضایی نژاد ، 1375 :20 ) تیلور در آخر کتاب خود می گوید : ” مدیریت علمی عنصرواحدی به شمار نمی رود بلکه فلسفه ای است که عناصر متشکله آن عبارتند از : علم بجای تجربه محض ، هماهنگی بجای افتراق ، همکاری به جای استقلال فردی وحداکثر تولید بجای محدودیت محصول ، هدف غایی مدیریت علمی پرورش هر یک از کار کنان به حداکثر ظرقیت تولیدی اوست ” (اقتداری،15:1369) اصول قانونمند شده تیلور اصولی را که بعنوان اصول چهاگانه تیلور می نامند به شرح زیر بیان شده اند : 1- ایجاد علم واحدی برای انجام هر جزء از کار که جایگزین روش غیر علمی متداول شود 2- گزینش علمی کارکنان وآموزش وتربیت آنان برای انجام بهتر وظایف خود ، در حالی که در گذشته هر کارگر ، به گونه ای شخصی ، مسول انتخاب شغل وپرورش خود به بهترین وجه ممکن بود . 3- مدیریت باید همکاری صمیمانه ای با کارکنان داشته باشد تا از این طریق مطمئن شود که تمام کارهایی که انجام می گیرد ، بر اساس اصول علمی تعیین شده است . 4- تقسیم تقریبا مساوی کار ومسولیت بین مدیریت وکارکنان .مدیریت باید تمام کارهایی را که بهتر از کارکنان می تواند رتق وفتق دهد ، برعهده گیرد . درحالی که در گذشته تقریبا تمامی کار وبخش اعظم مسولیت به کارکنان تحمیل می شد . تیلور عنوان می کند که مدیریت باید به موارد استثنایی ، اهمیت بیشتری دهد وبرعکس .همچنین به آن دسته از کارها و عملیاتی که در سطح استاندارد انجام می گیرد ، علاقه کمتری نشان دهد . شاید بتوان گفت که او در این زمینه ، به” مدیریت بر مبنای هدف توجه دارد ، چندان که با تاکید او مبنی بر پرداخت مزد برای کار تکمیل شده ، بیش از زمان صرف شده در شغل ، این توجه و تایید آشکارتر می شود . 0(.هیکس ، 1387 :169)
[چهارشنبه 1398-12-14] [ 08:36:00 ب.ظ ]
|