کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


شهریور 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 




ادبیات پژوهش

1ـ «اسید پاشی با پاشیدن اسید یا هر نوع ترکیبات شیمیایی دیگر که موجب مرض دایمی یا فقدان یکی از حواس مجنی علیه یا قطع یا نقصان یا از کار افتادن عضوی از اعضا یا موجب صدمه دیگری  شود، محقق می شود. شروع به این جرم بنابر قسمت آخر ماده واحده قابل مجازات می باشد. عنصر روانی یعنی عمد در پاشیدن اسید شرط تحقق این جرم می باشد.» (میرمحمد صادقی،270:1389). 2ـ «عبارت صدر ماده واحده که مجازات اعدام را در صورت مرگ قربانی مقرر نموده، بنابر نظریه اداره حقوقی قوه قضاییه و ماده 729 قانون مجازات، منسوخ می باشد و به جای ان قصاص قابلیّت اجرا دارد، لذا بقیه ماده واحده به قوت خود باقی می باشد» (آقایی نیا،311:1383). 3- «در برخی موارد قضات با صدور آرایی که به دلیل شدت واکنش افراد نسبت به وقوع  جرم اسیدپاشی بوده، این جرم را از مصادیق محاربه و افساد فی الارض دانسته اند اما از انجا که شرایط تحقق جرم محاربه به طور خاص در قانون احصا شده و برای تحقق این جرم داشتن سلاح ضروری است و عرف داشتن اسید را از مصادیق سلاح نمی داند، نمی توان اسید پاشی را از مصادیق محاربه دانست» (صادقی،43:1388). 4- «ایراد صدمات نسبت به اشخاص، از نظر نوع و ماهیَت حقوقی و نتایج و آثار آنها بر روی جسم مجنی علیه بر حسب مورد ممکن است به صورت عمدی یا شبه عمد یا خطای محض باشد. از طرف دیگر صدمات بدنی نسبت به اشخاص از نظر شدت و ضعف صدمات جسمانی و اثار آنها متفاوت می باشد و ممکن است به صورت صدمات خفیف بدنی یا شدید عمدی تحقق پیدا کند و یا در پاره ای از فروع به صورت  قتل و جرح به وسیله اسید پاشی محقق شود» (ولیدی،590:1386). 5-« جرایم علیه تمامیت جسمانی اشخاص، که در فقه جزایی به عنوان، جنایات مورد بحث و بررسی قرار گرفته از جمله مهمترین جرایمی است که حق حیات آدمی و اصل مصونیت از تعدی و تفریط، که یکی از اصول قانون اساسی می باشد، را مورد تعدی و تفریط قرار داده و همواره در قوانین جزایی شدیدترین واکنش کیفری برای آن پیش بینی شده، که از جمله آن امکان قصاص نفس و عضو می باشد» (هادی صادقی، 36:1386).

حدود پژوهش

بررسی موضوع در منابع و متون فقهی و حقوقی جمهوری اسلامی ایران.

فرضیات پژوهش

1-ماده واحده سال 1337 راجع به مجازات پاشیدن اسید، منسوخ نمی باشد. 2- جرم اسید پاشی از مصادیق محاربه نمی باشد. 3- امکان اجرای قصاص نسبت به مرتکب جرم اسید پاشی وجود دارد و وسیله اجرای قصاص در جرم اسیدپاشی همانند سایر جرایم علیه تمامیت جسمانی موضوعیت ندارد.

اهداف پژوهش

با توجه به اینکه اسید پاشی از مسایل مبتلابه در روزگار کنونی می باشد، از این رو توجه بسیاری را در دستگاه قضایی به خود جلب کرده و از دیرباز بگونه ای تحت مقررات مربوط به قصاص نفس و عضو قابل مجازات بوده است. از انجا که این جرم با تمامیت جسمانی افراد در ارتباط می باشد، وضع مقرراتی تحت عنوان اسید پاشی در قانون مجازات و احصا مجازات مشخص و معین برای این جرم، از ابهامات و اختلافات قضایی و صدور آرای متناقض جلوگیری می نماید و از طرف دیگر می تواند در کاهش میزان ارتکاب این جرم موثر باشد. از آنجا که دسترسی آسان به این ماده شیمیایی ارتکاب این جرم را سهل تر می سازد، وضع مقرراتی در خصوص کنترل نحوه دسترسی به این مواد مثمر اثر خواهد بود. موضوع این پژوهش می تواند برای قضات و وکلا و دانش پژوهشان رشته حقوق مفید واقع شود.  

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-12-12] [ 04:49:00 ب.ظ ]






3-1-3 بدل از قصاص دیه در فارسی که به آن خون بها گویند، در فقه اسلامی عبارت است از مالی که به عنوان بدل از نفس یا اطراف در جرایم علیه تمامیت جسمانی اشخاص به قربانی یا اولیای دم وی  پرداخت می شود.  بدین ترتیب در کنار قصاص یکی دیگر از شیوه های مقابله با جنایات می باشد. در ماده 17 ق.م.ا دیه بدین نحو تعریف شده:«دیه اعم از مقدر و غیر مقدر، مالی است که در شرع مقدس برای ایراد جنایات غیرعمدی بر نفس، اعضاء و منافع و یا جنایات عمدی در مواردی که به هر جهتی قصاص امکان ندارد به موجب قانون مقرر می شود.» همانطور که در ماده بیان شده، دیه در برخی از موارد، مثلا در جرایم غیرعمدی (اعم از شبه عمد و خطای محض) یا در جرایم عمدی که امکان اجرای قصاص در انها، به دلایلی مثل عدم امکان مماثله وجود ندارد، واکنش اصلی می باشد. در حالی که در جنایات عمدی که امکان قصاص در انها وجود دارد، واکنش بدلی و جایگزین می باشد. در جنایات اخیرالذکر مرتکب مستحق قصاص بوده ولی قصاص ساقط می گردد، سقوط قصاص و تبدیل ان به دیه در اینگونه موارد درنتیجه عفو مجنی علیه یا اولیای دم وی و با توافق با جانی حاصل می گردد. میزان دیه ای که باید پرداخت شود در جنایات علیه نفس و مادون نفس بر اساس نوع صدمه حاصله تعیین می گردد، هرگاه صدمه وارده موجب سلب حیات شود، دیه قابل پرداخت متفاوت با حالتی است که یک صدمه جسمی که حیات فرد را به خطر نینداخته به قربانی وارد شده است. میزان دیه در ابتدای هر سال توسط رئیس قوه قضائیه بر اساس نظر رهبری تعیین و اعمال می گردد. در خصوص جنایات علیه مادون نفس، میزان دیه در هر مورد با توجه به صدمه حاصله متفاوت می باشد، بنابراین کسی که اقدام به پاشیدن اسید می نماید در صورت عمدی بودن عمل مرتکب و هم چنین امکان رعایت شرایط مقرر در باب قصاص، با درخواست اولیای دم قصاص به عنوان مجازات اصلی نسبت به مرتکب اجرا می گردد و در مواردی که به دلایلی امکان اجرای قصاص نسبت به مرتکب وجود نداشته باشد یا در موارد گذشت مجنی علیه و با توافق با جانی، دیه اخذ می گردد. در خصوص جنایات غیرعمدی نیز دیه به عنوان مجازات اصلی بر مرتکب اعمال می گردد (صادقی، 1389: 204). در ماده 550 ق.م.ا دیه قتل زن، نصف دیه زن در نظر گرفته شده است. در جرم اسید پاشی اگر فرد مجنی علیه کشته شود مطابق ماده 381 ق.م.ا به قصاص نفس محکوم خواهد شد، اما اگر عضوی از اعضای خود را از دست دهد، بنابر ماده 386 ق.م.ا، فرد جانی در برابر او قصاص عضو خواهد شد. در ماده  388 ق.م.ا امده است که زن و مرد مسلمان در قصاص عضو برابرند و مرد به سبب اسیبی که به زن وارد می کند، به قصاص محکوم می شود لکن اگر دیه جنایت وارده بر زن مساوی یا بیش از ثلث دیه کامل باشد، قصاص پس از پرداخت نصف دیه عضو مورد قصاص به مرد، اجرا می گردد. مطابق فقه اسلامی و قانون کشور ما که از فقه نشات گرفته است زن و مرد در دیه اعضا برابرند تا جایی که دیه  زن به یک سوم دیه مرد برسد که در این صورت دیه  زن نصف خواهد شد. بنابراین در صورتی که فرد مجنی علیه در اسیدپاشی زن باشد و هر دو چشمش نابینا شود، چون دیه دو چشم برابر یک دیه کامل است این دیه به نصف تقلیل یافته و در هنگام قصاص، زن باید نصف دیه را به مرد بپردازد، که به ان تفاضل دیه گفته می شود. از آنجا که در اکثر موارد دیه پرداختی به مجنی علیه، اعم از مقدر و غیر مقدر برای جبران صدمات و خسارات حاصله بر مجنی علیه کافی نمی باشد، امکان مطالبه خسارت معنوی، به عنوان راهکاری برای جبران صدمات وارده بر مجنی علیه پیشنهاد می گردد. از گذشته های دور، جبران خسارت مالی که اکثرا جنبه مادی دارند بطور صریح در قوانین جوامع بشری پیش بینی شده است. تمام نظام های حقوقی این خسارت را قابل جبران می دانند اما همواره نسبت به امکان جبران خسارات معنوی به علت ماهیت غیر مادی و غیر مالی ان و هم چنین سختی مقایسه و تقویم ان با امور مالی، اختلاف نظرهایی وجود داشته است ولی حقوق دانان با مطالعه در منابع فقهی و اسلامی و پیش بینی امکان جبران اینگونه خسارات در قوانین کشور و عدم نسخ ان قوانین و بخصوص تایید و تصویب آن در برخی از اصول قانون اساسی و به ویژه اصل 171 ق.ا، این شک و تردید را از بین برده اند و رویه قضائی را بسوی حکم به جبران این خسارت سوق داده است. از نظر مبانی فقهی باید گفت نه تنها حکم به جبران خسارت معنوی در کشور ما منع نشده است بلکه به حکم عقل و ایات و روایات فراوان به ان تاکیید شده است. مانند قاعده لاضرر و لا ضرار فی الاسلام که وارد کردن هرگونه صدمه و خسارت را بر دیگری ممنوع کرده است (رسولی، 1385: 87). خسارات معنوی را مطلق خسارات غیر مادی دانسته اند که به گونه های مختلف ظاهر می شود. در اغلب پرونده های اسید پاشی با توجه به نوع و میزان آسیب دیدگی عموما علاوه بر قصاص در صورت امکان اجرا، ارش سوختگی صورت و اندام های فوقانی و قفسه صدری و تخریب صورت و غیره برای جانی تعیین می گردد اما مساله این است که آیا در قانون پرداخت هزینه های درمانی مجنی علیه و خسارات از کار افتادگی و افزایش مخارج زندگی و خسارات معنوی مانند از دست دادن شغل در مواردی که شخص مجنی علیه شغلی داشته باشدکه با از بین رفتن یکی از حواس یا اعضای بدنش، دیگر بطور کلی قادر به انجام آن نباشد و حتی خسارتی برای دردهای ناشی از اسید پاشی از جانی مطالبه می شود؟ آنگونه که مشخص است تاکنون در هیچ پرونده اسیدپاشی، جز دیه و ارش سوختگی اعضای بدن خسارات که مازاد بر دیه است از مجنی علیه گرفته نمی شود درحالی که معمولا هزینه های درمانی و اعمال جراحی که بر روی مجنی علیه انجام می گیرد بسیار بیشتر از میزان کل دیات و ارش پرداختی به وی می باشد. به موجب ماده یک قانون مسولیت مدنی: «هرکس بدون مجوز قانونی، عمدا یا در نتیجه بی احتیاطی به جان و سلامتی یا مال یا ازادی یا حیثیت یا شهرت تجارتی یا به هر حق دیگری که به موجب قانون برای افراد ایجاد شده لطمه ای وارد نماید که موجب ضرر مادی یا معنوی دیگری شود، مسول جبران خسارات ناشی از عمل خود می باشد». در ماده دو این قانون با شناسایی خسارت معنوی بیان کرده که: «در موردی که عمل وارد کننده زیان موجب خسارت مادی یا معنوی زیان دیده باشد، دادگاه او را به جبران خسارت مزبور محکوم می نماید». براساس این مواد دادگاه می بایست هزینه های درمانی، از کار افتادگی و خسارات معنوی مازاد بر دیه، مانند: از میان رفتن زیبایی چهره یا از دست دادن شغل را از جانی مطالبه کند اما مشکل اینجاست که متاسفانه این قانون در کشور ما عملا اجرا نمی گردد وگرنه قضات می توانند تمام هزینه های مازاد بر دیه را از شخص جانی مطالبه کنند. هم چنین مطابق قاعده فقهی لاضرر چون فرد جانی در اسید پاشی با قصد و اگاهانه دست به این عمل زده است، در واقع علیه خود اقدام به ضرر نموده بنابراین باید تمامی خسارات وارده بر مجنی علیه را بپردازد و یا می توان گفت ضامن نبودن فرد اسید پاش نسبت به خسارت مادی و معنوی وارده به فرد آسیب دیده، حکمی ضرری است و موجب زیان بر مجنی علیه می گردد. و مطابق قاعده لاضرر، برای جلوگیری از زیان رسیدن به فرد اسیب دیده، فرد جانی باید ضامن خسارات شناخته می شود.

3-2 مجازات با جنبه عمومی

در کنار مجازات هایی مانند قصاص برای مرتکبین جرم اسیدپاشی که اختیار اعمال یا عدم اعمال آن با مجنی علیه و یا اولیای دم وی می باشد، قانون گذار مجازات هایی را وضع نموده که در صورت عدم اجرای قصاص و برای جلوگیری از متجری شدن مرتکب و دیگران اعمال می گردد که این مجازات ها عبارتند از: مجازات حبس، و سایر مجازات های تبعی و تکمیلی که بر مرتکب اعمال می گردند.

3-2-1 حبس

گاه مجازات قصاص در جنایات عمدی به هر دلیل علیه مرتکب اجرا نمی گردد. در قانون حدود و قصاص سابق، چنین فردی حداکثر به پرداخت دیه محکوم می شد و هیچ مجازات دیگری برای وی پیش بینی نشده بود. این در حالی است که مرتکبان چنین جنایات سنگینی علاوه بر پاسخگو بودن در قبال قربانیان خاص، برای جامعه نیز خطرناک محسوب می شدند و بنابراین صرفا ماهیت خصوصی قائل شدن برای جنایات انها قابل دفاع نبود به ویژه انکه مرتکبان جرایم رانندگی که به صورت غیرعمدی موجب قتل و جرح دیگران می شدند، علاوه بر دیه به مجازات حبس نیز محکوم می گشتند. قابل توجیه نبودن این تفاوت در برخورد واضح بود به همین دلیل مقنن در سال 1370 در قانون مجازات اسلامی و سپس در سال 1375 در قانون تعزیرات، برای مرتکبان جنایات عمدی که قصاص علیه انها اجرا نمی شود مجازات هایی، علاوه بر دیه، پیش بینی کرد. این مجازات ها را در مورد قتل و سایر جنایات مادون نفس مورد بررسی قرار می دهیم. قانون گذار در سال 1370، با تصویب ماده 208 ق.م.ا برای اولین بار پس از انقلاب در راستای رفع نگرانی ها موجود در مواردی که قاتل قصاص نمی شد اقدام کرد. به موجب این ماده: هرکس مرتکب قتل عمد شود و شاکی نداشته باشد یا شاکی داشته ولی از قصاص گذشت کرده باشد و اقدام وی موجب اخلال در نظم جامعه یا خوف شده و یا بیم تجری مرتکب یا دیگران گردد، موجب حبس تعزیری از سه تا ده سال خواهد بود.)) از انجا که شرط اجرای ماده 208 تنها منوط به نبودن شاکی یا گذشت وی از قصاص بود، مقنن در سال 1375 ماده 612 را در قانون تعزیرات گنجانید، که در ان عبارت ( یا به هر دلیل قصاص نشود) به دو مورد قبلی افزوده شد. در حال حاضر اگر کسی عمدا با پاشیدن اسید موجب فوت مجنی علیه گردد، در صورتی که به هر علت قصاص نفس اجرا نگردد، ماده 612 قانون تعزیرات 1375، علیه قاتل عمدی قابل اجرا خواهد بود. این مجازات عبارت است از سه تا ده سال حبس، که برای اعمال آن باید اثبات شود اقدام مرتکب موجب اخلال در نظم جامعه یا خوف و ترس شده است، یا بیم ان رود که عدم مجازات جانی موجب تجری و گستاخی مرتکب یا دیگران خواهد شد. تشخیص این امر طبق نظریه مشورتی شماره 8481/7 مورخ 26/5/1371، با مرجع قضایی زسیدگی کننده می باشد. البته با توجه به اینکه منتهی نشدن اقدام اسیدپاش به چنین نتایجی بعید به نظر می رسد، می توان گفت که این مجازات ها باید علیه تمام اسیدپاشانی که به هر دلیل قصاص نمی گردند اجراشود. قانونگذار در ادامه ماده واحده 1337، مجازات حبس را برای سایر صدمات جسمانی، غیر از فوت مجنی علیه در نظر گرفته که تابع شدت و ضعف نتیجه نتایج مجرمانه است، لذا چنانچه اقدام مرتکب موجب مرض دائمی یا فقدان یکی از حواس مجنی علیه، قطع یا نقصان یا از کار افتادن عضوی از اعضا شود، حبس از دو تا ده سال و اگر موجب صدمه دیگری شود، حبس از دو تا پنج سال تعیین کرده است. در صورتی که اسیدپاشی منتهی به صدماتی غیر از فوت مجنی علیه گردد و قصاص به هر دلیل نسبت به مرتکب اعمال نگردد، در تعارض میان میزان مجازات حبس مندرج در ماده واحده و ماده 614 ق.م.ا کدام یک ملاک عمل خواهد بود؟ در ماده واحده بیان شده که: اگر اسیدپاشی موجب مرض دائمی یا فقدان یکی از حواس مجنی علیه گردد، حبس جنایی درجه یک و اگر موجب قطع یا نقصان یا از کار افتادن عضوی از اعضا شود، حبس جنایی درجه دو از دو سال تا ده سال و اگر موجب صدمه دیگری شود حبس جنایی درجه دو از دو سال تا پنج سال اعمال خواهد شد، لذا نوع صدمه حاصله، ملاکی برای اعمال مجازات نسبت به مرتکب خواهد بود. در ماده 614 ق.م.ا بیان شده که: هرکس به دیگری جرح یا ضربی وارد آورد که موجب نقصان یا شکستن یا از کارافتادن عضوی از اعضا یا منتهی به مرض دائمی یا فقدان یا نقص یکی از حواس یا منافع یا زوال عقل مجنی علیه گردد در مواردی که قصاص امکان نداشته باشد…. مرتکب به دو تا پنج سال حبس محکوم می گردد. از آنجا که مقررات قانون مجازات اسلامی به عنوان عام موخر نمی تواند مقررات ماده واحده بعنوان خاص مقدم را نسخ کند، لذا جمع بین این مواد ارجح می باشد. در نتیجه باید گفت که در تعارض بین مواد فوق در مواردی که مجازات حبس مندرج در ماده واحده بیشتر از میزان حبس مقرر در ماده 612 ق.م.ا باشد، مجازات بیشتر ملاک عمل خواهد بود و در مواردی که مجازات حبس مندرج در ماده واحده کمتر از میزان حبس مندرج در ماده 614 ق.م.ا باشد، مجازات مندرج در ماده 614 اعمال می گردد. اما بهر حال میزان مجازات حبس برای سایر صدمات جسمانی نباید بیشتر از 10 سال باشد زیرا حداکثر میزان مجازات حبس مندرج در ماده 612 ق.م.ا در خصوص تعزیر قتل عمدی که به هر علتی قصاص نگردد 10 سال می باشد (آقائی نیا، 1387 :310 ) اما در خصوص قصاص نفس، چانچه اولیای دم از قصاص مرتکب گذشت کنند یا به هر دلیل قصاص اجرا نگردد، در صورتی که اقدام مرتکب موجب اخلال در نظم وصیانت جامعه و یا بیم تجری مرتکب یا دیگران گردد، دادگاه مرتکب را بر اساس ماده ی 612 قانون تعزیرات سال 1375 محاکمه و مجازات می کند (محمد صادقی، 1389: 271).

3-2-2 سایر مجازات های تبعی و تکمیلی

در قانون مجازات اسلامی برای افرادی که به دلیل ارتکاب قتل یا جنایات علیه مادون نفس به تحمل قصاص یا مجازات تعزیری  از درجه شش تا درجه یک محکوم می گردند، مجازات های تکمیلی و تبعی پیش بینی شده است؛ انواع مجازات تکمیلی که به موجب تبصره 1 ماده 23 حداکثر به مدت دو سال قابل اعمال است، در ماده 23 احصاء شده اند. این مجارات ها مواردی را در بر می گیرد، از قبیل: اقامت اجباری در محل معین، منع از اشتغال به حرفه یا شغل معین، انفصال از خدمات دولتی و…… که در خصوص مرتکبین جرم اسیدپاشی نیز قابل اجرا می باشد (صادقی، 1392: 304). مجازات تبعی پیش بینی شده در ماده 25 ق.م.ا، محرومیت از حقوق اجتماعی برای مدت معین پس از اجرای حکم یا شمول مرور زمان (در مواردی که مرور زمان شامل انها می شود) است. این مدت در خصوص اسیدپاشانی که به قصاص نفس محکوم می گردند، طبق بند الف ماده 25، هفت سال، و در محکومیت به قصاص عضو، در صورتی که دیه جنایت وارده بیش از نصف دیه مجنی علیه باشد، طبق بند ب ماده 25، سه سال و در صورتی که دیه جنایت تا نصف دیه مجنی علیه باشد، طبق بند پ ماده 25، دو سال است. در خصوص مجازات تعزیری تا درجه چهار نیز مدت محرومیت سه سال، و در مورد مجازات تعزیری درجه پنج، دو سال است (همان منبع، 303). حقوق اجتماعی موضوع ق.م.ا، در ماده 26 احصا شده اند، و مواردی را در بر می گیرند مثل: داوطلب شدن در انتخابات، عضویت در نهادهایی مثل شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام و هیات دولت، تصدی سمت هایی مثل معاونت رییس جمهور، ریاست قوه قضاییه، دادستانی کل کشور، ریاست دیوان عالی کشور، ریاست دیوان عدالت اداری، عضویت در انجمن ها و احزاب و شوراهاو هیاتهای منصفه و شوراهای حل اختلاف، اشتغال به عنوان مدیر مسول یا سردبیر در رسانه های گروهی و… بدیهی است با توجه به تبعی بودن محرومیت از حقوق اجتماعی، نیازی به ذکر این محرومیت ها برای مرتکبین جرم اسیدپاشی در دادنامه وجود ندارد و در هر حال برای شخص محکوم برای مدت معلوم در قانون بار خواهد شد. هم چنین در شقاوت آمیز و هولناک بودن جرم اسید پاشی و آثار آن تردیدی وجود ندارد، اهمیت این جرم و امکان متواری شدن متهم، لزوم بازداشت متهم را تا زمان صدور حکم ضروری می نماید. در این موارد مرجع تحقیق نمی تواند قرار تامین دیگری غیر از قرار بازداشت موقت صادر نماید (خالقی، 1391: 230). ماده  35 قانون آیین دادرسی کیفری، مقرر کرده است که: (در موارد زیر با رعایت قیود ماده ی 32 ق.ا.د.ک و تبصره های آن، هرگاه قراین و امارات موجود دلالت بر توجه اتهام به متهم نماید صدور قرار بازداشت موقت الزامی است و تا صدور حکم بدوی ادامه خواهد داشت، مشروط بر اینکه مدت آن از حداقل مجازات مقرر قانونی جرم ارتکابی تجاوز ننماید؛ الف. قتل عمد، ادم ربایی، اسید پاشی و محاربه و افساد فی الارض… لذا در جرم اسید پاشی متهم تا صدور حکم بدوی در بازداشت نگاه داشته می شود و در این خصوص هیچ قرار تامین دیگری نمی تواند صادر گردد. ایرادی که در اینجا بر مقنن وارد است این می باشد که، از انجا که موضوع جرم ماده واحده، علاوه بر پاشیدن اسید، پاشیدن سایر ترکیبات شیمیایی را نیز در بر می گیرد و پاشیدن سایر ترکیبات شیمیایی نیز صدماتی مانند اسید را به وجود می اورد، بهتر بود که قانون گذار لزوم صدور قرار بازداشت موقت را علاوه بر کسانی که اقدام به پاشیدن اسید می نمایند، برای مرتکبینی که اقدام به پاشیدن سایر ترکیبات شیمیایی نیز می نمایند، مقرر نماید (همان منبع، ص 231). یکی دیگر از محدودیت هایی که قانون گذار بر مرتکبین اسید پاشی در صورت عدم اجرای مجازات قصاص اعمال می نماید، عدم امکان تعلیق مجازات می باشد. تعلیق مجازات عبارت است از معلق ساختن مجازات کسی که مرتکب جرایم تعزیری شده است، مشروط بر اینکه بعد از مدتی که قانونگذار تعیین می کند، اگر مجددا مرتکب جرم نگردد به کلی از مجازات معاف میگردد. بنابراین تعلیق مجازات در جرایم تعزیری قابل اعمال می باشد و نه در حدود و قصاص و دیات. با توجه به منسوخ بودن قانون تعلیق اجرای مجازات مصوب 1346 که مجازاتهای حبس بیش از یک سال را غیر قابل تعلیق می دانست، می بایست در خصوص شرایط تعلیق به قانون مجازات اسلامی رجوع کرد. در ق.م.ا دو نوع تعلیق ساده و مراقبتی وجود دارد و در مواد 46 و 48 ق.م.ا به شرایط صدور قرار تعلیق اجرای مجازات اشاره شده است. شرایط صدور قرار تعلیق عبارت است از:

ggnews-author-wrapper clearfix">
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:48:00 ب.ظ ]





در متن قانون از کلماتی مانند: گسترده، اخلال شدید، خسارات عمده و الفاظی از این قسم استفاده شده که خود باعث مبهم شدن مفهوم افساد فی الارض می گردد و هر قاضی می تواند تفسیر خاص خود را از انها داشته باشد. برای مثال یک قاضی ممکن است سه بار تکرار ایراد جراخت به دیگران را از مصادیق ارتکاب گسترده جرم علیه تمامیت جسمانی و موجب اخلال شدید در نظم عمومی کشور بداند؛ ولی قاضی دیگری موارد دیگری را واجد این خصیصه بداند. برای محکوم شدن فردی به عنوان مفسد فی الارض نه تنها ضابطه عینی واجد اهمیت می باشد بلکه ضابطه شخصی یا ذهنی نیز در ان از اهمیت برخوردار می باشد (صادقی، 1392: 64). حال با توجه به تعاریف قانونی و فقهی ارائه شده، ایا می توان کسی را که اقدام به پاشیدن اسید و سایر ترکیبات شیمیایی می نماید مفسد فی الارض دانست؟ برای مفسد فی الارض محسوب شدن اسید پاش برخلاف جرم محاربه کشیدن اسلحه ضروری نمی باشد و استفاده یا عدم استفاده از سلاح تغییری در این عنوان ایجاد نمی کند، لذا با وجود تردیدی که در خصوص سلاح محسوب شدن اسید و در نتیجه محارب محسوب شدن اسید پاش وجود داشته این مباحث در جرم افساد فی الارض به دلیل شرط نبودن استفاده از سلاح منتفی می باشد و در صورتی که قصد مرتکب مبنی بر ایجاد اخلال گسترده یا ایجاد خسارات عمده جسمانی احراز گردد و در عمل نیز به نتایج مذکور منتهی گردد، اطلاق عنوان افساد فی الارض بر عمل اسیدپاش بعید به نظر نمی رسد (همان منبع، 65). بنابراین ارتکاب یک مورد اسیدپاشی توسط جانی را نمی توان افساد فی الارض دانست.

2-5-2 سایر صدمات جسمانی

جرایم علیه تمامیت جسمانی اشخاص در نتیجه پاشیدن اسید و سایر ترکیبات شیمیایی، جزء جرایم مطلق نمی باشند بلکه منتهی شدن رفتار مرتکب به نتیجه خاص لازمه تحقق این جرایم می باشد. در جرایم علیه مادون نفس در نتیجه اسید پاشی، نتیجه ای که حاصل می شود کمتر از مرگ قربانی است، بنابراین مجازات این جرایم نیز از مجازات قتل عمد کمتر می باشد. شدت صدمه وارده ضابطه مهمی برای تعیین شدت مجازات مرتکب می باشد بدین ترتیب میزان مجازات حبس و دیه و یا ارش برای هریک از صدمات عمدی حاصله در نتیجه پاشیدن اسید و سایر ترکیبات شیمیایی رابطه ای مستقیم با شدت صدمه وارده بر قربانی دارد (محمد صادقی، 1389: 73). در صدمات جسمانی غیر عمدی، مانند مرگ غیر عمدی مجنی علیه، تحقق جرم اسید پاشی میسر نمی باشد زیرا  لزوم وجود علم و اراده و اختیار در ارتکاب این جرم ضروری می باشد و با خطای جزایی قابل تحقق نمی باشد، در این صورت مرتکب طبق عموم سایر مواد قانونی مربوط به صدمات غیر عمدی قابل محاکمه و مجازات می باشد اصولا تشخیص مرض یا بیماری اعم از موقت یا دائمی در صلاحیت پزشکی قانونی می باشد. اما از نظر عرف مرض دائمی عبارت است از ایجاد اختلال در کار طبیعی یکی از اعضای بدن از نظر وظایفی که ان عضو با تمام بدن دارد به طور موقتی یا دائمی. بنابراین هرگاه صدمات وارده به یکی از اعضا در حدی باشد که قابلیت درمان وجود داشته باشد، مرض موقتی و در صورتی که غیر قابل علاج باشد، مشمول عنوان مرض دائمی قرار می گیرد. ضمنا چون قانون گذار از لفظ مرض، به صورت مطلق استفاده کرده است، بنابراین مرض نه تنها شامل هر نوع بیماری غیر قابل علاج جسمی مجنی علیه می گردد، بلکه مرض دماغی و روانی غیر قابل علاج را نیز در بر خواهد گرفت ( ولیدی، 1386: 193). یکی دیگر از صدماتی که در نتیجه پاشیدن اسید ممکن است به وجود بیاید، فقدان یکی از حواس مجنی علیه می باشد: قانون گذار  نقصان در حواس را در ماده واحده ذکر نکرده است ولی با توجه به اطلاق قسمت اخر ماده واحده که برای صدمات دیگر نیز مجازات مقرر کرده است، می توان نقصان در حواس را نیز مشمول ماده واحده دانست. حس به معنای درک و ادراک و دریافت اثری است که توسط یکی از اعضا و دستگاه های طبیعی و مخصوص متمرکز در بدن ادمی صورت می گیرد و از انها به عنوان حواس یاد می شود. این حواس ظاهری عرفا شامل: قوای باصره، سامعه، ذائقه و شامه و لامسه می باشد که ممکن است در اثر جرح و ضرب و یا ایراد صدمه عمدی ناقص گردند (گودرزی، 1374: 69)؛ مانند اینکه در اثر ضرب یا جرح وارده به چشم یا گوش مجنی علیه، وی بینایی و یا شنوائی خود را از دست دهد. بنابراین نقصان در حواس را نباید نقصان در عضو دانست زیرا نقصان در عضو معمولا با ضایعه ظاهری همراه است در حالی که در نقصان در حواس ممکن است خود عضو از لحاظ ظاهری سالم باشد اما توانایی انجام وظیفه جانبی خود مانند بینایی یا شنوائی را از دست دهد، ضمنا زوال و از بین رفتن تمام توانایی انجام وظیفه طبیعی هر یک از حواس پنج گانه مجنی علیه که بر اثر ضربات وارده حاصل شده باشد، به عنوان فقدان حس خواهد بود. نقصان عضو مقرر در ماده واحده نیز عبارت است از ایجاد کاستی در شکل ظاهری عضو مانند شکستن استخوان و هم چنین شامل ایجاد کاستی در حجم و کار طبیعی عضوی از ارگانیسم بدن خواهد بود: مانند کری که موجب می شود مجنی علیه قسمتی از توانایی شنوایی خود را از دست دهد (ولیدی، 1388: 194). از کار افتادن عضو نیز به معنی از دست دادن تمام توانایی طبیعی یکی از اعضای بدن مجنی علیه می باشد: مانند اینکه در اثر جرح وارده به دست یا بازوی مجنی علیه او دیگر قادر به برداشتن و حمل اشیاء با دست خود نباشد بنابراین از کار افتادن عضو مرحله ای شدیدتر از نقصان عضو می باشد. قطع عضو نیز به معنی جدا و کنده شدن ان عضو از محل طبیعی خود می باشد و فرقی ندارد که آن عضو ظاهری باشد یا عضوی از اعضای درونی بدن. در قسمت اخر ماده واحده قانون گذار، پاشیدن اسید را در صورتی که منجر به بروز صدمات دیگر غیر از صدمات مذکور در ماده واحده گردد را موجب حبس جنائی درجه دو از 2 سال تا 5 سال دانسته است. شیوه قانون گذار بدین نحو بوده است که صدمات مهم تری که در نتیجه پاشیدن اسید بوجود می آید را در ماده ذکر کرده و برای آن مجازات مستقلی وضع کرده است اما سایر صدمات را که از نظر قانون گذار واجد اهمیت زیادی نبوده است را در قسمت اخر ماده واحده مشمول عنوان” صدمات دیگر” قرار داده و برای آن مجازات مقرر کرده است. به دلیل مطلق بودن عبارت “صدمه دیگر” مندرج در ماده واحده، هر نوع صدمه ای که در ماده واحده ذکر نشده باشد تحت شمول مجازات قسمت آخر ماده قرار می گیرد؛ مواردی مانند نقصان در یکی از حواس، شکستن عضوی از اعضاء و نظایر ان تحت شمول قسمت آخر ماده قرار می گیرد. ناگفته نماند که علاوه بر حواس پنج گانه ظاهری هر فردی از قوای درونی دیگری که از آن به عنوان قوه حافظه، واهمه، خیال و غیره یاد می شود نیز برخوردار می باشد که در ماده واحده به صورت صریح ذکر نگردیده است و تنها با توجه به عبارت انتهایی ماده واحده که به صدمات دیگر اشاره کرده است، می توان آنرا تحت شمول قسمت آخر ماده واحده دانست که در این صورت مجازات مقرر برای زوال عقل، از مجازات مقرر برای نقصان عضو کمتر خواهد بود، لذا شایسته است که قانون گذار، همانطور که صدماتی را که دارای درجه اهمیت بیشتری بوده است را به صورت مجزا در ماده واحده ذکر کرده و برای ان مجازات مستقلی در نظر گرفته است، در خصوص زوال عقل نیز که به مراتب دارای درجه اهمیت بیشتری نسبت به سایر صدمات می باشد این اقدام شایسته را به جا اورد؛ عقل یکی از حواس باطنی ادمی می باشد که از حواس پنج گانه مجزا می باشد و عبارت است از توانایی و قدرت دریافت انسان از انچه که پیرامون او می گذرد و زوال عقل عبارت است از دست دادن تمام این توانایی که در اثر صدمات وارده به ناحیه سر و صورت مجنی علیه ممکن به وجود بیاید. هرگاه ایراد صدمات بدنی عمدی موجب اختلال عقلانی گردد بدون اینکه به صورت جنون باشد در این صورت این نوع صدمات را باید از مصادیق نقص عضو و یا از اقسام مرض دماغی به شمار اورد، با توجه به توضیحات بالا این سوال مطرح می شود که صدمات حاصله در نتیجه پاشیدن اسید، مشمول کدام عنوان ضرب یا جرح قرار می گیرد (ولیدی، 1386: 194) ابتدا به بررسی مفهوم ضرب و جرح پرداخته و سپس با توجه به ان تعاریف، توضیح داده می شود که صدمات ناشی از پاشیدن اسید مشمول کدام عنوان می گردد. جرح در لغت به معنی خستگی می باشد و در عرف به هر نوع زخمی در بدن جرح گفته می شود. از نظر جزایی نیز هر نوع صدمه وارده به بدن انسان که با ضایعات عضوی، نسجی یا بافتی همراه باشد جرح نامیده می شود. علائم خارجی جرح با خون ریزی همراه است. ایراد جرح همواره اثرات مادی در بدن مجنی علیه ایجاد می کند و این شرایط برای مدت کم و بیش طولانی باقی می ماند. بنابراین هر زخم و شکستگی استخوان، سوختگی و نظایر آن وارد در اقسام جرح می باشد. از طرف دیگر شدت و ضعف جراحت حاصله تاثیری در وصف ان ندارد و در نتیجه فرو کردن یک سوزن در بدن نیز نوعی جرح می باشد ( ولیدی، 1388: 241). از نظر پزشکی قانونی صور مختلف جرح به اسامی خاصی مانند خراش، خدشه، قرحه و نظایر ان نامیده می شود. و هم چنین جراحات به اعتبار اقسام الات و وسایل استعمال شده به شرح ذیل تقسیم می شود: 1ـ اسباب های تیز و برنده مانند چاقو و سرنیزه و نظایر ان. 2ـ اسباب های له کننده و کوبنده مانند: سنگ و چکش و چوب و مانند ان. 3ـ سلاح های اتشین مانند: رولور، تفنگ و نظایر ان. 4ـ سوختگی ها. 5ـ اشعه مجهول و جراحات وارده به وسیله ی اجسام رادیواکتیو. 6ـ سوختگی با اسید. 7ـ گازهای سمی و سایر مواد رادیو اکتیو ( ولیدی، 1386: 242). ضرب در لغت به معنای  زدن، می باشد. و از نظر جزایی عبارت است از هرگونه صدمه ای که بطور مستقیم یا غیر مستقیم به بدن انسان وارد می شود و موجب سرخی و کبودی یا کوفتگی و یا برامدگی محل اصابت می گردد، بدون اینکه ضایعه عضوی به دنبال داشته باشد. ایراد ضرب ممکن است به وسیله ی دست و پای مرتکب و به صورت مشت و سیلی و لگد وغیره و یا با بهره گرفتن از اجسامی مانند، چوب و سنگ و نظایر ان وارد گردد. از نظر مقررات جزایی و رویه قضایی، ایراد ضرب فقط شامل صدماتی است که مستقیما به جسم انسان وارد می گردد و اثار ان بر روی بدن باقی می ماند ( ولیدی، 1372: 192). با توجه به تعاریف فوق صدمات حاصله در نتیجه اسید پاشی در گروه جراحات قرار می گیرد. در جرم اسیدپاشی صرف داشتن سوءنیت عام کافی است تا نتیجه به حساب مرتکب نوشته شود؛ سوءنیت عام عبارت است از اراده فاعل در ارتکاب جرم و سوءنیت خاص عبارت است از اراده  فاعل نسبت به موضوع جرم یا شخص متضرر از جرم. حال ایا در جرم اسیدپاشی علاوه بر سوءنیت عام، سوءنیت خاص نیز ضروری است؟ داشتن سوءنیت عام یعنی عزم ارتکاب فعلی که قانون گذار منع کرده همیشه به تنهایی کافی نیست، گاه قانون گذار وجود جرم را منوط به داشتن قصد مشخص و صریحی کرد است که فاعل برای تحقق ان کوشیده است  در حالی که در برخی دیگر از جرایم، تحقق جرم منوط به داشتن قصد منجز و صریحی نمی باشد و صرف سوءنیت عام کفایت می کند. در خصوص جرم موضوع ماده واحده نیز با توجه به صراحت ماده ، صرف سوءنیت عام یا قصد فعل پاشیدن اسید یا هر نوع ترکیبات شیمیایی بر مجنی علیه کفایت می کند. تصریح مقنن به عمد در پاشیدن اسید و سکوت وی در مورد لزوم سوءنیت خاص (قصد نتیجه) به این معناست که در این جرم قصد ایجاد یکی از نتایج مذکور در ماده ضرورتی ندارد و صرف احراز سوءنیت عام کافی است که نتیجه به حساب مرتکب نوشته شود ( اقائی نیا، 1386: 312). این موضوع اعم از ان است که مرتکب نتیجه حاصله را خواهان بوده یا نبوده و یا خواهان نتیجه اخف از نتیجه حاصله بوده باشد؛ بنابراین کسی که صرفا به قصد ترساندن یا ایجاد سوزش جزئی در پوست دیگری بر روی وی اسید می پاشد در صورت نابینا شدن وی به مجازات شدید قسمت اول ماده واحده، ناظر به فقدان یکی از حواس مجنی علیه محکوم خواهد شد هرچند که قصد خاص ایجاد این نتیجه را نداشته باشد، هم چنین برای تحقق جرم ضرورتی ندارد که صرفا همان جایی از بدن مجنی علیه که مرتکب قصد کرده صدمه ببیند بنابراین اگر مرتکب قصد ایراد صدمه به صورت مجنی علیه را داشته باشد ولی در عمل باعث ورورد صدمه به قسمت دیگری از بدن او گردد باز هم عمل مرتکب طبق نتیجه حاصله قابل مجازات می باشد (محمد صادقی، 1388: 271). در واقع به دلیل خطرناک بودن وقدرت بالای اسیب رسانی اسید در صورتی که فاعل تنها قصد پاشیدن ان را داشته باشد ولو اینکه قصد ایراد جراحات و صدمات حاصله را بر مجنی علیه نداشته باشد، با وجود علم فاعل بر ماهیت اسید، قصد نتیجه به حساب مرتکب نوشته می شود.                             سوءنیت خاص صرفا برای تحقق دسته ای از جرایم عمدی مقید به نتیجه ضروری است و امری است استثنایی که نیازمند تصریح قانون گذار است و اگرچه جرم اسید پاشی جرمی عمدی و مقید به نتیجه می باشد اما چون قانون گذار بر لزوم احراز سوءنیت خاص در ماده اشاره ای نکرده است (ساولانی، 1392: 177)، لذا در ان قصد خاص ایجاد نتیجه ضروری نمی باشد.

2-6 شروع به جرم اسیدپاشی

در قسمت انتهایی ماده واحده سال 1337 بدین گونه امده است که: « مجازات شروع به پاشیدن اسید و سایر ترکیبات شیمایی به اشخاص، حبس جنایی درجه دو، از دو سال تا پنج سال می باشد.» در زیر به بررسی مفهوم قانونی شروع به جرم در قانون جدید پرداخته می شود تا با توجه به ان مفهوم شروع به جرم موضوع ماده واحده روشن گردد. شروع به جرم عبارت است از عملیات اجرایی جرم، به بیان دیگر شروع به جرم عبارت است از رفتاری که به منظور عملی نمودن قصد مجرمانه انجام شده لیکن به جهت مانع خارجی به تحصیل نتیجه مورد نظر منتهی نگردیده است. برای تحقق شروع به جرم وجود شرایط ذیل ضروری می باشد: الف. قصد مجرمانه قبلی      ب. اغاز عملیات اجرایی   ج. عدم وجود مانع خارجی برای تحقق جرم    د. فقدان انصراف ارادی. برای تحقق شروع به جرم موضوع ماده واحده، عنصر روانی ضروری است، لذا در مواردی که فرد به صورت غیرعمدی مرتکب جرم مذکور می شود، تحقق شروع به جرم اسیدپاشی در این فرض منتفی است (ساولانی،1392: 155). اعمال مقدماتی را می بایست از اعمال شروع به اجرا تفکیک کرد زیرا اعمال مقدماتی اصولا قابل مجازات نمی باشد در حالی که ممکن است عملیات شروع به اجرا در مواردی قابل مجازات باشد؛ اعمال مقدماتی نمی تواند همواره کاشف از قصد مجرمانه مرتکب باشد. مرحله  اغاز عملیات اجرایی جرم شامل سعی در اقداماتی است با قصد ارتکاب جرم و مستقیما در شرایطی به عمل می اید که اگر مانع خارجی وجود نداشته باشد، جرم منظور واقع می گردد بنابراین زمانی که فرد مبادرت به خرید اسید می کند، عمل وی را نمی توان شروع به جرم دانست. شروع به جرم اسید پاشی مستلزم ارتکاب عمل مادی می باشد و زمانی محقق می گردد که، عدم وقوع جرم ناشی از عوامل و موانع خارجی باشد. مثلا زمانی که مرتکب اقدام به پاشیدن اسید نماید ولی شخص ثالثی دست او را بگیرد و مانع اجرای عمل وی گردد (اردبیلی، ج2، 1388: 30). انصراف ارادی مانع تحقق شروع به جرم موضوع ماده واحده خواهد بود. در مواردی که بزهکار به میل و اراده خود از ارتکاب اسیدپاشی منصرف می گردد عمل وی تحت عنوان شروع به جرم قابل مجازات نمی باشد، مگر اینکه همان مقدار اعمال انجام یافته واجد عنوان جزایی مستقل و قابل مجازات باشد. در این زمینه ماده  124 ق.م.ابیان می کند: «هر گاه کسی شروع به جرمی نماید و به اراده خود آن را ترک کند به اتهام شروع به ان جرم، تعقیب نمی شود لکن اگر همان مقدار رفتاری که مرتکب شده است جرم باشد به مجازات آن محکوم می گردد.» شروع به جرم اسید پاشی را می توان زمانی دانست که شخص با قصد مجرمانه قبلی و با تهیه اسید و قرار گرفتن در محل ارتکاب جرم و در موضعی مناسب نسبت به مجنی علیه، اقدام به پاشیدن ان نماید اما در اثر عوامل خارج از اراده  وی، جرم منظور واقع نگردد. لزوم وجود مانعی خارجی برای تحقق شروع به جرم سبب می گردد که مرتکبی که در صحنه ارتکاب جرم به میل و اراده خود از پاشیدن اسید امتناع کرده را نتوان به عنوان شروع به جرم مجازات کرد. هم چنین شروع به جرم وقتی مستوجب کیفر است که برای مرتکب ان ضمانت اجرای کیفری پیش بینی شده باشد. شروع به اجرای جرم، اعمالی متصل و موصول به جرم است و بدون ابهام قصد مجرمانه مرتکب را اشکار می کند. ماده 122 ق.م.ا بیان می کند: ((هر کس قصد ارتکاب جرمی کرده و شروع به اجرای ان نماید لکن به واسطه عامل خارج از اراده ی او قصدش معلق بماند، به شرح زیر مجازات می شود:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:48:00 ب.ظ ]





2) وجود سلسله مراتب: این سازمانها برای اینکه مرتکب جرائم مورد نظر خود شوند نیاز به یک سلسله تشکیلات و سلسله مراتب سازمانی مانند مدیر و مجری دارند بگونه ای که سلسله مراتب موجود در این سازمانها مانند تشکیلات موجود در یک کشور است. 3) استمرار جرم در طول زمان: برای اینکه یک جرم وصف سازمان یافته بخود بگیرد و یک سازمان، سازمانی مجرمانه محسوب شود جرائم ارتکابی باید در یک دوره طولانی صورت بگیرد. 4) ارتکاب فساد اداری: یکی از مهمترین و خطرناک ترین ویژگی های سازمانهای مرتکب جرایم سازمان یافته بهره گیری از فساد اداری است. از آنجائیکه این سازمانها برای رسیدن به اهداف خود می خواهند مرتکب جرائم بسیاری شوند سعی می کنند با افساد ماموران دولتی مثل قضات و نمایندگان پارلمان و کارمندان گمرک و…. به اهداف خود دست یابند. مثلاً با افساد نمایندگان پارلمانها سعی می کنند قوانین مغایر با فعالیتهای خود را بوسیله آنها تغییر دهند یا با افساد قضات از تحت تعقیب و پیگرد واقع شدن رها شده یا در صورت محاکمه، محاکمات به سود آنان خاتمه یابد. 5) استفاده از ارعاب و خشونت: اگر یک گروه مجرمانه با یک گروه مجرمانه دیگر روبرو شود که منافع آنها در تضاد با همدیگر باشد یا با افرادی مواجه شوند که حاضر به همکاری با آنها (مثلاً با دریافت رشوه) نشوند سعی می کنند با تهدید و ارعاب آنها یا از میان برداشتن آنها به اهداف مورد نظر خودشان نائل شوند. 6) اقدام به تطهیر پول یا پولشویی: اموالی که گروه های مجرمانه از طریق اعمال مجرمانه خود بدست می آورند باید به طریقی به شکل پولهای تمیز و مشروع در آید تا از مورد تعقیب واقع شدن رها شوند، لذا گروه های مجرمانه اینگونه پولها را وارد معاملات مشروع و قانونی نموده و بدین طریق اقدام به تطهیر اینگونه پولها می نمایند. از جمله سایر موارد و ویژگی های سازمانهای مجرمانه می توان به سری بودن فعالیتها و درخواست وفاداری مطلق از اعضا و اعمال مقررات و انضباط خشک و خشن را نیز می توان نام برد.[17]    بخش سوم:  دلایل و عوامل گسترش یافتن جرائم سازمان یافته 1) ارتکاب جرائم بصورت گروهی: بر طبق روانشناسی ثابت شده است، ارتکاب جرائم بصورت گروهی، برای اشخاص ساده تر است زیرا که مرتکب افرادی را مانند خود می یابد که جرم را مرتکب می شوند و دیگر اینکه ارتکاب جرم بصورت گروهی باعث می شود نقش مرتکب در هنگام تعقیب و محاکمه کمرنگ تر شود و سوم ارتکاب جرم بصورت گروهی باعث می شود که رسیدن به هدف محتمل تر و ساده تر باشد چون کار بین چند نفر تقسیم بندی می شود، دیگر آنکه ارتکاب جرم بصورت گروهی باعث می شود که خطر دستگیری و توقیف و محاکمه و مجازات کمتر از هنگامی باشد که فرد به صورت تنها اقدام به جرم می کند و دیگر اینکه چون این دسته از جرائم منافع مالی بیشتری نسبت به جرائم غیر گروهی و غیر سازمان یافته برخوردارند لذا افراد مجرم بهتر و سریعتر جذب گروه های مجرمانه سازمان یافته می شوند. 2) عدم وجود توازن بین امکانات بازدارنده و امکانات سازمانهای مجرمانه: در بسیاری از کشورها برای موفقیت در زمینه مبارزه با جرائم سازمان یافته، نیروهای پلیس و حکومتی باید از امکانات خاص و متعددی برخوردار باشد (امکانات فنی و علمی) ولی متاسفانه فاقد چنین امکاناتی هستند و گروه های مجرمانه از لحاظ گریز از دست قانون بسیار جلوتر از تعقیب کنندگانشان هستند. 3) گسترده شدن موضوعات مجرمانه: در گذشته اگر به واسطه عدم وجود تکنولوژیهای موجود در زمان فعلی جرائم بصورت سنتی صورت می گرفت ولی اکنون بواسطه توسعه ارتباطات الکترونیکی بسیاری از جرائم می تواند در فضای مجازی صورت بگیرد مثلاً اگر در گذشته سرقت فقط بصورت حقیقی و مادی و عینی صورت می گرفت، اکنون می توان با هک نمودن سابت یک موسسه مالی به اطلاعات حسابهای موجود در آن دست یافت و مبالغ موجود در حساب افراد دیگر را وارد حساب خود نمود. 4) بالاتر بودن منافع مالی جرائم سازمان یافته نسبت به جرائم سنتی: همانگونه که گفته شد میزان درآمد و مناقع مالی جرائم سازمان یافته نسبت به جرائم سنتی بسیار بیشتر است لذا افراد مجرم بیشتری جذب این گروه ها می شوند، در نتیجه این نوع جرائم و گروه ها بیشتر و بیشتر رشد می کنند. 5) وجود خلأهای قانونی در مورد جرائم جدید: در بسیاری از کشورها، خصوصاً کشورهایی که از سیستم قانونگذاری نوشته برخوردارند برای بسیاری از جرائم جدید، قوانین بازدارنده ای وضع نشده لذا مجرمین در پرتو این خلاهای قانونی اقدام به ارتکاب جرائم می نمایند.[18] بخش چهارم: تقسیم بندی جنایات سازمان یافته از لحاظ حوزه فعالیت جرائم و گروه های مجرم سازمان یافته به لحاظ گستره و حوزه فعالیت به دو دسته داخلی و فراملی اعم از بین المللی و جهانی قابل تقسیم اند.[19] تعریف تبهکاری سازمان یافته فراملی بنابر چهارمین تحقیق سازمان ملل متحد در مورد گرایشان و عملیات تبهکارانه سیستم های عدالت قضایی به قرار زیر است: خلاف هایی که آغاز، تداوم یا اثرات مستقیم یا غیر مستقیم آنها در بیش از یک کشور جلوه گر باشد.[20]اما آن دسته از اعمال تبهکارانه ای که فقط در محیط یک کشور صورت بگیرد را می توان در زمره جرائم سازمان یافته داخلی عنوان نمود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:47:00 ب.ظ ]





لذا زنان کمتر جرأت می کنند از خشونتهایی که شوهرانشان بر آنها روا می دارند صحبت کنند و پزشک شخصی است که می تواند زن را به بیان آن وادارد، نشانه های جسمی و روحی یک زن بزه دیده اغلب بارز می باشند و پزشک باید برای احیای دوباره احساس انسان بودن در زن این نشانه ها را کشف کند این عمل زن را از یک انزوای دردناک خارج می کند.[110] گفتار دوم: استفاده از تیم های پزشکی قانونی نخستین عملکرد پزشکی قانونی در مرحله مداخله در بحران در خصوص خشونتهای خانوادگی اطلاع یافتن از سلامت جسمانی و روانی بزه دیده می باشد و تا زمانی که اطمینان نیافته اند که زن از نظر جسمانی در خطر نیست یا نیاز به کمک فوری پزشکی ندارد سایر مسائل در مرحله دوم اهمیت قرار دارد. لذا این امر فقط با بکارگیری تیمهای پزشکی قانونی که متشکل از افراد متخصص و مشاوران و روان شناسان می باشد صورت می پذیرد، ماده 4 اعلامیه اصول اساسی عدالت برای بزه دیدگان و قربانیان سوء استفاده از قدرت نیز دریافت کمک های بهداشتی فوری و  بی درنگ را از جمله حقوق قربانیان به شمار آورده است و مقرر می دارد بزه دیدگان باید کمک های لازم مالی- دارویی و روانی- اجتماعی، از طریق سیاستهای دولتی داوطلبانه (خیریه) و روش های بومی و محلی دریافت نمایند. یکی از مهم ترین مراحل در فرایند پزشکی و درمان آن است که پزشک قادر باشد زن را به یک انجمن حمایتی دولتی یا غیر دولتی معرفی کند.[111] سیستم مراقبت بهداشتی در همکاری نزدیک با سایر بخشها مانند سیستم پلیس و سرویسهای اجتماعی نقش مهمی را ایفا می کند، کارکنان مراقبت بهداشتی باید برای شناسایی علائم آشکار خشونت و رفع نیازهای سلامت زنان در این خصوص آموزش ببینند، ارائه برنامه های بهداشتی و خدمات اجتماعی باید هماهنگ با قانون صورت گیرد تا حقی از بزه دیده ای ضایع نشود.[112] گفتار سوم: لزوم پذیرش بزه دیدگان بلافاصله پس از وقوع جرم زنان بزه دیده خشونت خانوادگی نیازمند آن هستند که صدمات وارده به آنها در پزشکی قانونی با سرعت و دقت مورد معاینه قرار گیرند و به ابعاد گوناگون آسیب های آنی توجه شود، پذیرش فوری زنان بزه دیده بی نهایت مشکل است، متخصص مربوط باید بتواند در زمینه ایجاد ارتباط با بزه دیده بسیار قوی و موثر عمل کند، این بدان معناست که وی بایستی از خطر همانند سازی خود با بزه دیده بپرهیزد چرا که واضح است متخصص مزبور نمی تواند بجای بزه دیده قرارگیرد غیر از مورد فوق الذکر موردی که پزشک متخصص بلافاصله بعد از وقوع جرم مدنظر قرار دهد دقت در تصدیقهای اولیه پزشکی بزه دیدگان می باشد. موضوع دیگری که در این مرحله حائز اهمیت است پس از معاینه بزه دیده ارائه مشاوره به بزه دیده می باشد .مشاوره پس از بزه دیدگی هنگامی ارائه می شود که واکنش در بحران آغازین فروکش کرده و بزه دیده نیاز به حمایت عاطفی اضافی را درک کند از این رو مشاوره فقط باید متوجه جرم ارتکابی و پیامدها یا موضوع هایی باشد که پس از ارتکاب آن بوجود می آید[113]حفظ تمرکز رابطه مشاوره ای بر جرم به تضمین این مسأله کمک می کند که بزه دیده از رهگذر حمایت ارائه شده با واکنش بحرانی ای که تجربه کرده است روبرو شده و فرآیند بازسازی زندگی خود را آغاز کند، مشاوره ای متمرکز قلمرو انکار و سرکوب بلند مدت را که جلوی فرایند التیام بخش را می گیرد کاهش می دهد.[114] مبحث دوم: حمایت از زنان در مرحله محاکمه کیفری پس از وارد شدن پرونده به مرحله محاکمه کیفری همه نگاه ها به قضاتی که جهت تعیین حکم و احقاق حق زنان بر منصب قضا نشسته اند معطوف می شود که این دقت و حساسیت بالای امر را نشان می دهد که ایشان باید با ارزیابی دقیق ادله موجود و نظر و بررسی های دادسرا و دلایل طرفین به صدور حکم بپردازد که در این مرحله نیز اجرای تدابیر حمایتی لازم دیده می شود که ذیلاٌ به بیان آن خواهیم پرداخت: گفتار اول: لزوم مداخله اشخاص شایسته در محاکمه زنان در محاکمه جرایم علیه زنان نکته قابل تأمل و شایسته توجه بکارگیری افراد و شرایطی است که در زنان اطمینان خاطر بیشتری جهت رسیدن به عدالت و درک احساس زنان در برخورد با بزه و بزهکار و انتظار تعیین مجازاتی متناسب با درد و رنج روحی و جسمی که به زن وارد شده است ایجاد نماید از جمله بکار گیری قضات زن به واسطه اینکه ایشان با شناخت کامل ابعاد روحی زنان با درک بیشتری می توانند به شناخت بزه و بزهکار کمک نمایند و در گام بعدی به دلیل امکانات محدود زنان در معرض پیش بینی مراکزی جهت مشاوره، مددکاری و شعب ویژهای از دادگاهها برای احساس امنیت و راحتی و تخصصی تر شدن رسیدگی به جرایم علیه ایشان است. بند اول: استفاده از قضات زن حضور زنان حقوقدان در حوزه های تحت سلطه مردان مانند محیط های دادگاه، زندانها و مراکز درمان اعتیاد بر این محیط ها تأثیرگذاشته و فضایی انسانی تر و احترام آمیزتری را به وجود خواهد آورد از این رو زنان شاغل در بخشهای حقوقی به فرهنگ حقوقی یک جامعه حس صمیمیت و پیوستگی خاصی را می بخشند و میان محیط خانواده و محیط کاری ارتباطی برقرار می کنند که بر فضای محیط کار تأثیر می گذارد، نتایج پیمایشهای انجام شده حاکی از پایین بودن میزان مشارکت زنان در شغلهای حقوقی در بسیاری از کشور هاست، اطلاعات موجود این مسأله را تأیید می کند که اشتغال زنان در نظام قضایی حدود 30 درصد رشد داشته است از آنجایی که نظام قضایی در نظامهای آنگلوساکسون اقتدار بالایی دارد موفقیت زنان در ورود به حرفه های حقوقی نیز اهمیت بسیاری دارد، گرایش به طرفداری از برابری حقوق زن و مرد در تصدی شغل های حقوقی نه تنها در آمریکا بلکه در بیشتر کشورهای اروپایی که دارای نظام حقوقی انگلوساکسون اند رو به افزایش است.[115] در ایران حضور زنان در حرفه های حقوقی بخصوص شغل قضاوت بعد از انقلاب اسلامی در ده های اخیر رشد چشمگیری داشته است، لذا استفاده از قضات زن در دعاوی خانوادگی در سمت مشاوران قضایی با توجه به اینکه یک طرف دعوا در اینگونه پرونده ها زنان می باشند اهمیت بسزایی دارد از طرفی در خصوص جرایم ضرب و جرح – ترک نفقه، حضور داد یاران زن در دادسرا می تواند نقش بسزایی در کاهش بزه دیدگی زنان داشته باشد هر چند که عملاٌ مشاهده می گردد که از قضات زن در دایره سرپرستی و دایره چک یا اجرای احکام استفاده می شود که رسیدگی به این امور تناسب چندانی با شرایط خاص بزه دیدگی زنان در جرایم علیه آنان ندارد لذا با توجه به اینکه جرائم خانوادگی از نظر نوع و شرایط ارتکاب آن با سایر جرائم متفاوت می باشد، رسیدگی به پرونده جرایم خانوادگی توسط قضات زن می تواند بسیاری از ذهنیت های منفی بزه دیده را کاسته و آرامش و اطمینان خاطر در جهت بازگو نمودن نوع و شرایط بزه دیدگی خود بدست آورد. همانگونه که گفته شد زنان معمولاٌ در شغلهای قضایی ای بکار گمارده می شوند که بطور سنتی قلمروی زنانه انگاشته شده و جایگاه والایی در نظام قضایی ندارند و به دلیل ارتباط محدود آنها با پرونده های مهم قضاوت در این نوع دادگاهها فرصت مناسبی برای بدست آوردن موقعیتهای سیاسی و احراز شغلهای رده بالای قضایی به حساب نمی آیند. دادرسان زن در صورت بهره مندی از موقعیتی هم سطح با دادرسان مرد می توانند به مردان همکار خود کمک کنند تا با مسائل مربوط به زنان بزه دیده و مجرم با حساسیت بیشتری برخورد کنند. از دیدگاه زنان بزه دیده به ویژه بزه دیدگان سوءاستفاده های جنسی و خشونتهای خانگی، زنانی که بدنبال طلاق اند و نیز زنان مجرم یک وکیل مدافع یا دادرس و مشاور زن در فرایند دادرسی می تواند به ایجاد احساس حمایت به آنان ملحق شوند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:47:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم