سازمان ملل متحد، فلسفه حقوق |
«فو الذى بعث محمدا بالحق نبیا لو ان قاتل ابى الحسین بن على ائتمننى على السیف الذى قتله به لادیته الیه» (32) یعنى: سوگند به آن که محمد را پیامآور حق ساخت، اگر کشنده پدرم حسین بن على علیه السلام، همان شمشیر را که با آن پدرم را به شهادت رساند، نزد من به امانتسپارد، من بدو خیانت نمىورزم . روشن است که از هیات مدیره کنونى جهان با این منطق صهیونیستى جز این انتظار نمىرود که حق «وتو» را با همه رسوایىاش براى قدرتمندان تصویب کند . با وجود حق وتو براى قدرتمندان، چگونه مىتوان این ادعا را پذیرفت که همه دولتها و ملتها در برابر قوانین بین المللى یکسانند؟ این یکسانى جز بدین معنا نیست که همه مردم جهان باید در برابر خواسته قدرتمندان و دارندگان حق وتو تسلیم باشند . شگفتا که دستاویز این همه تبعیض، همان «تراضى» دولتهاست! نتیجه این تبعیض قلدرانه آن است که ملتهاى جهان و نه تنها دولتها، در برابر زورمندان تحقیر شوند . در «شوراى امنیت» سازمان ملل متحد، پنج عضو دائم حضور دارند که معیار گزینش آنها نه فضل و کمال که پیروزىشان در جنگ جهانى و قدرت برتر سیاسى و نظامى است . در برابر، اعضاى متغیر این شورا هر دو سال یک بار انتخاب مىشوند و گزینش پیاپى آنها ممکن نیست; مبادا که به اقتدار همیشگى آن اعضاى دائم لطمهاى بزنند . با این همه، اگر حتى یکى از همین پنج عضو هم قانونى را با سود خود سازگار نبیند، مىتواند آن را «وتو» کند . رسوایى همین تبعیض، هیات مدیره جهان را بر آن داشت تا در سال 1950 در قطعنامه «اتحاد براى صلح» چارهاى بیندیشد . آن چارهاندیشى که در حقیقت، تکملهاى بر حق «وتو» – و نه تعدیل آن – بود، مقرر داشت که هر گاه اعضاى شوراى امنیت نتوانند در مورد برخى از مسائل به تفاهم دستیابند، مساله به «مجمع عمومى سازمان ملل» باز گردد . پیداست که این، گریز گاهى بود براى رهایى از بن بست «وتو» . به این ترتیب، قانونگذاران بین المللى حتى براى اجراى مواد حقوقى به ظاهر عادلانه نیز راه را بر جهان بستهاند و با ابزارى به نام حق «وتو» ، آخرین روزنهاى روشنایى را کور کرده اند . پیداست که در چنین وضعیتى، از تشکیلات وابسته «سازمان ملل متحد» و دیگر نهادهاى بینالمللى که بر همان سیاق رفتار مىکنند، نمىتوان انتظار خیر داشت. پىنوشتها: 1) براى مطالعه تفصیلى این موضوع، ر . ک .: کتاب «فلسفه حقوق بشر» از همین نویسنده . 2) طلاق/12 . 3) حدید/4 . 4) علق/14 . 5) انفال/59 . 6) فجر/14 . 7) انعام/152; اعراف/57; نحل/90; و . . . 8) بقره/189; آل عمران/130; مائده/35; و . . . 9) حشر/9; تغابن/16 . 10) فصلت/10 . 11) کافى، ج 8، باب 8، ص 177، روایت 197 . 12) بحارالانوار، ج 11، باب 1، ص 60، روایت 70 . 13) بحارالانوار، ج 38، باب 61، ص 127، روایت 77 .
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1398-12-13] [ 01:57:00 ب.ظ ]
|