واژه «زوجین» تثنیه زوج به معنای زن و شوهر، جفت ، صنف آمده است و بهر دو قرین از مذکّر و مؤنّث در حیوانات که ازدواج یافتهاند گفته میشود: زوج. بهر دو قرین در غیر حیوانات نیز زوج اطلاق میشود مثل یک زوج کفش (یک جفت). زوجه بمعنى زن است جمع آن زوجات میباشد راغب گوید آن لغت ردىء است. اگرچه «زوجه» در نزد اهل لغت نیست ابن جاج نوشته که هردو نر وماده و مجموع را زوج گفتن خطاست زیرا که هر واحد از نر و ماده را زوج باید گفت لذا زوجه و زوجات در قرآن نیامده بلکه زوج و ازواج بکار رفته است. یکى از اسرار عجیب خلقت نر و مادگى موجودات است، اگر در حیوان و گیاه این واقعیت وجود نداشت هیچ یک چیز دو چیز نمیشد و جاى از بین رفتهها پر نمیگردید و تولید و تکثیر مطلقا معنائى نداشت ولى خداوند با این وسیله نقص عالم را جبران و آنرا پیوسته بسوى کمال میراند. بشر با فکر سادۀ خود ابتداء آنرا فقط در انسان و حیوان میدانست و در اثر پیشرفت علم احساس کرد که این واقعیت در عالم گیاه نیز حکم فرماست و اگر نباتات بوسیلۀ حشرات و بادها تلقیح نگردند میوه بدست نخواهد آمد. از قدیم بوجود نر و مادگى در بعضى درختان مثل خرما پى پرده بودند ولى بعدها عمومیت آن روشن گردید. قرآن کریم پا را از همه فراتر گذاشته و مسئلۀ نر و مادگى را در تمام موجودات اعلان میکند اعم از زنده و غیر زنده و می فرماید: «وَ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» این آیه روشن میکند که قانون نر و مادگى در تمام موجودات بدون استثناء جارى است امروز بشر پس از فرو رفتن در درون اشیاء و شکافتن ذرّات و رسیدن به اتم دانسته است که اتمها از الکترون و پروتون تشکیل یافتهاند الکترونها بار منفى دارند و پروتونها بار مثبت آندو نیز نر و مادهاند و موجودات همه از آن ذرّات تشکیل یافتهاند.
1-12-3-1 تعریف اصطلاحی زوجین:
زن و مردی که با رعایت مقررات قانونی و شرعی برای زندگی مشترک و روابط زناشویی و ایجاد خانواده با همدیگر ازدواج کرده باشند زوجان یا زوجین گفته میشود. بعضی زوجین را زن و مردی میدانند که بین آنها رابطه زناشویی برقرار است اما از نظر مشهور فقهای مذاهب که ایجاد رابطه زن ومرد فقط از طریق عقد نکاح جایز و حلال میشود، اطلاق زوجین منوط به تحقق صحیح عقد نکاح میان زن و مرد است نه صرف ایجاد رابطه زناشویی ، بنابراین لازم است کمی در باره عقد نکاح توضیح داده شود. واژه نکاح در لغت بنابر مشهور به معنی وطی است وحتی بسیاری از علمای لغت و فقه استعمال آن را به معنی عقد تزویج ، مجازی دانسته اند در فارسی نکاح به معنی ازدواج ، زناشویی ، زن گرفتن یا شوهر کردن است و مشهور آن است که نکاح در لغت حقیقت در وطی است. و نیز مشهور آن است که در شرع حقیقت در عقد است. در اصطلاح نکاح رابطهای است حقوقی – اخلاقی که به وسیله عقد بین زن ومرد حاصل میشود وبه آن دو حق میدهد که با یکدیگر زندگی کنند، مظهر بارز این رابطه، حق تمتع جنسی است. این تعریف شامل هر دو قسم نکاح یعنی دائم و موقت میشود. تمام فقهای عامه هم اتفاق نظر دارند که عقد ازدواج با هر لفظی که مأخوذ از ماده ازدواج و نکاح باشد منعقد می شود. همچنین شافعیه، حنابله و حنفیه اتفاق دارند که عقد ازدواج بجز با وجود چند شاهد، منعقد نمی شود. حنفیه حضور دو مرد یا یک مرد و دوزن را کافی می دانند و عدالت شاهد را شرط نمی دانند. شافعیه گفته اند که ناچار باید دو مرد مسلمان عادل ، شاهد باشد. مالکیه گفته اند که هنگام عقد شاهد واجب نیست ولی زمان دخول واجب است اگر عقد جاری شد و کسی حضور نداشت عقد صحیح است ولی در وقت دخول، حضور دو شاهد واجب است. امامیه شاهد گرفتن را واجب نمی دانند. آنچه مسلم است این است که ازدواج در همه ادیان و آیین ها وجود داشته است ودر دین اسلام نیز به این امر توجه خاصی شده است تا آنجا که آیات و روایات زیادی در باب مشروعیت ازدواج و مسایل زناشویی در شریعت اسلام وارد شده است. ازدواج در منطق قرآن کریم، به وجودآورنده مطمئن ترین و آرام بخش ترین رابطه ها و آغازگر زندگی همراه با طراوت، مودّت و ایثار است.قرآن می فرماید: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» از آیات و نشانه های قدرت خداوند این است که برای انسان از نوع خود، همسرانی آفرید تا در کنار آنان، به آرامش و سکون نایل آیند و بین آنان دوستی و رحمت قرار داد . همچنین پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) فرمود: «ما بُنىَ فى الاسلام بَناءٌ اَحَبُّ اِلى الله ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ اَعَزَّ مِنَ التّزویج» هیچ کانونی در اسلام بر پا نشده است که نزد خداوند از کانون ازدواج محبوب تر و عزیزتر باشد. شهید مطهّری درباره نقش ارزنده ازدواج می گوید: «یک پختگی و پویایی وجود دارد که جز در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نمی شود، در مدرسه پیدا نمی شود، در جهاد با نفس پیدا نمی شود، در نماز شب پیدا نمی شود; این کمالات را فقط باید در ازدواج و تشکیل خانواده به دست آورد. و لذا، هیچ وقت نمی شود که یک کشیش، یک کاردینال به صورت یک انسان کامل در بیاید، اگر واقعاً در کاردینالی خودش صادق باشد.»
1-12-4 فریقین
واژه فریقین تثنیه فریق به معنای دوفریق، دوگروه، شیعه و سنی آمده است ، فریق یعنی دسته ای از مردم ، گروه مردم.
1-12-5 تمکین
تمکین لغتی است عربی و مصدر متعدی به معنای: پذیرفتن، قبول کردن، ، پابرجا کردن، نیرو دادن، قدرت دادن، احترام، اطاعت کردن، توانایی. مفردات راغب مینویسد: «مکین به معنای متمکن و صاحب قدر و منزلت است» مجمع البحرین میگوید: «مکن فلان عند السلطان» یعنی در نزد سلطان بلند مرتبه شد. آنچه از این معانی بدست میآید این است که تمکین اگر چه به ظاهر اطاعت شوهر است لیکن، در واقع، به معنی بالایی و بزرگی و برتری است و وقتی ما به نوع وظیفه در تمکین و حدودی که کردگار حکیم برای آن معین نموده توجه میکنیم میبینیم این همان تمکین حکم خداست که در سایه آن عزت، بزرگی و کرامت انسانی است و این همان ارزشمندی زن در نزد پروردگار و در نزد شوهر و در نزد مردم است که از متن بسیاری از روایات هم همین معنا بدست میآید.آنچه مورد توجه است اینکه تمکین و اطاعت در مقابل شوهر فقط در راستای حکم خدا بر زن لازم است، نه الزام و پذیرش هر حکم غیرمنطقی و غیر معقول و هر خواستهای که برخاسته از تمایلات یا بر پایه تحمیل و زور یا سنتی مخالف حکم الهی باشد. تمکین در عرف حقوقی ما دومعنی عام وخاص دارد.
1-12-5-1 تمکین عام
تمکین عام به معنی قبول ریاست شوهر بر خانواده و محترم شمردن اراده او در تربیت فرزندان و اداره مالی و اخلاقی خانواده است، ولی تمکین خاص ناظر به رابطه جنسی زن و شوهر و پاسخ دادن به خواسته های مشروع اوست. در تمکین عام ، معیار تمیز اموری که شوهر می تواند از زن داشته باشد با عرف است. داوری باید نوعی باشد و شوهر سختگیر و باریک بین حق ندارد انتظاری بیش از اندازه متعارف از زن داشته باشد ولی در این راه بایستی درجه تمدن وتحصیلات و سن و سایر خصوصیت های زن وشهر را نیز در نظر گرفت. برای مثال مفهوم تمکین درباره روستایی بی آلایشی که با شوهر خود در مزرعه کار میکند با زنی که عهده دار مسئولیت مهم اداری است و شوهر نیز به سیاست یا طبابت اشتغال دارد یکسان نیست. معنای همبستگی و خوشرویی و احترام متقابل و اطاعت در این دو رابطه تفاوت فراوان دارد.
1-12-5-2 تمکین خاص
درتمکین خاص مراد این است که زن جهت استمتاع، خود را در اختیار شوهر قرار دهد و استمتاع شوهر از خود را جز در موارد وجود مانع عقلى یا شرعى محدود به زمان یا مکان و یا کیفیت خاصّى نکند. محمدبن مسلم از امام باقر(علیهالسلام) نقل میکند که حضرت فرمود: «…وَ لَا تَمْنَعَهُ نَفْسَهَا وَ إِنْ کَانَتْ عَلَى ظَهْرِ قَتَبٍ…» زن نباید شوهر را [از تمکین خاص] منع نماید اگر چه بر مرکب سوار باشد. سوار بر مرکب بودن موضوعیت خاص ندارد بلکه یکی از مصادیقی است که به واسطه کارهای روزمره زن ممکن است بدان بپردازد. یا اینکه در راه سفر باشد. تمکین از حقوق واجب شوهر بر زن است و در صورت خوددارى زن از آن بدون عذر، نفقۀ او به سبب تحقق نشوز بر شوهر واجب نخواهد بود. در تمکین خاص نیز، عرف و اخلاق داوری نهایی را به عهده دارد. لزوم تمکین به این معنی نیست که احساس زن به حساب نیاید. زن در روابط زناشویی ماشین بهره برداری نیست، انسان است و باید با او چنان رفتار شود که شخصیت انسان اقتضا دارد. در فرهنگ اسلام سه عنصر کرامت زن و مصلحت خانواده و سلامت جامعه که پرده از فلسفه بسیاری از احکام بر میدارد عمدهترین مقصد است و وظایف زوجین درست در راستای این اهداف شکل میگیرد. پس هر گونه استفاده ابزاری و بهرهوری جنسی از او خارج حریم خانواده شدیدا نفی میگردد، لیکن در محدوده خانواده ارتباط و التذاذ زن و مرد از یکدیگر را در کاملترین صورت آن، مجاز میشمارد. اینجاست که روشن میشود مراد از تمکین و حصول رضایت همسر، صرف قرار دادن زن تحت اعمال غریزه جنسی مرد نیست بلکه این تمکین اولاً خشوع در مقابل حکم کردگار حکیم، و ثانیا عشق ورزی بی شائبه و پایبندی به قداست خانواده و ایجاد اعتماد و ارج نهادن به شخصیت خود و همسر و ثالثا محکم ساختن میثاق ازدواج و تعهد نسبت به پیمانی ملکوتی، و انجام رسالت زن در برابر هستی است. در تمکین خاص آخرین نکته این است که پاسخ دادن به تمایل جنسی همسر، تنها تکلیف زن نیست، شوهر نیز چنین تکلیفی را به عهده دارد و بی اعتنایی شوهر اگر همراه با دلیل معقولی نباشد ممکن است از موجبات طلاق قرار گیرد.
1-12-6 نشوز
نشوز در لغت به معنای ارتفاع و برخاستن است به کسیکه نشسته است و بلند می شود «نشز» گفته میشود.پس درلغت به معنای بلند شدن وتغییرموقعیت است.درصحاح آمده:« ونَشَزَتِ المرأه تَنْشُزُ و تَنْشِزُ نُشُوزًا، إذا استعصتْ على بَعْلها و أبغضتْه. و نَشَزَ بعلُها علیها، إذا ضربَها و جفاها» نشوز زن آن است که بر شوهر عصیان کند و او را ناخوش دارد و نشوز شوهر آن است که زن را کتک زند و بر او جفا ورزد. در لسان العرب آمده «والنشوز کراهیه کل منهما صاحبه و سوء عشرته له» نشوز آن است که هر یک از زن و شوهر ، دیگری را ناخوش دارد و با او معاشرت ناپسند کند.
1-12-6-1 تعریف نشوز در کلمات فقها
در کتاب فقه الرضا(علیه السلام) که از اولین متون فقهی شیعه است آمده: :« فإذا نشزت المرأه کنشوز الرجل فهو الخلع إذا کان من المرأه وحدها فهو أن لا تطیعه» تفسیر نشوز در این رساله که از قدیمی ترین متون فقه شیعه است به عدم اطاعت زن از شوهر تعریف شده است. مرحوم شیخ مفید رحمه الله در مقنعه گامی جلو تر گذارده و عصیان از امر شوهر و امتناع از اطاعت او را نشوز دانسته است و می فرماید: «فإن نشزت الزوجه على بعلها و خرجت من منزله بغیر إذنه سقط عنه نفقتها و کسوتها. و إن عصت أمره و امتنعت من طاعته و هی مقیمه فی منزله وعظها …». جناب سلار هم همین معنا را پذیرفته و گفته است:«النشوز: و هو أن تعصی المرأه الرجل، و هی مقیمه معه...» .ولی مرحوم شیخ صدوق رحمه الله در مقنع که کتاب فتوایی وی بوده نشوز را اقدام عملی زن به خودداری از تمکین در فراش معنی کرده وگفته است:«و إذا کان من المرأه وحدها فهو أن لا تطیعه فی فراشه…». برخی فقهای متاخر شیعه، نشوز را به خروج از طاعت واجب از نظر شرع مقید نموده اند. مرحوم محقق حلی در شرایع فرموده است:«أما لو وقع النشوز و هو الامتناع عن طاعته فیما یجب له جاز ضربها…». مرحوم شهید اول و دوم و بقیه فقهای متاخر بر همین روال رفته اند. ممکن است مقصود فقهای دسته اول هم اطاعت مطلق از شوهر نباشد و اطلاق کلامشان به اطاعت واجبی که در ابواب دیگر به آن تصریح کرده اند منصرف باشد. وظایف خاصی که در فقه شیعه برای زن در برابر شوهر مقرر شده عبارتند: از تمکین در برابر استمتاع و عدم خروج از منزل بدون اذن شوهر. بنابراین می توان گفت که فقها نشوز را به عصیان و عدم اطاعت زن و عدم قیام او به حقوق شوهر بخصوص در امر تمکین معنی کرده اند.