در این دوران چنانچه خلاقیت و مهارتهای خلاقانه کودک و نوجوان ، مورد بی مهری قرار گیرد هم زمان به خاموشی علاقه مندی و بلاتکلیفی اودر آینده می انجامد ( دافی ، 1381) . تفکیک مهارت از خلاقیت : مقصود از خلاقیت ، ابتکار و بکار گیری و شکوفائی استعدادهای آدمی است . و هدف از مهارت ، بکارگیری تجربه کسب شده در طول زمان است ، به عبارت دیگر تقلید ، حفظ کردن و تکرار نکات حفظ شده می باشد . مثلا، کودکی که در هنگام نقاشی درختان ، کوهها و خانه ها را آنگونه که از بزرگترها و استادش آموخته و بخاطر سپرده به تصویر می کشد . هدف از نقاشی کودک ، کشف حقیقت کودک از لابه لای نقاشیهای اوست . تا هم برای ما ، هم برای او و هم برای خانواده اش مفید باشد . و کلیشه و مهارت بدون خلاقیت ، حقیقت او را از ما پنهان می کند . هدف فقط آموزش هنری خانواده ها برای توجه به نقاشیهای بچه هایشان نیست ، بلکه باید به خود کودکان تفهیم کنیم آنچه که به تصویر می کشند دارای ارزش انسانی ، فرهنگی و تربیتی است و اهمیت فراوان دارد و محتاج سعی و تلاش فراوان می باشد . اگر کودکان در یابند که کارشان قابل ستایش ، احترام و حفظ و نگهداری است ، با عشق و علاقه فراوان به نقاشی روی می آورند این هدف مهم است ، ولی مهمتر از آن آموزش شیوه مطالعه ، نقد و ارزیابی نقاشی به خود کودکان است . آشنا کردن آنان به معیارهای نقد یک اثر هنری . اگر در این راه موفق شویم ، نه تنها کودکان بلکه نسلی را در رساندن به اهداف مطلوب خود یاری کرده ایم.(مالتز، قرچه داغی،1370). خلاقیت و توسعه اقتصادی : برای ایجاد روحیه خلاق و نو آوری در اعضای سازمان باید سیستم ارزیابی ویژه ای را طراحی کرد و تلاشهای خلاق را تشویق کرد و اجازه داد تا افراد نظرات خود را ابراز کرده و ترس از شکست یا مردود شدن نظراتشان را از بین برد باید به کارکنان این تفکر را ثابت کرد که استعداد خلاق و نو آوری اسنعدادی همگانی است و تنها با تلاش و پشتکار و کنار زدن ترسها و عادتها می توان فرد خلاق و نوآوری بود . تبادل فرهنگی میان سازمانها و در کنار هم قرار دادن افراد محافظه کار و سنتی با افراد نوجو و ایجاد محیطی که در آن اطلاعات و نظرات به سهولت مبادله می گردند همه تسهیلاتی هستند که مجموعه سازمانی را به سوی نو آوری و خلاقیت سوق می دهند خلاقیت با طرح مسائل خاص آغاز می شود و برای بروز آفرینش ، وجود مواد و تسهیلاتی ویژه لازم است که رفاه اقتصادی ، منبع تامین کننده آن است علاوه بر آن ، فراغت خاطر روانی در سطحی کافی ازحیث معاش برای فرد خلاق ، منوط به وجود رفاه اقتصادی می باشد . روند تجسم خلاق نیازمند پشتیبانی مادی نیرومندی است . پس رفاه اقتصادی حداقل چهار تاثیر عمده را در توسعه خلاقیت دارد. 1) تجهیزات و مواد لازم را در اختیار می گذارد و مواد و تسهیلات و تحقیقات نیاز به غنای مالی دارد . 2) فراغت خاطر و امنیت روانی را از حیث امرار معاش برای فرد خلاق فراهم می آورد . 3) وسائل و اسباب کافی در دوران طفولیت و کودکی به رشد طبیعی دوره حسی- حرکتی یاری می دهد 4) خلاقیت بر روی ماده انجام می گیرد و ظهور می یابد ( لعلی ، 1383 ) . اثر محرک عاطفی در خلاقیت : جستجوگری و غرور دو نظرگاه از نوعی هستند که به آنها درونی می گوئیم . شدت این انگیزه های درونی به نحو بارزی ، پر توانی نیروی بخش انگیزه های خارجی را تعیین می کنند . هر چه جستجوگر باشیم بیشتر به وسیله جذابیت چیزهای باارزش برانگیخته می شویم و هر چه تهی تر باشیم بیشتر برای شکوه و جلال کوشش می کنیم . همانطور که نیاز اختراعات را باعث می شود ، محیطی که فاقد ملزومات زندگی است ، باعث کسب مال می شود . فشار فقر و ترس از مسکنت در بعضی جوامع پیشرفته از بین رفته است . نیاز هم دیگر انگیزه ای نیست و کسب مال جایگاه خود را از دست داده است . در نتیجه در چنین جوامعی امکان دارد نوعی وقفه در کوشش خلاق بوجود آید ، وقفه ای که پیشرفت آینده این جوامع را تهدید می کند مگر اینکه راهی پیدا شود که جای این منبع انگیزش را بگیرد . تئوری مزلو در مورد انگیزش انسان ، پنج نیاز اساسی را ذکر می کند .
[دوشنبه 1398-12-12] [ 03:48:00 ب.ظ ]
|