زمستان 1393
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
چکیده
این پژوهش با هدف بررسی نقش راهبردهای یادگیری خود تنظیم آموزش الکترونیکی بر پیشرفت درس علوم پایه سوم ابتدایی انجام شده است. روش انجام این پژوهش به شکل شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و با گروه کنترل اجرا می باشد. جامعهی مورد مطالعه را همهی دانش آموزان دختر پایهی سوم ابتدایی منطقه ماهیدشت در سال تحصیلی94/93 تشکیل میداد. نمونهی پژوهش تعداد 40 نفر از دانش آموزان جامعهی آماری بودند که به شیوهی «نمونه در دسترس» از مدارس منطقه ماهیدشت انتخاب و مورد مطالعه واقع گردید. در ابتدا از افراد نمونه ی آماری به جهت تعیین میزان پیشرفت درسی آنان و نیز به منظور همگن سازی افراد مورد مطالعه از نظر متغیرهای وابسته، پیش آزمون پیشرفت درسی اجرا گردید. سپس هر دو گروه آزمایش و کنترل به مدت یک ماه و طی 9 جلسه ی آموزشی تحت آموزش به شیوهی یادگیری خودتنظیم آموزش الکترونیکی و آموزش سنتی قرار گرفتند. در انتهای پژوهش دوباره به شکل پس آزمون، آزمون پیشرفت درسی بر روی افراد مورد مطالعه اجرا گردید. برای جمع آوری های دادهها در بخش پیشرفت درسی از آزمون معلم ساخته استفاده گردید. تجزیه و تحلیل دادهها نیز در قالب روشهای آمار توصیفی (جدول، میانگین و انحراف معیار) و آزمون های آمار استنباطی (تحلیل کوواریانس) صورت گرفت.
واژه های کلیدی: یادگیری خود تنظیمی، راهبردهای یادگیری خود تنظیمی، آموزش الکترونیکی ، پیشرفت درسی.
فصل اول
کلیات پژوهش
1-1)مقدمه
قرن بیست و یکم به عصر اطلاعات شهرت یافته است(عبادی، 1384). در همین راستا پیشرفت های سخت افزاری و نرم افزاری شبکه های رایانه ای در امر اطلاع رسانی، بستری جدیدرا برای آموزش فراهم کرده است. نهضت فناوری اطلاعات[1] و ارتباطات[2]، مقارن با همگانی شدن بهره گیری از پست الکترونیکی[3]و به میان آمدن صفحات جهان گستر وب[4]، انقلاب عظیمی را در همه ارکان جامعه از جمله نظام آموزش و پروش سبب شده است. بحث جامعۀ اطلاعاتی[5] و رسالت آموزش وپرورش در تربیت افراد برای زندگی در این جامعه و اهمیت استفاده از این منابع در غنی سازی محتوا و شکل ارائه اطلاعات به دانش آموزان، توازن جدیدی میان اهداف آموزش جدید و قدیم را به کمک فناوری های جدید طلب می کند (پلگرام و لاو[6]، 2003). اضافه شدن وجه سومی به تعاملات معلم و دانش آموز نیاز به مفهوم سازی این تعاملات پیچیده را دو چندان می سازد. هیرومی[7] (2002) با ذکر سطوح تعاملات در سطح نظام آموزشی سنتی (شامل تعاملات دانش آموز-دانش آموز، دانش آموز-معلم و دانش آموز –محتوا) چارچوبی جدید از این تعاملات را در محیط یادگیری به کمک کامپیوتر ارائه می دهد. در آموزش جدید، هدف، بررسی محیط یادگیری به کمک کامپیوتر، با توجه به خصایص یادگیرنده در این محیط ها است. در محیط یادگیری سنتی، معلم قادر به بازبینی عملکرد دانش آموز و تغییر و تعدیل فنون یادگیری متناسب با موقعیت، توانمندی ها و دانش یادگیرنده است. اما در محیط های یادگیری جدید، بخشی از مهارت های معلم در تولید محتوای همخوان با خصایص دانش آموز و در یک بسته نرم افزاری خلاصه می شود، که انتظار می رود به پیشرفت تحصیلی بهتردانش آموز بینجامد.
گفته شده که هر دانش آموز موفق، خود گردان[8] نیز هست(کافمن[9]، 2004). تغییر چارچوب تعاملات در محیط یادگیری به کمک کامپیوتر و انتظاراتی که از یک دانش آموز موفق در این محیط می رود، اهمیت خود-تنظیمی را به منزلۀ مشخصه یک دانش آموز موفق دو چندان می سازد.
در پاسخ به تغییرات کنونی در محیط های آموزشی، پگی و شانک (1994) خاطر نشان می سازند که محیط های غنی از اطلاعات کنونی، منبع عظیمی از اطلاعات هستند که می توانند به دانش آموزان در جستجوی اطلاعات از منابع گوناگون، تفکر منتقدانه نسبت به آن چه یافته اند و انتخاب دانش همخوان، کمک کنند. این ویژ گی هر یادگیرندۀ خود گردان است که افکار خود تولید شده را به طور منظم برای رسیدن به اهداف مورد نظر به کار گیرد. توجه و علاقه به راهبردهای یادگیری نتیجه طبیعی تغییر یا دگرگونی در جهت گیری از نظریه های «رفتار نگری » به نظریه های «شناختی» است. خود تنظیمی[10] را روان شناسان و پژو هشگران شناختی اجتماعی از جمله بندورا[11] از دهه1960 مطرح کردند(کدیور،1380 ). از ویژگی های مشترک دیدگاه های گوناگون در این زمینه همپوشی نسبتاً زیاد این دیدگاه ها با همدیگر است. زیمرمن[12](1986) یکی از نظریه پردازان نظریه شناختی، اجتماعی راهبردهای یادگیری خود تنظیمی را نوعی از یادگیری تعریف کرد که در آن یادگیرندگان به جای آن که برای کسب دانش و مهارت بر معلمان، والدین و یا دیگر متولیان آموزشی تکیه کنند، شخصاَ کوشش های خود را شروع و هدایت می کنند. به عبارت دیگر وی خود تنظیمی در یادگیری را به مشارکت فعال یادگیرنده از نظر رفتاری[13]، انگیزشی[14]، شناختی[15] و فراشناختی[16] در فرایند یادگیری برای بیشینه نمودن یادگیری اطلاق نمود.
علیرغم تنوع و تعدد الگوهای مفهومی«خود نظم دهی»صاحب نظران در حیطه اتفاق نظر دارند که یادگیری فرایندی فعال و سازنده است. و فراگیران ، بالقوه قادر به مهار و تنظیم فرایند یادگیری هستند(ولترز، پینتریچ و کارابنیک، 2003). آنان می توانند بر جنبه های متفاوت شناخت، انگیزش و رفتار و نیز محیط پیرامون خود، نظارت، نظم دهی و مهار را اعمال نمایند(ولترز،1999). تأکید الگوهای خود نظم دهی بر این مفروضه، بدان معنا نیست که اشخاص، همواره و در هر بافت و موقعیتی، شناخت، انگیزش یارفتار خود را مورد نظارت، تنظیم و مهار قرار می دهند، بلکه تأکید بر امکان چنین نظارت، تنظیم ومهارتهایی است و فراگیران بالقوه، توانایی آن را دارند. به همین دلیل تمامی الگوهای خود نظم دهی، تفاوت های زیست شناختی، رشدی، بافتی و فردی را مورد توجه قرار می دهند و تأکید می ورزند که هریک از این عوامل می تواندفرایند خود نظم دهی را تسهیل و تسریع نماید یا آن را با موانع مواجه سازد(ولترز و همکاران،2003). پژوهش های متعدد نشان از آن داشته است که فراگیران با مهارت های بیشتر در خود نظم دهی، تجارب یادگیری خود را فعالانه و از راههایی بسیار متنوع هدایت می نمایند(شانک و زیمرمن،1994).آنان از راهبردهای نظارتی مناسبی سود می جویند و در هر زمان که ضرورت داشته باشد، راهبردهای یادگیری مورد استفاده را در پاسخ به ملزومات خود، ویژگی های تکلیف و شرایط محیط تغییر می دهند (بالتر و واین، 1995؛ زیمرمن،1989 ). تحقیقاتی که در سال های اخیر انجام شده اند بیانگر اهمیت راهبردهای یادگیری در تسهیل فرایند یادگیری، یادسپاری و یادآوری است و نقش تحول شناختی در استفاده از راهبردهای یادگیری را نشان می دهد (انصاری،1376 ). اگر چه استفاده از راهبردهای یادگیری خود تنظیم ویژگی است که می تواند در کلیۀ موقعیت یادگیری به یادگیرنده کمک کند تا بهتر و بیشتر بیاموزد؛ ولی به نظر می رسد که آموزش الکترونیکی این ویژگی را بیشتر می طلبد. این موضوع مبتنی بر این حقیقت است که یادگیری الکترونیکی بیش از آموزش سنتی مبتنی بر کلاس درس نیازمند کنترل یادگیرنده بر فراید یادگیری و خود جهت دهی او در این فرایند است و به عبارتی قدرت انتخاب بیشتری به یادگیرنده داده می شود(شانک و زیمرمن،1994 ). مطالعۀ حاضر نیز با هدف بررسی راهبردهای یادگیری خود تنظیم آموزش الکترونیکی بر پیشرفت درس علوم پایه سوم ابتدایی طرح ریزی شده است.
1-2)بیان مسئله:
مطالعه عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی، طی سه دهه اخیر، بیش از بیش مورد توجه ی متخصصان تعلیم و تربیت قرار گرفته است. حساسیت تعلیم و تربیت از یک سو، پیچیدگی جهان امروز از سوی دیگر مدیران معلمان آگاه تری را طلب می کند تا زمینه رشد جمعی را فراهم نمایند. امروزه تمرکز آموزش بجای ارائه برنامه های آموزشی یا مدیریت رفتار کلاسی به پرورش دانش آموزان با انگیزه و راهبردی تغییر کرده است(پاریس ووینوگراد[17]،2001).
پیشرفت تحصیلی از این جهت اهمیت دارد که پیشرفت آموزشگاهی در یادگیری اثر داشته و یادگیری آموزشگاهی پیشرفت تحصیلی را تحت تاثیر قرار می دهد و معلم برای افزایش سطح انگیزش دانش آموزان نسبت به یادگیری موضوع های مختلف درسی باید سعی کند تا شرایط یادگیری را بهبود بخشد و کیفیت روش آموزش را افزایش دهد تا از این طریق دانش آموزان به موفقیت دست یابند و نسبت به توانایی خود در یادگیری اعتماد به نفس کسب کنند(بلوم،1982به نقل از سیف،1379).
طی دو دهه اخیر متخصصان تعلیم و تربیت به مطالعه عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی به ویژه ((شناخت )) و ((انگیزش)) بیش از بیش توجه کرده اند. یکی از نظریه هایی که این پژوهشگران در قالب آن مطالعه می کردند نظریه خودتنظیمی است. چهارچوب اصلی این نظریه براین اساس استوار است که دانش آموزان چگونه از نظر باورهای فراشناختی ، انگیزشی و رفتاری یادگیری خود را سازماندهی می کنند(لنینبرک و پنتریچ:2002).
نظریه شناخت اجتماعی بندروا(1986) برای رشد مدل یادگیری خود تنظیمی چهارچوب نظری مناسبی فراهم کرد بر اساس آن در هر فرد عامل های بافتی و رفتارها فرصت لازم را برای کنترل یادگیری دانش آموزان فراهم می کند(نیکوس و جرج:2005).
خود تنظیمی عبارت است از « مجموعه ای از افکار، احساسات و اعمال خود تولیدی ، که به وسیلۀ فرد طراحی شده و به طور مداوم و به منظور رسیدن به اهداف مورد نظر تعدیل می شود»(زیمرمن و شانک، 1994)؛ به نقل از مک ماهان و الیور[18]،2001، ص 1300). ویپ و چارلی [19](2004)در مطالعه موردی خود تنظیمی در محیط یادگیری الکترونیکی به شناسایی تغییر و سازگاری هایی اقدام کردند که دانش آموزان در راهبردهای خودتنظیمی در این محیط ها به کار می گرفتند. دو پژوهشگر در مطالعه خود به این نتیجه رسیدند که دانش آموزان از راهبردهای خودتنظیمی متناسب با محیط بهره می گیرند در راهبردهای خود تنظیمی مورد استفاده در محیط سنتی مانند خود- بازبینی یا خود مشاهده گری، تغییراتی می دهند. به عنوان مثال، فرد به جای یادداشت برداری، تعیین سر فصل ها یا خط کشیدن زیر نکات مهم( به منظور سازماندهی و انتقال مواد درسی)از چاپ مواد درسی و خلاصه بحثها، نگارش آفلاین و تنظیم سر فصل ها استفاده می کند یا به منظور دریافت کمک، به جای ارتباط های چهره به چهره، از پست الکترونیکی یا کمک گرهای مبتنی بر وب یاری می طلبد. یانگ[20] (1993) گزارش می دهد که سطح مهارت های خودتنظیمی در یادگیری الکترونیکی، عامل تأثبر گذار مهمی در میزان تعامل فرد با محیط یادگیری است. همچنین یادگیری و سپردن آموخته به ذهن از جمله مسائلی است که پیوسته برای دانش پژوهان و دانش آموزان مطرح بوده و تا کنون روشها و راه های مختلفی برای بهتر یادگرفتن و خوب آموختن از سوی صاحبنظران بیان شده است تجربه نشان داده است که بسیاری از دانش آموزان ساعتها مطالعه می کنند اما نتیجه ای که می گیرند رضایت بخش نیست و درصد آموخته های پایین است این افراد بعلت بی خبری از روش های درست یادگیری و مطالعه کوشش زیادی را برای یادگیری انجام می دهند ووقت و انرژی زیادی را تلف می کنند ولی به نتیجه مطلوب دست نمی یابند در صورتی که آنان می توانستند با بهره گرفتن از راهبردهای صحیح یادگیری و مطالعه مطالب را بهتر و راحت تر یادبگیرند و در امتحانات موفق باشند (کرمی،1381).
اگر چه استفاده از راهبردهای یادگیری خودتنظیم ویژگی است که می تواند در کلیه موقعیت یادگیری به یادگیرنده کمک کند تا بهتر و بیشتر بیاموزد؛ ولی به نظر می رسد که آموزش الکترونیکی این ویژگی را بیشتر می طلبد. این موضوع مبتنی بر این حقیقت است که یادگیری الکترونیکی بیش از آموزش سنتی مبتنی بر کلاس درس، نیازمند کنترل یادگیرنده بر فرایند یادگیری و خود جهت دهی او در این فرایند است.
[سه شنبه 1398-12-06] [ 02:44:00 ب.ظ ]
|