شرکت باید همیشه این سؤال را مطرح کند که چه اطلاعاتی را با سود سهام فعلی و چه اطلاعاتی را با تغییر احتمالی سود تقسیمی انتقال میدهد. هر وقت که اعلام خبری بر قیمت سهام تأثیری میگذارد، میتوانیم استنباط کنیم که اعلام این خبر حاوی اطلاعات میباشد. درواقع اعلام خبر بهخودیخود کمک چندانی نخواهد کرد مگر اینکه معلوم شود مدیران اطلاعاتی دارند که سرمایهگذاران فاقد آن اطلاعات هستند. ممکن است سود سهام نقدی بهعنوان علامتی برای سرمایهگذاران تلقی شود. شرکتهایی که خبرهای خوب در مورد سودآوری آینده خوددارند و میخواهند آن را به سرمایهگذاران اطلاع دهند، بهجای انجام یک اعلام ساده، سود تقسیمی خود را افزایش میدهند تا با یک اقدام عملی موضوع را به سهامداران خویش اطلاع داده باشند. زمانی که شرکت از رویه پرداخت سود تقسیمی ثابتی پیروی میکرده و حالا سود تقسیمی خود را تغییر میدهد، سهامداران آن را بهعنوان یک تغییر در سودآوری آینده شرکت تلقی میکنند. علائم مالی برای سهامداران به این مفهوم است که مدیریت و هیئتمدیره باور دارد که اوضاع مالی شرکت بهتر از چیزی است که در قیمت سهام انعکاس یافته است. بهعبارتدیگر سود تقسیمی صدایی رساتر از سایر اطلاعات مالی داشته و تغییر در سود تقسیمی حاوی اطلاعاتی قابلتوجه است(اسلامی بیدگلی،۱۳۷۰، ۱۴). بهعبارتدیگر نسبت بالای سود پرداختی نشاندهنده این مطلب است که مدیریت نسبت به آینده شرکت مطمئن و خوشبین است، درحالیکه نسبت پایین سود پرداختی ممکن است بیانگر این موضوع باشد که مدیریت آینده شرکت را نامطمئن ارزیابی کرده است. استدلال سادهتر این است که گفته شود سهامداران دریافتهاند که تقسیم سود، عدم اطمینان آنان را کاهش میدهد و بر همین اساس نتیجهگیری میشود که سهامداران سود تقسیمی را نسبت به سودهای ناشی از سرمایهگذاری مجدد ترجیح میدهند و بهتبع آن هر چه نسبت سود تقسیمی بالاتر رود (در صورت ثابت ماندن سایر شرایط) قیمت سهام نیز در بازار بالاتر میرود البته این موضوع عمدتاً در بازارهایی که سرمایهگذاران بهطور کوتاهمدت عمل میکنند مصداق بیشتری دارد.
محدودیتها و عوامل مؤثر بر سیاستهای تقسیم سود
شرکتها برای تعیین میزان سود تقسیمی خود علاوه بر در نظر گرفتن موارد قانونی، عوامل و محدودیتهای دیگری را نیز باید در نظر بگیرند که مهمترین آنها عبارتاند از (دستگیر، محسن، ۱۳۸۷،۴۵).
ازآنجاکه سود نقدی مبین خروج وجه نقد از شرکت است، هر چه وضعیت نقدینگی شرکت بهتر باشد شرکت توانایی بیشتری در پرداخت سود خواهد داشت. وجود سود بهتنهایی دلیلی برای تقسیم آن نیست بلکه باید نقدینگی کافی نیز وجود داشته باشد شرکتی که سودآور و درحالتوسعه است، چون وجوه نقد خود را در داراییهای ثابت سرمایهگذاری می کند، ممکن است نقدینگی کافی نداشته باشد. به همین علت برخی شرکتها به دلیل عدم نقدینگی کافی اقدام به کاهش سود تقسیمی خود مینمایند و یا نسبت به استقراض از مؤسسات تأمین مالی اقدام مینمایند که سود تقسیمی خود را در همان سطح قبلی حفظ نمایند تا اینکه سهامداران کاهش سود تقسیمی را نشانه عدم سودآوری شرکت در آینده تصور نکنند.
دسترسی شرکتها به بازارهای پول و سرمایه
هر چه توانایی شرکتها درگرفتن وام و تأمین نقدینگی از طریقی بدهی بیشتر باشد، انعطافپذیری آنها در پرداخت سود سهام بیشتر خواهد بود. توانایی اخذ وام ممکن است از طریق صدور اوراق قرضه و یا مراجعه به بازار سرمایه باشد، هر چه شرکت بزرگتر و سازمانیافتهتر باشد دسترسی بیشتری به بازارهای سرمایه دارد، در ضمن هر چه توانایی شرکت درگرفتن وام و تأمین وجوه از طریق بدهی بیشتر باشد انعطافپذیری آن در پرداخت سود سهام نیز بیشتر خواهد بود(دستگیر، محسن،۱۳۸۷).
محدودیتهای قانونی
چهارمین عاملی که در سیاست تقسیم سود حائز اهمیت است وجود محدودیتهای قانونی است که تا حد زیادی مانع بسیاری از اقدامات شرکت میشود. معمولاً برخی از مقررات به مدیریت شرکت اجازه نمیدهد که در تعیین و پرداخت سود سهام هر طور که میخواهد عمل کند. گاهی وجود این محدودیتها باعث خواهد شد که شرکت از مسیر همیشگی خود منحرف گردد و سیاستی را به اجرا درآورد که برای سهامداران غیرمنتظره است(دستگیر، محسن،۱۳۸۷).
مالیات
در بسیاری از کشورها نرخ مالیات بر درآمد سهامداران از محل سود ناشی از افزایش قیمت سهام و یا سود نقدی سهام یکسان است و کل سود سهام دریافتی توسط اشخاص، در سال دریافت مشمول مالیات میشود اما مالیات بر درآمد از محل افزایش قیمت سهام در سال فروش سهام قابل پرداخت خواهد بود و شرکتها باید سیاستی اتخاذ کنند که حداقل بار مالیاتی را برای سهامداران ایجاد نمایند(دستگیر، محسن،۱۳۸۷).
نیاز سهامداران
عامل دیگری که در تدوین سیاست تقسیم سود باید موردتوجه قرار گیرد نیاز سهامداران است. بهطورکلی هدف ما این نیست که نشان دهیم سهامدار به دنبال سود بیشتر یا کمتر هستند، بلکه میخواهیم نشان دهیم که سهامداران علاقهمند به یک سیاست باثبات تقسیم سود هستند. سهامداران بهعنوان مالک اصلی شرکت در سود خالص شرکت سهیم و شریکاند ازاینرو میتوانند قسمتی از سود قابلتقسیم شرکت را بین خود تقسیم کنند. اصولاً برخی از سهامداران با این هدف اقدام به خرید سهام عادی میکنند که بهصورت مستمر و سالانه مبلغی بهصورت سود سهام دریافت کنند درحالیکه عدهای دیگر به امید منفعت بردن از افزایش قیمت سهام اقدام به خرید میکنند و بالاخره عدهای نیز باهدف دریافت سود سهام و افزایش قیمت سهام، سهام عادی را خریداری مینمایند. به لحاظ وجود سلیقههای گوناگون، برخی از سرمایهگذاران ترجیح میدهند تا در شرکتهایی سرمایهگذاری کنند که سود سالانه و مستمر بالائی را میپردازند، درحالیکه نظر و سلیقه عدهای هم این است که سود دریافتی سالانهشان اندک باشد ولی قیمت سهامشان افزایش یابد. وجود سلیقههای مختلف حاکی از آن است که اگر شرکتی سیاست باثباتی را در رابطه با تقسیم سود اتخاذ کند، آن دسته از سرمایهگذارانی که سلیقه آنها هماهنگ با سیاست تقسیم سود شرکت است اقدام به خرید سهام عادی شرکت میکنند و تا زمانی که شرکت سیاست خود را تغییر ندهد، بهعنوان سهامدار آن باقی خواهد ماند (جهانخانی و پارسائیان، ۱۳۷۳،۱۵۶).
سودآوری و فرصتهای سرمایهگذاری
چنانچه واحد انتفاعی نتواند وجوه در دسترس را به نحوی سودآور سرمایهگذاری کند میتواند جریان وجه نقد آزاد را بین سهام دران شرکت تقسیم نماید. از سوی دیگر در صورت وجود فرصتهای سرمایهگذاری سودآور، میتوان از تقسیم سود خودداری نمود. در برخی موارد، تأمین مالی پروژههای سرمایهای، از محل سود انباشته (تأمین مالی داخلی) نسبت به انتشار سهام یا اوراق قرضه ترجیح داده میشود زیرا سهامداران ممکن است سود حاصل از افزایش قیمت سهام را بر دریافت سود نقدی سهام مقدم بدانند.
[شنبه 1398-12-10] [ 10:26:00 ب.ظ ]
|